۱۳۹۰ بهمن ۱۸, سهشنبه
چهل و يکمين سالگرد حماسه و رستاخيز سياهکل, بيانيه سازمان چريکهاي فدايي خلق ايران
به مناسبت چهل و يکمين سالگرد حماسه و رستاخيز سياهکل
چهل و يک سال از حماسه و رستاخيز سياهکل مي گذرد. در ۱۹ بهمن سال ۱۳۴۹ يک دسته پارتيزاني به فرماندهي رفيق علي اکبر صفايي فراهاني به پاسگاه ژاندارمري شهرک سياهکل در منطقه لاهيجان حمله کرده و آن را خلع سلاح کردند. با اين حرکتِ بن بست شکنانه، جنبشي نوين و انقلابي با برافروختن مشعل آزاديخواهي در شب تيره ديکتاتوري متولد شد.
در جريان نبردهاي پس از حماسه سياهکل که تا اوايل اسفند همان سال ادامه داشت، فدائيان دلير، رفقا رحيم سماعي و مهدي اسحاقي به شهادت رسيدند و تعدادي نيز به اسارت درآمدند. بي دادگاههاي نظامي ديکتاتوري شاه در مقابل عمليات جسورانه رزمندگان دلير فدايي، ۱۳ تن از برجسته ترين فرزندان انقلابي ميهن ما را به اعدام محکوم کرد. در سحرگاه ۲۶ اسفند ۱۳۴۹ رفقا غفور حسن پور اصيل، علي اکبر صفايي فراهاني، احمد فرهودي، جليل انفرادي، محمدعلي محدث قندچي، ناصر سيف دليل صفايي، هادي بنده خدا لنگرودي، شعاع الدين مشيدي، اسکندر رحيمي مسچي، محمدهادي فاضلي، عباس دانش بهزادي و هوشنگ نيري به جوخه هاي اعدام سپرده شدند. شهداي رستاخيز سياهکل راهي که آغاز کننده آن بودند را با پيکارهاي خونين و با قبول هزينه هاي آن تا سپيده دم روز ۲۶ اسفند ادامه دادند.
حماسه سياهکل و شکل گيري چريکهاي فدايي خلق، شور و شوق جديدي در شرايط رُکود و خَمود حاکم ايجاد کرد و ديري نپائيد که جنبش پيشتاز فدايي به يک نيروي قدرتمند و پرنفوذ در صحنه سياسي ايران تبديل شد.
رزمندگان دلير فدايي با اقدام جسورانه خود در سياهکل، صحنه سياسي ايران را به کلي دگرگون کرده و اين پيام روشن را به گوش همگان رساندند که دوران مکتب سازان بي عمل و لاف زنان بُزدِل به پايان رسيده و تنها کساني مي توانند با مردم و مهمتر از آن نقش پيشتاز جنبش آزاديخواهي مردم ايران را داشته باشند که به طور واقعي عمل انقلابي انجام دهند.
پژواک پيکار پيشتازان جنبش فدايي به سرعت بخشهاي وسيعي از جامعه ايران را برگرفت و ديري نپائيد که آگاهترين و پيشروترين زنان و مرداني که قلبشان براي آزادي و سوسياليسم مي طپيد، به گرد جنبش پيشتاز فدايي جمع شدند.
حماسه سياهکل و فعاليتهاي انقلابي رزمندگان فدايي از ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ که نظام شاهنشاهي سرنگون شد، تاثيري عميق و تعيين کننده در حيات سياسي، اجتماعي و فرهنگي جامعه ايران داشت. طي اين مدت در حالي که جنبش فدايي زير شديدترين ضربات دشمن قرار داشت و باوجود به شهادت رسيدن تمامي رهبران و بنيانگذاران آن و عليرغم برخي نارساييها، انحرافها، خطاها و کمبودها، به حيات خود ادامه داد و در آستانه انقلاب بهمن ۱۳۵۷ به يک جنبش نيرومند با پايگاه گسترده اجتماعي و به يکى از قدرتمندترين سازمانهاى کمونيستى در خاورميانه تبديل شد. در اولين گردهمايي علني سازمان چريکهاي فدايي خلق ايران در ۱۹ بهمن سال ۱۳۵۷ در دانشگاه تهران، بيش از صد هزار تن و در راهپيمايي روز ۲۱ بهمن همان سال حدود دويست هزار تن شرکت داشتند.
درخشش روحيه رزمندگي و فداکاري چريکهاي فدايي خلق، شاه را به تعجب واداشته بود. اسدالله عَلَم درخاطراتش از قول محمد رضا شاه مي نويسد:«عزم و اراده آنها اصلا ً باور کردني نيست، حتي زنها تا آخرين نفس به جنگ ادامه مي دهند، مردها قرص سيانور در دهانشان دارند و براي اين که دستگير نشوند خودکشي مي کنند»(امير اسدالله علم، من و شاه، يادداشتهاي محرمانه دربار سلطنتي ايران، ص۱۴۶)
همچنين خميني جلاد از همان ابتدا با فرومايگي در مقابل جنبش پيشتاز فدايي به موضع گيري پرداخت. او در پاسخ به نامه ۶ ارديبهشت ۱۳۵۰ مسئول اتحاديه انجمنهاي اسلامي در اروپا، در تاريخ ۲۸ ارديبهشت ۱۳۵۰ نوشت:«بايد حادثه سازيها و شايعه پردازيهايي را که در ممالک اسلامي براي تحکيم اساس حکومت استعماري است بررسي دقيق کنيد. نظير حوادث ترکيه و حادثه سياهکل...» موضع خميني آن قدر ننگين بود که وقتي اين پيام در همان زمان در نشريه «اسلام مکتب مبارز» ارگان اتحاديه انجمنهاي اسلامي در اروپا به چاپ رسيد جمله «نظير حوادث ترکيه و حادثه سياهکل» حذف شد.(سيد حميد روحاني(زيارتي)، نهضت امام خميني، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ دوم پائيز ۱۳۷۴، جلد سوم، ص ۴۸۶-۴۸۷)
امروز نيز معرکه گيران دربار خامنه اي و تئوريسينهايي که به نابودي چپ و بي بديل بودن نو-ليبراليسم عنان گسيخته ايمان آورده اند، مي کوشند تا سيماي جنبش فدايي در سالهاي ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷ را مخدوش کنند. اما اين تلاشهاي مذبوهانه که آبشخور آن نهادهاي امنيتي جمهوري اسلامي است، هرگز نتوانسته واقعيت را زير انبوه چرندياتي که تحت عنوان «تحقيق» و «بررسي تاريخي» منتشر شده، پنهان کند. در مقابل تحريف تاريخ به وسيله نهادهاي امنيتي، براي ما ارزش و اهميت گراميداشت حماسه سياهکل نه از سَر يادآوري رويدادي که به تاريخ پيوسته و يا برگزاري يک آئين مذهبي، مکتبي و ملي و يا روياهاي نوستالژيک، بلکه به اين خاطر است که رستاخيز امروز و حماسه زنان و مرداني که در ايران، تونس، مصر، ليبي، سوريه، واشنگتن، مادريد، رم و.........براي آزادي پيکار مي کنند، ادامه بلافصل حماسه سياهکل است.
ما سيماي حماسه آفرينان سياهکل را در قيام جوانان ايران در سال ۱۳۸۸ و در قيامهاي بهمن و اسفند سال ۱۳۸۹ مشاهده کرديم. آنها که با خيزشهاي حماسي خود پايه هاي استبداد مذهبي و سلطنت مطلقه خامنه اي را به لرزه درآوردند، آنهايي که با فرياد «مرگ بر ديکتاتور»، «مرگ بر اصل ولايت فقيه»، «مرگ بر خامنه اي» و «زنده باد آزادي»، اقتدار ولي فقيه را به سخره گرفتند، آنها که برخلاف سازشکاران و فرصت طلبان دل به تغيير و تحول از درون نظام ولايت فقيه نبستند، آنهايي که تن به حقارت ندادند و بر طناب دار بوسه زدند، درس حماسه سازي رستاخيز سياهکل را به روز کردند.
ما درس به روز شده حماسه سياهکل را در قيامها و جنبشهاي سِتُرگ خاورميانه و در جنبش عظيم اشغال وال استريت ديديم و هم از اين رو بود که بدون شک و ترديد خود را در کنار همه اين قيامها، خيزشها و جنبشها تعريف کرديم.
هموطنان!
در سال گذشته تحولات مهمي در عرصه داخلي و بين اللملي به وقوع پيوست و سيماي جديدي در جهان ما ترسيم شد. ادامه بحران غيرقانوني (بحران انقلابي) در ايران، تحولات در کشورهاي خاورميانه که به بهار عربي مشهور شده و جنبش برآشفتگان و اشغال وال استريت در کشورهاي پيشرفته صنعتي، تعادل جديدي بين ستمديدگان و ستمکشان به وجود آورده است.
ادامه بحران غيرقانوني و چالشهاي رژيم ولايت فقيه
در عرصه داخلي تضادهاي موجود در جامعه در سه موئلفه اصلي در ابعاد غير قابل قياس با گذشته شدت گرفت.
الف- تضاد بين توده هاي مردم و حاکميت روز به روز تشديد شد. از ۲۵ بهمن سال ۱۳۸۹ تا پايان اسفند همان سال ما شاهد چهار قيام گسترده عليه رژيم ستمگر ولايت فقيه بوديم. پس از آن هم جنبشهاي پراکنده در هرگوشه ايران به وقوع پيوست. خامنه اي در کابوس قيامهاي مردمي در هر فرصتي که به منبر مي رود از خطر «فتنه» دَم مي زند و براي مَهار خيزشهاي مردمي به شديدترين و بي رحمانه ترين سرکوبيها متوسل مي شود. خامنه اي با سرکوبي وحشيانه توانسته است پس از خيزشهاي بهمن و اسفند سال گذشته جنبشهاي گسنرده را مهار کند، اما نتوانسته و نخواهد توانست آتش خشم و نفرت مردم را مهار کرده و جامعه را به رِکود و خمودي سوق دهد. انجام صدها حرکت اعتراضي کارگران ايران در سال گذشته اين حقيقت را نشان مي دهد. بحران اقتصادي گسترده، فقر هردَم افزايش يابنده اکثريت مردم و انباشت نارضايتيها وضعيتي به وجودآورده که بيش از هرکس خامنه اي و ايادي او از آن با خبر و براي جلوگيري از بُرُوز آن چاره انديشي مي کنند.
ب- در عرصه درون هِرَم قدرت و ثروت نيز تضادها در ابعاد کلان افزايش يافت. تضاد بين ولي فقيه و «خواص بي بصيرت» که در کشاکش پنهان و آشکار خامنه اي و رفسنجاني خود را نشان مي دهد، منجر به حذف رفسنجاني از رياست مجلس خبرگان و کوتاه کردن دست وي از کارتِل اقتصادي موسوم به دانشگاه آزاد شد. هم اکنون نقشه خامنه اي اين است که هاشمي رفسنجاني را از رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام برکنار کند. اگر خامنه اي بتواند در چنين امري موفق شود، به دوران شراکت رفسنجاني در قدرت خاتمه داده است و اگر در چنين امري ناکام بماند، استخوان لاي زخم ولايت باقي مانده است و در هر دوحالت ولايت فقيه تضعيف مي شود. هرچند که زيان راه حل اول براي خامنه اي که سياست تمرکز قدرت در دست اراذل و اوباش مطيع و گوش به فرمان را برگزيده، کمتر خواهد بود.
در سال گذشته و در ادامه کِشمَکِش براي اشغال کرسيهاي مجلس آينده ارتجاع، تضاد بين ولي فقيه و گماشته اش به شکل حادي بروز کرد. خيز باند احمدي نژاد براي مُهرِه چيني در مجلس ارتجاع که با برکناري وزير اطلاعات آغاز شد، با واکنش شديد و قاطع خامنه اي روبرو و اين مساله به اعتصاب ۱۱ روزه احمدي نژاد منجر شد. پس از اين رويداد خامنه اي پديده «انحراف» را به «فتنه» و «خواص بي بصيرت» اضافه کرد. او به هيچ وجه از عزيزدُردانه ولايتش انتظار نداشت که اين گونه نافرماني کرده و به گماشته ياغي تبديل شود.
خامنه اي در نماز عيد فطر در روز چهارشنبه ۹ شهريور امسال در مورد نمايش انتخاباتي روز ۱۲ اسفند به چالش امنيتي رژيم پرداخت و گفت:«به علت حوادث جاري در منطقه، مقطع مهمي از تاريخ جهان در حال شکلگيري است و ملت و مسئولان در اين شرايط بسيار حساس، بايد کاملاً هوشيار باشند و اجازه ندهند در اين مقطع تعيين کننده تاريخ، اختلاف و کدورت، مانع از ايفاي وظايف بزرگ ملت ايران و نظام اسلامي شود......مسئولان مختلف، منبرداران و فعالان سياسي و همه کساني که ميتوانند با مردم حرف بزنند بايد از انتخابات به عنوان نعمتي الهي پاسداري کنند و هوشيارانه، مراقب چالشهاي ضدامنيتي و تلاشهاي دشمنان باشند.»
خامنه اي با مهندسي «ريل گذاري جديد» براي نظام ولايت فقيه، هر تصوير و تلاش براي «تبديل ولايت به شرکت سهامي» را بر نمي تابد و تا آنجا که قدرت داشته باشد با آن مبارزه مي کند. خَراطي کردن لايه بالايي رژيم، نظامي امنيتي کردن ارگانهاي قدرت و برگماري افراد گوش به فرمان و کوتوله هاي سياسي در نهادهاي نظام، يک سياست راهبردي و غيرقابل تغيير براي تضمين امنيت سلطنت مطلقه خامنه اي است.
پ- در عرصه جهاني تضاد بين جمهوري اسلامي و کشورهاي بزرگ و بعضي از کشورهاي ديگر در سال گذشته تشديد شد. و سياست مماشات کشورهاي ۱+۵ با چالش جدي روبرو شد.. ادامه فعاليت رژيم براي دستيابي به سِلاح اتمي، صدور تروريسم به خارج از مرزهاي ايران همراه با صدور «بنيادگرايي اسلامي» به کشورهاي خاورميانه و خرايکاري در روند صلح بين فلسطين و اسرائيل مولفه هاي تشديد تضاد بين رژيم ايران و جامعه جهاني است. در اين جدال همواره اتحاد عمل و همسويي علني و غير علني بين ولايت خامنه اي و جناح جنگ طلب و افراطي اسرائيل وجود داشته که به طور متحد عليه صلح و همزيستي در منطقه تلاش مي کنند.
طي سالهاي حيات جمهوري اسلامي، کشورهاي امپرياليستي به اشکال مختلف به رژيم ايران کمک و ياري رسانده اند. اگر امروز رژيم مي تواند به شبکه هاي مجازي يورش ببرد، اگر اين رژيم به پيشرفته ترين تکنولوژيها براي کنترل و سرکوبي مبارزه مردم دست پيدا کرده است، اين به خاطر کمکهاي بيدريغ کشورهاي بزرگ غربي بوده و بدون دانش و پشتيباني لجستيکي آنها، امکانات و توانائيهاي رژيم ايران به هيچ وجه اجازه گسترش سرکوب در فضاي مجازي در اين سطح را نمي داد. ساير کمکهاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي به رژيم ايران نيز به همين گونه عليه مبارزه و مقاومت مردم ايران عمل کرده است. کافي است در گُنجاندن نام سازمان مجاهدين خلق ايران در ليست تروريستي ايالات متحد آمريکا و اتحاديه اروپا تامل کنيم که فقط و فقط براي خوش آيند استبداد مذهبي حاکم بر ايران صورت گرفته است. متاسفانه دولت آمريکا عليرغم احکام دهها دادگاه در اروپا که منجر به لغو اين نامگذاري گرديده، و با وجود راي يک دادگاه فدرال در آمريکا، هنوز بر اين نامگذاري کثيف پافشاري مي کند.
رژيم ايران با استفاده از سياست مماشات و به ويژه با شرايطي که جنگ اشغالگرانه آمريکا در عراق براي آن فراهم آورده، به سياستهاي مخرب و ماجراجويانه خود ادامه داده و مي دهد. در شرايط کنوني ادامه اين سياستها به مرز تحمل کشورهاي بزرگ و جامعه جهاني رسيده و هم از اين رو است که فشار و اعمال تحريم، هرچند به صورت محدود، بر رژيم ايران افزايش پيدا کرده است. هدف اين فشارها و تحريمها -همان گونه که سران کشورهاي ۱+۵ تاکنون اعلام کرده اند- نه «تغيير رژيم» که «تغيير رفتار» آن است. در حالي که احتمال جنگ نظامي در چشم انداز قابل ارزيابي، به طور مثال تا يک سال ديگر که انتخابات در آمريکا برگزار مي شود، وجود ندارد، و در شرايطي که خامنه اي بر سياست ايران –ويران- کن خود ادامه مي دهد، چشم انداز تضاد بين رژيم و جامعه جهاني تشديد آن است. در اين رابطه موضع ما روشن و شفاف است و بارها بر آن تاکيد کرده ايم. ما به طور قاطع مخالف مماشات و هرگونه دخالت نظامي خارجي در ايران هستيم و در عين حال جمهوري اسلامي را به خاطر سياستهاي جنگ طلبانه، ماجراجويانه و بحران زاي آن، مسئول فجايعي مي دانيم که به مردم ايران تحميل شده و خواهد شد.
ارزيابي ما از سه مولفه اي که به طور مختصر شرح داديم چنين است تعادل ناپايدار بين مردم و نيروهاي سرکوبگر و فقدان قيامهاي گسترده خياباني دلايل پايان يافتن بحران غير قانوني نيست. اين بحران ادامه داشته و در ابعاد کلان تعميق پيدا کرده است. هنوز بالائيها نمي توانند بر شکاف دروني خود غلبه کنند و پائينيها نيز مسير خَمودي و تسليم را انتخاب نکرده اند. توده ها هنوز در تب و تاب تغيير هستند و ولي فقيه و کارگزارانش به طور مداوم از خطر «فتنه» و «انحراف» دَم مي زنند.
بهار عرب، جنبش برآشفتگان و اشغال وال استريت
در روز ۱۷ دسامير سال ۲۰۱۰ (۲۶ آذر ۱۳۸۹)، محمد بوعزيز، جوان ۲۶ ساله تونسي در اعتراض به تعرض پليس بن علي، خود را به آتش کشيد و شعله هاي برافروخته شده از گوشت و پوست و استخوان او به خرمن خشم و نفرت مردم تونس جرقه زد و ديري نپائيد که زنان و مردان تونسي و به ويژه جوانان با انقلاب ياسمين، رژيم بن علي را سرنگون و گام اول براي تحقق خواسته هاي خود را پشت سرگذاشتند.
پس از آن، ديکتاتوري حسني مبارک با قيامهاي مردم مصر و در کانون آن تحصن شبانه روزي ميدان التحرير، سرنگون شد. قيام مردم ليبي و به ويژه خيزش مردم بن غازي که منجر به آزاد سازي اين شهر شد، در ادامه خود و با دخالت نظامي ناتو سقوط ديکتاتوري معمر قذافي را در پي داشت. در روزهاي گذشته علي عبدالله صالح، ديکتاتور يمن نيز سرانجام تسليم اراده مردم شد و با عذرخواهي از رفتار سرکوبگرانه خود، کشور را ترک کرد. هم اکنون کانون اصلي تحولات منطقه در سوريه و در قيام پرشور و مداوم مردم عليه ديکتاتوري بشار اسد قرار دارد. پيروزي مردم سوريه در مبارزه عليه ديکتاتوري بشار اسد، موقعيت ژئوپوليتيک خاورميانه و به ويژه رژيم ايران را به کلي دگرگون خواهد کرد و هم از اين زاويه است که خامنه اي در يک موضع گيري ننگين و ارتجاعي، حرکت انقلابي مردم سوريه را وابسته به غرب اعلام کرد. در استراتژي دفاعي رژيم جمهوري اسلامي -آن گونه که سرکردگان رژيم بارها به روشني بيان کرده اند، سوريه جزيي از عمق استراتژيک نظام ولايت فقيه است. بدون اين عمق استراتژيک، خامنه اي قادر به استفاده بهينه از حزب الله در لبنان که يک خطر بالفعل براي اسرائيل است، نخواهد بود.
قيامها، جنبشها و خيزشهاي ضد ديکتاتوري در کشورهاي خاورميانه و شمال آفريقا بر تمامي تحولات سياسي جهان ما اثر گذاشته و مهمترين تاثير جهاني آن فروپاشي نظم مبتني بر تقسيم بندي پس از جنگ جهاني اول است.
تحولات سياسي در کشورهاي عربي همچنان ادامه دارد و مردم کشورهايي که ديکتاتوري را سرنگون کردند، با چالشهاي جديدي روبرو شده اند. از يک طرف نيروهاي بنيادگراي اسلامي تلاش مي کنند تا از نارضايتي توده هاي محروم، ضعف ساختارهاي مدني و عقب ماندگي فرهنگي-سياسي ناشي از سالها ديکتاتوري، در جهت منافع اجتماعي و طبقاتي خود بهره برداري کنند و از طرف ديگر، مداخله آزمندانه و البته موذيانه کشورهاي امپرياليستي منجر به تضعيف نيروهاي دمکراتيک، عدم اتحاد اين نيروها و شکاف در درون جنبش دمکراتيک شده است. با اين وجود و عليرغم همه اين چالشها و نگرانيها و با وجود ضعف و تشتت نيروهاي دمکراتيک و پيشرو، تحولات موسوم به بهار عرب يک گام بزرگ به جلو در مبارزه آزاديخواهانه و عدالت طلبانه مردم خاورميانه است. کافيست به تغيير ادبيات سياسي پس از تحولات خاورميانه و شمال آفريقا توجه کرد تا به گستردگي تاثير خيزشهاي مردم خاورميانه پي برد. پس از شروع بهار عرب کلمات «انقلاب» و «قيام» به طور گسترده وارد ادبيات سياسي شد. پيش از اين تحولات، ديکتاتورها و حاميان بين المللي آنها به بهانه مخالفت با خشونت که در حقيقت چيزي جز تائيد خشونت از جانب ديکتاتورها نبود، حرکتهاي مردمي و قيامهاي توده اي را نفي و با نظريه پردازيهاي سخيفانه راه انقلاب را راه ناکجاآباد اعلام مي کردند. طُرفه اين است که پس از اين تحولات و با توجه به بعضي از رويدادهاي تلخ در کشورهايي که ديکتاتورها را سرنگون کرده اند، بعضي از نظريه پردازان کوته فکر، اين بار از موضع به اصطلاح چپ و در حقيقت از موضع دفاع از بي حرکتي و سکون در مقابل ديکتاتورها، اين تحولات را يا به کلي مردود اعلام مي کنند و يا نقشه اطاقهاي فکر کشورهاي امپرياليستي ارزيابي مي کنند.
نقطه مشترک و نتيجه عملي نظرات تئوريسينهاي امپرياليسم قبل از اين تحولات با نظريات به اصطلاح چپ پس از اين تحولات، دعوت مردم به سکون و بي عملي در مقابل مستبدان است. اولي با حربه مخالفت با خشونت و انقلاب و دومي با دستاويز نتايج انقلاب. شعار «الشعب يريدو اسقاط نظام»(مردم سرنگوني نظام را مي خواهند) دست رد بر سينه مماشاتگران زد، و ادامه تحولات در ميدان تحرير مصر و تلاشهاي نيروهاي اجتماعي مترقي در تونس و ادامه قيام در سوريه، افشاگر نظرات سخيف ايدئولوگهاي دسته دوم شده است.
پيرامون تحولات خاورميانه و شمال آفريقا اظهار نظر دبيرکل ملل متحد در روز يکشنبه ۲۵ دي در کنفرانس بيروت تحت عنوان اصلاحات و گذار به دمکراسي، بيان کننده عمق و وسعت اين قيامها و مسير برگشت ناپذير آن است.
بان کي مون در سخنراني خود گفت:«بادهاي تغيير از وزيدن آرام نخواهند گرفت. شعله يي که در تونس برافروخته شد، خاموش نخواهد شد. نظم کهنه، حاکميت تک نفري و انحصار در سرمايه و قدرت، خاموش کردن رسانه ها و محروميت از آزاديهاي پايه اي در حال فروريختن است. مردم به همه اينها مي گويند: کافي است، ديگر بس است....وقايع چشمگير سال گذشته منطقه را دگرگون کرد و جهان را تغيير داد. اين داستاني بود که توسط مردم نوشته شد، اما اين داستان تازه آغاز شده است.»
دبيرکل ملل متحد رمز موفقيت دمکراسي را در چهار محور خلاصه کرد و گفت:«اول:اصلاحات بايد واقعي باشد. اغلب، ظاهر آن با دمکراسي آرايش مي شود اما در باطن، بدون محتوي و بدون انتقال قدرت واقعي به مردم است.
دوم:گفتگوها بايد جامع و دربرگيرنده همه باشد. ما بايد با کساني که اختلافات قومي و اجتماعي را دامن مي زنند، به مخالفت برخيزيم. ما بايد براي ترويج کثرت گرايي با همديگر کارکنيم.
سوم:زنان بايد در کانون آينده منطقه قرار گيرند. زنان در خيابانها ايستادند و خواستار تغييرات شدند. آنها اکنون محق هستند که سرميز گفتگوها بنشينند و در تصميم گيري و اختيارات حکومتي از نفوذ واقعي برخوردار باشند. هيچ دمکراسي ارزشمندي نمي تواند بدون حضور زنان وجود داشته باشد.
چهارم:ما بايد به صداي جوانان توجه کنيم.»
اين اظهارات و داستاني که نوشتن آن در خيابانها صورت مي گيرد، نشان مي دهد که بهار عرب تاثير جدي در حرکت سياسي جهان، در روانشناسي مردم و در موضع گيريهاي مسئولان مراکز قدرت جهاني به جاي گذاشته است.
در سال گذشته همچنين جنبش محرومان و ستمديدگان در کشورهاي پيشرفته سرمايه داري برآمد جديدي را به ثبت رساند. طي سه دهه گذشته، توسعه سرمايه داري نو-ليبرال و گذار آن از رابطه «پول-کالا-پول» به رابطه «پول-پول» که تحليلگران اقتصادي آن را گاپيتاليسم کازينويي مي نامند، زندگي توده هاي مردم را به فلاکت کشانده و باعث کاهش سرسام آور قدرت خريد مردم شده است. در بحران مالي چند سال گذشته هزاران ميليارد دلار از جيب مردم به کيسه گُشاد بانکها و انحصارات مالي واريز شد. دولتهاي بزرگ سرمايه داري و گروه کشورهاي ۲۰ نتوانستند و در حقيقت نخواستند که بر رفتار انحصارات مالي کنترل و نظارت موثر اِعمال کنند. همه هزينه بحرانهاي بزرگ از حساب مردم برداشته شد و سهامداران و مديران انحصارات سرمايه داري تا توانستند دست به چپاول توده هاي محروم زدند. اولين واکنش در مقابل اين ستمگري بي حَد و مرز در سياتل بروز کرد و پس از آن در جنبشهاي گسترده اجتماعي با شعار «جهاني ديگر ممکن است» ادامه يافت. فوروم اجتماعي جهان و فورومهاي تابعه آن به علل گوناگون نتوانستند و نمي خواستند که نقش رهبري اين جنبشها را به عهده گرفته و به ارايه راه حلهاي ريشه اي بپردازند. پس از آن در سال گذشته ما شاهد جنبشهاي جديدي در کشورهاي پيشرفته صنعتي بوديم. جنبش برآشفتگان از مادريد در اسپانيا شروع شد و به سرعت در برخي از کشورهاي اروپايي گسترش پيدا کرد و ديري نپائيد که هزاران تن از محرومان آمريکايي جنبش اشغال وال استريت را پايه ريزي کردند. جنبش اشغال وال استريت در راه دشوار و پرفراز و نشيبي پاگذاشته است. پيرامون آينده اين جنبش و سياستهاي راهبردي و کاربردي آن نظرات گوناگوني وجود دارد که بحثهاي مربوط به آن تا جايي که مقدور بوده در نشريه نبرد خلق منتشر شده و مي شود. از نگاه ما راه مقابله با بربريت، انتخاب راه سوسياليسم است و يک نظام سوسياليستي به گُمان ما و به همان گونه که در منشور سازمان چريکهاي فدايي خلق ايران آمده است:«نظامي دموکراتيک، پلوراليستي، سکولاريستي (جدايي دولت از مذهب و ايدئولوژي) و مبتني بر دخالت مستقيم مردم در امور خودشان و شناسايي حق تعيين سرنوشت مردم است. سازمان مخالف هرگونه سوسياليسم غير دموکراتيک، مخالف تلفيق حزب کمونيست با دولت، مخالف هرگونه سوسياليسم سرکوبگرانه، اراده گرايانه و خودکامه، مخالف هرگونه دخالت در زندگي خصوصي افراد جامعه و مخالف سوسياليسم متکي بر کيش شخصيت است.»
کارگران، مزدبگيران، کارمندان، معلمان، دانشجويان، دانشآموزان، زنان، جوانان و روشنفکران ايران زمين!
سازمان چريکهاي فدايي خلق ايران در آغاز چهل و دومين سال حيات خود، خاطره تمامي زنان و مردان فدايي که طي چهل و يک سال گذشته در رزم بي امان با ستمگران، در راه هدفهاي سترگ جنبش کمونيستى ايران به شهادت رسيدند را گرامي مي دارد و به کارگران، زنان، جوانان، روشنفکران و فعالان سياسي که زير فشار و شکنجه دژخيمان خامنه اي مقاومت مي کنند درود مي فرستد.
ما به تمامى زنان و مردان ايران زمين که براى آزادى، دموکراسى، صلح، پيشرفت، عدالت و جدايى دين از دولت مبارزه مى کنند درود مى فرستيم و خاطره تمامى کسانى که در راه تحقق خواستهاى ترقيخواهانه مردم ايران جان باختند را گرامى مى داريم. ما با مبارزه مردم ايران عليه استبداد، فقر، جهل و تبعيض اعلام همبستگي مي کنيم.
سازمان چريکهاي فدايي خلق ايران براي آزادي بدون حد و مرز بيان و انديشه، آزادي اطلاع رساني و نفي هرگونه سانسور، آزادي زندانيان سياسي و عقيدتي و لغو شکنجه و اعدام، رفع تمامي اشکال تبعيض جنسيتي از زنان و برابري کامل زن و مرد در تمامي عرصه هاي حيات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و قضايي، برخورداري اقوام و مليتهاي ساکن ايران از حقوق مساوي و بدون تبعيض در همه ي پهنه هاي دولتي و اجتماعي و لغو هرگونه تبعيض مذهبي مبارزه مي کند و از همه جنبشهاي اجتماعي براي تحقق اين خواسته ها و از تلاش مدافعان بهبود محيط زيست براي جلوگيري از نابودي طبيعت و حفاظت و بهسازي محيط زيست بر اساس توسعه پايدار حمايت مي کند.
ما از خواست کارگران ايران براي حق اعتصاب و حق ايجاد تشکلهاي مستقل کارگري و نظارت سازمان بين المللي کار بر حقوق کارگران ايران حمايت مي کنيم و همبستگي خود را با مبارزه کارگران و مزدبگيران ايران اعلام مي کنيم. ما از کميسيون حقوق بشر ملل متحد، از سازمان جهاني کار و از همه ي سنديکاها و اتحاديه هاي کارگري در سراسر جهان مي خواهيم که رژيم حاکم بر ايران را به خاطر نقض قوانين مربوط به حقوق کار و دستگيري فعالان کارگري محکوم کنند.
ما خواستار اقدام بيدرنگ شوراي امنيت ملل متحد به منظور جلوگيري از نقض حقوق بشر در ايران و بازديد آقاي احمد شهيد از زندانهاي رژيم جمهوري اسلامي و ملاقات با خانواده شهدا و زندانيان سياسي هستيم.
ما از حقوق مسلم زنان و مردان ساکن در کمپ اشرف حمايت کرده و هرگونه جابجايي اجباري و اخلال در حل مسالمت آميز مساله پناهندگي آنان و غارت اموال آنها از جانب دولت نوري المالکي را محکوم کرده و خواستار دخالت شوراي امنيت ملل متحد براي حل مسالمت آميز اين مساله هستيم. انتقال ساکنان کمپ اشرف به زنداني موسوم به کمپ «آزادي»، نقض آشکار حقوق بشر و قوانين و ميثاقهاي بين المللي است. حکومتي که با توپ، تانک و هواپيماهاي آمريکايي به قدرت رسيده و رژيم ايران نيز به طور روزمره و برنامه ريزي شده و به اشکال مختلف آشکار و پنهان در امور آن دخالت مي کند، نمي تواند و نبايد به بهانه «حق حاکميت»، حقوق خَدشِه ناپذير هزاران زن و مرد ايراني را براي تحقق سياستهاي خامنه اي پايمال کند.
سازمان چريکهاي فدايي خلق ايران قيام همگاني و استفاده از تمامي اشکال مبارزه را حق مسلم مردم ايران مي داند. ما ايجاد هسته هاي مخفي مقاومت، تشکيل هسته هاي کوچک رسانه اي و خبر رساني، ايجاد کميته هاي مخفي عمل و شوراهاي هماهنگي و.... را اشکال مناسب و عملي براي هماهنگي مبارزه کارگران، کارمندان و مزدبگيران، دانش آموزان، دانشجويان و جوانان، زنان، روشنفکران و معلمان مي دانيم. ما با تحريم نمايش انتخابات ضد دمکراتيک و فرمايشي مجلس ارتجاع که قرار است روز ۱۲ اسفند امسال به صحنه آورده شود، زنان و مردان آزاديخواه ايران زمين را به اتحاد و مبارزه براي سرنگوني رژيم استبدادي مذهبي ولايت فقيه و ايجاد يک جمهوري لائيک، دموکراتيک و مستقل فرا ميخوانيم.
سازمان چريکهاي فدايي خلق ايران
۱۵بهمن ۱۳۹۰
http://www.hambastegimeli.com/