۱۳۸۸ شهریور ۴, چهارشنبه

مسجدها را از چنگ رژيم آزاد كنيد- مسعود رجوي

قيام، امروز و ديروز و پريروز در نقاط مختلف تهران ادامه داشت. فردا و روزهاى ديگر همچنين خواهد بود. اين انقلابى است تا پيروزى، تا آزادى و تا برقرارى حاكميت مردم ايران رو در روى سلطنت آخوندى. چه كسى گمان مىكرد كه خونهاى به ناحق برزمين ريخته و باتونها و شلاقهايى كه پيكر فرزندان ايران را شرحه شرحه كرد، با اين سرعت و با اين شدت، به نظام منفور ولايت برگردد، سراپاى آن را در بنوردد و شقه كند.
امواج قيام، اكنون، بازار و روحانيان و مراجع را فرا گرفته و آنها رو در روى ولىفقيه ارتجاع به‌پا خاستهاند. آه از مصدق بزرگ و آه از دكتر حسين فاطمى آموزگار وفا و ايستادگى در چنين روزى در 56سال پيش… راستى كه در روز كودتاى سياه 28مرداد 1332 اگر سازمان يا ارتشى شايسته مى‌داشتند، هرگز آن‌چه در اين نيم‌قرن بر ملت ايران گذشت، نمى‌گذشت.

تاريخ معاصر ايران سمت و سوى ديگرى مىيافت. كاش شمارى از اين اشرفيان و زنان و مردان اشرفنشان در داخل و خارج ايران گرداگرد مصدق بودند. در اين صورت، كودتاى ننگين هرگز امكان وقوع نمى‌يافت و با مشتى محكم و پولادين در همان روز ضمن چند ساعت درهم كوبيده مىشد. اما براى اين درجه از پاكباختگى و ايستادگى، تاريخ به نيم قرن زمان نياز داشت تا به اشرف و مريم و به آن ندا و اين ندا برسد.

سلام بر آخرين اشرفى شهيد، قهرمان خلق على اصغر يعقوب پور، با آزمايشى 30ساله كه به‌راستى هم در حيات و هم در شهادت و ممات اسطوره و گوهرى بىبديل از زادگان آرمانى مريم رهايى بود. كاش با او و ديگر شهيدان پاكباز اشرف و قيام بودم و رستگار مى‌شدم… در زمان شاه، مىگفتند كه شاه سايه خداست! شيخ اما به اين راضى نيست و خود را آيت و نماينده خدا بر روى زمين و ولى امر تمام مسلمين جهان مى‌داند. در حالى‌كه قرآن او را به‌خاطر ناشنوايى و زبان بستگىاش نسبت به حق و حقوق خلق و خالق، بدترين جنبندگان نزد خدا معرفى مىكند:

إنّ شرّ الدّوابّ عند اللّه الصّمّ البكم الّذين لا يعقلون

بسا فروتر از چارپايان و حيوانات چرا كه در غفلت خود سرمست از باده قدرتند و به همين دليل با سر بر زمين مى‌خورند.

أولئك كالأنعام بل هم أضلّ أولئك هم الغافلون

بنگريد كه ولىفقيه ارتجاع و حق ستيزى، در شكنجهگاههايش و در دادگاههاى نمايشى، چه مى‌كند؟

اللهم فاشهد.

بار خدايا گواه باش كه به نام تو و پيامبر و پيشوايان آيين و راه تو با مردمان چه كردند و چه مى‌كنند. و زود باشد كه ستمكاران بدانند به كدامين جايگاه روانند. وسيعلم الّذين ظلموا أيّ منقلبٍ ينقلبون

و خدايا گواه باش كه فرزاندان بىباك و بيم اين ميهن در شوق آزادى، كه مضمون و سير مداوم تاريخ است، تا كجا دامن محبت را به خون رنگين كردند. به‌ويژه زنان و مردانى كه در بيابانهاى سرزمين امام حسين، تنهاى بىسپر را آماج تير و تبر كردند.

بىشك، اين خلق، با چنين فرزندان و ياران و ياورانى، پيروز مىشود.

در آستانه ماه رمضان، مى‌خواهم قبل از هر چيز به آنها كه شبانه بر فراز بامها عليه آخوندهاى حاكم بانگ «الله اكبر» سر مى‌دهند، تهنيت بگويم. شما اين شعار را كه در زمان پيامبر اكرم شعار و حربه انقلاب در برابر ارتجاع بود، پس از سه دهه اسارت از چنگ آخوندهاى دين فروش، آزاد كرديد، صيقل زديد و ديگربار عليه ارتجاع و ديكتاتورى به‌كار انداختيد. خوب مى‌دانيد كه كاهنان و آخوندهاى عصر جاهليت و ارتجاع، حتى كعبه را هم كه ابراهيم بت شكن ساخته بود، مملو از بتها كردند. به هركس هم كه چپ نگاه مى‌كرد، نعرهها و نهيب‌هايى مشابه امروز مي كشيدند( «مرگ بر ضد ولايت فقيه» ) و او را بر روى شنهاى داغ و سوزان مى‌نشاندند تا عبرت سايرين شود. همانها كه بعداً ، بيش از 70سال در شروع و ختم بر منبرهايشان، به سبّ و لعن على عليه السلام مى‌پرداختند ( «مرگ بر منافق» ). همانها كه به امام حسين هم «خارجى» و «قدرت طلب» مى‌گفتند ( «عامل استكبار جهانى» ). اين رسم جاهليت و ارتجاع در همه زمانهاست. يا بايد با «اميرالمومنين يزيد» و حجاج ابن يوسف و امثال او بيعت كنيد و يا بخواهيد نخواهيد «تروريست» و «سكتاريست» و «خارجى» و «منافق» و «اغتشاش گر» و «خرابكار» و «خس و خاشاك» هستيد.

بگذريم كه انقلابيون و مصلحين حقيقى براى اين حرفها پشيزى بها قائل نيستند. قرآن پيشاپيش گفته است از آنها كه خود را شريك خدا قرار مى‌دهند اذيت و آزار بسيار خواهيد ديد. اما اگر صبر و تقواى رهايى‌بخش پيشه كنيد اثر و نقش تعيين كننده خواهد داشت…

امسال در ماه روزه تا آن‌جا كه مى‌توانيد تلاش كنيد مساجد از چنگ آخوندهاى دين فروش حكومتى آزاد شود. از فرصت گردهمايى و تجمع در مسجدها در شبهاى رمضان استفاده كنيد. مسجد براى همين كار است. مسجد بايستى كانون ضد ارتجاع و ضد ديكتاتورى و كانون قيام و انقلاب دموكراتيك مردم ايران گردد.

ياد پدر طالقانى به‌خير كه هر گاه در زندان و تبعيد نبود، در دهه 40 و 50 مسجد هدايت را در خيابان استانبول به كانون ضدارتجاع و ضد ديكتاتورى و به كانونى براى تجمع و آموزش و قوت قلب مجاهدان و مبارزان آن روزگار تبديل مىكرد. هم‌چنين به محلى براى كمك به آنهايى كه بايد كمك كرد. از همين حالا براى استفاده از اين فرصت و براى آزاد كردن مساجد از دست حكومت طراحى كنيد. هم‌چنان‌كه در 26تير در دانشگاه تهران چنين كرديد. نبايد گذاشت رژيم پليد ولايتفقيه مسجد و مدرسه و دانشگاه و زير زمين ادارات را به زندان و شكنجه‌گاه و تريبون شعبده‌هاى سياسى خود تبديل كند.پيش به‌سوى آزاد كردن مسجدها از جاهليت و ارتجاع و از شرك و بت پرستى. رمضان امسال اين چنين مبارك مى‌شود.

مسعود رجوى
28مرداد1388

۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

سرمقاله نيويورك تايمز, 22 اوت 2009

- طي نامه‌يي به يك پارلمانتر بريتانيا در ماه گذشته، يك مقام ارشد وزارت‌خارجه تأكيد كرد كه آمريكا بيشترين تلاش خود را مي‌كند تا با 3400 نفر تبعيديان ايراني كه در كمپ اشرف در شرق عراق، بطور انساني رفتار شود. دو هفته بعد از اين، در درگيري بين تبعيديان و پليس عراق 11 نفر از اين ايرانيان كشته شدند و 36 نفر هم توسط نيروهاي عراق بازداشت گرديدند. نيروهاي آمريكا از اين كمپ از سال 2003 حفاظت كرده بودند اما اخيراً اين مسئوليت را به نيروهاي عراقي واگذار كردند.
بغداد وعده داد كه اين تبعيديان حفاظت خواهند شد. هيچ سندي رسمي معتبري از وقايعي كه پيش آمده نيست. اما بنظر نمي‌رسد كه به اين وعده‌ها عمل شده باشد.دولت عراق ادعا كرده كه وقتي نيروهاي عراقي وارد اين كمپ شدند تا ظاهراً يك ايستگاه پليس داير كنند، تبعيديان سنگ و كوكتل پرتاب كرده‌اند. تبعيديان فيلمهاي نيروهاي عراقي را پخش كرده‌اند كه نشان مي‌دهد مشغول ضرب و شتم ساكنان كمپ هستند و آنها را با چماقها كتك مي‌زنند و با خودروها زير مي‌گيرند.

پاسخ دولت آمريكا ضعيف بوده است. مقامات[آمريكا]، گفتند آنها به عراق فشار وارد مي‌كنند تا به وعده‌هايش عمل كند اما هرقدر كه بتوانند زيرا كه درحال حاضر عراق، مسئوليت را برعهده دارد. ساكنان اين كمپ؛ اعضاي مجاهدين خلق ايران(ام.ئي.كا) هستند كه متعهد به سرنگوني حكومت تهران مي‌باشد. صدام حسين طي جنگ ايران و عراق از آنها در عراق استقبال كرد و از آن زمان اينها در كمپ اشرف اقامت داشته‌اند. دولتِ عمدتاً شيعيِ عراق اكنون روابط خوبي با ايران دارد و علاقه‌و انگيزه‌يي نسبت به ام.ئي.كا ندارد.

آمريكايي‌ها در بهترين حالت دوپهلو هستند. اين گروه كه برخي آن را يك سكت مي‌بينند در ليست تروريستي آمريكا قراردارد بخاطر اينكه؛ در گذشته‌ي دور عليه آمريكا و اخيراً عمدتاً عليه ايران حملاتي انجام داده است. در سال 2004 آمريكا كه در صدد بود عراق را تثبيت كند به ساكنان اين كمپ، بعد از اينكه تروريزم را كنار گذاشتند و سلاحهاي خود را تحويل دادند، تحت كنوانسيون چهارم ژنو، استاتوي اشخاص حفاظت‌شده داد.

ساكنان اشرف مي‌گويند واشِنگتن اكنون اين تعهد را زيرپا گذاشته است. آنها يك شكايت مشروع دارند اما ام.ئي.كا هيچ تلاشي جهت كاهش تنشها با عراق نكرده است.ايالات متحده نبايد كنترل اشرف را از سر بگيرد اما بايد به نوري مالكي نخست‌وزير عراق هشدار بدهد كه از اين پس بيش از پيش چگونگي رفتار با اين تبعيديان را مانيتور خواهد كرد.

دولت عراق بايد بطور رسمي آنها كه دستگير شده‌اند را متهم كند و آنها را منصفانه محاكمه نمايد و براي جلوگيري از تكرار خونريزيِ ماه گذشته، گامهايي بردارد. اگر عراق مصمم به بستن اين كمپ است، واشنگتن، بغداد و ملل‌متحد بايستي پروسه‌يي را براي اينكار ايجاد كنند.

ساكنانِ اين كمپ بخاطر اينكه اين گروه، نامگذاريِ تروريستي شده، از جابجايي به بسياري از كشورهاي ثالث منع شده‌اند. يافتن يك راه‌حل، ساده نخواهد بود اما هيچيك از اين تبعيديان نبايد به‌زور و اجبار به ايران بازگردانده شوند.

۱۳۸۸ مرداد ۲۲, پنجشنبه

اين است رژيم پليد ولايت- مسعود رجوي

و اكنون اين كروبي است كه پس از 10روز نامه يي را كه به رفسنجاني نوشته است، ناگزير منتشر مي‌كند. از شقاوتها و شناعت هايي مي‌گويد كه هنوز از آن برخود مي لرزد. به نقل از افرادي كه «داراي پستهاي حساس در اين كشور بوده‌اند» و به گواهي «نيروهاي نام و نشان دار» در همين رژيم مي‌گويد.
-مي‌گويد كه به پسران و دختران اين كشور حتي فرزندان مقامات و همدستان همين رژيم آن‌چنان وحشيانه در زندانهاي ولايت فقيه تجاوز شده است كه قربانيان «دچار افسردگي و مشكلات جدي روحي و جسمي گرديده‌اند و در كنج خانه‌هاي خود خزيده‌اند».

- «از دستگيريهاي بي‌حساب و كتاب، از ضرب و شتم و وارد كردن جراحات، از حمله به خانه‌هاي مردم، برخوردهاي خشن و وحشت‌انگيز حتي با خانمها در سطح خيابان‌هاي شهر» سخن مي‌گويد و «از برخوردهاي خشن و بي‌محابا، بر سر مردم باتون را خرد كردن، آن‌چنان كه بعد از گذشت قريب به 40 روز هم‌چنان اوضاعشان غيرعادي است و عوارض آن روي بدنشان قابل مشاهده است».

-هم‌چنين از «هتاكي و ابراز دشنام و فحاشي ركيك به افراد و نثار نواميس بازداشت‌شدگان و مردمي كه براي نماز جمعه آمده بودند »سخن مي‌گويد.

به‌راستي كروبي هم ديگر به تنگ آمده و اكنون پس از 21 سال به همان‌جا مي رسد كه منتظري رسيد. آقاي كروبي به‌درستي و با همان توصيف منتظري پس از قتل عام زندانيان در سال 1367 مي‌نويسد: « اتفاقي در زندانها رخ داده است كه چنان‌چه حتي اگر يك مورد نيز صدق داشته باشد، فاجعه‌يي است ... كه روي بسياري از حكومتهاي ديكتاتور از جمله رژيم ستمشاهي را سفيد خواهد كرد».

اي كاش كه آقايان منتظري و كروبي و ديگراني كه از اين پس به آنان مي‌پيوندند، از سي سال پيش نسبت به همين شقاوتها و شناعت ها بيدار و هشيار شده بودند.افسوس... اما باز هم دير نيست و بني‌بشر براي جبران مافات تا لحظه وفات فرصت و امكان بازگشت دارد.تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا . به خدا و خلق باز گرديد و توبه بازگشت نا پذير نصوح به جاي آوريد.آخر در زندانها و شكنجه گاههاي خميني و لاجوردي و در واحدهاي مسكوني قزل حصار از اول همين بساط بود. فتواي خون كشيدن از زندانيان قبل از اعدام براي جبهه هاي جنگ ضدميهني را به ياد داريد؟

فتواي تجاوز به دختران قبل از اعدام براي اين‌كه به بهشت نروند را به ياد داريد؟ گمان مي‌كنيد پاسدار شكنجه گر احمدي نژاد يا پاسدار شكنجه گر حسين شريعتمداري از كجا و طي چه پروسه يي به قعر جنايت و رذيلت و وقاحت درغلتيدند؟

بسياري شاهدان، هنوز حيّ و حاضرند هر چند كه هزاران و هزاران تن ديگر از آنان تيرباران يا به دار كشيده شدند.نگاهي هم به صحنه‌هاي جنايت دست آموزان رژيم ولايت در اشرف بيندازيد. باور كنيد كه ميليونها نفر در سراسر جهان به خود لرزيدند، اشك ريختند و خونشان به جوش آمده است. در عين حال در برابر پايداري شگفت فرزندان رشيد ايران براي آزادي، سر تعظيم فرود مي آورند و به حتميت پيروزي مردم ايران يقين مي كنند.

تقريبا 40 روز پيش، كروبي در نهم تير نامه سرگشاده يي به ملت ايران نوشت. صرفنظر از مايه هايي كه هنوز هم براي نظام نجاست ولايت مي گذارد، نوشته بود : «لازم مي‌دانم ابتدا از مردم ايران عذرخواهي کنم؛ هم به خاطر چندين ماه اصرار و ابرام براي حضور در انتخابات رياست جمهوري و هم به خاطر همة آن عزيزاني که در اين مدت زحمات زيادي را براي آنها موجب شدم .... اذعان مي کنم که بسياري از شما پيشتر و دقيق تر مي دانستيد که چه خواهد شد و متوجه شده بوديد،همان گاه که مي‌پرسيديد ”چه تضميني براي آراي ما وجود دارد“، يا زماني که مي‌گفتيد ”نتيجة انتخابات معلوم است و شما آب در هاون مي کوبيد” ».

واضح است كه تا همين جا هم كه كروبي قدم برداشته، بهاي سنگيني دارد. تا همين جا هم شايسته و ارزشمند است و خدا از معاصي كبيره در خدمت به يزيديان و فرعون و طاغوتهاي عمامه دار زمان مانند خميني و خامنه اي، مي‌كاهد. اين البته به رابطه او و هركس ديگر، با آفريدگارش برميگردد. آن‌چه من ميخواهم با آرزوي در امان ماندن كروبي از گزند خامنه اي و دژخيمان و جلادانش بگويم، تنها يك نكته است. نه فقط به او، بلكه خطاب به همة آنهايي كه در درون يا حاشية همين رژيم به‌ستوه آمده و از كثرت و غلظت فاجعه ها و ستم اكنون به خود مي‌لرزند. چه خوب كه بخشي از حقيقت تكان دهنده را بيان مي‌كنيد و به همين ميزان نزد خلق و خالق مأجوريد. اما باور كنيد كه خانه از پاي بست ويران است و خشت ولايت از روز اول كج و برخلاف رأي و حاكميت ملّت و با خنجر و خيانت نسبت به انقلاب ضدسلطنتي كار گذاشته شده است.جرثومه و امُ الفساد ، همين رژيم ولايت و حاكميت آخونديست.

در اوين يا كهريزك يا هزاران زندان و شكنجه گاه و خانه‌هاي امن اطلاعات و سپاه هيچ فرقي نمي‌كند. از كوزه همان برون تراود كه در اوست. دادگاهها و تبليغات و اتهامات و برچسبهاي اين رژيم، از ابتدا، همين بود. كدام كلمه بود كه خميني آن را ذبح نكرده باشد؟

مگر نمي گفت كه مجاهدين خرمنهاي روستاييان را آتش مي زنند؟

مگر به تناوب نميگفت جاسوس شوروي و عامل آمريكا و اسرائيل و بعثِ عراق هستند؟بله، اين رژيم، همان است كه بود. تنها راه، آزادي و حاكميت مردم است. اين تمامي حقيقت است. به‌خدا سوگند كه در بيان اين حقيقت به اندازه دانة ارزني هم منفعت شخصي يا گروهي را در نظر ندارم. با اشرفيان خونفشان و با اشرف نشانان در ايران و سراسر جهان براي چادر زدن در خاوران هم اعلام آمادگي و ثبت نام كرده‌ايم. اگر خواستار آسودگي و خلاصي خود و رها شدن مردم ايران از اين همه ظلم و ستم هستيد، اين تمامي حقيقت است. تنها راه، آزادي و حاكميت مردم ايران است.درست به‌همين دليل، به‌خاطر عصمت جسم وجان و روح و روان مردم ايران، و همان پسران و همان دختران، و به‌خاطر سعادت و حق حاكميت يك خلق در محنت و زنجير، با تمام وجود فرياد بزنيد :
مرگ بر ديكتاتور مرگ بر خامنه اي
حكومت آخوندي، سرنگون! سرنگون! سرنگون!
مسعود رجوي18 مرداد 1388

۱۳۸۸ مرداد ۱۷, شنبه

تعميق شقه در بالاي رژيم و تداوم قيام در ميان توده مردم

مسعود رجوي- 14 مرداد1388
به جوانان و دانشجويان و مردم آزادة تهران، به هسته هاي مقاومت و نيروهاي انقلاب دموكراتيك مردم ايران،با سلام و تبريك به مناسبت يكصدو سومين سال انقلاب مشروطه عليه استبداد و مشروعه، با درود به روانهاي والاي سردار ملي ستارخان و سالار ملي باقرخان و كهكشان 103 سالة شهيدان،و با ياد عليرضا نوجوان 12 ساله يي كه پنج‌شنبه 8مرداد در بهشت‌زهرا بر اثر ضربة مغزي به شهادت رسيد.

راستي كه مردم و جوانان و دانشجويان و هسته ها و نيروهاي انقلاب دموكراتيك مردم ايران، امروز وپريروز، در روزهاي 12و 14مرداد گل كاشتند. دست مريزاد كه بساط قواي سركوبگر دشمن را لوله كردند و درهم پيچيدند. به‌رغم همة ترتيبات و تمهيدات حكومت آخوندي طاق بالاتري زدند؛ بسا مهمتر وبرتر از قيامهاي پياپي تيرماه. چرا كه مشخصاً ولي فقيه ارتجاع و گماشته او را هدف قرار دادند. آن هم در روزهاي تنفيذ و تحليف كه براي خامنهاي و ديكتاتوري ديني اهميت حياتي دارد و با ساير ايام قابل قياس نيست. در رژيم ولايت فقيه و قانون اساسي آن به نصب رئيس جمهور توسط ولي فقيه ارتجاع «تنفيذ» مي گويند. يعني رياست جمهوري، جداي از هرگونه رأي و رأي گيري و نمايش انتخاباتي، وقتي «نافذ» و عملي است كه توسط ولي فقيه نصب شود و رأي مردم اصالت ندارد.
خميني در 12مهر 1358 ، تقريباً 4ماه قبل از اولين انتخابات رياست جمهوري در اين رژيم، و حتي قبل از اين‌كه قانون اساسي ولايت فقيه تدوين و تصويب شود، بدون هيچ تعارف و رودربايستي به صراحت گفت : « حكم رئيس جمهور، اگر همراه با نصب ولي فقيه نباشد غير مشروع است. طاغوت است. اطاعت او اطاعت طاغوت است». خامنه اي هم در مقام رئيس جمهورارتجاع درنماز جمعة اول بهمن 1366 در بارة ولايت فقيه و حوزة اختيارات آن بي‌پرده گفت:« اكثريت مردم چه حقي دارندكه قانون اساسي را امضا و لازم الاجراكنند؟» در فاشيسم ديني ،آن چنان‌كه خميني در كتابش تعريف كرده است، ولايت فقيه در حكم ولايت بر صغار و قيمومَت محجورين است .
اين‌جاست كه ارزش كيفي قيام 12مرداد و ادامة آن در 14مرداد روشن مي‌شود. روشن مي‌شود كه مردم و جوانان دلير و بي‌باك با قيام و تظاهرات و اعتراضات خود در سراسر تهران در روز «تنفيذ» كه روز نصب احمدي نژاد به عنوان رئيس جمهور توسط ولي فقيه باشد، كاري انجام دادند، كارستان!
سر مار ولايت را نشانه گرفتند . براي بركندن و برانداختن ريشة اين شجرة خبيثه سينه سپر كردند. چنين بود كه جوانان اشرف نشان قيام را يك مدار بالاتر بردند و به آن طاق جديدي زدند.از آن‌سو، شقه در بالاي رژيم عريان و هويدا شد. آن‌قدر كه خامنه اي ناگزير به زبان آورد كه «بعضي از خواص هم البته مردود شدند، اين انتخابات بعضيها را مردود كرد». به اين مي گويند آغازِ پايان و استارت سرنگوني . همان چيزي كه تاكنون ولي فقيه ارتجاع به‌شدّت از اذعان به آن پرهيز داشت. هر چند كه از اين پيشتر حتي هادي غفاري هم به خامنهاي گفت «مرده شور تركيب تو را ببرند» !
آخر زمانِ «مردوديت و مرگ»، و مرحلة پاياني نظام ولايت و ناديده گرفتن حاكميت ملّت فرا رسيده و هركس به زبان خاص خودش به آن اشاره و اذعان مي‌كند. اكنون اين خامنهاي است كه دربارة تجربة شعبدة انتخاباتي مي‌گويد : «تجربة اين است كه باور كنيم كه هميشه امكان ضربه زدن از سوي دشمنان هست» . « اگر فراموش كنيم كه دشمناني در كمين انقلابند ضربه خواهيم خورد». «يك دسته مخالفان عصباني و زخم خورده هستند، مطمئنا اينها در اين دورة چهار ساله در مقام معارضه با دولت برخواهند آمد». «آسيب زنندگان بايد شناسايي بشوند، مورد مواخذه قرار بگيرند هركي باشد».
خامنه اي مي‌خواهد همان چيزي رابگويد كه سه روز پيشتر احمدي نژاد در جمعي از بسيجيان، به زبان روشنتر گفته بود: «بگذاريد مراسم تحليف برگزار شود، دولت کارش را شروع کند، يقه‌شان را مي‌گيريم و سرشان را مي‌چسبانيم به سقف» !
بيچاره كودن پاسداري كه ولي فقيهِ او صداي انقلاب مردم ايران و كوبيده شدن سر رژيم بر زمين را شنيده، اما برون رفت و تنها راه گريز را در چسباندن سر مخالفان به سقف يافته است.
اما «نوابغ نظام» را هم بنگريد. نوابغ ارتجاع از قبيل لاريجاني، در مجلس تحليف احمدي نژاد ، از قضا در سالروز انقلاب مشروطيت، هنوزبه « تئوري مردم سالاري ديني» پُك مي‌زنند و برآنند تا با سخافتي سخت متعارض و برملا شده درطول 30 سال، خود را تسكين بدهند.همزمان، در اطراف مجلس و درنقاط مختلف تهران، پاسداران و بسيجيان و اطلاعاتي‌ها و لباس شخصي‌هاي نظام به تزريق و توسعة « مردم سالاري ديني» با گاز فلفل وگاز اشك آور و با چوب و چماق و باتون و ماشينهاي آبپاش اشتغال داشتند. به بيمارستانهاي اطراف مجلس آماده باش داده بودند.
حرف درست و دقيق را اما آخوند جنتي در جمعه بازار 9مرداد به زبان آورد و بي تعارف گفت: « آيا اتفاق تازه يي افتاده توي اين انتخابات كه سابقا نبوده؟ اگر اين انتخابات باطل است، تمام انتخابات سي سال باطل است».
اين تنها حرف درست جنتي در سي سال گذشته است. چند روز قبل از آن هم شمه ديگري از مشخصات «مردم سالاري ديني» و تفاوت آن با «مردم سالاري سلطنتي» را در نامة كروبي به وزير اطلاعات آخوندها آموخته بوديم. كروبي نوشته بود : «من از شما مي پرسم آيا زندان در جمهوري اسلامي تعريف مشخصي دارد يا اين‌كه مي‌توان مردم را در مسجد، مدرسه و زيرزمين ادارات و وزارتخانه‌ها... روزها نگه داشت و شكنجه روحي كرد»؟
اين هم از موارد مصرف مسجد و مدرسه و زيرزمين ادارات و وزارتخانه ها در «مردم سالاري» ولايت فقيه است كه از مسجد و مدرسه و دانشگاه تا دين خدا و كتاب خدا، شكنجه و شكنجه گاه مي‌سازد. آخر اين رژيم، خودش شكنجة مجسم مردم ايران است. آن‌قدر كه ابتذال دادگاههايش، تهوع و انزجار و اعتراض «خودي» ها را هم بر مي انگيزد و يكي پس از ديگري از ولي فقيه حكم مردوديت دريافت مي‌كنند.
يك نگاه به ليست غايبان مراسم «تنفيذ» و «تحليف»، عمق شقة رژيم و شكستن طلسم هيولاي ولايت و هم‌چنين استارت سرنگوني فاشيسم ديني را نشان مي‌دهد.
آهاي بچه هاي تهران و سراسر ايران!
دليران بي باك و اشرف نشان!
مبادا به قيامهاي 12 و 14 مرداد و هم‌چنين به عمق شقه و شكاف در بالاي رژيم ميراي آخوندي كم بها بدهيد. قيام به هر قيمت بايد بيشتر و بيشتر عمق و گسترش پيدا كند و خواهد كرد. هركس كه با ديكتاتوري ديني و با ولايت فقيه نيست و هركس كه به حاكميت مردم و رأي مردم پايبند است، با ماست. پيروزي، محتوم و در تقدير است. بايد بهاي آزادي خلق و ميهن را، هر چه باشد، پرداخت.
در پرتو مهر تابان مقاومت و آزادي ايران
رود خروشان خون شهيدان ضامن پيروزي محتوم خلق ماست
مسعود رجوي14مرداد1388

۱۳۸۸ مرداد ۱۴, چهارشنبه

حماسه فروغ ايران در اشرف- مسعود رجوي-9 مرداد 1388


سلام به قهرمانان اشرف،ساعت 3 نيمه شب است . اولين فرصتي است كه توانستم پيامي برايتان بنويسم. در حقيقت 36 ساعت بعد از شروع حمله، بسيار ضروري مي ديدم چند سطري بنويسم اما به تأخير افتاد.قبل از هر چيز، حال و احساسات شما را بخوبي ميتوانم بخوانم ، بفهمم و با گوشت و پوست حس كنم. ميدانم كه چقدر گداخته و در حالت انفجار هستيد.ميدانم كه چقدر از جفا و خيانت و شقاوت كه در حق اشرف روا داشته اند، ميسوزيد و ميخروشيد. ميدانم كه تاب تحمل شهادتها و جنايتهايي را كه در حق ما روا داشته اند، نداريد. ميدانم كه خونتان به جوش مي آيد و سراپاي وجودتان داغ و تب دار ميشود و گاه به زمين و زمان بر مي شوريد و ميخواهيد با هر كس و ناكسي كه با ما چنين كرده، دل خالي كنيد. ميدانم كه بارها و بارها مشتاقانه آرزو كرده ايد كه كاش به جاي اين يكي يا آن يكي شهيد بوديد.ميدانم كه به سعادت و شرف و افتخار شهيدان غبطه ميخوريد.ميدانم كه سراپاي پيكرتان در گرما و طوفانِِ خاك و در اثر ضربات مزدوران ارتجاع، لبريز از درد و رنج است.ميدانم كه گاه ميخواهيد تمام وجودتان را در حنجره به فرياد تبديل كنيد.ميدانم كه مثل خودِ من، با ديدن پيكر شهيدان، با ديدن پدر و مادر و خواهر حنيف شهيد يا پدر سياوش، يا برادران و خواهرانمان كه در عين جراحت در تلويزيون به جوانان و مردم ايران دلداري و پيام پيروزي ميدهند، هم اشكهايتان سرازير ميشود، و هم قفسه سينه هايتان تحمل قلبتان را ندارد و قلبتان ميخواهد به بيرون از قفسه سينه پرتاب شود و پرواز كند.....اين را هم ميدانم كه فيلمها و تصاوير ، هرچند دنيايي را تكان داده است، اما بهخدا سوگند بخش ناچيزي از واقعيت صحنه ها را منعكس ميكند. تنها نوك كوه آهن و پولاد و نوك سلسله جبال عشق و ايمان را بازتاب ميكند. در عين حال، اين را هم ميدانم كه سرشار از غرور و سرفرازي و شكوه و پايداري هم هستيد. در عين حال، با قلبها و ضميرهاي پاكتان احساس ميكنيد كه در اين سه روز، سقفهاي بالا بلندي زديد كه خيلي چيزها را چرخانده و آثار آن در آينده بارز ميشود. راستش را بخواهيد، نه عراقيها و نه آمريكاييها و نه هيچكس ديگر، اين قسمت از توان و ايمان اشرف و مجاهدين را نديده بود.

سلام بر مريم رهايي كه زادگان انقلابش، گوهران بي بديل و تكيه گاهها و نواميس آرماني را اينچنين مُطهّر و درخشان و پرفروغ كرد.خداوندا چه موقع ميشود كه در باره شما و ايستادگيتان گفتنيها را بگويم. «يك سينه سخن دارم، گو شرح دهم يا نه؟»بگذريم، و تشريح اين را بگذاريم براي بعد.

امشب فقط ميخواهم چند نكته ضروري را با شما در ميان بگذارم :

1- شك نكنيد كه يورش ارتجاع در اشرف و ايستادگي شگفت شما در اين 3 روز، در پيوند با قيام سراسري مردم ايران است. اين را بايد «حماسه فروغ ايران» خواند.2

- اين هم يكي ديگر از اشتباهات بزرگ خامنه اي بود كه دود آن به چشمش و به چشم مزدوران ارتجاع در عراق خواهد رفت. نه او و نه مالكي هرگز گمان اين چنين ايستادگي و اينچنين درخشش جهاني نمي كردند.

3- مالكي سرنوشت سياسي خود را با ولي فقيه ارتجاع گره زد. به مجاهدين و اشرف كم بها داده بود. هرگز فكر نمي كرد يك ابوغريب مالكي ساخته، تا ابد بر پيشاني او مُهر سياهي و تباهي و جنايت عليه بشريت ميزند.

4-از يكطرف زمانبنديها را به دقت، طوري انتخاب كرد كه نه فقط به ما، بلكه به همة نيروهاي ملي عراق و حتي به عوامل و اطرافيان خودش هم چنين القا كند كه كشتار مجاهدين با چراغ سبز آمريكاييها انجام ميشود. از طرف ديگر بعد از 30ژوئن و انتقال نيروهاي آمريكايي به خارج شهرها، آنها را هم قانع كرده بود كه گويا ميتواند با روشهاي غيرمرگبار يعني بدون كشتن و تيراندازي، كارش را در اشرف پيش ببرد بهشرط اينكه آنها مداخله نكنند. اما براي شليك و كشتار پشتش فقط به ولي فقيه ارتجاع گرم بود. در مسئوليت سنگيني كه دولت آمريكا بر عهده دارد البته جاي ترديد نيست.

-صدها بار تكرار كرده ايم كه انتقال حفاظت اشرف به نيروهاي عراقي، فاجعه انساني بهدنبال دارد مخصوصاً قبل از اينكه دولت عراق به حقوق قانوني مجاهدان اشرف اذعان كند.

-صدها بار تكرار كردهايم كه انتقال حفاظت به دولتي كه عوامل رژيم در آن دست بالا را دارند، غيرقانوني، غير منصفانه ، غيراخلاقي و برخلاف قوانين و كنوانسيونهاي بين المللي و به ويژه برخلاف قانون انساندوستانه بين المللي است.

-صدها بار تكرار كردهايم كه راه حل مسأله عراق خلع يد از رژيم حاكم بر ايران و پايان دادن به اشغال خزنده و افعيگونه آن است . افعي ولايت در هيچ كجا كبوتر نمي زايد.

اكنون بنگريد كه رژيم پليد آخوندي كجا را و چه چيز را در عراق سالم باقي گذاشته است؟

آيا از صدور تروريستم و ارتجاع و الگوي فاشيسم ديني جز توحش و غارت و سرقت كه سراپاي عراق را هم به خود آلوده است، انتظاري ميرود؟

5-با اينهمه شما، بيسلاح و بيدفاع، بيزره و حتي بيكلاه، از سر و دست و پا و از جان و روح و روان خود، سلاحي شگفت خلق كرديد. با درد و رنجي بيكرانه و با اثري ماندگار و خاطرهيي جاودانه.آنقدر كه در كمتر از 24ساعت، دقيقاً از وقتي كه تيراندازي و كشتار با انتشار فيلمهاي صحنه در سراسر جهان برملا شد، صحنه چرخيدن آغاز كرد . در اين هنگام اشرف به خبر اول دنيا تبديل شده بود. يك منبع موثق خبري گزارش كرد كه در36ساعت اول، رسانه هاي غربي و عربي دستكم 3600 خبر در بارة اشرف منتشر كردند كه در ميان آنها بسياري گزارشهاي تكاندهنده وجود داشت.

6- از سيدني تا اتاوا و از رُم تا واشينگتن، هموطنان و بسياري جريانهاي سياسي به جوش و خروش آمدند. هرگز در اين ساليان نديده بودم كه خون شهيدان و ضرباتي كه پيكر مجاهدان تحمل كرده است اين چنين سريع صحنه را بچرخاند. آنقدر كه دولت عراق مجبور شده سربازان را بياورد و دست و پاي آنها را بهطور نمايشي گچ بگيرد و به شبكه هاي تلويزيوني رژيم (العالم و پرستيوي) نشان بدهد. بيچاره گمان ميكند كه ولي فقيه طلسم شكسته ميتواند او را از مخمصه برهاند. اما اين تازه شروع ماجراست. هركس كه توانسته باشد در برابر خميني سينه سپر و قد علم كند از پس كپيچسبانهاي دست چندم و حقير او نيز برميآيد.

7 -روز چهارشنبه عفو بين الملل درخواست يك اقدام فوري صادر كرد كه بر طبق آن يك الي يك ونيم ميليون نفر از اعضاي آن در سراسر جهان طبق فرمهاي عفو بين الملل به مقامات عراقي ايميل و نامههاي اعتراض بنويسند. عفو بين الملل در اطلاعيه بعدي خود ميگويد كه عراق كشته شدن افرادي را در كمپ اشرف تائيد كرده است. يك مقام ارشد امنيتي در استان ديالي به خبرگزاري فرانسه گفت «براساس اطلاعات ما 7 نفر در روز سهشنبه و 4 نفر در دو روز بعد كشته شدند» . او همچنين گفت كه بيش از 300 نفر از مجاهدين خلق زخمي و بيش از 50 نفر از آنان دستگير شدهاند.

8- سازمان جهاني عليه شكنجه از اينكه نيروهاي امنيتي عراق با بولدوزر وارد كمپ اشرف شده و از نارنجك، گاز اشكآور، گاز فلفل و آبپاش استفاده نموده و افراد را مجروح كرده اند، بشدت ابراز نگراني كرد و اعلام نمود:«از آنجاكه اعضاي مجاهدين بهطور داوطلبانه خلع سلاح شدهاند، به عنوان افراد حفاظت شده تحت بند27 كنوانسيون 4 ژنو محسوب شده و اين امر بهطور آشكار تعهدات آمريكا مبني بر اجراي پروتكلهايي كه امضا كرده است را ميرساند.با توجه به رويدادهاي اخير، سازمان جهاني عليه شكنجه مقامهاي آمريكايي را فراميخواند تا به اقدامات ضروري براي حفاظت موثر از ساكنان اشرف دست بزند و از دولت عراق نيز خواستار تامين سلامتي جسمي و رواني آنها ميشود».

9-پارلمانترهاي ايتاليا در ميانة سخنراني مريم در بارة اشرف بهطور خود انگيخته قطعنامه پيشنهاد كردند.-حقوقدانان و وكلا و پارلمانترها در آمريكا و ساير كشورها پشت سر هم كنفرانسهاي مطبوعاتي گذاشتند و صراحتاً گفتند كه اين همان ابوغريبي است كه مالكي مسئول آن است و دولت آمريكا هم بايد در اينباره تحقيقات كند و گزارش رسمي ارائه بدهد.

10-دكتر صالح مطلك همراه با 50پارلمانتر عراقي ، « صحنههاي شليك و ضرب و شتم انسانهاي بيسلاح و بيدفاع را كه در سراسر جهان مخابره شده است » بهعنوان « يك جنايت شنيع و ضد انساني» كه « در برابر محاكم عراقي و بين المللي قابل محاسبه است» خواندند؛ «يك لكه سياه براي آمران و عاملان كه نيروهاي سياسي و مردم عراق فقط بايد از آن تبري بجويند» و اعلام كردند « اين جنايت ربطي به مردم و كشور عراق ندارد و خواهان محاكمه همة دست اندركاران آن هستيم».آقاي طارق هاشمي نايب رئيس جمهور عراق نيز صراحتاً عملكرد مالكي را محكوم كرد و به سوال كشيد. شنيدم كه يكي از رهبران برجستة كُرد به مالكي گفته است كاري نكن كه مردم بگويند اگر صدام بود، بهتر بود و حداقل اينقدر كشتار نميكرد....

- پارلمانتر و روحاني برجستة عراقي اياد جمال الدين در الحره گفت :«دولت عراق بايد از مجاهدين عذرخواهي كند. زبان از بيان حزن و اندوه بسيار در قبال تهاجم نيروي ضد شورش به افرادي بيدفاع كه بر اساس قوانين و ميثاقهاي بين المللي پناهنده محسوب مي شوند، قاصر است. اين تعدي هرگز در يك كشور اروپايي يا كشورهاي ديگر رخ نميدهد و لذا ميگويم كه عذرخواهي دولت حفظ حيثيت و آبروي عراق و حيثيت روند سياسي است. تعدي به مجاهدين خلق تعدي به شرف و كرامت عراق و تعدي به حيثيت روند سياسي و حيثيت دولت و پارلمان است».

11 - مجله تايم مي نويسد كه دولت عراق يك علامت خشنود كننده براي آيت الله هاي ايران فرستاده و به طرز وحشيانه يي اين تبعيديان را سركوب كرده است؛ همان چيزي كه خامنه اي در فوريه گذشته از جلال طالباني خواسته بود. اما مجاهدين پاسخ تهديدهاي بغداد را با عزم خود در خودداري از ترك اين كمپ دادند . تحت فشار قراردادن ناگهاني اشرف، بيشتر به درخواست آزار دهنده رژيم ايران براي قفل كردن مخالفانش در داخل و خارج ربط دارد تا به منافع ملي عراق. رژيم ايران، كه از تداوم نا آرامي هاي انتخابات اخير بعنوان مهمترين تهديد آن از انقلاب سال 1979 تا كنون بشدت خشمگين است ، ممكن است النهايه پايش را در مورد مجاهدين محكم بر زمين كوبيده باشد.

12-وزير خارجة آمريكا و سخنگويان اين وزارتخانه و سخنگوي ارتش آمريكا وارد شدند و براي ارائة خدمات پزشكي كه تا آن ساعت بهكلي از آن محروم بوديم، اعلام آمادگي كردند.

-سخنگوي وزارت خارجه آمريكا گفت مقامات سفارت آمريكا با اعضاي دولت عراق، كه بار ديگر نسبت به رفتار «انساني» با اعضاي مجاهدين خلق، اطمينان دادند، ملاقات كردندو ايالات متحدة امريكا پيشنهاد ميكند كه اجازه داده شود يك تحقيق امريكايي در رابطه با كشتهها و زخميها صورت گيرد.

-رؤساي كميتة سياست خارجي گنگره آمريكا از هر دو حزب در يك بيانة مشترك گفتند « دولت عراق بايد به تعهداتش حول سلامت ساكنان اشرف پاسخ دهد و از بازگرداندن غير داوطلبانة آنها به ايران جلوگيري كند »

13-عقب نشيني دباغ و دولت عراق از ادعاهاي قبلي بسيار چشمگير است. اول به كلي منكر شدند كه حتي يك گلوله شليك كرده باشند، بعد گفتند كه دو تن از كشته ها را مجاهدين خودشان از پشت زده اند. سرانجام همة شهداي اعلام شدة ما را پذيرفتند و خبرگزاري فرانسه گزارش كرد دو پليس را هم كه ميگفتند مجاهدين كشتند كسي در بغداد تأييد نميكند. يك ادعاي رذيلانه ديگر هم اين بود كه گفتند وقتي ما وارد قرارگاه مجاهدين شديم خودشان دو نفر را تير زده و كشته بودند و بر روي سينه آنها به فارسي نوشته بودند « خائن» .

14-نيويورك تايمز نوشت : «در يك تناقضگويي آشكار، آقاي دباغ گفت كه در جريان حمله، نيروهاي امنيتي تنها به شليك هوايي مبادرت كرده و از شليك به ساكنان خودداري كرده اند. آقاي دباغ گفت كه اعضاي مجاهدين خلق نيروهاي امنيتي را با پرتاب كوكتل مولوتف و سنگ، هنگامي كه قصد ورود به كمپ را داشتند تحريك كرده اند. «نيروهاي ما به شيوهيي مسالمت آميز به اين كمپ رفتند اما ساكنان به سمت آنان سنگ پرتاب كردند». اما روز چهارشنبه فيلمهاي ويدئويي كه توسط سازمان مجاهدين توزيع شد، نشان ميداد كه نيروهاي امنيتي درحال حمله به ساكنان با چوب و چماق و آبپاش در حال ورود به كمپ ديده ميشدند. اعضاي سازمان مجاهدين ديده ميشدند كه تلاش ميكنند تا با ايجاد ديوار انساني از ورود نيروهاي امنيتي جلوگيري كنند. هيچ نشانهيي از اين كه شيئ يا چيزي به سمت نيروهاي امنيتي پرتاب شده است وجود نداشت».

15-هرچند كه دروغ و دغل پايان ناپذير است اما در فاصلة دو روز، دولت عراق در يك موقعيت بسيار مفتضح و نفرت انگيز تدافعي قرار گرفت و حقانيت و مظلوميت و پايداري پرشكوه مجاهدين كه اصل موضوع است در جهان زبانزد شد. برخي دولتها مانند بلژيك از سفيران خود خواهان تحقيق در باره حوادث اشرف شدند.

16-سفارت عراق درتهران در يادداشتي به وزارتخارجة رژيم آخوندها درخواست كمك كرده است، سفارت عراق با وزارتخارجة رژيم تماس گرفته و ميگويد شهروندان ايراني مستمرا با تلفن و نامه ما را با قويترين كلمات مورد اعتراض قرار ميدهند و در اين شرايط حفاظت ما بايد تقويت شود.

17-شگفتا كه حماسه فروغ ايران، هم با قيام و هم با سالگرد قتل عام و هم با سالگرد فروغ عجين شده است و شما همة اينها را به يكديگر پيوند زده و به نام خود مُهر كرديد. پس مبادا به آنچه كه انجام داديد و به آنچه چرخانديد و به آنچه بايد در آينده محقق كنيد كم بها بدهيد.

18- به چشم ديديد كه خودمان نقش تعيين كننده داريم و بازهم «كس نخارد پشت ما جز ناخن انگشت ما »خوشا به تك تك شما كه به عهد خود وفا كرديد و باز هم بر پيماني كه براي پايداري 88 بستيد، استوار هستيد و خواهيد بود. -به چشم ديديد كه اگر اشرف بايستد جهان به ايستادگي بر مي خيزد. خوشا صاحبان دستها و پاها و صورتها و كمرها و كتف هاي آسيب ديده كه هرچند جگر سوز و دلخراش است اما دست دشمن را كوتاه و روي او را كم كردند.

19- بعد از حماسه فروغ ايران و قيمتي كه پرداختيد، ميتوان و بايد به پيروزي رسيد؛ بهشرط اينكه مجاهدين و هوادارانشان از اشرف تا سراسر جهان و داخل ايران قيمت ايستادگي را همچنانكه تا كنون پرداخته اند باز هم بپردازند. خداوندا! سخن گفتن از پرداخت قيمت براي آزادي خلق و ميهن چقدر ساده اما عمل كردن به آن تا كجا سخت و پيچيده و پُر درد و رنج است.

20-مبادا به اين موقعيت هرچند هم كه شرايط سخت و دشوار باشد، كم بها بدهيد. بهخصوص كه ما، از قبل، صفحة بازگشت به مهين را با شرايط مشخص باز گشودهايم و رئيس جمهور برگزيدة مقاومت آن را رسماً در رُم در روز قبل از حمله به اشرف اعلام و جهاني كرد. -بقية حرفها را به فرصتهاي بعدي وا ميگذارم، اگر يادتان باشد 29سال پيش در امجديه گفتيم : يقين كنيد، يقين كنيد كه هر دستي كه از مجاهدين بشكند، ده دست به آنها افزوده ميشود و هر چشمي كه از حدقة مجاهدين بيرون بيايد صد چشم بيناشدة ديگر به آنها افزوده ميشود. و هر قلبي كه از مجاهد پاره كنيد و سري كه بشكنيد هزار قلب و سر ديگر به جايش خواهد نشست. اين منطق انقلاب و توحيد و تكامل و منطق راه خدا و راه خلق است. بهقول قرآن، مثل آنها كه در راه خدا انفاق و فديه ميكنند، همانند دانهيي است كه هفت خوشه ميروياند و در هر خوشهيي صد دانه و خدا باز هم براي هركه بخواهد مضاعف ميكند...بله هر تير و تبر و باتون وجراحت و هر ضربه و سنگ و چوب و الوار كه بر پيكر مجاهدين فرود آمده، دهها و صدها برابر آن بر سر و رو و ريش و ريشة ديكتاتوري آخوندها وارد آمده است. عجبا كه امروز، صدها هزار تن در سراسر تهران شعلة قيام را ديگر بار برافروختند آنقدر كه تحليلگران ميگويند نيروي مخالف رژيم نشان داد نه تنها تحليل و رو به ضعف نرفته بلكه با پتانسيل بيشتري به ميدان آمده است. در تظاهرات پراكنده در تهران به همين سرعت عكسهاي شهيدان اشرف هم به چشم ميخورده و شعار ميداند «مرگ بر ديكتاتور چه اشرف، چه ايران»بله طلسم ولايت فقيه شكسته و سرنگوني استارت خورده است. شما آن را در اين ايام به جلو پرتاب كرديد و جهش داديد.

سلام بر تك تك شما كه رنجهاي اين ايام را بر دوش ميكشيد.حماسة عظيم فروغ ايران، با خون شهيدان و رزم و رنج مجروحان و اسيرانش تضمين كنندة مراحل بعدي است. همة تضادها را بايد عليه رژيم و برضد جنايت عليه بشريت سمت و سو داد. بزرگترين درس اين حماسه، اثبات قابليت و توانمندي مجاهدين براي مأموريت بزرگ و تاريخي خود بود:

آزادي خلق در زنجير و ميهن اسير!

مسعود رجوي9مرداد1388

ميدان بهارستان در اشغال نيروهاي سركوبگر-فعالين حقوق بشر 14 مرداد

ميدان بهارستان و تعدادي از خيابانهاي اطراف در اشغال نيروههاي سرکوبگر
بنابه گزارشات رسيده از ميدان بهارستان ، از صبح امروز مردم از نقاط مختلف بسوي ميدان بهارستان در حال حرکت هستند نيروهاي سرکوبگر از خيابان ناصر خسرو تا ميدان بهارستان را در اشغال خود دارند.
از صبح امروز مردم تهران از نقاط مختلف بسوي ميدان بهرستان در حرکت هستند و در حال حاضر تعداد زيادي از مردم در آنجا حضور دارند و هر لحظه بر تعداد آنها افزوده مي شود.
مردم خود را براي يک اعتراض گسترده آماده مي کنند. نيروهاي سرکوبگر از توقف مردم جلوگيري مي کنند و در صورت اعتراض با باتون به آنها حمله مي کنند.همچنين از صبح امروز براي جلوگيري از حضور مردم در ميدان بهارستان ايستگاه مترو ملت – بهارستان را مسدود کردند و مترو در آنجا توقف نمي کند . همچنين در مسيرهاي خطوط اتوبوس راني در نقاط مختلف تهران که به ميدان بهارستان ختم مي شود را مختل کرده اند و مسير اتوبوسها انقلاب-بهارستان و آزادي – بهارستان را متوقف کرده اند.نيروهاي سرکوبگر؛ گارد ويژه،سپاه پاسداران ،نيروهاي انتظامي ،بسيج و لباس شخصيها بصورت انبوهي در خيابانها و ميدان بهارستان حضور دارند .
ميدان بهارستان در اشغال نيروهاي سرکوبگر تحت امر ولي فقيه علي خامنه اي مي باشد . نيروهاي سرکوبگر همچنين در خيابان ناصرخسرو تا ميدان بهارستان مستقر شده اند. آنها با انواع خودروهاي خود که مملو از نيروهاست و همچنين نيروي گارد ويژه موتور سوار آماده يورش به مردم هستند.همچنين 2 ماشين آتش نشاني در ضلع شرقي و ضلع شمالي مستقر شده اند.
14 مرداد 1388 برابر با 05 اگوست 2009