مقاومت، مبارزه و همبستگی شما، از هر قدرتی بزرگتر است. با ایستادگی در برابر این رژیم، هزار کانون شورشی یعنی هزار اشرف در ایران برپا کنید. زمانی است که از اعتراضهای شما میتواند قیامهای بزرگ شعلهور شود و ارتش قیام و ارتش آزادی چشم جهان را به روز آزادی ایران روشن کند.
به نام خدا، به نام ایران و به نام آزادی
به نام یکصد و بیست هزار ستاره تابان، شعلههای «شرف و کرامت انسانی» در برابر استبداد مذهبی،
به نام همه «بینام و نشانها» ی پرافتخار، آنها که جان فدا کردند تا دیگران آزاد زندگی کنند؛ و ایران در تاریکترین دوران تاریخ خود، ستارهباران باشد و سرفراز بایستد و فریاد بزند: سرنگون باد رژیم ولایتفقیه
صدا و سخن صاحبان حقیقی ایران
منتخبان ملتهای جهان!
شخصیتهای بزرگوار!
هموطنان عزیز در این جا و در سراسر ایران، از همه شما که به این گردهمایی پیوستهاید، قدردانی میکنم. ما به این جا آمدهایم تا صدا و سخن صاحبان حقیقی ایران، یعنی مردم ایران را به گوش جهان برسانیم. در یک هیاهوی بیوقفه بر سر برنامه شوم اتمی و سه جنگ ضدانسانی در منطقه، کسانی به نام ایران سخن میگویند که دشمن ایران و ایرانیاند
مردم ایران، نه سلاح اتمی میخواهند، نه دخالت در عراق و سوریه و یمن و نه استبداد و شکنجه و زنجیر. مردم ایران دهها میلیون معلم، دانشجو، پرستار و کارگر به جان آمدهیی هستند که آزادی و دموکراسی میخواهند و کار و معیشت.
حرف آنها این است که:
اولاً، ولایتفقیه به پایان کار خود رسیده است.
ثانیاً، از نقض حقوقبشر در ایران، تا بنبست اتمی و از بحران منطقه، تا مقابله با گروه داعش راهحل یکی و فقط یکی است و آن سرنگونی خلیفه ارتجاع و تروریسم در ایران است.
تغییر بزرگ، یک خواست عمومی
به ایران به پاخاسته امروز نگاه کنید که بهرغم حدود 1800 اعدام در دوران آخوند روحانی، ملتهب و جوشان است.
قیام مهاباد و تظاهرات سنندج و سردشت و سقز و مریوان، شجاعت و خیزش هموطنان کردمان در برابر جنایت و بیعدالتی است. تظاهرات پیدرپی معلمان در تمام استانها، صدای مردمی است که نادیده گرفته شدهاند و برای حق زندگی و حق آزادی برخاستهاند. اعتصاب و تحصن روزانه کارگران، فریاد سفرههای خالی است. دهها رشته درگیری مسلحانه جوانان بلوچ و کرد و عرب، خشم یک ملت اسیر است که همه راههای اعتراض را به رویش بستهاند. صدها بار اعتصابغذا و اعتراض زندانیان سیاسی، پایداری ملتی است که در اتاقهای شکنجه هم، آخوندها را شکست میدهد. تحصن مادران زندانیان اعدامی، اعتراض دراویش گنابادی و اهل حق، شعلههای جسم و جان دستفروشان، همه اینها، غرش کوهی است، که میخواهد آتشفشان شود.
نگاه کنید امروز، کدام ایرانی هست که معترض نباشد؟ کدام ایرانی خواستار تغییر نیست؟
15میلیون هموطنی که در حومهها و حلبیآبادها در فقر و محرومیت میسوزند.
15 میلیون جوانی که کار و شغلی پیدا نمیکنند، و میلیونها خانوادهیی که زیر بار گرانی کمر خم کردهاند،
همه آنها یک درد دارند و یک تغییر بزرگ را میخواهند.
پس روی سخنم با شما هموطنان عزیزم در سراسر ایران است:
مقاومت، مبارزه و همبستگی شما، از هر قدرتی بزرگتر است. با ایستادگی در برابر این رژیم، هزار کانون شورشی یعنی هزار اشرف در ایران برپا کنید. زمانی است که از اعتراضهای شما میتواند قیامهای بزرگ شعلهور شود و ارتش قیام و ارتش آزادی چشم جهان را به روز آزادی ایران روشن کند.
شکست استراتژی اتمی
حضار محترم!
برنامه اتمی که در ربع قرن گذشته، از مؤلفههای قدرت ولایتفقیه بود، امروز اسباب ضعف و بنبست رژیم است.
سؤال این است که چرا ولایتفقیه که دو الی سه ماه با کسب ظرفیت تولید بمب فاصله داشت، به توافق ژنو تن داد؟
پاسخ روشن است: زیرا از فوران دوباره قیامها ترسید. زیرا اسبهای استراتژی اتمی دیگر از نفس افتاده است و به قول وزیر خارجه همین رژیم، توان استراتژیک حکومت تخلیه شده است. در نتیجه این رژیم، با توافق ژنو بیثبات شد و با بیانیه لوزان بیثباتتر.
خامنهای حتی نتوانست از خمینی دجال تقلید کند و مانند سر کشیدن زهر آتشبس یکباره توافق لوزان را بپذیرد. حرف او این است که من نه مخالفم نه موافق، یعنی رژیم ولایتفقیه در بنبست است. در مورد توافق نهایی نیز واقعیت این است چه آن را امضا کند، چه امضا نکند، در محاصره بحران سرنگونیاست.
برچیدن بساط بمبسازی رژیم
متأسفانه دولتهای غرب بهویژه دولت آمریکا، با نقض قطعنامههای شورای امنیت و دادن امتیازهای بزرگ، این رژیم را به بمب نزدیکتر کردند. بنابراین به دولتهای غرب خاطرنشان میکنم هر توافقی که بساط بمبسازی این رژیم را جمع نکند، از نظر مردم و مقاومت ایران قابلقبول نیست.
بنابراین، قطعنامههای شورای امنیت باید به تمام و کمال اجرا شود. غنیسازی اورانیوم باید متوقف شود. بازرسیها از تمام سایتهای نظامی و غیرنظامی باید انجام شود و این رژیم باید درباره ابعاد نظامی پروژههای اتمی و متخصصان هستهیی پاسخ بدهد.
آقایان!
اگر ولایتفقیه مسلح به بمب اتمی نمیخواهید، مماشات با آن را متوقف کنید. بر سر حقوقبشر مردم ایران معامله نکنید و مقاومت مردم ایران برای آزادی را بهرسمیت بشناسید.
آقایان!
شما سخت در اشتباهید که گمان میکنید راهحلی وجود ندارد برنامه اتمی آخوندها راهحل دارد و آن تغییر رژیم به دست مردم و مقاومت ایران است. البته، چنان که مسعود گفته است: « مقاومت در برابر این رژیم وظیفه و حق مسلم ماست. با او در نبرد بوده و هستیم. با غنیسازی، بیغنیسازی. با اتمی و بدون اتمی. نبرد و مقاومت برای آزادی، حق مسلم مردم ایران در هر وضعیتی است».
شکستهای ولیفقیه رژیم
حضار محترم!
شرایط بحرانی رژیم، در شکستهای خامنهای و در تنزل موقعیت او دیده میشود. خامنهای در یکپارچهسازی هیأت حاکمه رژیمش شکستخورده است. تندادن او به روی کارآمدن آخوند روحانی، نمود این شکست است. اما این شکست، در وهله اول نه بهخاطر تحریمهای بینالمللی بود و نه بر اثر بحران اقتصادی، بلکه مهمترین علت، مقاومت و قیام شما مردم ایران بوده است.
حالا ولیفقیه و رئیسجمهور رژیم روزانه در حال تیغکشیدن به روی یکدیگرند و این جنگ گرگها، در مرحله پایانی است. رفسنجانی آشکارا به شوراییشدن ولایتفقیه فراخوان میدهد. در خبرگان ارتجاع، برای اولین بار یک قطب رقیب ولایتفقیه پا گرفته است، باند مدافعان خامنهای به میزان زیادی شقه و تجزیهشده است، یعنی محوری که باید رژیم را در تنش و توفان، حفظ کند، خودش لرزان است.
خانه ولایتفقیه از پایبست ویران است و زمین و زمان میگوید این رژیم پوسیده به پایان کار خود رسیده است.
آخوندها در دام سه جنگ
حضار محترم!
امروز رژیم آخوندی در سه جنگ در منطقه به دام افتاده است و در هیچکدام راه پس و پیش ندارد.
نگاه کنید که رشد بادکنکی ولایتفقیه به کجا رسیده است:
در سوریه، خانهیی که آخوندها بر روی شنهای روان ساخته بودند، در حال آوار شدن است. با اینکه، رژیم آخوندی هر سال میلیاردها دلار برای حفظ بشار اسد هزینه کرده، اما حالا نفسهای دیکتاتوری سوریه به شماره افتاده است.
باشد که در فردای پیروزی، خامنهای در کنار بشار اسد از جمله به جرم کشتار 300هزار زن و مرد و کودک سوری در دادگاه جنایی بینالمللی، محاکمه شود.
و در عراق، رژیم آخوندی، دولت دستنشانده خود، یعنی مالکی را از دست داده است. این شروع افول رژیم، نهتنها در عراق، بلکه در تمام منطقه است. اگر چه با مداخلهجویی سپاه تروریستی قدس، به بهانه مقابله با داعش، به نسلکشی سنیها دست میزند و بیهوده میکوشد تا آب رفته را به جوی برگرداند.
در یمن، خامنهای میخواست این کشور را تصرف کند تا در مذاکرات اتمی و در بحران منطقه موقعیت بالاتری کسب کند. اما بزرگترین ائتلاف کشورهای منطقه را علیه خود برانگیخت.
حالا روزی که بشار اسد سقوط کند یا روزی که قوای این رژیم در عراق یا در یمن کمرشکن شوند، تمام جبهه رژیم در خاورمیانه فرو میریزد. پیشروی در این سه جنگ از توان این رژیم خارج است. عقبنشینی از این سه جنگ باعث فروپاشی این رژیم میشود، پس، این بنبست هم گواه حتمیت سرنگونی ولایتفقیه است.
ضرورت خلعید از رژیم در سراسر منطقه
امروز سیاستمداران غرب و جهان عرب، تصریح میکنند که داعش و بشار دو روی یک سکه هستند و البته که خلیفه اصلی در تهران، پدرخوانده هر دوی آنهاست. واقعیت این است که داعش محصول جنایات بشار اسد و مالکی به دستور خامنهای است. بنابراین به دولتهای غرب میگوییم با این رژیم همجبهه نشوید! در عراق، با پاسداران و شبهنظامیان بهاصطلاح شیعه این رژیم که صد بار از داعش خطرناکترند همکاری نکنید.
راهحل عراق، اخراج قوای رژیم و مشارکت اهل سنت در قدرت و مسلح کردن عشایر سنی است.
راهحل سوریه، اخراج قوای رژیم و پشتیبانی از مردم سوریه برای سرنگونی اسد است.
راهحل یمن، ایستادگی در برابر همین رژیم است که ائتلاف عربی آن را آغاز کرده و باید تا ریشهکن کردن آن در منطقه ادامه یابد.
آری، راهحل، خلعید از این رژیم در سراسر منطقه و سرنگونی خلیفه ارتجاع و تروریسم، در ایران است.
یک جنبش سازمانیافته
حضار محترم!
وقتیکه آمادگی اجتماعی برای تغییر فراهم میشود هیچ عاملی حیاتیتر از وجود یک جنبش سازمانیافته نیست.
وحشت آخوندها از مجاهدین و شورای ملی مقاومت و تلاش برای نابودی آنها به همین دلیل است.
آخوندها پیوسته حضور مجاهدین در عراق را تهدید حاکمیت خود دیدهاند. زیرا آنها نیروی پیشتاز نبرد با فاشیسم دینی هستند.
زیرا این مجاهدین و شورای ملی مقاومت بودند که رودرروی اصرار خمینی بر ادامه جنگ، پرچم صلح را برافراشتند.
این مجاهدین بودند که ارتش آزادیبخش ملی را برپا کردند و این مجاهدین و شورای ملی مقاومت بودند که در برابر دسیسههای بزرگ این رژیم و مماشاتگران همدستش، با پیروزی در بیش از 20 دادگاه در آمریکا، کانادا، اروپا و انگلستان، برچسب تروریسم علیه این جنبش را باطل و پرونده قضایی 15ساله در فرانسه را رسوا و مختومه کردند و حق مردم ایران برای تغییر رژیم را به کرسی نشاندند.
پایان دادن به زندانسازی و محاصره لیبرتی
دوستان عزیز،
در سه دهه گذشته، فراتر از هر کاری، آخوندها برای انهدام این جنبش تکاپو کردهاند. از قتلعام سی هزار زندانی سیاسی تا هزاران اتهام و توطئه و شیطانسازی بهویژه علیه رهبر مقاومت، و شلیکهزار موشک در سال80، به پایگاههای مجاهدین و ارتش آزادیبخش. همه به یاد داریم که رژیم برای سرکوب قیامها در سال 88 به اشرفیها حمله کرد.
کما اینکه خامنهای در شکست خود در نمایش انتخابات ریاست جمهوری، لیبرتی را موشکباران کرد و در سالی که درصدد امضای توافقنامه اتمی برآمد، به قتلعام در اشرف دست زد.
خواست واقعی آخوندها در مورد مجاهدان اشرفی یا نابودی آنهاست، یا تسلیم شدن به حاکمیت آخوندها. به همین خاطر حتی در مسیر انتقال آنها به خارج عراق، کارشکنی میکنند. از طرف دیگر، آمریکا و مللمتحد با نقض مکرر معاهدات بینالمللی و تعهدات مکتوبشان در مورد مجاهدان اشرفی، عملاً در طرف فاشیسم دینی حاکم بر ایران قرار گرفتهاند.
من در این جا بار دیگر، آمریکا و مللمتحد را به اقدام فوری برای حفاظت مجاهدان لیبرتی و پایان دادن به محاصره پزشکی و لجستیکی و زندانسازی لیبرتی، فرا میخوانم. اگر آمریکا، حفاظت مجاهدین را در قبال نیروی تروریستی قدس تضمین نمیکند، باید لااقل بخشی از سلاحهای انفرادی مجاهدین را برای حفاظت و دفاع از خود، به آنها بازگرداند.
امید و آرمان
دوستان عزیز،
تغییر در ایران در دسترس است. زیرا علاوه بر پوسیدگی رژیم و آمادگی جامعه، راه مبارزاتی آن هموار شده است و این راهی است که مسعود بازگشوده و هدایت کرده و کار بزرگی است که او بر عهده دارد.
روزی که از زندان شاه آمد پرسید: مگر میشود خلقی را تا ابد اسیر و در زنجیر نگهداشت؟ و در پی همین آرمان، جنبشی به پا کرد که تاریخ ایران را بهسوی آزادی سمت داده است. از قیام سی خرداد و تأسیس شورای ملی مقاومت و ارتش آزادیبخش، تا شهر اشرف و لیبرتی همه، سنگ بناهایی هستند که او برای آزادی ایران ساخته است. پدر طالقانی میگفت: در زندان اوین، بازجوها از اسم مسعود رجوی میترسیدند.
حالا آخوندهای حاکم و پیروان آنها هم از اسم او و هم از کلام او میترسند، زیرا کلمه ممنوعه سرنگونی را به جنبش بزرگی تبدیل کرده که ارتجاع مذهبی را به بنبست کشانده است.
او به نسل پیشتاز ایران آموخته است که در مبارزه با بربریت ولایتفقیه، تنها گوهر ماندگار، امید و ایمان و صداقت و فداکاری است. مجاهدین خلق ایران که امسال به پنجاهمین سال حیات خود پا گذاشتهاند، یک مبارزه آرمانخواهانه را پیش بردهاند و هیچگاه به ثمرات آن برای خودشان چشم ندوختهاند.
آرمان داشتن، یعنی؛ مثل کوه ماندن و مثل رود رفتن و در هر بلا و توفانی پرچم آزادی را هرچه محکمتر در دست فشردن. از گذشت زمان و از قیمت سنگین آن هیچ هراسی نداشتن. این است راهی که سفینه آزادی را به ساحل نجات میرساند.
از محمد حنیف و یارانش، تا جوانی که همین دیروز به صفوف ما پیوست، از مردان مؤمن به آرمان برابری تا یکهزار زن پیشتاز در شورای مرکزی مجاهدین، همه، راه و رسمشان، از خودگذشتگی بیچشمداشت است. آنها از آیینی پیروی میکنند که راهنمای عمل پیشتازان و پیشوایان آزادی از آغاز تاریخ تا امروز بوده است. یعنی برگزیدن یک تعهد جوشان و ایمان به اینکه این جهان، جهان تغییر است و نه تقدیر.
قانون اساسی ما آزادی، دموکراسی و برابری است.
با همین آرمان و با همین ایمان، ما در پی بنای یک جامعه آزاد و دموکراتیک هستیم.
یک قرن پیش، مجاهدان مشروطه در پی «عدالت، حریت، مساوات و اتحاد» بودند. سپس مصدق بزرگ بهپاخاست که میگفت: «مقصود این است که مردم در نیک و بد امور شرکت کنند و مقدرات مملکت را به دست گیرند».
آنگاه فداییها و مجاهدین و دیگر پیشتازان مبارز، برای سقوط دیکتاتوری پیشین راه گشودند و حالا مقاومت ما با کهکشان شهیدانش، از اشرف و موسی تا صدیقه و ندا و زهره و گیتی برای انتخاب آزادانه یکایک مردم ایران بهپاخاسته است.
ما نظام استبدادی حاکم را باطل اعلام کردهایم، ما دین اجباری و زنستیز را باطل اعلام کردهایم، ما قانون اساسی ولایتفقیه را باطل اعلام کردهایم. قانون اساسی ما، آزادی، دموکراسی و برابری است. قانون اساسی ما نه در مصوبات خبرگان جنایت، بلکه امروز در قلب یکایک ایرانیان حک شده و فردا توسط مؤسسان منتخب مردم نوشته خواهد شد.
مبنای این قانون، یک جمهوری آزاد، بردبار و پیشرفته است، مبنای آن کثرتگرایی و جدایی دین و دولت، برابری زن و مرد و مشارکت فعال و برابر زنان در رهبری سیاسی است. اصول ما برابری حقوق ملیتها و اقلیتهای مذهبی و جامعهیی بدون شکنجه و اعدام است.
حالا شما هموطنان عزیزی که در این جا گرد آمدهاید و شما هموطنانی که در سراسر ایران و در هر کجای جهان، صدای مرا میشنوید، آیا برای گسترش نبرد، برای آزادی ایران و سرنگونی رژیم ولایتفقیه آمادهاید؟
(جمعیت: حاضر، حاضر، حاضر)
بله، برای ایفای این مسئولیت بزرگ و برای این آینده روشن ما در محضر تاریخ و خلق ایران میگوییم:
حاضر، حاضر، و حاضریم.
نیم قرن نبرد با دو دیکتاتوری را با امید و ایمان به آزادی، پشت سر گذاشتهایم و باز هم با امیدی صدچندان به پیش میرویم تا آنگاه که آزادی و دموکراسی در ایران بر تخت پیروزی بنشیند.
آری، آری
میتوان زنجیر را از هم گشود
رو به دریا شد روان مانند رود
میتوان با آرمانی پر فروغ
ظلمت بیداد را ویران نمود
میتوان و باید آری همصدا
هر دم از آزادی ایران سرود
بیگمان آینده از آن شماست
بر شما و رزمتان صدها درود
پیروز باشید.
به نام خدا، به نام ایران و به نام آزادی
به نام یکصد و بیست هزار ستاره تابان، شعلههای «شرف و کرامت انسانی» در برابر استبداد مذهبی،
به نام همه «بینام و نشانها» ی پرافتخار، آنها که جان فدا کردند تا دیگران آزاد زندگی کنند؛ و ایران در تاریکترین دوران تاریخ خود، ستارهباران باشد و سرفراز بایستد و فریاد بزند: سرنگون باد رژیم ولایتفقیه
صدا و سخن صاحبان حقیقی ایران
منتخبان ملتهای جهان!
شخصیتهای بزرگوار!
هموطنان عزیز در این جا و در سراسر ایران، از همه شما که به این گردهمایی پیوستهاید، قدردانی میکنم. ما به این جا آمدهایم تا صدا و سخن صاحبان حقیقی ایران، یعنی مردم ایران را به گوش جهان برسانیم. در یک هیاهوی بیوقفه بر سر برنامه شوم اتمی و سه جنگ ضدانسانی در منطقه، کسانی به نام ایران سخن میگویند که دشمن ایران و ایرانیاند
مردم ایران، نه سلاح اتمی میخواهند، نه دخالت در عراق و سوریه و یمن و نه استبداد و شکنجه و زنجیر. مردم ایران دهها میلیون معلم، دانشجو، پرستار و کارگر به جان آمدهیی هستند که آزادی و دموکراسی میخواهند و کار و معیشت.
حرف آنها این است که:
اولاً، ولایتفقیه به پایان کار خود رسیده است.
ثانیاً، از نقض حقوقبشر در ایران، تا بنبست اتمی و از بحران منطقه، تا مقابله با گروه داعش راهحل یکی و فقط یکی است و آن سرنگونی خلیفه ارتجاع و تروریسم در ایران است.
تغییر بزرگ، یک خواست عمومی
به ایران به پاخاسته امروز نگاه کنید که بهرغم حدود 1800 اعدام در دوران آخوند روحانی، ملتهب و جوشان است.
قیام مهاباد و تظاهرات سنندج و سردشت و سقز و مریوان، شجاعت و خیزش هموطنان کردمان در برابر جنایت و بیعدالتی است. تظاهرات پیدرپی معلمان در تمام استانها، صدای مردمی است که نادیده گرفته شدهاند و برای حق زندگی و حق آزادی برخاستهاند. اعتصاب و تحصن روزانه کارگران، فریاد سفرههای خالی است. دهها رشته درگیری مسلحانه جوانان بلوچ و کرد و عرب، خشم یک ملت اسیر است که همه راههای اعتراض را به رویش بستهاند. صدها بار اعتصابغذا و اعتراض زندانیان سیاسی، پایداری ملتی است که در اتاقهای شکنجه هم، آخوندها را شکست میدهد. تحصن مادران زندانیان اعدامی، اعتراض دراویش گنابادی و اهل حق، شعلههای جسم و جان دستفروشان، همه اینها، غرش کوهی است، که میخواهد آتشفشان شود.
نگاه کنید امروز، کدام ایرانی هست که معترض نباشد؟ کدام ایرانی خواستار تغییر نیست؟
15میلیون هموطنی که در حومهها و حلبیآبادها در فقر و محرومیت میسوزند.
15 میلیون جوانی که کار و شغلی پیدا نمیکنند، و میلیونها خانوادهیی که زیر بار گرانی کمر خم کردهاند،
همه آنها یک درد دارند و یک تغییر بزرگ را میخواهند.
پس روی سخنم با شما هموطنان عزیزم در سراسر ایران است:
مقاومت، مبارزه و همبستگی شما، از هر قدرتی بزرگتر است. با ایستادگی در برابر این رژیم، هزار کانون شورشی یعنی هزار اشرف در ایران برپا کنید. زمانی است که از اعتراضهای شما میتواند قیامهای بزرگ شعلهور شود و ارتش قیام و ارتش آزادی چشم جهان را به روز آزادی ایران روشن کند.
شکست استراتژی اتمی
حضار محترم!
برنامه اتمی که در ربع قرن گذشته، از مؤلفههای قدرت ولایتفقیه بود، امروز اسباب ضعف و بنبست رژیم است.
سؤال این است که چرا ولایتفقیه که دو الی سه ماه با کسب ظرفیت تولید بمب فاصله داشت، به توافق ژنو تن داد؟
پاسخ روشن است: زیرا از فوران دوباره قیامها ترسید. زیرا اسبهای استراتژی اتمی دیگر از نفس افتاده است و به قول وزیر خارجه همین رژیم، توان استراتژیک حکومت تخلیه شده است. در نتیجه این رژیم، با توافق ژنو بیثبات شد و با بیانیه لوزان بیثباتتر.
خامنهای حتی نتوانست از خمینی دجال تقلید کند و مانند سر کشیدن زهر آتشبس یکباره توافق لوزان را بپذیرد. حرف او این است که من نه مخالفم نه موافق، یعنی رژیم ولایتفقیه در بنبست است. در مورد توافق نهایی نیز واقعیت این است چه آن را امضا کند، چه امضا نکند، در محاصره بحران سرنگونیاست.
برچیدن بساط بمبسازی رژیم
متأسفانه دولتهای غرب بهویژه دولت آمریکا، با نقض قطعنامههای شورای امنیت و دادن امتیازهای بزرگ، این رژیم را به بمب نزدیکتر کردند. بنابراین به دولتهای غرب خاطرنشان میکنم هر توافقی که بساط بمبسازی این رژیم را جمع نکند، از نظر مردم و مقاومت ایران قابلقبول نیست.
بنابراین، قطعنامههای شورای امنیت باید به تمام و کمال اجرا شود. غنیسازی اورانیوم باید متوقف شود. بازرسیها از تمام سایتهای نظامی و غیرنظامی باید انجام شود و این رژیم باید درباره ابعاد نظامی پروژههای اتمی و متخصصان هستهیی پاسخ بدهد.
آقایان!
اگر ولایتفقیه مسلح به بمب اتمی نمیخواهید، مماشات با آن را متوقف کنید. بر سر حقوقبشر مردم ایران معامله نکنید و مقاومت مردم ایران برای آزادی را بهرسمیت بشناسید.
آقایان!
شما سخت در اشتباهید که گمان میکنید راهحلی وجود ندارد برنامه اتمی آخوندها راهحل دارد و آن تغییر رژیم به دست مردم و مقاومت ایران است. البته، چنان که مسعود گفته است: « مقاومت در برابر این رژیم وظیفه و حق مسلم ماست. با او در نبرد بوده و هستیم. با غنیسازی، بیغنیسازی. با اتمی و بدون اتمی. نبرد و مقاومت برای آزادی، حق مسلم مردم ایران در هر وضعیتی است».
شکستهای ولیفقیه رژیم
حضار محترم!
شرایط بحرانی رژیم، در شکستهای خامنهای و در تنزل موقعیت او دیده میشود. خامنهای در یکپارچهسازی هیأت حاکمه رژیمش شکستخورده است. تندادن او به روی کارآمدن آخوند روحانی، نمود این شکست است. اما این شکست، در وهله اول نه بهخاطر تحریمهای بینالمللی بود و نه بر اثر بحران اقتصادی، بلکه مهمترین علت، مقاومت و قیام شما مردم ایران بوده است.
حالا ولیفقیه و رئیسجمهور رژیم روزانه در حال تیغکشیدن به روی یکدیگرند و این جنگ گرگها، در مرحله پایانی است. رفسنجانی آشکارا به شوراییشدن ولایتفقیه فراخوان میدهد. در خبرگان ارتجاع، برای اولین بار یک قطب رقیب ولایتفقیه پا گرفته است، باند مدافعان خامنهای به میزان زیادی شقه و تجزیهشده است، یعنی محوری که باید رژیم را در تنش و توفان، حفظ کند، خودش لرزان است.
خانه ولایتفقیه از پایبست ویران است و زمین و زمان میگوید این رژیم پوسیده به پایان کار خود رسیده است.
آخوندها در دام سه جنگ
حضار محترم!
امروز رژیم آخوندی در سه جنگ در منطقه به دام افتاده است و در هیچکدام راه پس و پیش ندارد.
نگاه کنید که رشد بادکنکی ولایتفقیه به کجا رسیده است:
در سوریه، خانهیی که آخوندها بر روی شنهای روان ساخته بودند، در حال آوار شدن است. با اینکه، رژیم آخوندی هر سال میلیاردها دلار برای حفظ بشار اسد هزینه کرده، اما حالا نفسهای دیکتاتوری سوریه به شماره افتاده است.
باشد که در فردای پیروزی، خامنهای در کنار بشار اسد از جمله به جرم کشتار 300هزار زن و مرد و کودک سوری در دادگاه جنایی بینالمللی، محاکمه شود.
و در عراق، رژیم آخوندی، دولت دستنشانده خود، یعنی مالکی را از دست داده است. این شروع افول رژیم، نهتنها در عراق، بلکه در تمام منطقه است. اگر چه با مداخلهجویی سپاه تروریستی قدس، به بهانه مقابله با داعش، به نسلکشی سنیها دست میزند و بیهوده میکوشد تا آب رفته را به جوی برگرداند.
در یمن، خامنهای میخواست این کشور را تصرف کند تا در مذاکرات اتمی و در بحران منطقه موقعیت بالاتری کسب کند. اما بزرگترین ائتلاف کشورهای منطقه را علیه خود برانگیخت.
حالا روزی که بشار اسد سقوط کند یا روزی که قوای این رژیم در عراق یا در یمن کمرشکن شوند، تمام جبهه رژیم در خاورمیانه فرو میریزد. پیشروی در این سه جنگ از توان این رژیم خارج است. عقبنشینی از این سه جنگ باعث فروپاشی این رژیم میشود، پس، این بنبست هم گواه حتمیت سرنگونی ولایتفقیه است.
ضرورت خلعید از رژیم در سراسر منطقه
امروز سیاستمداران غرب و جهان عرب، تصریح میکنند که داعش و بشار دو روی یک سکه هستند و البته که خلیفه اصلی در تهران، پدرخوانده هر دوی آنهاست. واقعیت این است که داعش محصول جنایات بشار اسد و مالکی به دستور خامنهای است. بنابراین به دولتهای غرب میگوییم با این رژیم همجبهه نشوید! در عراق، با پاسداران و شبهنظامیان بهاصطلاح شیعه این رژیم که صد بار از داعش خطرناکترند همکاری نکنید.
راهحل عراق، اخراج قوای رژیم و مشارکت اهل سنت در قدرت و مسلح کردن عشایر سنی است.
راهحل سوریه، اخراج قوای رژیم و پشتیبانی از مردم سوریه برای سرنگونی اسد است.
راهحل یمن، ایستادگی در برابر همین رژیم است که ائتلاف عربی آن را آغاز کرده و باید تا ریشهکن کردن آن در منطقه ادامه یابد.
آری، راهحل، خلعید از این رژیم در سراسر منطقه و سرنگونی خلیفه ارتجاع و تروریسم، در ایران است.
یک جنبش سازمانیافته
حضار محترم!
وقتیکه آمادگی اجتماعی برای تغییر فراهم میشود هیچ عاملی حیاتیتر از وجود یک جنبش سازمانیافته نیست.
وحشت آخوندها از مجاهدین و شورای ملی مقاومت و تلاش برای نابودی آنها به همین دلیل است.
آخوندها پیوسته حضور مجاهدین در عراق را تهدید حاکمیت خود دیدهاند. زیرا آنها نیروی پیشتاز نبرد با فاشیسم دینی هستند.
زیرا این مجاهدین و شورای ملی مقاومت بودند که رودرروی اصرار خمینی بر ادامه جنگ، پرچم صلح را برافراشتند.
این مجاهدین بودند که ارتش آزادیبخش ملی را برپا کردند و این مجاهدین و شورای ملی مقاومت بودند که در برابر دسیسههای بزرگ این رژیم و مماشاتگران همدستش، با پیروزی در بیش از 20 دادگاه در آمریکا، کانادا، اروپا و انگلستان، برچسب تروریسم علیه این جنبش را باطل و پرونده قضایی 15ساله در فرانسه را رسوا و مختومه کردند و حق مردم ایران برای تغییر رژیم را به کرسی نشاندند.
پایان دادن به زندانسازی و محاصره لیبرتی
دوستان عزیز،
در سه دهه گذشته، فراتر از هر کاری، آخوندها برای انهدام این جنبش تکاپو کردهاند. از قتلعام سی هزار زندانی سیاسی تا هزاران اتهام و توطئه و شیطانسازی بهویژه علیه رهبر مقاومت، و شلیکهزار موشک در سال80، به پایگاههای مجاهدین و ارتش آزادیبخش. همه به یاد داریم که رژیم برای سرکوب قیامها در سال 88 به اشرفیها حمله کرد.
کما اینکه خامنهای در شکست خود در نمایش انتخابات ریاست جمهوری، لیبرتی را موشکباران کرد و در سالی که درصدد امضای توافقنامه اتمی برآمد، به قتلعام در اشرف دست زد.
خواست واقعی آخوندها در مورد مجاهدان اشرفی یا نابودی آنهاست، یا تسلیم شدن به حاکمیت آخوندها. به همین خاطر حتی در مسیر انتقال آنها به خارج عراق، کارشکنی میکنند. از طرف دیگر، آمریکا و مللمتحد با نقض مکرر معاهدات بینالمللی و تعهدات مکتوبشان در مورد مجاهدان اشرفی، عملاً در طرف فاشیسم دینی حاکم بر ایران قرار گرفتهاند.
من در این جا بار دیگر، آمریکا و مللمتحد را به اقدام فوری برای حفاظت مجاهدان لیبرتی و پایان دادن به محاصره پزشکی و لجستیکی و زندانسازی لیبرتی، فرا میخوانم. اگر آمریکا، حفاظت مجاهدین را در قبال نیروی تروریستی قدس تضمین نمیکند، باید لااقل بخشی از سلاحهای انفرادی مجاهدین را برای حفاظت و دفاع از خود، به آنها بازگرداند.
امید و آرمان
دوستان عزیز،
تغییر در ایران در دسترس است. زیرا علاوه بر پوسیدگی رژیم و آمادگی جامعه، راه مبارزاتی آن هموار شده است و این راهی است که مسعود بازگشوده و هدایت کرده و کار بزرگی است که او بر عهده دارد.
روزی که از زندان شاه آمد پرسید: مگر میشود خلقی را تا ابد اسیر و در زنجیر نگهداشت؟ و در پی همین آرمان، جنبشی به پا کرد که تاریخ ایران را بهسوی آزادی سمت داده است. از قیام سی خرداد و تأسیس شورای ملی مقاومت و ارتش آزادیبخش، تا شهر اشرف و لیبرتی همه، سنگ بناهایی هستند که او برای آزادی ایران ساخته است. پدر طالقانی میگفت: در زندان اوین، بازجوها از اسم مسعود رجوی میترسیدند.
حالا آخوندهای حاکم و پیروان آنها هم از اسم او و هم از کلام او میترسند، زیرا کلمه ممنوعه سرنگونی را به جنبش بزرگی تبدیل کرده که ارتجاع مذهبی را به بنبست کشانده است.
او به نسل پیشتاز ایران آموخته است که در مبارزه با بربریت ولایتفقیه، تنها گوهر ماندگار، امید و ایمان و صداقت و فداکاری است. مجاهدین خلق ایران که امسال به پنجاهمین سال حیات خود پا گذاشتهاند، یک مبارزه آرمانخواهانه را پیش بردهاند و هیچگاه به ثمرات آن برای خودشان چشم ندوختهاند.
آرمان داشتن، یعنی؛ مثل کوه ماندن و مثل رود رفتن و در هر بلا و توفانی پرچم آزادی را هرچه محکمتر در دست فشردن. از گذشت زمان و از قیمت سنگین آن هیچ هراسی نداشتن. این است راهی که سفینه آزادی را به ساحل نجات میرساند.
از محمد حنیف و یارانش، تا جوانی که همین دیروز به صفوف ما پیوست، از مردان مؤمن به آرمان برابری تا یکهزار زن پیشتاز در شورای مرکزی مجاهدین، همه، راه و رسمشان، از خودگذشتگی بیچشمداشت است. آنها از آیینی پیروی میکنند که راهنمای عمل پیشتازان و پیشوایان آزادی از آغاز تاریخ تا امروز بوده است. یعنی برگزیدن یک تعهد جوشان و ایمان به اینکه این جهان، جهان تغییر است و نه تقدیر.
قانون اساسی ما آزادی، دموکراسی و برابری است.
با همین آرمان و با همین ایمان، ما در پی بنای یک جامعه آزاد و دموکراتیک هستیم.
یک قرن پیش، مجاهدان مشروطه در پی «عدالت، حریت، مساوات و اتحاد» بودند. سپس مصدق بزرگ بهپاخاست که میگفت: «مقصود این است که مردم در نیک و بد امور شرکت کنند و مقدرات مملکت را به دست گیرند».
آنگاه فداییها و مجاهدین و دیگر پیشتازان مبارز، برای سقوط دیکتاتوری پیشین راه گشودند و حالا مقاومت ما با کهکشان شهیدانش، از اشرف و موسی تا صدیقه و ندا و زهره و گیتی برای انتخاب آزادانه یکایک مردم ایران بهپاخاسته است.
ما نظام استبدادی حاکم را باطل اعلام کردهایم، ما دین اجباری و زنستیز را باطل اعلام کردهایم، ما قانون اساسی ولایتفقیه را باطل اعلام کردهایم. قانون اساسی ما، آزادی، دموکراسی و برابری است. قانون اساسی ما نه در مصوبات خبرگان جنایت، بلکه امروز در قلب یکایک ایرانیان حک شده و فردا توسط مؤسسان منتخب مردم نوشته خواهد شد.
مبنای این قانون، یک جمهوری آزاد، بردبار و پیشرفته است، مبنای آن کثرتگرایی و جدایی دین و دولت، برابری زن و مرد و مشارکت فعال و برابر زنان در رهبری سیاسی است. اصول ما برابری حقوق ملیتها و اقلیتهای مذهبی و جامعهیی بدون شکنجه و اعدام است.
حالا شما هموطنان عزیزی که در این جا گرد آمدهاید و شما هموطنانی که در سراسر ایران و در هر کجای جهان، صدای مرا میشنوید، آیا برای گسترش نبرد، برای آزادی ایران و سرنگونی رژیم ولایتفقیه آمادهاید؟
(جمعیت: حاضر، حاضر، حاضر)
بله، برای ایفای این مسئولیت بزرگ و برای این آینده روشن ما در محضر تاریخ و خلق ایران میگوییم:
حاضر، حاضر، و حاضریم.
نیم قرن نبرد با دو دیکتاتوری را با امید و ایمان به آزادی، پشت سر گذاشتهایم و باز هم با امیدی صدچندان به پیش میرویم تا آنگاه که آزادی و دموکراسی در ایران بر تخت پیروزی بنشیند.
آری، آری
میتوان زنجیر را از هم گشود
رو به دریا شد روان مانند رود
میتوان با آرمانی پر فروغ
ظلمت بیداد را ویران نمود
میتوان و باید آری همصدا
هر دم از آزادی ایران سرود
بیگمان آینده از آن شماست
بر شما و رزمتان صدها درود
پیروز باشید.