۱۳۹۰ تیر ۵, یکشنبه

در کوي حبيب, قهرمان طلايه دار ورزش ايران زمين



آنان که حجاب تن دريدند مردانه دل از جهان بريدند

در راه وفا و صدق و ايمان دادند سر و ز جان رهيدند

از جان و جهان نظر گرفتند در کوي حبيب آرميدند

همان روزها که پس از شنيدن خبر [شهادت حبيب خبيري] مثل برق گرفته ها از جايم تکان نمي خوردم به ياد اين بيت

کوتاه و پر از معنا افتادم که روزگاري براي جهان پهلوان تختي، بالاي دفترم نوشته بودم که:

رستم از شاهنومه رفت بَرَکت از کومه رفت و امروز نيز...

مي خواستند او را از دايره عشق و شفقت و مهر و ايمان نسبت به خدا و خلق بيرون بکشند و به منجلاب تزوير و فريب بيندازند. بر اين اساس، هر روز او را با حرفي و حديثي تازه و ابزار و اهدافي کهنه، که در سفره بزرگي به پهناي همه نيرنگهاي موجود در لبّاده گشاد آخوندها اندوخته بودند، به زير هشت مي کشيدند تا شايد به خلاف دفعات پيش بتوانند او را به راه خود بکشانند.

اين ترفندها، البته، پيش از دستگيري و زندان به شکلي ديگر به اجرا گذاشته شده بود و آن هم به وسيله نزديک ترين عنصر خانواده يعني برادرش. از اين قرار، روزي در پي ملاقاتي محتاطانه و مخفيانه در سالهاي پردرد و رنج دهه شصت و در يکي از کانونهاي هنري از وضعيتش پرسيدم. مي دانستم در پشت چهره هميشه خندان و هميشه مهربان او چه غوغايي برپاست. گفت: الحمدلله همه چيز رو براهه، مشکلي سر راه نيست. و مي دانستم که اين بزرگمرد کوچک اهل دروغ نيست ولو به مصلحت. و باز هم مي دانستم که دربدري و خستگي و خطر چيزهايي حقير است که به نظرش مشکل نمي آيد. بنابراين زير نگاه پرسشگر و رفيقانه من با خنده يي شيرين گفت: به خدا راست ميگم. اشکالي سر راه نيست. با اين حال چيزي در درون، او را آزار مي داد و احتمال مي دادم که گف تنش براي او آسان نباشد. امّا شرط انصاف حکم مي کرد که سماجت کنم و بارش را، ولو اندکي از بسيار، سبک کنم. به حرف آمد. آن زمان برادرش، مهدي، آمريکا بود (و چند ي پيش نيز پس از پوشيدن لباس سبز محض احتياط و کمرنگ شدن خطرهاي احتمالي در آن حوالي بود.) و حبيب در اوج قساوت و بي رحمي و کشتارهاي بي حد و اندازه خميني از مهدي نامه يي دريافت کرده بود. در آن نامه، که با عباراتي شيرين تحرير شده بود، حبيب طعم تلخ سرزنش نسبت به خود و سازش برادر را با شرايط اسفبار آن روزها چشيد.

«برادر بزرگوار»! ضمن استدلال و نصيحت فراوان خميني پسند تو صيه نموده بودند که اخوي کوچکتر هرچه زودتر تا ديرنشده به محضر شيطان مجسّم قرن برود و از او عذر تقصير خواسته و طلب بخشايش کند، تا شايد امام فريبکاران اورا مورد عفو قرار دهد .

حبيب در آن شرايط ناهنجار و اسفبار و بي سرپناهي که گرازهاي وحشي حکومت سر در عقبش گذاشته بودند، نامه «برادر بزرگوار»! را به اين مضمون پاسخ داده بود که: برادر عزيزم، راديو و تلويزيوني که تو درون نامه گنجانده بودي، به دستم رسيد. از اين همه لطف سپاسگزارم... آن روز بر سبيل شوخي به او گفتم: خُب، آق داداش راس ميگه ديگه، بابا پاشو بيفت دنبال توپ، چکار داري به سياست و مبارزه؟

با همان صميميت، که هميشه در چهره اش موج مي زد گفت: شمام حتماً شنيدين که شريعتي گفته راهي که دشمن برا تو انتخاب مي کنه بهترين راه برا موفقيته، به شرط اين که خلاف جهت اون راه حرکت کني... حبيب به رغم توصيه هاي دوستان عافيت طلب و برادر سازشکارش، هم چنا ن استوار و مصمّم باقي ماند و راهش را منطبق با ايمان و اعتقادش ادامه داد و با پايمردي و مقاوم

ت داغ ننگ ابدي را بر پيشاني سازشکاران وفرصت طلبا ن و جنايتکا را ن حک کرد.

برخي از دوستان و آشنايان او و همراها ن ورزشي اش پس از شهادت حبيب انگشت اتّهام را به سوي سازمان پيشتاز مبارز و آزاديخواه نشانه گرفتند و آنهايي را که حبيب برگزيده بود مقصّر دانستند. توضيح و تشريح آن چه که بر حبيب و امثال حبيب گذشت بر آنها به دليل عدم درک صحيح و فقدان آشنايي کافي به حقايق متقاعدکننده نبو د. اصرار و پا فشاري نيز کار بيهو ده يي به شمار مي رفت. امروز امّا پس از گذ شت سالها از شهادت حبيب بر همگان روشن است که سفّاکيت وبي رحمي و قسا وت جنا يتکاران حاکم بر ايران حد و مرز نمي شناسد. يعني اينها فجايعي نيست که تنها دامنگير اصحاب مقاومت خونبار مردمي شده باشد. در طول همين سالها همه شاهد بودند که هيچ صاحب خرد و انديشمندي از درنده خويي و وحشيگري گرازهاي درنده خوي حکومت ملا ها گريزي نيست. اين را حبيب در آن سالهاي خونبار با شهادتش اثبات کرده بود، امّا، اطرافيانش باور نکردند و امروز لاله هاي پرپرشده و هاله هاي به خون خفته بر اين حقيقت تلخ مُهر شهادت زدند.

دوستان ورزشکار حبيب يا همراهان حاضر در عرصه ورزش که چند صباحي با او در ميدان بودند، مي گفتند حبيب هرگز نمي پسنديد که نام و تلاش او در ورزش فوتبال ويترين تبليغات مسموم حکومت ملاها شود، به همين سبب ترجيح داد که صحنه و عرصه را ترک کند .. از آن پس حبيب آداب جوانمردي را تنها در مبارزه براي رفع ستم جستجو مي کرد و در اين راه تا به آخر ثابت قدم باقي ماند.

آخرين باري که موفق به ديدارش شدم خيلي سفارش کردم مراقب باشد. گفت: «تا چي پيش بياد. به قول معروف هرچه پيش آيد خوش آيد. ما که چيزي از دست نميديم اونان که همه چي رو از دست دادن، بازم ميدن. بالاخره حقيقت پيروز ميشه چه من باشم چه نباشم». با حسرت نگاهش مي کردم. تنها پاسخي که داشتم اين بود که گفتم:

هرگز نميرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جريده عالم دوام ما

يادش هميشه در دلهاي زنده دلان، سيال و روان.

پوريا حسيني ـ ۲۵ژوئن۲۰۱۱




عكس: حبيب خبيري نفردوم نشسته از چپ, ناصر حجازي ايستاده از راست


۱۳۹۰ تیر ۴, شنبه

مهدي سامع - «جنتي شُو»، پُرماجرا و پُرتَنِش


روز ۱۲ اسفند امسال بار ديگر يک شُعبده بازي با نام انتخابات روي صحنه خواهد آمد. «جنتي شُو» گويا ترين نام براي اين نمايش تکراري است که تهيه کننده و کارگردان آن ولي فقيه نظام و مرجع خود خوانده شيعيان جهان، آيت الله حاج سيد علي حُسِيني خامنه اي است. دستياران آخوند جنتي با عنوان «هيأت مرکزي نظارت بر انتخابات» و در حقيقت «هيات اصلي انتخاب»، شيخ محمد يزدي، محمدرضا عليزاده، محمدرضا ميرشمسي، عباسعلي کدخدايي و خود احمد جنتي به عنوان رئيس هستند.
هدف از «جنتي شُو» انتخاب تعدادي از سَرسِپُردگان به ولايت خامنه اي براي نشستن بر کرسيهاي نهمين دوره مجلس ارتجاع است. تا جايي که به اکثريت قاطع مردم ايران بر مي گردد، اين شعبده بازي نمي تواند کوچکترين بهبودي در حيات سياسي، اقتصادي و اجتماعي آنان داشته باشد و بديهي است که در يک انتخابات از پيش مهندسي شده، غيرعادلانه، ضد دمکراتيک و غيرآزاد، راي مردم نه به منظور انتخاب نماينده، که براي مُهيج نشان دادن نمايش و پنهان کردن خُدعِه شعبه باز است.
از جنبه ديگر هر فردي که توسط آخوند جنتي و شرکا براي ورود به مجلس کارت سبز دريافت کند، اين «افتخار» نصيب اش مي شود که تحت ولايت خامنه اي در قدرت شريک شود و به چپاول ملت بپردازد. اين جنبه از نمايش موسوم به انتخابات به اندازه کافي اهميت دارد که دسته بنديها و باندهاي درون و پيرامون قدرت از هم اکنون براي هم خط و نشان بِکِشَند. جنتي شُو از اين جنبه جدي و پُر تنش خواهد بود. اساس تمامي التهابي که در دو ماه گذشته در رسانه هاي حکومتي منعکس و يا از زبان سرکردگان و کارگزاران نظام بيان شده را مي توان در فرمول «رقابت براي شراکت در قدرت و به منظور چپاول ملت» خلاصه کرد.
اما اين رقابت در يک شرايط به طور نسبي آرام صورت نمي گيرد. تضعيف موقعيت ولي فقيه، خَدشِه دار شدن فصل الخطاب بودن خامنه اي که هر دو از آثار بحران غيرقانوني(انقلابي) است و هم زمان خيزشها، جنبشها و قيامهاي مردم ايران که در اشکال مختلف جريان دارد همراه با انقلابها و قيامهاي کشورهاي عربي و مهمتر از همه پتانسيل انفجاري جامعه، رقابت را از حالت آرام و تحت کنترل خارج نموده است.
از اين زاويه تنشهاي موجود در بخش بالاي هرم قدرت با تمامي تنشها و چالشهاي گذشته متفاوت است. چالش موجود نتيجه بلافصل بحران غيرفانوني(انقلابي) است و هم از اين زاويه مهار و يا تعميق آن رابطه تنگاتنگ با مهار و يا تعميق بحران کموني دارد.
گرچه پيش بيني رويدادهاي سياسي دشوار و در مواردي غيرممکن است، اما به طور قَطع و يقين مي توان پيش بيني کرد که براي ولايت خامنه اي ديگر هيچ فرصتي براي مهار شِکاف دروني باقي نمانده و خامنه اي اکنون ناچار است بپذيرد که حرکت قطار بي دنده و ترمز ولايت در مسيري که خود طراح و سازنده آن بوده به گِل نشسته است. بديهي است که خامنه اي همان گونه که خود گفته است اجازه نمي دهد در پايه هاي ولايت اش سستي ايجاد شود. اما همه چيز در کنترل و اختيار ولي فقيه نيست و در شرايطي که اتوريته ولي فقيه درهم شکسته ، فَصل الخُطاب بودن با چالشهاي جدي روبرو شده است. در فايده تِکرار و با تاکيد بايد به اين نکته ي هرچند غير مُحتَمِل گريز زد که اگر خامنه اي به هر دليل داخلي و جهاني و از سَر اضطرار تن به عقب نشيني دهد و از ترس مرگ دست به خود کشي بزند­، بر تحقق شتابان شعار «مبارک، بن علي، نوبت سيد علي» مُهر تائيد زده است. خامنه اي به اين امر تا بُن گوشت و پوست و استخوان اش آگاهي دارد و براي همين به تکرار اعلام مي کند که: «رهبري تا زنده است هيچ‌گاه نخواهد گذاشت در حرکت عظيم ملت ايران به سوي آرمانها ذره‌اي انحراف ايجاد شود.»(تلويزيون شبکه يک، يکشنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۹۰)
در تائيد اين نکته که پس از تقلب بزرگ در انتخابات نمايشي ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۸ و با وجود جنبشهاي اجتماعي و قيامهاي توده اي، فرصت مهار شکافهاي درون حاکميت از بين رفته و بنابرين رقابت اين بار از حالت آرام و تحت کنترل خارج شده، استناد به چند گفته و نوشته مفيد است.
روز دوشنبه ۴ ارديبهشت وزير کشور و جمعي از فرماندهان نيروي انتظامي با خامنه اي ديدار کردند. حرفهاي روز قبل خامنه اي به جاي مهار تنش، به ابزاري براي دامن زدن جنگ بين باندهاي درون رژيم تبديل شده بود. بنابرين او با سيلي صورت خود را سرخ نمود و «شرايط کشور را بسيار آرام» توصيف کرد و احتمالاً با شرمندگي ناچار شد تاکيد کند که:«مسئولان، نخبگان سياسي و فرهنگي و فعالان مطبوعات و رسانه‌هاي مجازي نبايد به گونه‌اي سخن بگويند و يا مطلبي منتشر کنند که القاي نبود آرامش و دو دستگي در کشور شود زيرا که اين موضوع خلاف واقع است....متاسفانه برخوردي که برخي روزنامه‌ها با اين سخنان کردند به جاي القاي آرامش در کشور القاي دوگانگي و دعوا را مي‌کرد.....نبايد به گونه‌اي صحبت و يا مطلبي نوشته شود که القاي تنش و درگيري در جامعه شود زيرا اين موضوع خلاف شرايط کنوني کشور است.» (تلويزيون شبکه يک، دو شنبه ۴ ارديبهشت ۱۳۹۰)
روز ۲۷ فروردين ۱۳۹۰، سايت خبر آنلاين سخنان اسدالله، قائم‌مقام حزب موتلفه را منتشر کرد. وي مي گويد که «سالي پرماجرا پيش رو است». وي مزورانه اظهار اميدواري مي کند که «همه کساني که مي‌خواهند در انتخابات شرکت کنند، قُربَتاً الي الله و به دور از تفکرات شخصي، جناحي و جرياني و منابع مالي به اين موضوع بنگرند.».
در اسفند ماه سال پيش، هاشمي رفسنجاني در ملاقات با ۶۰ تن از نمايندگان مجلس خبرگان حرفهايي زده بود که تمامي آن در آن زمان منتشر نشد. سايت آفتاب در روز شنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۰ بخش به گفته اين سايت « مهم و صريح» اين سخنان را به نقل از سايت رفسنحاني منتشر کرده است. هاشمي رفسنجاني مي گويد:«ما در اين حوادث، مرجع بي‌بصيرت پيدا کرديم! يعني به مراجع تهمت بي‌بصيرتي زدند. ائمه جمعه فراوان بي‌بصيرت پيدا کرديم! که شعار مي‌دهند:«امام جمعه ما، بصيرت بصيرت.» اين يک فاجعه است. اگر در قومي نخبگانش بصيرت نداشته باشند، پس تکليف بقيه چه مي‌شود؟ .....بايد خبرگان قوم به فکر باشند. هر طور مصلحت است، اقدام کنند. بحث يک نفر و دو نفر که نيست. جامعه‌اي که بزرگان و نخبگانش بي‌بصيرت باشند، عاقبت کار آن جامعه چه مي‌شود؟»
روز شنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۹۰، آخوند عباس اميري‌فر رئيس شوراي فرهنگي دولت، دبير «جامعه وعاظ ولايي» و از چهره هاي خبرساز باند احمدي نژاد
به خبرگزاري دولتي فارس حرفهايي مي زند که بايد آن را حرفهاي محمود احمدي نژاد تلقي کرد. اميري فرد مي گويد:«رقابت ما با جرياني خواهد بود که نام خود را اصولگرا گذاشته...جريان اصولگرا و جريان راست سنتي خاصيت سياسي خود را از دست داده است....قطعا هر چقدر به انتخابات مجلس نهم نزديک‌تر خواهيم شد، شکاف بيشتري را مشاهده خواهيم کرد». عباس اميري فرد براي اين که اوج سرسپردگي خود به ولي فقيه را نشان دهد مي گويد:«شخص بنده اگر رهبر انقلاب حکم دهند که همسرم بر من حرام است، عليرغم تمامي علاقه‌اي که به همسرم دارم، از ولي فقيه اطاعت مي‌کنم.»
اين سخنان سبب شد که ۱۰ روز بعد وي به اتهام «مشارکت در تهيه و توزيع سي دي انحرافي ظهور بسيار نزديک است، تشويش اذهان عمومي، توهين و ايراد اتهام عليه برخي شخصيتها و گروههاي سياسي» بازداشت موقت شود.
سايت آيين نيوز از سايتهاي زنجيره اي حامي احمدي نژاد در روز جمعه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۰ در مطلبي کوتاه سياست بي دنده و ترمز احمدي نژاد را اين گونه توصيف مي کند:«تيغ عدالت دکتر، استثناء نمي‌شناسد و جرياني در اصول‌گرايان هرگز گمان نمي‌کرد که طوفان عدالت به خيمه آنها هم برسد! بار ديگر وقت آن رسيد که دکتر ملت را مخاطب قرار دهد و اين‌بار سراغ کساني برود که با شعار "ولايت ولايت" به جنگ سردار "ولي" آمده‌اند. دکتر چه خواهد گفت؟ و از کدام ناجوانمرديها پرده بر خواهد داشت؟ چه کساني در ليست رسوايي‌اند؟ دکتر در خانه نشسته است! راهها همه بر او مسدود و راهي نماند جز استغاثه به ملت! احمدي‌نژاد هميشه غيرقابل پيش‌بيني بوده است و همين جبهه برادران غيور را آشفته کرده است! واسطه‌ها در رفت و آمدند و هم تهديد است و هم وعده!»
در مورد تهديدها و وعده ها، آخوند مجتبي ذوالنور، جانشين نماينده ولي‌فقيه در سپاه پاسداران در روز چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ به خبرگزاري حکومتي فارس مي گويد:«نظام تمام تلاش خود را انجام داد که خانه نشيني رئيس‌جمهور به انظار عمومي کشيده نشود و لذا قهر وي مخفي شد و مسئولان با خويشتن داري اظهارنظر نکردند. اما وقتي موضوع به رسانه‌ها کشيده شد موضع‌گيريها در قبال آن طبيعي بود؛ چرا که ديگر کتمان شدن آن قابل توجيه نبود.....لذا در ۱۱روزي که رئيس‌جمهور در محل کار خود حاضر نبود، حدود ۲۰۰ نفر از شخصيتهاي نظام به‌صورت حضوري يا تلفني ناصحانه و دلسوزانه با احمدي‌نژاد صحبت کردند.....مقام معظم رهبري، مراجع عظام تقليد و دلسوزان انقلاب به‌ صورت علني و پنهاني در خصوص جريان انحرافي و شخص مشايي اظهارنظر کردند اما آن‌چه به‌جايي نمي‌رسد فرياد است. بنابراين هيچ يک از آن صحبتها تأثيرگذار نبود.»

لَحن مايوسانه ذوالنور در صحبتهاي بعدي او نيز به چشم مي خورد. به گزارش خبرگزاري حکومتي مهر، مجتبي ذوالنور جانشين نماينده ولي فقيه در سپاه پاسداران شامگاه دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰ در همايش «بصيرت و جهاد علمي» گفت:«به تعبير بنده احمدي‌نژاد رغبتاً بر سر کارش نيامده است و از روي اکراه و ناچاري و اجبار آمد، چون مجلس ملتهب شده بود و ضرب‌العجل هم تمام شده بود و اگر آن روز سر کارش حاضر نمي‌شود، فرداي آن روز استيضاح مي‌شد.... اگر رأي عدم کفايت سياسي احمدي‌نژاد در اين مجلس مطرح مي‌شد، بالاترين رأي عدم اعتماد تاريخ را مي‌گرفت......فضاي جامعه براي برخورد مناسب نيست، بنابراين بايد مدارا کرد، به اين معني که نگذاريم باند انحرافي هر کاري که دلش مي‌خواهد انجام دهد.....نبايد اجازه داد نغمه‌هاي شوم پياده شود و با کمترين هزينه دوران گذر را بگذريم......جداسازي احمدي‌نژاد و مشايي از هم ممکن نيست و اين جداسازي هزينه‌هايي دارد.»
همزمان با جنگ تبليغاتي در بالاي نظام، اراذل و اوباش وابسته به باندهاي درون قدرت براي هم خط و نشان مي کِشَند. بخش اصلي مداحان و معرکه گيران با ميدانداري حاج منصور ارضي در جهت وزش باد از باند احمدي نژاد جدا شده و در مقابل او صف آرايي کرده اند. در مقابل باند احمدي نژاد در سايتهاي زنجيره اي خود طرفهاي مقابل و در حقيقت خامنه اي را گوشمالي مي دهند.
سايت آيين نيوز در روز چهارشنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۹۰، در شرايطي که احمدي نژاد به تحصن در خانه اش دست زده بود و خامنه اي در روز يکشنبه ۳ ارديبهشت براي تعدادي از عوامل اش از استان فارس صحبت کرده بود، بيانيه گروهي از روزنامه‌نگاران و وبلاگ‌نويسان استان فارس را منتشر کرد.
تاکيد بيانيه بر «استان فارس» نوعي مقابله از طريق فضاي مجازي با ولي فقيه است.
بيانيه منتقدان و مخالفان احمدي نژاد را «لشکر تا بن دندان مسلح» و «دهان گشادان بي‌تقوا و خشک مغزان عافيت طلبي» معرفي مي کند که براي رئيس دولت «پاپوش» درست مي کنند.
بيانيه به طرفهاي مقابل هشدار مي دهد که:«چنانچه بر اين رويه زشت و هتاکانه و چاله ميداني اصرار بورزند، بزودي طوفان اين هتاکيها دامن آنان را خواهد گرفت...و اين اخطار يک تهديد تو خالي و گذرا نيست. زيرا چنانچه فحاشيها، سمپاشيها و اتهام زني‌ها به پايان نرسد، در آينده نزديک مزد آنان را کف دستشان خواهيم گذاشت....و براي آخرين بار تکرار مي‌کنيم؛ احمدي‌نژاد را نرنجانيد، در غير اين صورت به خدا سوگند به خاطر دفاع از دولت وارد ميدان مي‌شويم و تا آخر خط خواهيم ايستاد. بدون شک، ايستادگي ما منجر به رسوايي و نابودي لشکر تا بن دندان مسلحي خواهد شد که تحت عناوين و شعارهاي فريبنده و مزورانه گوناگون براي از ميدان به درکردن دولت احمدي‌نژاد عزيز و مظلوم لحظه شماري مي‌کنند.»
همه ي اين گفته ها و نوشته ها نشان مي دهد که جدالهاي درون هِرَم قدرت مهار شدني نيست و تا جنتي شُو روز به روز تشديد مي شود. پيرامون اين جدالها چند نظر و ديدگاه تا کنون مطرح شده است.
نظريه اول همه اين جدالها را بازي مديريت شده با هدف سرگرم کردن مردم ارزيابي مي کند و بر اين باور است که حکومت طي حيات خود همواره با راه انداختن اين چالشها مردم را از فکر کردن بر مسايل اساسي دور مي کند.
نظريه دوم براي خامنه اي قدرت مطلق قايل است و اين کشمکشها را جزيي از پروژه خامنه اي براي امنيت و بقاي نظام ارزيابي مي کند و بر اين نکته تاکيد مي کند که واقعي بودن اين جدالها به معني خَدشه دار شدن اتوريته حکومت به طور عام و سرکردگي خامنه اي به طور خاص نيست. بر اساس اين نظر اين جدالها گرچه واقعي است اما فاقد پتانسيل جدي براي تضعيف اتوريته ولي فقيه است.
نظريه سوم برآمد سپاه پاسداران در هرم قدرت و صعود و نزول احمدي نژاد را جزيي از پروسه ادغام در جهاني سازي نئوليبرال ارزيابي مي کند. بر اساس اين نظريه پروسه اي که پس از مرگ خميني شروع شد و ابتدا هاشمي رفسنجاني و سپس سيد محمد خاتمي براي ادغام در بازار جهاني پيگيري مي کردند اکنون به وسيله سپاه پاسداران و باند احمدي نژاد نمايندگي مي شود. اين ديدگاه بر اين باور است که باند احمدي نژاد به نمايندگي از طرف سپاه در گام اول روحانيت را خلع يد کرده و در گام بعد ولي فقيه را به نيرويي تشريفاتي که در امور اجرايي فاقد قدرت است تبديل مي کند.
نظريه چهارم همه ي اين جدالها را در ارتباط با تضادهاي دروني جبهه جهاني امپرياليستي ارزيابي مي کند و از مناسبات موجود سرمايه داري در ايران به مثابه يک کشور پيراموني نتيجه مي گيرد که اين تنشها و تضادها بدون ارتباط با دسته بنديهاي جهاني فاقد اصالت است و بنابرين سرنوشت آن هم به طور اساسي توسط قدرتهاي جهاني تعيين مي شود. اين نظريه قدرت سياسي در ايران را در تناقض اساسي با روند موجود در جهان امپرياليستي نمي داند.
به گمان من چهار نظريه بالا نمي تواند واقعيتهاي موجود را توضيح دهد. به گمان من براي تحليل شرايطي که همه ي باندها و دسته بنديهاي دروني هرم قدرت خود را براي جنتي شُو آماده مي کنند، بايد به اين نکته مرکزي توجه داشت که اين تَنشها در شرايط بحران غيرقانوني(انقلابي) که اتوريته ولي فقيه درهم شکسته شده و حکومت قادر به مهار قيام مردم نشده، جريان دارد.
نظريه پنجم بر اين باور است که قدرت سياسي در ايران استبداد مذهبي بر پايه ولايت فقيه است. تناقض بين ولايت فقيه و قدرت اجرايي در اين حقيقت که قدرت حقيقي و حقوقي به طور اساسي با ولايت فقيه بايد تعريف شود، ايجاد نمي کند. پيوند بين ولايت فقيه و سپاه پاسداران يک رابطه ارگانيک و جدايي ناپذير است. گسترش دامنه نفوذ سپاه پاسداران در حوزه هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي براي بقاي نظام ولايت فقيه يک ضرورت اجتناب ناپذير بوده و احمدي نژاد مناسب ترين فرد براي پيشبرد اين سياست از طرف خامنه اي تشخيص داده شد. در ۶ سال گذشته و قبل از ماجراي وزير اطلاعات، خامنه اي به طور کامل از احمدي نژاد حمايت مي کرد. اين حمايت بدون شکاف و بي سابقه البته بدون نتيجه نبود. احمدي نژاد نيز بيش از رفسنجاني و خاتمي در خدمت پيشبرد خطوط ولي فقيه بوده و همچون گماشته گوش به فرمان عمل کرده است. باند احمدي نژاد در سرسپردگي به خامنه اي ترديد ندارد اما حق خود مي داند که پس از اين همه خدمت به ولي امر، آينده خود در هرم قدرت و ثروت را تضمين کند. حرفهاي آخوند عباس اميري‌فر که در بالا آمد، بيان ديدگاه باند احمدي نژاد در اين شرايط است.
در اين جا بايد به عامل قيام مردم و بحران کنوني نقش تعيين کننده داد. راه حل فاشيستي لومپني احمدي نژاد يک دکان دو نَبش است که در يک طرف آن نوستالژي دوران کوروش برجسته مي شود و در طرف ديگر روياي آينده پُر از عدالت با ظهور امام زمان. اختصاص پول به کساني که مي توانند لشگر اراذل و اوباش را تقويت کند راه حل باند احمدي نژاد براي سرکوب قيام مردم است. در شرايطي که همگان در درون هرم قدرت شاهد درهم شکسته شدن اتوريته ولي فقيه هستند، در شرايطي که تنفر و انزجار از رژيم ولايت فقيه در همه جا خود را نشان مي دهد، در شرايطي که خامنه اي به وسيله سپاه پاسداران نتوانسته جنبشها، خيزشها و قيامهاي مردم را مهار کنند، براي باند احمدي نژاد قابل تحمل نيست که هزينه هاي تنفر از خامنه اي را بپردازد و درآمدهاي وجود ولي فقيه به جيب کساني برود که سَد راه پيشبرد پروژه احمدي نژادي شدن هستند. اين نقطه اي است که فتح مجلس براي باند احمدي نژاد برجسته مي شود و در همين نقطه است که تضاد دار و دسته احمدي نژاد با ديگر باندهاي پيرامون دربار خامنه اي تشديد مي شود. به گفته ذوالنور پروژه باند احمدي نژاد نشستن بر ۱۵۰ کرسي مجلس براي در اختيار داشتن اکثريت قاطع اين نهاد و پس از آن حرکت به سمت اِشغال کرسي رياست قوه مجريه به وسيله اسفنديار رحيم مشايي است. اما براي خامنه اي هر اکثريتي در مجلس ارتجاع قابل قبول نيست. او تسلط بر اقليتهايي که بند نافشان به دربار ولي فقيه بسته شده را مناسب ترين شيوه تشخيص داده است.
حاصل کار مداحان و جيره خواراني که خامنه اي را به عَرش مي برند بايد تامين امنيت ولايت روي فَرش باشد و دامنه ي احمدي نژادي شدن جهان نبايد بيت آقا را هم شامل شود. احمدي نژاد در ماجراي برکناري منوچهر متکي کارت زرد دريافت کرد و خامنه اي اين گستاخي را فروخورد. اما موضوع برکناري وزير اطلاعات عبور از خط قرمزي بود که براي ولي فقيه غيرقابل تحمل بود. براي خامنه اي ديگر احمدي نژاد نمي تواند گماشته مورد اعتماد باشد و اگر احمدي نژاد تن به تسليم کامل ندهد(که تا کنون نداده)، خامنه اي نقشه حذف او را پيش خواهد برد. اين که خامنه اي بتواند چنين پروژه اي را عملي کند يا نه، به عوامل داخلي، منطقه اي و جهاني بستگي دارد.
در کمتر از ۹ ماهي که به اجراي پُر تَنش جنتي شُو مانده است، ما شاهد رويدادهاي مهمي خواهيم بود. اما همين امروز مُهر باطل شد بر پُرُوژه ريل گذاري جديد خامنه اي خورده است. اين تَنشها و تلاطمات فرصتهاي زيادي براي گسترش جنيش توده اي با هدف سرنگوني کُل نظام فراهم خواهد آورد. شعبده بازي جنتي هرچقدر داغ و پُر هيجان باشد، براي مردم آبي گَرم نخواهد کرد.
۸ سال پيش وقتي حکومت در تدارک برگزاري نمايش انتخابات دوره هفتم مجلس ارتجاع بود، در سرسخن شماره ۳۱ مجله آفتاب(آذر ۱۳۸۲) به مدير مسئولي عيسي سحرخيز نوشته شده بود که چالش بين «جمهوري عرفي» و «حکومت ولايس» مسير آينده را تعيين خواهد کرد و معلوم خواهد شد که «مجلس خانه ملت خواهد بود يا سِناي سلطان». تجربه نشان داد که مجلس تحت امر ولايت «خانه ملت» نيست.
هيچ آزاديخواهي از تَنشها و تلاطمات جنتي شُو نتيجه مشارکت در اين شعبده بازي را نمي گيرد. اين تنشها و تلاطمات را بايد بر سر حاکميت و همه دسته بنديها و باندهاي دروني آن ريخت و از آن به مثابه يک فرصت براي سرنگوني کل نظام و تحقق آزادي استفاده کرد.

منبع: نبرد خلق شماره ۳۱۲، چهارشنبه ۱ تير ۱۳۹۰(۲۲ ژوئن ۲۰۱۱)

۱۳۹۰ تیر ۳, جمعه

گردهمايي بزرگ ويلپنت پاريس گامي مهم براي سرنگوني آخوندها است








نبيل الحداد نويسنده عراقي ”گردهمايي بزرگ ويلپنت پاريس را گامي مهم براي سرنگوني آخوندها دانست“ ودر مقاله‌ اي که در مرکز اطلاع‌رساني الملف درج شده نوشت: گردهمايي پاريس که در حمايت از اشرف بود با مشارکت و پشتيباني جامعه جهاني از آن گامي مهم براي سرنگوني رژيم ايران محسوب مي‌شود، براي هيچ‌کس پوشيده نيست که اين حمايت و پشتيباني تصادفي به‌دست نيامده است بلکه حاصل تلاشهاي خستگي‌ناپذير و عظيم سازمان مجاهدين خلق بوده است، هم‌چنين حاصل پايداري قهرمانانه ساکنان اشرف است که از محاصره و قتل روزانه رنج مي‌برند. در واقع اگر به موضوع از ديدي ديگر نظر بيافکنيم خواهيم ديد که ساکنان اشرف سنگ بناي اپوزيسون ايران را تشکيل مي‌دهند، زيرا آنها با درگيري خودشان با مزودران رژيم ايران که در اطراف کمپ اشرف حضور دارند و از حفاظت نيروهاي امنيتي عراق بهره مي‌برند مستقيماً با رژيم رودرو مي‌باشند، باند ملايان به اين واقعيت آگاه مي‌باشند و مي‌دانند پايداري که ساکنان اشرف مي‌کنند روح ابتکارعمل و تسلط داشتن بر امور را از آنها خواهد گرفت و به همين دليل خود را در برابر مردم ايران و جامعه جهاني در موضع ضعيف مي‌بينند. به همين خاطر است که مي‌بينيم آنها در برابر ساکنان اشرف در موضعي هيستريک و عصبي قرار دارند و روزانه تلاش مي‌کنند تا با هماهنگي با دولت مالکي آنها را نابود سازند ولي با يک پايداري حماسي از طرف ساکنان کمپ مواجه مي‌شوند. کنفرانس پاريس براي کمک و پشتيباني از ساکنان محاصره شده کمپ برگزار شد، به‌ويژه که آنها را به‌حال خود رها کردند ولي الآن جرقه‌هاي اميد بار ديگر ديده مي‌شود و اين بار ثقلي بين‌المللي خواهد داشت به‌ويژه که شخصيتهاي اروپايي و آمريکايي در کنفرانس پاريس شرکت داشتند و اين دليلي بر واکنش اين شخصيتها در قبال ساکنان اشرف مي‌باشد. شرکت‌کنندگان در کنفرانس وجود نام سازمان مجاهدين خلق ايران در ليست تروريستي آمريکا را عملي غيرقانوني قلمداد کرده و خواهان برداشته شدن اين اتهام از روي آنها شدند و بيانيه‌يي صادر کردند شامل اکثريت پارلمان اروپا و شوراي پارلماني اروپا و 28 پارلمان ديگر بود و آنها خواهان حفاظت فوري اشرف توسط سازمان ملل و ايالات متحده آمريکا و اتحاديه اروپا شدند و گفتند که بايد محاصره کمپ اشرف هرچه سريع‌تر برداشته شود.

گردهمائي بزرگ ۱۸ ژوئن و زوزه هاي وحشت دشمن در سالگرد ۳۰ خرداد

هفته يي که گذشت به راستي هفته وحشت براي رژيم درمانده ولايت بود، زيرا از روز شنبه ۲۸خرداد که بزرگترين اجتماع ايرانيان و جامعه بين المللي در ويلپنت پاريس برگزار شد و تو جهات گسترده بين المللي را به خود جلب کرد، صداي آه و ناله آخوندها در تمامي رسانه هايشان از زبان همه پشتيبانان و همدستان و دنبالچه ها و مأموران و مزدوران ، به گوش ميرسد و قطع نميشود. برخي از اين سوز و گدازها مستقيماً در وحشت از اجتماع عظيم ويلپنت و پيامدهاي آن ابراز ميشود و برخي تحت عنوان بزرگداشت سالگرد ۳۰خرداد و يادآوري و بزرگداشت اين روز تاريخي، البته به زبان معکوس آخوندي.
اين گزارش منتخب و کوتاه لجن پراکني ها و دروغپردازيها ،که ترس و لرز و رعشه سرنگوني رژيم و ايادي آن را برملا ميکند:
حيدر مصلحي روز پنجشنبه در سومين گردهمايي انجمن قربانيان مبارزه با ترور در حسينيه جماران گفت: امروز گروهک منافقين مانند سالهاي ۵۹ و ۶۰ اقدام به انجام انفجار نمي‌کند بلکه به روشهاي جديد متوسل مي‌شود.
وي خاطرنشان کرد: به همه مسئولان در هر سطحي که هستند هشدار مي‌دهيم مراقب اطراف خود باشند…
وزير اطلاعات گفت: در فتنه ۸۸ اصلاح‌طلباني که به خارج فرار کردند در کنار منافقين قرار گرفتند که نمونه آن تجمعاتي بود که در کشورهاي اروپايي انجام شد.


روزنامه حکومتي رسالت:۱تير۱۳۹۰ نوشت:
… اخيراً اعضاي گروهک تروريستي منافقين با برپايي گردهمايي در فرانسه با تکيه بر حمايتهاي گسترده غربي ها، به موضع‌گيري خصمانه و جوسازي عليه دولت نوري مالکي و جمهوري اسلامي ايران پرداختند و تلاش کردند با طرح اتهامات بي‌اساس از خود چهره‌اي مظلوم براي افکار عمومي جهان ترسيم کنند،
. برخي اعضاي پارلماني اتحاديه اروپا و 'پاتريک کندي' سناتور آمريکايي در گردهمايي منافقين حضور داشتند. رودولف جولياني دادستان پيشين آمريکا و شهردار نيويورک (۱۹۹۴ تا سال ۲۰۰۱) که براي اعلام حمايت از گروهک تروريستي منافقين به پاريس سفر کرده است تأکيد کرد همواره در کنار مخالفان ايران است. اين سياستمدار جمهوريخواه آمريکايي در اين‌باره که چرا براي حمايت از گروهک تروريستي منافقين حتي حاضر شده است به پاريس سفر کند اعلام کرده است که وي مدتهاست در کنار کساني که به جمهوري اسلامي ايران ضربه مي‌زنند حضور دارد. جولياني در اظهاراتي وقيحانه اعلام کرده است که گروهک منافقين بايد از فهرست گروهکهاي تروريستي اروپا خارج شود.
'محمد کرمي راد، نماينده مجلس و عضو کميسيون سياست خارجي و امنيت ملي کشورمان در گفتگو با خبرنگار ما در خصوص حمايتهاي غرب از گروهک منافقين مي‌گويد:
. غرب در حلقه حمايتي خود، انواع تجهيزات و امکانات ممکن را براي منافقين فراهم کرده است تا آنها را از وضعيت فعلي نجات دهد. ماهيت تروريستي منافقين، زير چتر حمايتي غرب کاملاً محرز است. حمايتهاي رسمي ايالات متحده آمريکا خود مويد همين مسأله است.
خبرگزاري مهر آخوندي ۳۱خرداد۹۰:
دولت عراق: حضور منافقين را تحمل نمي کنيم/ سفير فرانسه بايد توضيح دهد
دولت عراق با رد ادعاهاي مطرح شده در گردهمايي گروهک منافقين در پاريس، تأکيد کرد اعضاي اين گروهک هيچ مصونيتي ندارند و بايد خاک عراق را ترک کنند.
منافقين با دروغگويي و مظلوم نمايي مي‌خواهند جامعه بين‌الملل را با خود همراه کنند، زيرا ادعاي آنها درباره اين‌که دولت عراق ۳۵نفر از آنها را کشته، دروغ محض است…
شايان ذکر است که اعضاي گروهک منافقين روز شنبه گذشته با برپايي گردهمايي در فرانسه با تکيه بر حمايتهاي گسترده غربيها، به موضعگيري خصمانه و جوسازي عليه دولت نوري مالکي و جمهوري اسلامي ايران پرداختند و تلاش کردند با طرح اتهامات بي‌اساس از خود چهره‌اي مظلوم براي افکار عمومي جهان ترسيم کنند، غافل از اين‌که ماهيت آنها مدتهاست براي آزادگان جهان رو شده است و فقط مدعيان غربي آن هم براي پيشبرد اهداف توسعه‌طلبانه خود از اين تروريستها حمايت مي‌کنند. برخي شخصتيهاي پارلماني اتحاديه اروپا و پاتريک کندي سناتور آمريکايي در بزم منافقين حضور داشتند.

خبرگزاري سپاه پاسداران ۱تير۱۳۹۰:
نمي‌دانيم آيا آقاي برايان بينلي واقعاً از مسائل ناآگاه است و يا صرفاً در ذهيت دوران استعمارگري انگلستان گرفتار شده است. اخيراً آقاي بينلي مقاله‌اي را تحت عنوان اوباما بايد از جنبش دموکراسي خواه ايران حمايت کند در واشنگتن تايمز منتشر کرده بود. در اين مطلب وي از گروه مارکسيست- اسلام گراي مجاهدين خلق حمايت کرده و آن را يک گزينه احتمالي براي مردم ايران مي‌داند.
برايان بينلي، نماينده پارلمان بريتانيا و عضو کميته پارلماني بريتانيا براي آزادي ايران، لابي گسترده‌اي را در حمايت از سازمان مجاهدين خلق پيگيري مي‌کند. وي پيش از اين نيز در مطلبي در واشنگتن تايمز از دولت اوباما خواسته بود تا نام منافقين را از فهرست سازمانهاي تروريستي آمريکا حذف کند.

رجانيوز وابسته به دولت احمدينژاد ۱ تير ۱۳۹۰ :
تعدادي از نمايندگان کنگره و سناي امريکا با همراهي برخي از عوامل دولت اوباما قصد دارند با استناد به رأي دادگاه تجديدنظر ايالت کلمبيا، براي حذف نام گروهک منافقين از ليست گروه‌هاي تروريستي وزارت خارجه امريکا مجددا فعال شده‌اند.
به گزارش رجانيوز، تير ماه سال گذشته دادگاه تجديدنظر ايالت کلمبيا امريکا در رأي ۲۲ صفحه‌اي که صادر کرد، نوشت که وزارت خارجه امريکا فرصت کافي و عادلانه‌اي به اين سازمان نداده که در مورد مدارک غيرسري که عليه اين گروه وجود دارد، از خود دفاع کند.
اما در حالي که اتحاديه اروپا دو سال قبل نام منافقين را از ليست گروه‌هاي تروريستي اتحاديه اروپا خارج کرده بود، سال گذشته نيز پارلمان اروپا از وزارت خارجه امريکا خواست نام گروهک منافقين را از فهرست سازمان‌هاي تروريستي خارج کند.
سفير وقت ايران در لندن در مورد برخورد سياسي غرب با موضوع منافقين مي‌گويد که در سال ۲۰۰۹ در ديداري با جک استراو وزير خارجه سابق انگليس، با يادآوري اينکه انگليس مبدع قرار گرفتن نام منافقين در ليست گروه‌هاي تروريستي بود و خود نيز در اين زمينه در سال ۲۰۰۱ پيش‌قدم شد، افزودم "اما چرا اکنون به خارج کردن نام آن‌ها از ليست اتحاديه اروپا اصرار داريد".
استراو در پاسخ مي‌گويد: در آن زمان دولت خاتمي به خواسته‌هاي ما در موضوع هسته‌اي توجه مي‌کرد و ما هم بايد اقدام متقابل و حداقلي انجام مي‌داديم

شعبات اطلاعات بدنام آخوندي (نجات و اينترلينک):
خرداد، در تاريخچه سازمان مجاهدين خلق ماه رخدادهاي مهم و سرنوشت سازي است و مهم ترين آنها سي خرداد ۱۳۶۰ است که کودتاي سازمان عليه جمهوري اسلامي با شکست مواجه شد.
شايد اين پرسش مطرح شود که چرا سازمان هر ساله سالگرد اين افتضاحات را جشن مي گيرد . سازمان اين روز را سالگرد آغاز مقاومت مسلحانه عليه جمهوري اسلامي اعلام مي کند، در مجامع بين المللي و ميان ايراني هاي مقيم خارج اعلام فراخوان مي کند، سياستمداران غربي را براي حضور در جشن سازمان تشويــق (تطميع) ميکند و در عين حال ادعا مي کند هدفش سرنگوني مسالمت آميز (!) نظام جمهوري اسلامي است
اکنون سي سال است که کمپين تبليغاتي سازمان از اين تاريخ و به طور کلي اين مـــــاه ( خرداد) به عنوان فرصتي مناسب براي پوشيدن نقاب دمکراسي و حقوق بشر خواهي بهره مي برد و با معرفي خود به عنوان نماينده مردم ( در واقع قيم مردم ) ايران سعي در گمراه کردن غربي ها دارد.
شعبات اطلاعات آخوندي دو سايت قلم سبحاني - و اينترلينک ۹۰۰۳۳۱:
. مجاهدين خلق در اين روز … تلاش کردند از هيجان و توجه افکار عمومي و ايراني و جهاني، به نفع موقعيت متزلزل خود و همچنين ابقاء مجدد اسيراني که در اردوگاه اشرف دارند، سود ببرند. همچنين فرقه مجاهدين به روال هر ساله خودش که بايد چند ده هزار به آمار شرکت کنندگان خود اضافه کند، امسال در يک رقم نجومي در رسانه هاي تبليغاتي خود مدعي شد که : صدهزار تن از هواداران اپوزيسيون ايران روز گذشته در تالار ويلپنت در نزديکي پاريس گردهم آمدند
خبرگزاري رسمي رژيم ۱تير۹۰
پاسدار سعيد جليلي دبير شوراي عالي امنيت رژيم:
نماينده مقام معظم رهبري در شوراي عالي امنيت ملي با اشاره به پيامدهاي مخرب حضور تروريستها در پادگان اشرف براي امنيت ملي عراق، تصريح کرد: مخالفت برخي قدرتها با ابتکار سازنده دولت عراق براي ريشه کني زمينه‌هاي رشد تروريسم در اين کشور نشانگر دوگانگي سياستهاي آنان است.
جليلي افزود: حمايت اين قدرتها از استمرار حضور تروريستها در عراق نه تنها مبين پشتيباني سخت افزاري و نرم افزاري آنها از جريان تروريسم در منطقه است بلکه به روشني پرده از توطئه آمريکاييها براي نهادينه کردن ناامني و بي‌ثباتي در عراق بر مي‌دارد.

جمعه، ۰۳ تير ۱۳۹۰ / ۲۴ ژوئن ۲۰۱۱
برگرفته از سايت همبستگي ملي

۱۳۹۰ تیر ۲, پنجشنبه

پاريس ميزبان بزرگترين گردهمايي مهاجران ايراني با خواست راه‌حل مسالمت‌آميز براي «ساکنان اشرف» مي‌باشد


سايت زقازيق نت- مصر ۳۰خرداد- پاريس: امروز پاريس پايتخت فرانسه ميزبان بزرگترين گردهمايي پناهندگان ايراني با شرکت صدها تن از سياستمداران و قانون گذاران از ايالات متحده، اروپا وخاور ميانه با هدف حمايت فوري از ساکنان اشرف و محکوم کردن جابجايي آنها در عراق و به‌رسميت شناختن شوراي ملي مقاومت ايران بود.

اين گردهمايي ظهر امروز در سالن ويلپنت برگزار شد و شرکت‌کنندگان در آن خواستار رفع برچسب تروريستي از سازمان مجاهدين خلق ايران از طرف وزارت‌خارجه آمريکا شدند و اين نامگذاري

را نقض قانون و مشارکت در سرکوب مردم و مقاومت ايران توصيف کردند. مريم رجوي رئيس‌جمهور منتخب شوراي ملي مقاومت ايران گفت که ايالات متحده در بس تن راه تغيير سياسي در ايران مسئول است.

وي گفت دليل اين امر اتهام تروريستي به مجاهدين خلق است و از مقامات آمريکايي خواست تا حک

م دادگاه و فراخوان نمايندگان کنگره براي رفع اتهام تروريستي از مقاومت ايران و به‌رسميت شناختن آن را مورد توجه قرار دهند. وي خواهان بازگشودن يک پرونده تحقيق در موردجنايتهاي رژيم ايران در شوراي امنيت ملل ‌متحد و ارجاع آن به دادگاه بين‌المللي لاهه و صدور حکم دستگيري خامنه‌اي گرديد.

از سوي ديگر اکثريت اعضاي پارلمان اروپا و

اکثريت مجمع پارلماني شوراي اروپا و اکثريت اع

ضاي ۲۸ مجلس قانونگذاري ديگر درخواست حمايت فوري از اشرف توسط سازمان ملل ‌متحد و آمريکا و اتحاديه اروپا را کردند.

آنها هم‌چنين خواهان رفع محاصره فوري از قرارگاه اشرف به‌خصوص تضمين دسترسي آزادانه ساکنان قرارگاه به خدمات پزشکي و اجراي تحقيقات مستقل کامل بي‌طرفانه در خصوص جنايت ۸آوريل ۲۰۱۱ شدند و حمايت خود را از ابتکار اروپا به‌منظور حل موضوع اشرف ابراز داشتند.

آنها قاطعانه جابجايي ساکنان اشرف در داخل عراق را رد کردند و آن را مقدمه قتل‌عام جديدي در حق آنها دانستند، قانونگذاران بين‌المللي هم‌چنين جامعه جهاني را به به‌رسميت شناختن شوراي ملي مقاومت ايران فراخواندند. در اين گردهمايي تعدادي از شهرداران فرانسوي از جله ژان پير بکه شهردار اورسوراواز و نلي رولاند شهردار ويلپنت و موريس بوسکاور شهردار تاورني سخنراني کردند و همبستگي۵۰۰ شهردار فرانسوي با مقاومت ايران را اعلام کردند.

محافل مردمي و سياسي عراقي از اين

گردهمايي در فرانسه در مورد

حفاظت ساکنان اشرف استقبال کردند.

خاطرنشان مي‌شود نيروهاي مسلح عراقي در۸آوريل گذشته به پناهندگان بي‌سلاح حمله بردند و۲۸ مرد و۸ زن را کشتند و۳۴۴تن ديگر را در قرارگاه اشرف مجروح کردند. در قرارگاه اشرف در استان ديالي عراق۳۴۰۰تن از اعضاي سازمان اپوزيسيون مجاهدي ن خلق ايران سا کن هستند که۱۰۰۰تن از آنان زنان مسلمان مجاهد در سنين مختلف هستند (۲۰-۸۹سال)

۱۳۹۰ تیر ۱, چهارشنبه

سي و يكم خرداد روز شها دت كاپيتان حبيب خبيري گرامي باد

هرمشت خاك وطن ، غرقهٌ دليرى هاست

زين خيل يل كه در او خفته چون خبيرى هاست

وه ! كو چو ميهن من جنگلى دلاور خيز

كزبيشه بيشه او، چون حبيب ، شيرى خاست
اريك فروم در كتاب هنر عشق ورزيدن مي گويد: «نثار كردن برترين مظهر توان انسانى است» فرووم به بياني ساده اين گونه شرح مي دهد:
نثاركردن چيست؟ ممكن است اين پرسشى ساده به نظر برسد، اما در واقع پر از ابهام و پيچيدگى است. معمولترين اشتباه مردم اين است كه «نثاركردن» را با «ترك» چيزها، محروم شدن و قرباني گشتن يكى مي دانند. كسانى كه هنوز منشهاى آنان به اندازهٌ كافى رشد نيافته و از مرحلهٌ گرفتن، سود بردن و اندوختن فراتر نرفته اند، از كلمهٌ نثاركردن دركى همانند مفهوم فوق دارند. شخص تاجر مسلك هميشه حاضر است چيزى بدهد، ولى فقط در صورتى كه بتواند متقابلاً چيزى بگيرد؛ دادن بدون گرفتن براى او به منزلهٌ فريب خوردن است. مردمى كه جهت گيرى اصلى آنان بارور نيست، احساس مي كنند كه نثاركردن فقر مي آورد. به همين علت اكثراين افراد از نثار كردن پرهيز مي كنند…
براى كسى كه داراى منشى بار آور و سازنده است، نثاركردن مفهوم كاملاً متفاوتى دارد. نثاركردن برترين مظهر توان انسانى است. درحين نثاركردن است كه من قدرت، ثروت و توانايى خويش را احساس مي كنم. درك نيروى حياتى و قدرت دروني، كه بدينوسيله به حد اعلاى خود مي رسد، مرا غرق در شادى مي كند. من خود را لبريز، فياض، زنده و در نتيجه شاد احساس مي كنم. نثاركردن از دريافت كردن شيرين تر است. نه به سبب آن كه ما به محروميتى تن در مي دهيم، بلكه به اين دليل كه شخص در عمل نثاركردن زنده بودن خود را احساس مي كند…
اما بخشيدن چيزهاى مادى چندان اهميتى ندارد. بخشيدنى كه واقعاً ارزنده است، اختصاصاً در قلمرو حيات انسان است. يك انسان چه چيز را به ديگرى نثار مي كند؟ او از خودش يعنى گرانبهاترين چيزى كه دارد و از حياتش نثار مي كند. اين بدان معنا نيست كه وى ضرورتاً خودش را فداى ديگرى مي كند، بلكه او از آن چه در وجود خودش زنده است، به ديگرى مي بخشد. از شاديش، علائقش، ادراكش، داناييش… و از تمام مظاهر زندگيش مي بخشد. او، با چنين بخششى از زندگى و حيات خويش، فرد ديگرى را احيا مي كند و در ضمن افزودن احساس زندگى در خويش، احساس زنده بودن در ديگرى را بارورتر مي سازد. او به اميد دريافت كردن نمي دهد، نثاركردن به خودى خود شادمانى باشكوهى است.
حبيب يكي از اين مظاهر انساني بود كه مسعود رجوي در پيام تسليتي به مردم ايران در هنگام شهادتش در باره اش چنين مي گويد: نام و ياد او بر خلق قهرمان ايران و بر همه پهلوانان و قهرمانان شهيد، اسير يا آواره وطنمان و عموم ورزشکاران پرافتخار و مقاوم ايران گرامي‌باد. از آن ستارگان و اختران فروزاني است که سنت رادمردي و روح مردمي ورزش ايران را با تمام هستي خود دربرابر جوخه‌هاي اعدام خميني به‌آزمايش گذاشتند. سنتي را که در دوران معاصر از جهان‌پهلوان تختي به ‌ارث برده بودند.‌آنان چه شهيد يا اسير، تماماً به‌ مبرم‌ترين وظيفه ملي و مردمي خود قيام نموده و با ترک ميدانهاي بازي خميني، براي به‌دست‌آوردن کاپ خونين آزادي و پيروزي خلقشان به‌ميدانهاي شهادت و شرف شتافتند».
مجاهد قهرمان حبيب خبيري که به‌هنگام شهادت 29سال داشت در يکي از محلات فقيرنشين جنوب تهران به‌دنيا آمد و از همان‌آغاز، خلق و خوي مردمي‌اش را از توده‌هاي محرومي آموخت که با آنها زيست، براي آنها توپ زد و با عشق آنها جان باخت.
حبيب قهرمان از سال۱۳۵۵ با سازمان‌مجاهدين و آرمانهاي توحيدي ومردمي آن آشنا گرديد.‌به موازات درخشش در ميدانهاي ورزشي، به‌فعاليتهاي سياسي نيز ادامه داد و همراه با سيل خروشان خلق در قيام ضدسلطنتي شرکت نمود و بارها تا مرز شهادت پيش رفت.‌پس‌از پيروزي قيام در ارتباط مستقيم با سازمان قرار گرفت و به ‌جرگه هواداران مجاهدين پيوست و ازآن‌پس، هيچ‌گاه از هواداري و کمک به‌مجاهدين دريغ نورزيد. ‌رژيم ضدمردمي خميني که از مواضع انقلابي او و فعاليتهاي سياسيش در ارتباط با مجاهدين خلق آگاهي يافته بود، سرانجام در سال59 او را از تيم ملي فوتبال ايران حذف نمود.
پس‌از شروع مقاومت مسلحانه انقلابي مجاهدين با رژيم‌خميني، حبيب قهرمان به‌زندگي مخفي روي‌آورد. وي تا قبل‌از دستگيري، رابطه‌فعالي با سازمان داشت. برخي از نامه‌ها و گزارشهاي ارساليش درآرشيو اسناد سازمان نگهداري مي‌شود. ‌در يکي از نامه‌هايش، او در رابطه با مقاومت انقلابي رزمندگان مجاهدخلق مي‌نويسد:
«جنبش مسلحانه، به‌عينيت دربرابر مردم شهرنشين چهره گشود و در هر کوچه و برزني، خلق ايران شاهد عمليات باشکوه انقلابيون بود. هم‌اکنون براي توده مردم، مسأله انقلاب و ضدانقلاب و جنبش و ضدجنبش به‌خوبي جا افتاده است».
آغاز مقاومت انقلابي عليه رژيم‌خميني، حبيب را درراه و آرمان خود استوارتر کرد. آن‌گاه که در سال62 توسط جلادان خميني اسير شد، در اوجي درخشان‌تر، جوهر مردمي و انقلابي خود را به‌نمايش گذاشت. کاپيتان محبوب تيم ملي فوتبال ايران با گشاده‌رويي و صبر انقلابي، شکنجه‌ها و توهينهاي دشمن را تحمل کرد و در پاسخ همه رذيلتهاي آنان بر عزم خود در ادامه راهش پاي فشرد. تا آن‌که عاقبت در 31خرداد سال63، به‌دستور پيرکفتار جماران و به‌همراه چهل تن ديگر از خواهران و برادران مجاهدش، به‌جوخه‌هاي تيرباران سپرده شد.
حبيب، تنها يک قهرمان نام‌آور دنياي ورزش نبود. راه و رسم مردمي او، که ميراثي از سنت جوانمردي و مردم‌دوستي امثال جهان‌پهلوان تختي بود، از او قهرماني فروتن، صميمي و فداکار ساخته بود. با همين روحيه بود که حبيب قهرمان پس‌ازعبور پيروز و سرفرازاز ميدانهاي ورزشي از پله‌هاي افتخار و شرف خلق بالا رفت و در اوج اوج، به‌خاطر دفاع از آرمانهاي توحيدي سازمان‌مجاهدين خلق ايران، بر بالاترين قله شرف و افتخار ورزشکاران ملي ايران جاودانه شد. در سالگرد شهادت اين قهرمان سرفراز ملي، ياد او را گرامي مي‌داريم و بر ادامه راهش پاي مي‌فشريم.
اينک، زيباترين صدا، در ميهن من
آواز مغرور مرداني ا‌ست بي‌شکست
که از دروازه مرگ مي‌گذرند.
مرداني که پيش‌از مرگ، آينده را زيسته‌اند

۱۳۹۰ خرداد ۳۱, سه‌شنبه

خُرمي بوستان از رنج باغبان است

تصاوير گردهمايي مجاهدين در هيجدهم ژوئن در سالن ويلپنت پاريس بيانگر شكوه, عظمت و پتانسل جنبشي انقلابي پويا و بالنده است كه با درخشش خيره كننده و حيرت انگيزش
تصويري روشن از سازمان مجاهدين خلق ايران به طور خاص و جنبش مقاومت مردم ايران به طور عام را نشان مي دهد. تصويري از عزم و اراده اي خلل ناپذيرو استوار در برابر انواع و اقسام خطراتي كه اين جنبش را از هر سو احاطه كرده و مي كند, امّا مصمم تر و پرتوان تر از قبل به پيش مي تازد.

ياد شاعر و هنرمند انقلابي، فدايي شهيد، سعيد سلطانپور گرامي باد

نغمه در نغمه ی خون غلغله زد، تندر شد شد زمين رنگ دگر، رنگ زمان ديگر شد
چشم هر اختر پوينده که در خون مي گشت برق خشمي زد و بر گرده ی شب خنجر شد
شب خودکامه که در بزم گزندش، گل خون زير رگبار جنون، جوش زد و پرپر شد
بوسه بر زخم پدر زد لب خونين پسر آتش سينه ی گل، داغ دل مادر شد
روی شبگیر گران ماشه ی خورشید چکید کوهی از آتش و خون موج زد و سنگر شد
آنکه چون غنچه ورق در ورق خون مي بست شعله زد در شفق خون، شرف خاور شد
آن دلاور که قفس با گل خون مي آراست لب آتشزنه آمد، سخن اش آذر شد
آتش سينه ی سوزان نوآراستگان تاول تجربه آورد، تب باور شد
وه که آن دلبر دلباخته، آن فتنه ی سرخ رهروان را ره شبگير زد و رهبر شد
شاخه ی عشق که در باغ زمستان مي سوخت آتش قهقهه در گل زد و بارآور شد
عاقبت آتش هنگامه به ميدان افکند آن همه خرمن خونشعله كه خاكستر شد
شاعر و هنرمند انقلابي، سعيد سلطانپور اولين‌بار در سال 49 در حين اجراي نمايشنامه «آموزگاران» دستگير و به زندان افکنده شد.
پس‌از آزادي از زندان، فعاليتهاي خود را ادامه داد و در سال 51 کتاب «نوعي از هنر، نوعي از انديشه» را انتشار داد.
براثر انتشار اين کتاب، سلطانپور ديگربار روانه زندان شد.
وي پس‌از آزادي، مجدداً به فعاليتهاي خويش ادامه داد ولي در سال53 پس‌از انتشار کتاب شعر «آوازهاي بند» دستگير شد و سه سال را در زندان شاه گذرانيد و حاصل اين سالها، کتاب شعر «از کشتارگاه» است.
فدايي شهيد سعيد سلطانپور، تنها دوسال‌ونيم بعداز انقلاب، در مراسم ازدواجش، به‌وسيله پاسداران خميني دستگير و بعداز چندماه در اولين‌موج کشتارهاي علني و افسارگسيخته رژيم ضدبشري خميني پس‌از سي خرداد 60 درکنار دهها مجاهد و انقلابي، سينه پرشورش در زندان اوين آماج رگبارهاي جانيان سيه‌کار حاکم بر ايران گشت.
يکي از رزمندگان مجاهدخلق که در زمان شهادت سعيد در ايران بوده دريادداشتي چنين نوشته است:
«اول تيرماه سال60 پس‌از تظاهرات به‌دنبال کسب خبر به‌ همه‌جاي تهران سر زدم. انبوهي از مردم جلو پزشک قانوني جمع شده بودند. خانواده‌هايي که 2روز بود از عزيزانشان خبر نداشتند، وامانده از همه‌جا، سري به ‌آن‌جا مي‌زدند تا اثري از گمشده خود پيدا کنند. پيرمردي که متصدي صدا‌زدن اسامي شهيدان بود، نام شهيد يا متوفي را مي‌خواند تا بستگانشان براي تحويل‌گيري اجساد مراجعه کنند. در اين ميان ناگهان تابوتي بالا آمد که به‌جاي يک جسد، 4جسد را روي هم ريخته بودند. پيرمرد، نام دو‌نفر آنها را صدا زد: سعيد سلطانپور! و... باورم نمي‌شد، اما حقيقت داشت. نام او چندين‌ بار تکرار شد، اما کسي براي تحويل‌گيري جسد نيامد. جمعيت به‌هم نگاه مي‌کردند و با نگاه به‌هم مي‌گفتند «لعنت بر خميني جلاد» ! من و يک نفر ديگر رفتيم جلو. از موها و فرم صورت سعيد سلطانپور، که عکس او را هنگام کانديداتوري اولين‌دوره مجلس پس‌از انقلاب ديده بودم، ‌او را شناختم. بر سينه‌اش اسمش را نوشته بودند. تابوت را برداشتيم، اما هنگام پايين‌آوردن، به‌علت سنگيني، از دست پيرمرد رها شد و پيکر شهيدان بيرون افتاد. روي بدن سعيد اثر هفت گلوله بود. پشتش هم در اثر شکنجه سياه شده بود».
در سالگرد شهادت اين شاعر و هنرمند فدايي خلق با شعري از او يادش را گرامي مي‌داريم.

تا که در بند يکي بندم هست
با تو اي سوخته، پيوندم هست
نبرم راز، مگر با خورشيد
تا به خون ريشه سوگندم هست
خنجر خاري در خون دهان
گر ز گلزار بپرسندم هست
داغ سرسختي انديشه سرخ
زخم خونين خطرمندم هست
گل خون مي‌شکنم، مي‌روم
آ... ي باغ را گل گل، مانندم هست
تو برآني که مرا پشتي نيست
من برآنم که دماوندم هست
شفقي ريخته در سرب و سرود
روي دلتاي فرآيندم هست
دل اکنونم اگر خفته به‌خون
دل فردايي خرسندم هست.

راديو هلند واير عربي:دهها هزار تن از از اعضا و هواداران جنبش اپوزيسيون مجاهدين خلق خواستار حفاظت قرارگاه اشرف شدند












راديو هلند واير عربي ۲۹ خرداد -
ده‌ها هزار تن از اعضا و هواداران جنبش اپوزيسيون مجاهدين خلق ايران در اجتماعي در نزديکي پاريس به‌مناسبت ”سي‌امين سال مقاومت“ عليه رژيم ايران، به تأمين حفاظت بين‌المللي قرارگاه اشرف در عراق فراخوان دادند.
تظاهر کنندگان در اجتماعي که بسياري از شخصيتها از جمله رودي جولياني شهردار سابق نيويورک شرکت داشتند، شعارهاي ”ايران، اشرف، آزادي“ سر مي‌دادند. مريم رجوي رهبر اين جنبش طي سخنانش در برابر جمعيت انبوه گفت ” مقاومت خاموش نخواهد شد“.
سازمان‌دهندگان گفتند حدود ده‌هزار نفر از اروپا و آمريکا و کانادا آمده بودند و در اين اجتماع در تالار بزرگ نمايش در ويلپنت در شمال پاريس شرکت کردند.
شرکت‌کنندگان که به گرمي براي مريم رجوي دست مي‌زدند، لباس‌هاي زرد به تن کرده و پرچم‌ها و بادکنکهاي زرد نيز بلند کرده بودند.
اين اجتماع که هر ساله برگزار مي‌شود بعد از حمله ارتش عراق در اوايل آوريل به قرارگاه اشرف در شمال بغداد که بنا‌به آخرين آماري که اين جنبش صادر کرده است، ۳۶کشته و بيش از ۳۰۰مجروح برجاي گذاشت، براي مجاهدين از اهميت خاصي برخوردار بود.
فرشته (۴۸ساله) که از ۲۵سال بيش در کانادا اقامت دارد به خبرگزاري فرانسه گفت ”ما اينجا هستيم تا از اهالي اشرف دفاع کنيم“. وي افزود که هر ساله در اين اجتماع شرکت مي‌کند ”اگر چه بليط هواپيما براي او و چهار فرزندش ۷۰۰۰دلار مي‌شود“.
رجوي در سخنانش خواستار استقرار ناظران سازمان ملل در اين قرارگاه شد.
رئيس شوراي ملي مقاومت ايران گفت، ”ما از آمريکا و اتحاديه اروپا مي‌خواهيم تا تنها حفاظت ناظران را تأمين کنند، و اين حداقل حفاظت از حيات مجاهدان اشرف است“.
شوراي ملي مقاومت ايران که جنبش مجاهدين خلق بزرگترين تشکل آن است، بزرگترين جنبش اپوزيسيون ايران در خارج از کشور مي‌باشد.
مقامات ايراني در سال ۱۹۸۱اعلام کردند که مجاهدين خلق غيرقانوني هستند. بعد از سالها عراق اين جنبش را در اوج جنگ با ايران در خاکش پذيرفت.
رئيس‌جمهور فقيد عراق صدام حسين به آنان اجازه اقامت داد تا به او در جنگ با رژيم ايران طي جنگ (۱۹۸۰-۱۹۸۸) کمک کنند.
حدود ۳۴۰۰تن در قرارگاه اشرف که در هشتاد کيلومتري مرز ايران قرار دارد سکونت دارند.
بعد از سقوط صدام حسين، نيروهاي آمريکايي سلاحهاي اين مخالفان را جمع‌آوري کردند و کنترل اين قرارگاه را به نيروهاي امنيتي عراقي که فرماندهان آنان روابط خوبي با رژيم تهران دارند، تحويل دادند.
رجوي گفت ”مسئوليت برعهده آمريکا است چرا که حفاظت اشرف را به عراقيان تحويل داد. مسئوليت امنيت را به حکومتي تحويل داد که قبلاً بر نيتش براي سرکوب ساکنان تأکيد کرده بود“.
تعدادي از شخصيتهاي شرکت‌کننده از جمله پاتريک کندي پارلمانتر سابق آمريکا و رودي جولياني شهردار سابق نيويورک و جان بروتن نخست‌وزير سابق ايرلند سخنراني کردند.
رودي جولياني خواستار حذف فوري سازمان مجاهدين خلق از ليست سازمانهاي تروريستي در آمريکا همانند اتحاديه اروپا در سال ۲۰۰۹شد.
يک مقام آمريکايي در اوايل ماه مي‌گفته بود، آمريکا در کمتر از شش ماه مشخص خواهد کرد که مجاهدين خلق از ليست سازمانهاي تروريستي حذف خواهند شد يا خير.
تعدادي از اعضاي شوراهاي شهرداري‌ها در فرانسه براي ابراز حمايت خود در اين اجتماع شرکت کرده بودند.
آنان خوشنودي خود را از پاسخ قضاييه فرانسه بعد از ۸سال عمليات امنيتي که به دستگيري ۱۶۴فعال مجاهدين خلق در پاريس در ژوئن ۲۰۰۳، از جمله مريم رجوي ”به اتهام تشکيل گروه با هدف تروريستي“ انجاميد، ابراز کردند.
رجوي گفت از ”از هم پاشيدن پرونده توطئه“ خوشنود است.
در همين رابطه هانري لوکلرک رئيس انجمن حقوق‌بشر گفت ”در طول عمرم شنيده‌ام که کساني را که مقاومت مي‌کنند تروريست مي‌نامند“.
جنبش مجاهدين خلق در سال ۱۹۶۵به هدف سرنگوني رژيم شاه تاسيس شد، سپس در برابر رژيم اسلامي که قدرت را در سال ۱۹۷۹به دست گرفت، به مقاومت پرداخت.

۱۳۹۰ خرداد ۳۰, دوشنبه

سخنراني مريم رجوي در گردهمايي بزرگ ايرانيان در پاريس، پيروزي عدالت ـ حفاظت از اشرف

بنام خدا، بنام ايران و بنام آزادي؛
به‌نام قيامها و انقلاب‌هاي دمکراتيک در دنياي اسلام، در سراسر خاورميانه و شمال آفريقا؛
به‌نام کهکشان شهيدان با ۱۲۰ هزار شهيد برخاک افتاده در سي‌امين سالگرد ۳۰ خرداد؛
به‌نام سردار خياباني و اشرف شهيدان به‌نام صديقه و ندا آسيه و صبا، سعيد وحنيف و سي‌ششمين شهيد فروغ اشرف، قهرمان مردم ايران، مجاهد خلق منصور حاجيان؛
به‌نام اشرف پايدار شهر شرف و آرزو
ها مشعل دار و چراغ راهنما در نبرد مردم ايران براي سرنگوني فاشيسم ديني؛
و به‌نام عدالت که هشت سال پس از ۱۷ ژوئن بر تخت پيروزي نشست.
هم‌ميهنان عزيز!
ياران و دوستان فراموشي ناپذير مقاومت ايران؛
۷۱ سال پيش در ۱۸ژوئن ژنرال دوگل رهبر مقاومت فرانسه از تبعيدگاه خود مقاومت عليه فاشيسم را اعلام کرد. صداي او هنوز به‌گوش مي‌رسد که گفت: «هر اتفاقي که رخ دهد شعله هاي مقاومت نبايد خاموش شود و خاموش نخواهد شد».
بله مقاومت خاموش نخواهد شد بلکه برآن است که آرمان آزادي را به پيروزي برساند.
پس درود مي‌فرستيم به زنان و جوانان قيام به فعالان مقاومت در داخل و خارج ايران به ويژه اشرف‌نشان‌هايي که ماه‌ها و ماه‌هاست در واشنگتن و ژنو براي اشرف و براي آزادي مردم ايران تحصن کرده‌اند.
همچنين درود مي‌فرستيم به زندانيان سياسي در همه زندانها در سراسر ايران، به نمايندگي از سوي همين زندانيان دلير خواهر عزيزم مهين صارمي، امروز اينجا در کنار ماست. او که از ۳۰ خرداد سال ۶۰ تا بحال بارها دستگير شده است، اينبار به ۱۰ سال زندان محکوم شده بود. ولي توانست از چنگ دژخيمان بگريزد. درود بر او و همه زندانيان سياسي در ايران.
ياد همسر شهيدش بخير. علي صارمي، برجسته ترين زنداني سياسي مقاوم در ايران که در مجموع ۲۴ سال را در زندان سپري کرد. بر همه شهيدان و اسيران خلق و بر مادران و خانواده‌هاي شجاع آنها، درود، درود، درود.

هموطنان عزيز؛
سي‌امين سالگرد مقاومت بزرگترين مقاومت مستمر سازمان يافته
تاريخ ايران بر شما گرامي و مبارک باد.
براستي که براي ايرانيان جاي افتخار و شرف و پيروزيست.
همچنانکه مسعود از قبل گفته بود: ثابت شد که افعي کبوتر نمي زايد و اين رژيم اصلاح پذير نيست. ثابت شد مفهوم ميانه‌روي در ولايت فقيه موهوم است.
ثابت شد هيچ آلترناتيوي در درون رژيم ملاها يافت نمي شود. ثابت شد که اين رژيم هيچ مشروعيت اجت
ماعي و تاريخي و سياسي ندارد و از بنياد با حاکميت و رأي مردم بيگانه است. ثابت شد که دجال است و ضد بشر جز با شکنجه و اعدام و حلق آويز جز با جنگ و صدور بحران و تروريسم بر سرکار نيست. و ثابت شد که آويختن رژيم به ريسمانهاي قطور مشوق و مماشات و برچسب و بمباران و پرونده سازي آنهم عليه جدي‌ترين مخالفانش، اهرمي است در برابر موج تغيير و سرنگوني.
البته اين هم ثابت شد که هر چند استمالت و مماشات، دو دهه بر عمر اين رژيم افزود، اما نميتواند براي اين رژيم مشروعيت و ثباتي را که هرگز به آن دست نمي يابد، فراهم کند. بله، کف‌هاي روي آب به کنار رفت. و اين تاريخ ايران و جامعه و مقاومت است که ميگويد: نه به مماشات نه به تسليم نه به قانون اساسي ولايت فقيه نه به تماميت فاشيسم ولايت فقيه. و در مقابل م
يگويد: آري، آري به آزادي، آري به دمکراسي و برابري و آري به جدايي دين و دولت.
حالا به اين رژيم درهم‌شکسته بنگريد که در مسير بي‌پايان حذف و انقباض حرکت ميکند. دائماً خودش
، خودش را مي‌خورد. همچنانکه جانشين اصلي خميني حذف شد. نخست وزير ۸ ساله خميني در حبس خانگي است. در پايان سال ۸۹ ستون اصلي حکومت خميني، (رفسنجاني) با خفت بسيار از رياست خُبرگان ارتجاع حذف شد. و حالا جنگ بيرحمانه قدرت بين خامنه‌اي و احمدي نژاد درگرفته است. خامنه اي مي‌خواهد گماشته ولايت فقيه را که ديگر حاضر نيست در اين نقش محدود بماند با ضربات پياپي مهار کند. اما او در حقيقت، به پاي خودش يعني به کل نظام شليک ميکند. اين بازتاب نارضايتي و بحران در “پايين” است که “بالا”ي رژيم را به پيچ و تاب انداخته است.
اين پيش‌لرزه سرنگوني رژيم آخوندي است. به آن‌ها مي‌گوييم بيشتر بلرزيد و بيشتر بترسيد. زيرا خلقي بي‌تاب برانداختن شماست. به آن جوانان دلير قيام آفرين نگاه کنيد. به اين جمعيت سراپا شور و اشتياق براي آزادي نگاه کنيد. همه براي اين که اين رژيم و تمام پليدي‌هايش را از سراسر ايران جارو کنند آماده و حاضرند.
بله شما حاضريد و انقلابهاي دمکراتيک در خاورميانه به ياري شما آمده است.حکومت سوريه مهم‌ترين
متحد استراتريک آخوندها در آستانه سرنگوني است. جبهه رژيم در تمام منطقه در حال از هم‌پاشيدن است. از افغانستان تا عراق و سوريه همه‌جا مردم خواستار خلع يد از اين رژيم در کشورشان مي‌شوند. رژيم آخوندي در ورشکستگي عميقي فرو رفته است. تحريم‌هاي بين‌المللي راه تنفس آنرا هر روز تنگتر مي‌کند. و طرح حذف يارانه‌ها يعني، بزرگترين پروژه اقتصادي ۳۰ سال اخير در باتلاق شکست است. برآيند اين وضعيت رودررويي خامنه‌اي و احمدي‌نژاد است.
از هشت سال پيش خامنه‌اي براي خط بستن در برابر مقاومت و خيزش مردم پروژه فوق ارتجاعي اصول‌گرايي را ابداع کرد. سپس احمدي‌نژاد را از قعر شکنجه‌گاه‌ها بالا کشيد و به سردمداري اين طرح گماشت.پروژه «اصول‌گرايي» که مي‌خواست با ماجراجويي‌هاي بين‌المللي و با پخش پول ميان پاسداران و بسيجي‌ها راهي براي خروج از بن‌بست پ
يدا کند. حالا شکست خورده است.
بله! اصلاح‌طلبي قلابي شکست خورد اصول‌گرايي فاشيستي در گل فرو رفت. اما آنچه سربلندتر از هميشه پي
روز و پيشتاز قد برافراشته است جايگزين دمکراتيک رژيم آخوندي است.
از اين‌رو به آخوندهاي حاکم مي‌گوييم ادامه دهيد! در اين نکبت و فلاکت هر روز بيشتر فرو برويد. دوران مکافات شماست. اين پايان کار شماست. به فريادها و مژدگاني بهار عرب گوش کنيد: الشعبْ يريدْ اسقاطَ النظام. آري سقوط نظام. به آخوندهاي حاکم مي‌گوييم: اين سرنوشت محتومي‌ است که شما هم از آن گريزي نخواهيد داشت. مردم ايران هم سرنگوني شما را ميخواهند و آن را محقق خواهند کرد.
هم‌ميهنان عزيز!
حمله ۱۹ فروردين به اشرف واکنش رژيم براي مهار نيروي سرکش آزادي در جامعه ايران مخصوصاً بعد از شعله‌ور‌شدن دوباره آتش قيامها از زير خاکستر خيانت بود.
در ۶ و ۷ مرداد سال ۸۸ هم يک ماه و نيم بعد از شروع قيامها ولي‌فقيه، براي حفظ تعادل خودش بشدت به‌
حمله به اشرف نياز داشت. زيرا بود ونبود رژيم در ارتباط مستقيم با فنا و بقاي ضد رژيم است. اين حقيقتي است که در ۳۰ سال گذشته بارها آزمايش شده است. و حالا طوفان قيامهاي منطقه هم به آن افزوده شده و رژيم را ميلرزاند. اينجا بود که ستون‌هاي زرهي براي پاکسازي کامل به اشرف يورش بردند.
اما مجاهدان آزادي در کارزاري بي‌سابقه با دست خالي در برابر نيروهاي زرهي طرح قتل‌عام و انهدام اشرف را خنثي کردند.
دشمنان شما ‌خواستند اشرف را منهدم کنند اما اشرف در تمام جهان بعنوان نبرد شعله‌ور مردم ايران براي آزادي شناخته شد.
مي‌خواستند خاموشش کنند اما آتشي در جان ميليون‌ها ايراني افروخت که هرگز خاموشي نخواهد پذيرفت.
اينست افتخار مردم ايران و اينست قله پايداري اشرف در يک دهه اخير. سلام بر نسلي که در تاريخ ايران مظهر ايستادگي خلل‌ناپذير و ضد تمام عيار تسليم و سازش است. سلام بر راهبر و آموزگاري که راه و رسم تسليم‌ناپذيري را به آنها آموخت. و نسلي را بر اساس پاکي و صدق و فروتني تربيت کرد که سرمايه مردم ايران براي کسب آزادي است. سلام بر مسعود، راهبر و معلم اين نسل.

حضار محترم!
حمله به اشرف در عين حال يک ضرورت مبرم را براي جهان آشکار کرد و آن حفاظت از ساکنان اشرف، بعنوان يک وظيفه و مسئوليت ملي و بين‌المللي است. جامعه جهاني به ويژه ملل متحد و آمريکا در قبال حفاظت و امنيت ساکنان اشرف مسئولند.
به آنها مي‌گوييم: مجاز نيستيد به بهانه احترام به حق حاکميت عراق در قبال جنايت عليه بشريت و جنايت جنگي بي‌عملي پيشه کنيد. اين نقض آشکار تعهدات بين‌المللي است.
۱۰۰ روز پيش پارلمان اروپا اعلام کرد: «موضوع حاکميت و قوانين داخلي ديگر نمي‌تواند مانع رسيدگي به نقض حقوق بشر شود.
قطعنامه‌هاي شوراي امنيت در مورد ليبي هم نيروهاي ملل متحد و کشورهاي عضو را موظف به حفاظت از شهروندان و ساکنان بي سلاح کرده است. بهانه حاکميت عراق براي حمله به اشرف، از جانب رهبران ملي عراق، قوياً رد و افشاء ش
ده است.
دکتر اياد علاوي در نامه خود به نوري مالکي با اشاره به خواست رژيم ايران براي حمله به اشرف نوشت: «ما بايد با اين مسئله حساس، مطابق با شرف و پرستيژ و عزت مردم عراق رفتار کنيم، و نه مطابق خواسته اين، يا آن طرف».
آقاي علاوي نوشت: « نامه من به شما در باره مجاهدين خلق، در قلب اخلاق متمدنانه عراق و ارزشهاي مترقي خلقمان و دين حنيفمان و عرف بين‌الملل، نهفته است که عراق بخشي از آن است».
رهبر العراقيه که هفته پيش خواستار استيضاح نخست وزير شد، به ملت عراق با صراحت در مورد ديکتاتورعراق جديد گفت:
حکومت ايران به مالکي کمک کرد تا نخست‌وزير شود.... او بيگناهان را به زندانهاي مخوف انداخت... فساد و نقض‌حقوق‌بشر را از حد گذراند... به غارت و چپاول و آتش‌زدن و کشتار و خونريزي دست‌زده و هر جا وارد شدند، آنجا را به ويراني و بدبختي کشيدند....».
بله حمله به اشرف، ربطي به حاکميت ملي عراق ندارد. اين کشتار در بيت خامنه‌اي طراحي شد، براي دفاع از ولايت
فقيه بود و حمله‌يي بود به کيان آزادي مردم ايران. خوشا مجاهدان آزادي که در برابر آن ايستادند و پرچم هيهات و تسليم ناپذيري را در برابر فاشيسم سياه ديني، در اهتزار ‌نگه‌داشتند.
ميخواهم تأکيد کنم همچنانکه در طرح اروپا آمده است بايد محاصره اشرف خاتمه پيدا کند بايد افراد مسلح از اشرف بيرون بروند و بايد تحقيقات بيطرفانه بين‌المللي در باره جنايت ۱۹ فروردين بلادرنگ آغاز شود.
راستي ممانعت از ورود هيأتهاي بين‌المللي به اشرف چه دليلي دارد؟چرا از ورود هيأت پارلمان اروپا جلوگيري کرديد؟چرا از ورود هيأت کنگره آمريکا جلوگيري کرديد؟چرا نگذاشتيد کاروان‌هاي عربي به اشرف بروند؟ چه چيزي براي پنهان‌کردن داريد؟ جز جنايت بزرگ عليه بشريت؟ و جز جنايت جنگي ؟ و جز جنايت عليه جامعه بين المللي، همچنانکه در حکم دادگاه اسپانيا آمده است.
پس تا تعيين تکليف نهايي لازم است ملل متحد حفاظت اشرف را برعهده بگيرد و ناظران سازمان ملل در
اشرف مستقر شوند.
از ايالات متحده و اتحاديه اروپا فقط مي‌خواهيم حفاظت همين ناظران را تأمين کنند. اين کم‌ترين و ضروري‌ترين خواست براي حفاظت از جان مجاهدان اشرف است. اکثريت سنا ومجلس ملي فرانسه و ۵۵۰۰ شهردار فرانسوي و همچنين، قانونگزاران و نمايندگان منتخب از ۴۰کشور در ۵ قاره جهان، مواضع درخشان خود را در اين زمينه اعلام کرده اند. اين بلندترين فرياد حقانيت مردم ايران و فرزندان رشيد آنها در دنياي معاصر است.
اهالي شهرهاي سوريه حق دارند که مي‌خواهند زرهي‌ها و سلاح‌هاي سنگين بشار اسد از مناطق مسکوني‌شان بيرون برده شود. مردم ليبي حق دارند که مي‌گويند شليک کردن به مردم از سوي رژيم قذافي بايد متوقف شود. ساکنان اشرف هم حق دارند که مي‌گويند لوله سلاح‌ها را از روي شقيقه‌هاي ما برداريد.
اينرا هم بايد خاطرنشان کنم که ايالات متحده بخاطر واگذاري مسئوليت حفاظت اشرف مسئوليت دارد. زيرا آن
را به دولتي سپرد که قصد آن براي سرکوب ساکنان اشرف پيشاپيش محرز بود. هم‌چنانکه در بستن راه تغيير در ايران مسئوليت دارد. زيرا نيروي اصلي تغيير در ايران را با يک برچسب واهي به بند کشيده است.
بنابراين به آنها مي‌گوييم؛ به حکم دادگاه و به فراخوان نمايندگان کنگره و شخصيت‌ها و صاحب‌نظران بلند‌پايه آمريکا توجه کنيد که کم‌ترين اعتباري براي مماشات و دست تکان دادن براي فاشيسم ديني از طريق برچسب تروريستي قائل نيستند. براين اساس، ما ايالات متحده را فرا مي‌خوانيم که به اين نام‌گذاري رسوا خاتمه بدهد و سياست شکست‌خورده مماشات و تعامل با بانکدار مرکزي تروريسم را کنار بگذارد. اين به سود مردم آمريکا نيز هست.
بله، بيش از اين حق مردم ايران براي به زير کشيدن يک ديکتاتوري خون‌آشام را لگدکوب نکنيد.من به شما سخنان آبراهام لينکلن فقيد را يادآوري مي‌کنم که «دولت و نهادها متعلق به مردم است. اگر مردم از دولتي ناراضي هستند مي‌توانند … آن را تغيير دهند يا اگر نشد از حق انقلابي خود استفاده کرده و آن را از هم بپاشانند و سرنگون کنند».
خواهران و برادران عزيز!
خوشا ايستادگي شما که بزرگترين دسيسه عليه مقاومت را درهم شکست. پرونده توطئه‌گرانه ۱۷ ژوئن پرونده‌يي با صدها هزار برگ از اتهام‌هاي آخوندساخته و دست‌کم ده هزار سند که يکي از بزرگترين تحقيقات در فرانسه بود پس از ده سال فرو ريخت.
بنابراين گردهمايي امروز شما گردهمايي افتخار و پيروزيست. هشت سال با همه دسيسه‌ها براي بستن راه مقاومت يک خلق در زنجير درافتاديد و سرانجام سياوش وار از آتش توطئه‌ها عبور کرديد و سمبل بي‌گناهي و پاکدامني
شديد.
آنقدر که حالا قضاييه فرانسه در حکم درخشان خود مشروعيت و حقانيت مقاومت عادلانه مردم ايران عليه فاشيسم مذهبي را اثبات مي‌کند.اين حکم مايه سرفرازي ملت فرانسه به ويژه وکلا، قضات و حقوقدانان و منتخبان و شخصيتهاي نامدار و شريف آن است. سلام بر آنها که صداي وجدان فرانسه و تمامي اروپا هستند.
اين تحول در عين حال مهم‌ترين حلقه پيشروي و غلبه مقاومت شما بر کارزار اهريمن‌سازي است.
راستي؛ سيلاب تهمت‌هاي رنگارنگ عليه جنبش مقاومت را بياد مي‌آوريد؟ اتهاماتي از قبيل شکنجه و کشتار اعضاي مقاومت توسط خود مقاومت، کيش شخصيت، سکت، کشتار صدها هزار‌تن از کردها و شيعيان عراق، پول‌شويي، تشکيل انجمن بزهکاري، اسارت جوانان و زنان، نداشتن پايگاه در ميان مردم ايران و مهم‌تر و رايج‌تر از همه اتهام تروريسم.
اکنون سقف تمامي اين اتهامات برسر صاحبانش آوار شده است!
راستي اين افترائات براي چه بود؟در تمام سه دهه گذشته اين اتهامات توجيه‌کننده حلق‌آويز و شکنجه عليه مردم و مقاومت ايران بوده است.اما ايستادگي اشرف نشان شما، اين هجوم مسموم را درهم شکست. شما در دهها دادگاه در اروپا و آمريکا پيروز شديد و آخوندها و مزدوران و پشتيبانان آنها را مفتضح کرديد.
حالا، مقاومت شما از ميان موج خون و سرکوب صد بار مستحکم‌تر قد برافراشته است. شما طومار تهمت و ممنوعيت عليه اين جنبش را در انگلستان درهم پيچيديد. شما ليست گذاري تروريستي عليه مجاهدين در اتحاديه اروپا را مفتضح کرديد. شما پرونده سازي و اتهام تروريسم عليه مقاومت را در فرانسه درهم شکستيد. شما بساط گزارش بي‌اعتبار اداره حراست را در تمام ۱۶ايالت آلمان عليه اين مقاومت را برچيديد.
و بي‌ترديد، نام‌گذاري وزارت خارجه آمريکا را هم درهم خواهيد شکست. اکنون؛ نوبت گشودن پرونده جنايتهاي اين رژيم است اين پرونده بايد در شوراي امنيت بازگشوده شود تا مردم ايران ببينند که در سطح بين‌المللي چه کسي با آنها و چه کسي با ملاهاست؟!
اين پرونده بايد از طريق شوراي امنيت به ديوان کيفري لاهه ارجاع شود. مردم ايران مي‌خواهند حکم جلب خامنه اي صادر و ‌به‌اجرا گذاشته شود و چنين خواهد شد. همه ميدانند که ولي فقيه ارتجاع در جرم وجنايت و پليدي سرآمد همه ديکتاتورهاي جهان است.
هم‌وطنان عزيز!
دوران پيشرفت و پيروزي انقلاب‌هاي دمکراتيک آغاز شده است. دوران زنان؛ دوران جوانان؛
دوران قيام و جنگ صدبرابر، براي دانشجويان و کارگران براي معلمان، براي ايرانيان ستمديده در کردستان و بلوچستان و خوزستان و سراسر ايران.
آري، زمان برچيدن بساط ولايت فقيه است. مي‌توان و بايد، مقاومت و قيام‌ براي آزادي را به پيروزي رسان
د.
آخوندها براي بقاي خود در پي ساختن بمب اتمي هستند. ما براي شکوفايي جامعه در پي قدرتي هستيم که از آن ميليون‌ها بار نيرومندتر است: و آن؛ انتخاب آزادانه و نقش‌آفريني و مسئوليت يکايک مردم و به ويژه زنان و جوانان است.
خواست ما برقراري يک جمهوري آزاد و دمکراتيک بر اساس جدايي دين و دولت است. جامعه‌يي بر اساس برابري زن و مرد و با تأکيد بر مشارکت برابر زنان در رهبري سياسي و همچنين يک ايران غيراتمي.
برنامه ما در سه کلمه خلاصه مي‌شود: آزادي، برابري و حاکميت رأي مردم.
آرماني که از آغاز پيشاروي مقاومت ما بوده، آزادي و دمکراسي است. ما براي بدست‌گرفتن قدرت‌ مبارزه و فداکاري نمي‌کنيم. ما حتي به سهيم شدن در قدرت و حکومت چشم ندوخته‌ايم. اين برقراري حاکميت مردم و دمکراس
ي است، که بزرگترين رسالت ماست. ما همگي با آموزش از مسعود راه و رسم خاوران را برگزيده‌ايم و به آن افتخار مي‌کنيم. ما افتخار مي‌کنيم که فداي انتخاب آزادانه مردم ايران باشيم.
هموطنان عزيز!
همواره به اين مي‌انديشم که آيا دردهاي ميليونها زن و مرد ايراني، پاياني دارد؟ آيا ميتوانند به يک زندگي بدون ترس و همراه با شادي و آزادي دست پيدا کنند؟ ميخواهم با رساترين فرياد به آنها پاسخ بدهم که آري، من و ما براي زنده‌نگهداشتن شعله همين اميد و تحقق همين آرزو، تمامي سختيها را پذيرفته‌ايم و از همه‌چيزمان گذشته‌ايم تا آن فرداي روشن و آ
ن زندگي شکوفا و امن و آسوده براي تمام مردم اسران و منطقه فراهم شود.
ما تا بن استخوان به پيروزي آزادي يقين داريم. راه و رسم تغيير و انقلاب فرا راه نسل قيام مي‌درخشد: و اشرف با پايداري پرشکوهش پيام اميد و پيروزيست.
سلام بر آزادي ـ سلام بر اشرف ـ سلام بر مردم ايران ـ درود بر همه شما