
گردهمايي پرشور ايرانيان شيپورها نواختند، طبلها كوبيدند و آوازهاي رهايي را خواندن با چهره هايي بيقرار و مصمم و با مشت هايي گره كرده و اراده يي سربين با بيرق هايي برافراشته و سر به فلك كشيده، در امتداد افقي روشن و غرورانگيز خروشيدند با نگاه هايي نافذ و اميد به پيروزي محتوم يك خلق در بند و اسير.


سن بزرگ كه به شكل زيبا و رويايي ساخته شده ومزين به عكسهاي بزرگ درب اشرف شده بود به قدري ماهرانه و زيبا ساخته شده بود كه براي چند لحظه خودم را نزديك درب شير ديدم!. كه قدمهايم را با هر چه قدرت بر زمين ميكوبم. در نگاهم و ذهنم مسعود و مريم را در ميدان آزادي تهران ميبينم كه ارتش خلق از جلوشان در حال رژه رفتن هستتد رژه يي
به بزرگي تهران و ايران. هر گامي كه به جلو ميروم گويي خودم را به تهران نزديك ميكنم. همه مجاهدين را پاك و پاك مي بينم فارغ از هر گونه اتهامي. ميبينم، چگونه مسعود و مريم با غرور و سر بلندي به نسلي كه پروراندهاند چشم دوخته اند و به بذر پاكي كه پاشيده اند مي بالند.
سبكبال شده بودم مثل همان پرنده هاي سپيد بال. نميدانم چرا بيش از گذشته دلم هواي تهران و همه مردمان دوست داشتنيمان كرده. احساس كردم، فاصله ها آنقدر كوتاه شده اند، كه گويي ميدان آزادي تهران ا ز درب اشرف عبور ميكند. اين لحظات و تصاوير، از همه ايران نمايان است. نماد بزرگي كه عظمت مبارزة بي امان يك خلق را ترسيم ميكند. با بازواني قوي و ريشه يي سترگ كه در ليبرتي پاي گرفته است

و صخره ها عبور كردند و با نيروي ايمان و عشق به رهبري و آزادي مردمشان با نوك سوزن كوهها و صخره ها را كندند، اگر فرهاد بيستون را شكافت شير زنان و كوهمردان اشرفي در شوق ديدار مردمشان صدها صخره صعب العبور را كندند و بر بلنداي شرف انساني صعود كردند. بله اشرف و اشرف نشينان، به حتميت و سرانجام، پيام رساي مريم رهايي ايمان دارند كه گقت: «ما پيروز مي شويم، ما پيروز ميشويم، بله ما پيروز مي شويم».
خواهر مريم در رياست جمهوري فرخنده توست که کاخهاي عشق، اميد، آباداني و سرزندگي در سراسر ايران بر پا خواهد شد
آري حاکميت مردمي با مريم رهايي فرا ميرسد در آن شکي نيست.
محمود نيشابوري