۱۳۸۸ فروردین ۱۱, سه‌شنبه

اگر تكرار كنيد تكذيب خواهم كرد....

با انتشار كتابى در فرانسه به قلم ژان كلود موريس سردبيروقت ژورنال دوديمانش، پشت پرده زد وبند ننگين رژيم آخوندى و دولت شيراك براى حمله كودتاگونه 17ژوئن 2003 عليه دفتر شوراى ملى مقاومت برملا شد.
ژان كلود موريس كه شخصا شاهد گفتگوى دومينيك دو ويلپن و كمال خرازى وزيرخارجه رژيم در تهران بوده، سخنان رد و بدل شده بين طرفين براى انجام عمليات عليه مقاومت ايران در اورسوراواز را بازگو ميكند. بخشي از پيش گفتار و همچنين فصل مربوط به دو ويلپن در كتاب جديد ژان كلود موريس سردبير سابق ژورنال دو ديمانش كه 5 مارس منتشر شده است.
ژان كلود موريس
اگر تكرار كنيد, تكذيب خواهم كرد ....

شيراك

ساركوزي

ويلپن

انتشارات پلون

پيشگفتار

مواظب ديوارها و لامپها باشيد در ابتدا مي خواستم خودم را تعريف كنم. خيلي زود فهميدم كه كسان زيادي علاقمند به آن نيستند. در نتيجه تصميم گرفتم بقيه را تعريف كنم. بيراهه بيهوده اي است. چرا مثل اين مي ماند كه خودت را تعريف كني, در نهايت از قبل جمع. اصل آن ساده است : يك خبر امروز خاطره اي را به همراه دارد, دلتنگي را , پيشماني را , تفسيري را. طبيعي است كه زمان در هم تداخل مي كند و نه فقط در صرف و نحو.

در برسي (وزارت دارايي) در 1993 , نيكولا در زير پويش ساركوزي مي شكافد. او عضو گيري مي كند و مي خواهد كه مرا در نمايش خود بكشاند. در كاخ اليزه , ده سال بعد , شيراك مي گويد : «يك سري را به شما مي گويم, اما اگر آن را تكرار كنيد , تكذيب خواهم كرد. ». و ويلپن را مي بينم و رعد هاي طلب شده اش. گاهي درخشان, آزار دهنده يا تأثير كننده, او در ماجراي كلرستيم فرو ميرود, انگار تبلور تيتر يكي از كتابهايش شده است : خورشيد سياه قدرت. و نوبت ژان لوك لاگاردر مي رسد, يك صاحب صنايع بزرگ كه گفته مي شود به قدرت نزديك است. پدرانه به من هشدار مي دهد : «شيراك ميگويد كه دوست من است, او را باور نكنيد!». در اين حين , همسر يك وزير ميتران درب را به روي سيلويو برلوسكوني باز ميكند : او نيمه برهنه است. يك زن ديگر اين يكي ايراني, خود را در مقابل د اس ت به آتش مي كشد. آنها چهار نفرند كه فتيله را زدند : شيراك, ساركوزي, ويلپن و قاضي بروگير.

مصلحت حكومتي.مجموعه از پرت و پلا است ؟ اگر همه چيز درهم بنظر ميرسد, هيچ ربطي مجاني نيست. ميشل فيلد صحبت از «تصحيح فنا با در چشم انداز قرار دادن آن» خواهد كرد. چيز ساده تري به شما پيشنهاد ميكند, يك تصادف ديوانه وار كه همه چيز با هم تصادم مي كند و به هم پاسخ ميدهد. و همه اينها را من زندگي كردم, مشاهده كردم و بسياري مواقع يادداشت كردم. وقتي كه حافظه كم مي آورد, بعضي يادداشتها آنهارا بيادم مي آورد. يك سوال بزرگ باقي مي ماند : كليد اين جعبه تداخل كننده كجا است؟

بعضي در اين شرح حال ها , كه در آن همه نقل قولهاي در گيومه واقعاً بيان شدند , تأييديه اي خواهند ديد در اين كه همه چيز بازي است و فريب. اين است زندگي. فكر مي كنيم بناپارت را برگزيديم. با بدنگه مواجه مي شويم. از زمان شاتوبريان كه مي گفت سهميشه در سياست , نتيجه خلاف آنچيزي است كه پيش بيني مي كند» هيچ تغييري نكرده. در مقابل اين شخصيتها كه مرا بدرجاتي مجذوب كردند, تلاش كردن اصل يك هوسار از آسمان آمده را بكار ببندم يعني ژان رونه هوگونن كه ميگفت : «هيچ چيزي از آنجه كه فتح ميكنم بر من غالب نيست. فقط كنجكاوم. تست ميكنم, بررسي ميكنم. » براي كشف اينكه وقتي كه فكر ميكني ميداني هيچوقت همه چيز را نمي داني, و زمان براي تشخيص سايه از انعكاس , زمان لازم است. ژان كوكتو كه در زمينه تشابه و عبورهاي ديگر از آينه ها وارد بود ميگفت «مواظب ديوارها و لامبها باشيد». پس عبور كنيم!
فصل دوم: ويلپن و رعدهاي بسيار مطلوب در تهران,

اسرار يك ديدار ديپلماتيك. خودسوزي يك زن پناهنده ايراني, قرباني رئال پليتيك فرانسه در قبال رژيم ملاها. بهتر از سخنراني سازمان ملل, درس ريو برانكو. به دوستش كالين پاول وزير ميگويد :«شما متحديني هستيد كه ياري كردنتان سخت است». مسري ماراتوني ضد هر ج و مرج كه توسط سنگ (ماجراي) كلرستريم زنجير شده است. « اِه تو اينجا چكار ميكني؟ تو همه چيز را شنيدي ؟ باور كردني نيست ! اميدوارم كه همه چيز را فراموش كني. اعتبار ما به اين بستگي دارد. » دمينيك دو ويلپن از سالن كنفرانسي كه به مدت نود دقيقه , ديپلماتهاي ايراني و فرانسوي مسئله داغ آن موقع ( عراق, هسته اي, مجاهدين) را مورد بررسي قرار داده بودند بيرون مي آمد. او حضور مرا كشف ميكند. من همه چيز را ديدم, همه چيز را شنيدم و يادداشت برداشتم, به آرامي در يك متري پشت سر او نشسته بودم. «چطور گذاشتند تو وارد بشوي؟ » چون حرفهاي غافلگير كننده اي زده شد! بعضي ها را در يك مقاله در بازگشت از پاريس نوشتم. (ژورنال دو ديمانش 27 مارس 2003). يكي را نگفتم كه دو ماه بعد منجر به يك موج دستگيري عظيم در فرانسه و خودسوزي چند زن ايراني پناهنده شد !

اما از اول شروع كنيم. شما ”نظامي” را نمي شناسيد ؟ ويلپن خبرنگاران را دعوت به شام ميكند. او با تحسين راجع به ايران صحبت ميكند. ابلته نه از رژيم ملاها ولي از پارس, يكي از قديمي ترين تمدنهاي جهان. در دره گرگان شهرهاي باستاني حاكي از وجود كشاورزي در هفت هزار سال پيش است. در جيرفت, پنج هزار سال پيش شهر ميساخته اند. خيلي قبل از تمدنهاي مصر و يونان. شعر او راجع به ادبيات محلي قطع نمي شود. آه شعر پارسي!«خيلي معروف است و در انواع خود اعم از اسطوره اي, تاريخي , فلسفي يا عاشقانه. براي شناخت خلقي بايد شناخت كه چي مي نويسد, چي مي خواند , چي فكر مي كند و بخصوص چگونه روًيا ميبيند. نويسندگان و شعرا اين را به ما مي گويند.»سپس سوالي طرح ميكند كه ترسناك است : «چطور شما ”نظامي” را نمي شناسيد؟»ما همه متأسف هستيم ولي نمي شناسيم. «اگر بخواهيد ايران را بشناسيد, غرور و روابطش با جهان را بايد به” نظامي” گوش بدهيد : ايران قلب و جهان جسم است ” از اين كلام شاعر نه احساس تواضع ميكند و نه پيشماني.»اين مرد (دو ويلپن, كه گفته ميشود عكس العملي و شكاك است تنها وقتي كه شعري مي خواند يا از نويسنده اي تعريف مي كند خود را افشا مي كند. در سر كلمات و اشعار بنظر مي رسد كه به دنياي ديگري سير مي كند و در مسير شما را فراموش مي كند. ادبيات براي او يك پادزهر در مقابل دوندگي هايش نيست و يا تنفسي در دو ديوانه وارش. در آن موقع , واقعاً خودش است, در جستجوي حقيقتي كه ديپلماسي و قدرت هر گز به او پديدار نمي كنند, در جستجوي اين «تمايل ديگري» كه در اين منظره او را عجيب و در نهايت جذاب ميكند. آدم دلش ميخواهد از شور او براي اين دزدان آتش كه نامشان را سلسله وار مي گويد, ميداشت : « و فردوسي را , مي شناسيد ؟ »و هجوم اين جن هايي كه حتي از وجودشان بي خبر بوديم به سر و رويمان ميريزد. دروناً داد ميزنيم كه خلاصمان كن. او متوجه مي شود و به سر كار بر مي گردد.

ملاهايي «پرهيزكار و با فرهنگ»

ايران امروز با 80 ميليون نفر يك كشور جوان , بسيار تحصيلكرده است كه چه ملا چه غير ملا مغرورانه ريشه خود را برسميت مي شناسند, كوروش كبير, و پارتها. خود را توسط تاريخ مسئول تمامي يك منطقه ميدانند و آن را علني مي گويد و مي خواهد آنرا به بقيه تحميل كند. سلاح هايش عبارتند از : نفت, تهديد هسته اي و تبليغ مذهبي. چه بخواهيم, چه نخواهيم, نقطه عبوري براي حل و فصل هر درگيري است. «فراموش نكنيم كه ايران ملاها يك دمكراسي است – قبول دارم خاص و كنترل شده است, اما مردم رأي ميدهند. نمي توان هم استبداد صدام حسين را افشا كرد و هم وكنش دمكراتيك متأسفانه كنترل شده مردمي را محترم نشمرد.» (جملات داخل گيومه حرفهايي است كه در هواپيما به سمت ايران دو ويلپن به خبرنگاران ميگويد- م).

خوب احساس مي شود كه اين كشور برايش راحت نيست اما يك ديپلمات مخاطبينش را انتخاب نمي كند. در اين موقع به اين فكر ميكند كه موقع نشستن هواپيما در تهران دو ويلپن به چي فكر مي كند. پايتخت كشوري كه به سوريه كمك كرد كه سفير ما در بيروت , لويي دلامار را بقتل برساند....هر چقدر هم كه دردناك باشد نبايد در آينه رو به عقب ماشين نگاه كرد. «هيچ چيز را نبايد فراموش كرد. روي مقطع متمركز شد, مأموريت را انجام داد و جلوي خلاء را گرفت.»به او يادآوري ميكنم كه دمكراسي ايران واقعا خاص است و براي يك فرانسوي معمولي درك آن سخت است. پاسخ ميدهد «شك دارم كه فرانسوي معمولي به كاركرد رژيم ايران توجهي داشته باشد. از جانب او بي توجهي محسوب نمي شود بلكه ناشي از ناداني است. اين هم قابل تأسف است.»

ديپلماتها , بهتر است كه زير و بم هاي يك سيستم كه حكومتش آنچه كه تصور ميشود نيست را خوب بشناسند. ديدار با رئيس جمهور اسلامي ايران هيچوقت بي ثمر نيست, اما براي حل دعواهاي بين المللي ضروري نيست! او تنها نفر سوم مملكت است. ميتواند يك شبه عزل شود. پس كي فرماندهي ميكند؟ اينجا است كه در دو ورودي «شرق پيچيده» هستيم, بسا پيچيده تر كه مذهب هم دخيل شده است. ايران دو ويژگي يكتا در جهان دارد : تنها كشوري است كه رسماً در دنيا شيعه است, و جمهوري اش يك تئوكراسي است. نتيجه : قدرت , كه قرار است از خدا بر آمده باشد به روحانيت تفويض شده است. با اين وجود قانون اساسي 1979 انتخابات همگاني را بر قرار كرده است كه هم پيش رفته است ( از سن 15 سالگي ميتوان رأي داد)و هم كنترل شده. مهم ترين شخصيت مجريه رهبر عالي انقلاب يا ولي فقيه است. او براي مدت تعيين نشده اي توسط مجلس خبرگان انتخاب ميشود (كه ميتواند او را عزل كند). او ارتش را فرماندهي ميكند, سرويسهاي اطلاعاتي را هدايت ميكند, تنها كسي است كه مجاز است اعلام جنگ كند, ميتواند رئيس جمهور را تحت شرايطي عزل كند. ولي فقيه تنها عضو مجريه است كه بايد حتما از روحانيت باشد. رئيس جمهور نيز مسئول اجراي قانون اساسي و اعمال بخشي از قوه مجريه است بجز آنچه كه مسئوليت ولي فقيه است. او تنها بعد از اجازه شوراي نگهبان و مجلسي مركب از دوازده حقوقدان كه نصف آنها را ... ولي فقيه مشخص ميكند, ميتواند خود را معرفي كند. همين شوراي نگهبان است كه مشخص ميكند كه كانديداهاي مجلس و كاندياهاي بسيار مهم شوراي خبرگان چه كساني هستند. مجلس خبرگان تنها يك بار در سال جلسه دارد. مركب از 86 عضو روحاني است كه معروف هستند به اينكه «پرهيزكار و با فرهنگ » هستند. اين اينجا باعث نمي شود كه رشوه نگيرند. آنها به مدت هشت سال با انتخابات همگاني برگزيده ميشوند, اعضايش ميتواند توسط ولي فقيه بركنار شوند, اين امر تاكنون پيش نيامده است. «شوراي تشخصي مصلحت نظام » را فراموش نكنيم كه شامل شش عضو روحاني شوراي نگهبان انقلاب و حدود ده شخصيت است. اين شوراي مهم مشورتي ولي فقيه محسوب ميشود. متوجه ميشويم كه در اين رژيم تو در تو و همخون مذهبي, حكومت تحت كنترل ملاها است كه همه كانديداها را كنترل ميكنند.

اما اين انتخابات همگاني كه بطور جد در بالا علامت گذاري شده است باعث نمي شود كه ايرانيها رأي ندهند و يا يك صف بندي وجود نداشته باشد, صف بندي كه اسلامگراهاي سرسخت را از ملاهاي مدره تميز ميدهد. اين بازي ترازويي بين دو جريان است كه وزارتخارجه هاي ان را با ذره بين زير نظر دارند. در هواپيماي كه او را به تهران مي برد, دومينيك دو ويلپن در مورد هجوم آمريكا به عراق تحليل مي كند, نه تنها به ملاهاي مدره ايراني كمك نمي كند , بلكه باعث توقف ليبراليزاسيون خجلي ميشود كه از سه سال پيش در ايران جريان داشته است. ايران كه واشنگتن آن را در رده سه كشورهاي شرور بعد از عراق و كره شمالي قرار داده است خود را در معرض تهديد ميبيند. پاسخ ان نيز تنها ميتواند راديكال باشد. قبل از هر چيز از نظر داخلي. با بازي روي واكنش ملي و با تغيير ترازو به سمت سخت سران. اين امر باعث ميشود كه در نهايت در انتخابات محمود احمدي نژاد به رياست جمهوري برسد. و سپس از نظر خارجي. براي چرخاندن توجهات, ايران منافع دارد كه آتش را دور كند, بقيه در گيرهاي منطقه اي را دامن بزند: به شعيان عراق كه ميخواهند از سني هاي مورد حمايت صدام حسين انتقام بگيرند سلاح بدهد, چراغ سبز داده شده به حزب الله لبنان و حماس فلسطين و غيره. از نظر دو ويلپن اين خطر بزرگي است كه باعث شود منطقه گر بگيرد و هرج و مرج جايگزين شود.

دوويلپن چند ساعت ديگر به رهبران ايران – وزير خارجه خرازي, رئيس جمهور خاتمي (سرسخت) و رئيس جمهور سابق, رفسنجاني با نفوذ (مدره) – رويكردي پيشنهاد خواهد كرد كه بدون ما به ازاء نخواهد بود. او در آن موقع نمي داند كه اين ما به ازاء نتايج وخيمي در فرانسه به بار خواهد آورد. تهران در شب فرو رفته است. استقلال گراند هتل مدل پنج ستاره هتل ايراني است, با يك هال بزرگ الهام گرفته از سبك شوروي. فيشي كه مشتري پر ميكند رويش نوشته شده كه در «شاميلان گروسرود» وقع است , اين نشان ميدهد كه غرب شيطان بزرگ كاملاً طرد نشده است. اگر يك جي آيز آمريكاي يك روز به اينجا بيايد, گم نخواهد شد : آدرسهاي مكانهاي مهم پايتخت هم به فارسي و هم به انگليسي نوشته شده است. فرصت آن نيست كه از حضور در استقلال شاميلان كروسرود هتل استفاده كنم. ساعت 2 صبح رسيديم, و سحر بيرون ميزنيم. خنكي لطيف صبحگاهي زمستان ايران. يك آفتاب رنگ پريده برفهاي كوههاي البرز را كه با خروج از هتل متوجه ميشويم, مي درخشاند. ساعت 0830 در وزارت خارجه منتظر ما هستند.

ورونيك, وابسته مطبوعاتي دو ويلپن, روي سرش يك روسري گذاشته مثل دهاتي هاي منطقه بري فرانسه. مقامات زنان خارجي بدون حجاب را تحمل نمي كنند, آنها بايد سر پوشيده باشند ( مو را يك نشان جنسي مي دانند). آنها بايد لباس سنگين, بلند بپوشند, بهتر است تيره باشد, دكولته نباشد , پايي نبايد پديدار شود, خلاصه هيچ چيزي كه يادآوري كند كه يك زن , زن است, و حواس مردي را از تلاشش , مأموريتش و از الله منحرف نكند. ورونيك اخم كرده است. از اينكه مجبور است يك شلوار سفيد بپوشد كه او را مثل يك سوئدي در آفريقا كرده است عصباني است.

دو هيئت خود را قرباني سكانس عكس رسمي مي كنند. عكس كه تمام شد, از ما خواسته مي شود كه سالن را ترك كنيم. جلسه مي خواهد شروع شود. من كيفم را روي صندلي فراموش كردم. وارد مي شوم, آنرا بر مي دارم مي خواهند به همكاران خبرنگارم بپيوندم. ديگر دير شده است. دربها بسته شده. دو ريشو راه مرا مي بندند. آنها يك صندلي آزاد در پشت سر هيئت فرانسوي را نشانم مي دهند. شكي نيست آنها مرا با يك ديپلمات عوضي گرفتند. قطعاً يك ديپلمات درجه دوم ميدانند ولي تصور ميكنند كه بهر حال ديپلمات هستم. در نتيجه حرف گوش كن مي نشينم و دفتر يادداشتم را در مي آورم.
شكار مجاهدين

دو هيئت بدور يك ميز دراز چوبي كه بر روي آن دو پرچم ايران و فرانسه قرار دارد در مقابل يك ديگر نشسته اند. هجده نفر در سكوت به هم نگاه ميكنند. فقط سه نفر حرف ميزنند. كمال خرازي, وزير خارجه , دمينيك دو ويلپن و مترجم. در نوك ميز برونو لومر مشاور ويژه دو ويلپن هنوز چهره تپلي اش را دارد كه بزودي حضور در نخست وزيري لاغر خواهد ساخت. راجع به آن صحبت خواهيم كرد. در ورود, كمال خرازي دعوت از ژاك شيراك براي يك سفر رسمي از ايران را در آينده اي زود تكرار ميكند. ويلپن از او تشكر ميكند و منتقل خواهد كرد. بعيد است كه اين بازديد صورت گيرد.

از زمان سوء قصدها در پاريس و ماجراي گرجي و نقاش, روابط با ايران عادي شده است و روابط از سر گرفته شده اند, و معاملات دوباره سر گرفته و پر رونغ است, اما شيراك هيچ چيزي را فراموش نمي كند. هيچ احتمالي وجود ندارد كه چنين ژستي را انجام بدهد كه معني اش تقديم يك برگه افتخار به رژيم ملاها خواهد بود. در مقابل ميخواهد به ايران كمك كند كه از انزوايش خارج شود تا آنجا كه دولتش نشان بدهد كه مسئول است و مدره و از نفوذش براي برقراري ثبات در منطقه پر طنش استفاده كند.

نوبت خرازي است كه تشكر كند. «مايلم به شما رضايت دولت خودمان را از كالاهاي رسيده اخير ابراز كنم. اما ما نياز به تجهيزات بيشتري داريم.» هواس جمع ميشود. كدام تحويلي؟ كدام تجهيزات؟ سلاح؟ اكثر آن سلاح هاي كنوانسيونل است و تجهيزات ديده باني. «دولت ما , ميدانيد , به مبارزه سر سخت عليه قاچاق ترياك ادامه ميدهد. مرز ما با افغانستان , كوهستاني و وسيع است و مشكلات زيادي در تحت نظر گرفتن آن داريم. ما نياز به تجهيزات بيشتر داريم. ما حاضريم از نيكولا ساركوزي در تهران استقبال كنيم. »قرنها است كه ايران توليد كننده و مصرف كننده مواد مخدر است (صد تن در بازار داخلي و خارجي در 1920). از زمان انقلاب مجدداً رژيم يك سياست سركوب اتخاذ كرد كه باعث حذف قاجاق نشد ولي نتايجي داشته است : 25 درصد كشف ترياك در جهان در ايران صورت ميگيرد. با وجود اين تلاشهاي كه توسط جامعه بين المللي برسميت شناخته شده است, جاده ترياك افغاني همواره از تهران ميگذرد. پايتخت فقط يك مرحله قبل از تركيه و كشورهاي بالكان نيست, بلكه يك مكان استعمال و قاچاق است. سپس وزير ايراني به فرانسه درس مي دهد : « فرانسه كه خودش را به عنوان كشور حقوق بشر معرفي مي كند, در خاك خودش حضور و فعاليت يك سازمان تروريستي را قبول مي كند. اين غير قابل قبول و غير قابل فهم و بسيار در رابطه با روابط دو كشورمان نگران كننده است. بخصوص كه اين تروريستها كه در ايران ضربه زده اند بنظر ميرسد كه در اور سور اوآز يك استاتو مصونيت سرزميني برخوردارند. مبارزه عليه تروريسم بايد بدون تبعيض باشد. ريشه كن كردن اين پديده ضد بشري نمي تواند بدون همكاري جامعه بين المللي تضمين پيدا كند. »

اين جمله آخر روز بعد در سايت انترنت سفارت ايران در پاريس تكرار شده است. اما آنچه را كه سايت نمي گويد و قابل فهم است كه سري باقي مي ماند پاسخ غافلگير كننده اي است كه ويلپن به خرازي ميدهد : «ميتوانم به شما اعلام كنم كه نيكولا ساركوزي يك عمليات در اين رابطه را دارد تدارك مي بيند. » بروشني , هيئت فرانسوي انتظار اين درخواست دخالت از جانب ملاها عليه مخالفين رژيم تهران را داشت. خرازي تأكيد مي كند : «ما مايليم كه سفيرمان در پاريس با آقاي ساركوزي براي پيشبرد اين پرونده ديدار كند.»براي ويلپن, در اين موقع, مقاومت ايران يك اشتغال خاطر اول نيست. بعلاوه , سازمان مجاهدين خلق ايران , كه خيلي هم در خاك فرانسه آرام است, بر روي ليست سازمانهاي تروريستي قرار دارد. چه اهميتي دارد كه اين نام نويسي توسط يك تحقيق شوراي اروپا كه بزودي آن را غير مشروع اعلام خواهد كرد, غير منصفانه تلقي شود. فعلاً , هيچ چيزي در مقابل درخواست دولت ايران عليه اين اعضاي مقاومت در خارج نيست. برعكس همه چيز تشويق ميكند : منافع نفتي توتال, ولي بخصوص ضرورت تقويت ايران در رويكرد مدره اش در حالي كه هرج و مرج تهديد مي كند. جلب رضايت ملاها با يك عمليات ساده پليسي كه با دلايل حقوقي توجيه شده باشد ضرر كمتري است كه وضعيت اضطراري به آن حكم ميكند. آنچه را كه ويلپن نمي داند, نتايج اين «عمليات» است.

اين عمليات دو ماه ديگر واقع ميشود وقتي كه از طريق ساركوزي , قاضي ژان لويي بروگير, د اس ت را نه براي يك كنترل معمولي سازمان مجاهدين بلكه براي يك موج دستگيري خشن كه نتايج فاجعه باري از نظر حقوق... و اسف بار براي يك زن پناهنده كه دست به خودسوزي زده بود, بهمراه خواهد آورد. بعد از صحبت خرازي در مورد ضرورت اتحاد دمكراسي ها عليه تروريسم – دفاعيه سورئاليستي از جانب تهران! – نوبت دو ويلپن است كه «پيام روشني حول هشياري جامعه بين المللي , منجمله فرانسه , در مورد عدم غني سازي هسته اي و ضرورت امضاي پروتوكل الحافي آژانس بين المللي اتمي» بدهد. خرازي مي خواهد كه اطمينان بخش باشد. «همه سايت هاي ما سيف گارد Safe card دارند, مهر امنيت از سوي آژان سازمان ملل تحت هدايت آقاي برادعي ثبت شده است. ايران متعهد مي شود كه آژانس بين المللي انرژي اتمي را براي يافتن هر ساختمان جديد مطلع كند.» ويلپن يادداشت مي كند, توضيح مي دهد كه كافي نيست آژانس را از ساختمانهاي جديد مطلع كند, لازم است كه بازرسي از همه سايتهاي قديمي و جديد توسط متخصصين آژانس را اجازه دهند. خرازي : «ايران يك كشور حاكم است». هسته اي يك سوژه «حساس» براي همه ايرانيها , ملا و غير ملا است. يك سوژه كه بر سرش توافق است. همه جريانات, در هسته اي نه تنها يك وسيله براي تنوع منشا انرژي مي بينند, براي تدارك دوران بعد از نفت, بلكه آن را وسيله قدرتي مي بينند كه اجازه ميدهد كه ايران نقش بيش از پيش در ميان ملتها و بخصوص در منطقه ايفا كند. براي اكثريت ايرانيان, بحث هسته اي غير نظامي است. ولي حتي اگر بحث نظامي باشد, چرا ايران احساس بي عدالتي نكند وقتي كه مي بيند كشورهاي ديگر- اسرائيل, هند , پاكستان- نه تنها سانترال هاي هسته اي ساده دارند بلكه سلاح هسته اي دارند آنهم در كادر خارج از توافق ان تي پي؟ چرا چنين تبعيضي ؟ در حاليكه ايران در سال 1970 ان تي پي را امضاء كرده است؟ امري كه او را متعهد ميسازد كه بمب نسازد و تلاش نكند آنرا كسب كند؟ چرا چنين عدم تعادل آشكاري در نيروهاي خاورميانه به نفع اسرائيل كه تنها دارنده سلاح هسته اي در منطقه است؟ البته , هيچكس باور ندارد كه ايران ملاها دنبال تهيه بمب نيستند. همه چيز حاكي از عكس آن است. . از نظر ويلپن ايران نفعي ندارد بازي تحريك آميز كند. بايد از سازمان ملل گذشت, اجازه داد كه بازرسي هاي آژانس صورت بگيرد, همه بهانه هاي دخالت ايالات متحده را گرفت و ذهنيت ها را برطرف كرد. در اين ايران كه رژيم با شعار «مرگ بر اسرائيل» تظاهرات راه مي اندازد, وزير فرانسوي روي ضرورت «برسميت شناختن اسرائيل در كادر مرزهاي امن, در قلب يك منطقه آرام , در كنار كشور فلسطين » تأكيد مي كند. او همچنين از حقوق بشر دفاع ميكند. با اعتبار بيشتري نسبت به همكارش. او: « رسماً , بنام دولت فرانسه نسبت به سرنوشت ده يهودي كه در ژوئيه 2000 دستگير شده اند » ابراز تأسف مي كند. »

آنها كه متهم به جاسوسي براي اسرائيل هستند در دادگاه در بسته اي محاكمه و به حكم هاي سنگين محكوم شدند : بين چهار تا 13 سال زندان. ايرانيها مي دانستند كه فرانسه از اين پرونده دفاع خواهند كرد. آنها يك ژست تدارك ديدند كه به عنوان كادو براي ويلپن اعلام ميكنند. خرازي : «آنهايي كه از ميان هموطنان يهودي مان در زندان شيراز بودند از اين پس آزاد هستند.»

ويلپن : «ما از شما بخاطر اين خبر خوش تشكر مي كنيم.»در دفتر يادداشتم , تأكيد كرده ام روي دو كلمه - «هموطنان مان»- در مورد يهودي هاي ايراني. پارس گذشته و ايران امروز يك كشور ضد يهودي نيست. بهيچ وجه در تاريخش خبري از سركوب و قتل عام نيست. و هيچ توهيني به قبرهاي يهودي مثل آنچه كه در قبرستانهاي فرانسه اتفاق مي افتد وجود ندارد. اينجا دشمن سامي ها نيستند بلكه اسرائيل است. كشور اسرائيل كه فلسطين را سركوب ميكند. با افراد در خيبان صحبت كنيد در تهران و خواهيد ديد كه هيچ احساس ضد يهودي وجود ندارد. بالعكس احساس ضد عرب هست.!

...زمان آن رسيده كه به بحث عراق بپردازيم. ويلپن تأكيد ميكند روي مسئوليت ايران, قدرت بزرگ منطقه اي , و او را تشويق به مدراسيون مي كند و اينكه پاسخ به تحريكات دونالد رامزفلد كه گفته است ايالات متحده هر گز از طريق شيعه يك رژيم ايراني در عراق را نخواهد پذيرفت , ندهد. لبخند خرازي. « ايران كه اين روزها نشان داد چقدر رسيده و بالغ است, قصد ندارد دخالت كند.» ميداند كه آمريكايي ها در ناداني شان با سرنگون كردن صدام , به هم مذهبيون شيعه آنها در عراق خدمت كرده اند. او ادامه ميدهد : « در شهرهاي مختلف عراق, مقامات روحاني ميتوانند خودشان را هدايت كنند. ما اميدواريم كه ايالات متحده كه نحوه عملش شرايط سختي را ايجاد كرده است به مشورت دوستان ما گوش فرا دهند : عراق را به سازمان ملل بسپارند.»ويلپن متوجه شد : ايران , بطور بديهي , برادران شعيه عراقي اش را رها نخواهد كرد , اما چيزي اضافه نخواهد كرد. اظهارات خرازي بسيار مدره است. همانطور كه فرانسه ايران را دعوت مي كند به سمت عقب نگاه نگاه نمي كند. هيچوقت كلمه «اشغال» توسط خرازي در مورد عراق بكار برده نشد. او صحبت از «شرايط سخت» ايجاد شده از سوي نيروهاي ائتلاف مي كند. «شرايط سخت»؟ از اين كنتر نميشود راجع به جنگ و شرايط اشغال گفت! ايران پراگماتيك است, «جنگ بوش» را برده است...چرا كه شيعيان سني ها را در بغداد جايگزين خواهند كرد. پس به فكر «بعد» به «نقش محوري» كه سازمان ملل بايد داشته باشد فكر كنيم. سازمان ملل شعار ديپلماسي فرانسه است. و باي ملاها يك وسيله براي كسب زمان.

همين ديدگاه مشترك با دو مخاطب ديگر , رئيس جمهور رفرميست خاتمي و رئيس جمهور سابق رفسنجاني كه غير قابل دور زدن است وجود دارد. دو ملاقاتي كه بدون شاهد برگزار شد.... نهايتاً اين مرحله سوم, كه سخت ترين اعلام شده بود, مثبت از آب در آمد. ايران هدف برنامه ريزي شده يك ماجراجويي جديد آمريكا خودش را حساب شده و عاقل نشان ميدهد و حتي آماده همكاري با استناد به سازمان ملل و آزادي «هموطنان يهودي» زنداني. وقت زيادي در مقابل هرج و مرج خريداري شد. اين خيلي زيادي زيبا بنظر ميرسد؟ بهر حال واقع گرا است : پاريس كه قول ضربه زدن به اپوزيسيون ايران را داده است ميتواند قراردادهاي نفتي در جريان را به نهايت برساند.

در خروج از سالن, ويلپن, برون لو مر و فرانسوا نيكولو فوق العاده, سفير فرانسه در تهران , مدير دفتر سابق پير ژوكس در وزارت كشور و سپس دفاع متوجه حضور من ميشوند. آنها با هم نگاه متعجبي رد و بدل مي كنند. ويلپن گفت «چطور, تو اينجا بودي! خوب آنچه كه پيش آمده, آمده است , اما هيچي نديدي و هيچي نشنيدي.» همين «توصيه » را به دانيل روندو كه در كنار من نشسته بود و تبادلات را دنبال كرد نمي كند. دانيل بايستي از استاتوي شاهد مجاز برخوردار باشد.

چند روز بعد , در مقاله اي خلاصه اي از ديدار را مي نويسم, فقط قسمت تدارك عمليات ضد مجاهدي را كه علني كردن آن به اعتبار ديپلماسي فرانسه ضربه ميزد نگفتم. در مورد بقيه همه چيز را وفادارانه گزارش كردم, كه حاكي از وضعيت روابط فرانسه ايران دارد كه هر يك در اين لحظات حساس , نياز به ديگري دارد و حاكي از تئوري ويلپن مبني بر اينكه «تاريخ سكانس به سكانس پيشرفت ميكند.»سكانس فعلي, نه نفت است و نه تبادلات تجارتي – حتي يك بار در «ديدارهاي رسمي» از آن صحبت نشد – اما مسابقه در مقابل زمان براي «بردن صلح» , محدود كردن اتش سوزي. از اين نظر , قرارداد پر شده است. فرانسه عليرغم خنده هاي بازها براي يك اقدام «خط ربط خود اعلام شده » مأموريتش را ادامه ميدهد. ويلپن كه براي يك بار روشن است در هواپيهايي كه او را به پاريس باز ميگرداند چنين تفسير ميكند : «مؤثر بودن در جايي كه ميتوان مؤثر بود و جايي كه به ما گوش داده, ميشود.» يك تلكس. ايالات متحده خواستار برداشته شدن محدوديتها عليه عراق فتح شده ( يا آزاد شده بسته به اين كه كي باشي) شد. بهر حال اين درخواست نفي مشروعيت بخشيدن به دخالت امريكا بعد از واقعه است. يك توافق ضمني بعد از وقوع. حال آنكه توقف يك تحريم تنها توسط ارگاني كه ان را اتخاذ كرده است ميتواند گرفته شود : سازمان ملل. فرانسه قدمي بر ميدارد و نظر به نه برداشتن بلافاصله محدوديت بلكه «معلق» كردن آن ميدهد. اين تصميم باعث خبر يك بريكنيگ نيوز سي ان ان ميشود. ويلپن خوشحال است كه از نظر رسانه هاي آمريكايي اقدام فرانسه در نظر گرفته شده است و – بالاخره – از موضع مثبت ابراز شده است. در كاخ سفيد بازها خلع سلاح نمي شوند. يك تلكس از واشنگتن ميگويد «يك ژست ناكافي » است. بلافاصله يك تلفن از وي كالين پاول كه «دمينيك» را از نظر عكس آن مطمئن ميسازد : «اين يك علامت مثبت از سوي فرانسه است. » پاسخ ويلپن : « شما متحدين سختي براي كمك كردن هستيد.»
دستگيريهاي جمعي اورسوراوآز 22 مه 2003. دو ماه پس از ملاقات بين دومينيك دوويلپن و كمال خرازي در تهران، نيكلا ساركوزي، وزير كشور، سفير جمهوري اسلامي ايران را در مقر وزارت كشور به حضور مي پذيرد. اسم او نيز خرازي است. درست به مانند مرواني ها در حرفه نمايش در فرانسه، نام خانوادگي خرازي هم در ايران خيلي معمول است: هر كشويي را باز كنيد، ده تا از آن خارج مي شود. سفير از وزير فرانسوي در مورد تاريخ عمليات عليه OMPI جوياي اطلاعات مي شود. او با خاطري آسوده آنجا را ترك مي كند و به تهران تلكس مي زند: “عمليات در طول ماه ژوئن پيش بيني شده است“. همه چيز از يك سال پيش آماده است، از همان زماني كه سرويس هاي ايراني ليست مخالفاني را كه مايلند آنها را در پشت ميله هاي زندان ببينند، به DST داده اند. ولي هنوز بايد به اين عمليات “پوشش“ قانوني داد. چند روز پس از گفتگوي ساركوزي- خرازي، وكيلي از سوي تهران، شكايتي بر عليه مخالفين ايراني مقيم فرانسه ارائه مي دهد. او آنها را متهم مي كند كه سه سال قبل (فوريه 2000)، در حمله يي به دو ساختمان رسمي رژيم شركت كرده اند. قاضي بروگير هدايت كار را بر عهده دارد. ديگر هيچ چيز بر سر راه انجام اين دستگيريهاي جمعي كه گروهي از وكيل هاي فرانسوي از جمله ماريو استازي و هانري لكلر، رئيس سابق ليگ حقوق بشر، پير شامپتيه دوريب، ويليام بوردون، برنارد دارتُول آن را بي درنگ محكوم مي كنند، قرار ندارد. اوايل ژوئن 2003، مقر وزارت كشور. در پايان يك مصاحبه حول سياست داخلي فرانسه با روزنامه ژورنال دو ديمانش، نيكلا ساركوزي مانند معمول از صحبتهايش راضي مي باشد. او بازوي مرا مي گيرد و مي گويد: “با اين [مصاحبه.م] فروش خوبي خواهي كرد. من مشتري خوبي هستم، هان؟“ در پاسخ، من آهسته سوالي را مي پرسم كه در طول مصاحبه مطرح نشده بود: “عمليات شما عليه مجاهدين خلق براي چه زماني است؟“. - “از كجا مي داني؟“ او به نظر مي رسد كه مطمئن است خبر از كاخ اليزه درز پيدا كرده است. اما اينطور نيست، اين از نتايج سفر من به تهران است، ولي من او را از اشتباه در نمي آورم. هر چند آنطوري كه وي مي گويد من “دوستش“ هستم، ولي با اينحال تاريخ اين دستگيريهاي دسته جمعي را به من نمي دهد. به علاوه او در نظر ندارد كه از رسانه ها دعوت كند كه در هنگام آن حضور داشته باشند. اين يك راز است، او فقط اجراكننده يك «پرونده دولتي» affaire d'Etat مي باشد. وانگهي، چه كسي در بين عامه فرانسويان مجاهدين برايش جالب است؟ او تا بالاي راه پله، جايي كه از هم جدا مي شويم، ساكت باقي مي ماند. به عنوان خداحافظي، فقط اين جمله را مي گويد: “بزودي انجام مي شود“.

چهار روز بعد در صبح زود 17 ژوئن 2003، عمليات چشمگير برعليه مقر شوراي مقاومت ايران و سيزده محل سكونت پناهندگان سياسي ايراني در استانهاي والدوآز و ايولين آغاز مي شود: صد و شصت چهار نفر در پي اين گستردگي استثنايي نيرو كه ايو بونه، رئيس سابق DST ( در كتاب هسته اي ايران , يك دورويي بين المللي ) آن را “نامتناسب“ توصيف ميكند، دستگير شدند. نزديك به هزار و سيصد پليس و ژاندارم كه “برخي در دستگيري خطرناك ترين جانيان تبحر داشتند”، بسيج شده بودند. در تقبيح اين دستگيريها، گروه وكلا “خشونت به كار برده شده در اشغال اين اماكن” را افشاء مي كند. “اماكني كه از بيش از بيست سال پيش اشخاصي در آرامش در آنها زندگي مي كنند كه مجبور شده اند از كشورشان ايران، جايي كه يك رژيم خونخوار و مستبد آنها را سركوب مي كرده، بگريزند. آنها نه تنها بر طبق كنوانسيون ژنو، بلكه بر اساس آنچه كه مقدمه قانون اساسي فرانسه ميگويد، هر كسي كه به خاطر اقدامش به نفع آزادي مورد سركوب قرار ميگيرد، حق دارد كه در سرزمين جمهوري پناهنده شود، به اينجا پناه آورده بودند.

در اور ابتدا فعالين مجاهدين خلق ايران (OMPI) سكونت داشتند و سپس از سال 1994، به طور خيلي رسمي، شوراي مقاومت ايران (CNRI)“. عليرغم تفتيش دقيق و خشونت بار (آنتن هاي راديو و تلويزيون تخريب شدند و كامپيوترها ضبط شدند)، هيچ سلاح و هيچ سند قانع كننده يي كه نشان دهد اين يك سازمان تروريستي است، يافت نشد. ايو بونه ( در همان كتاب) ميگويد: “دستگيرشدگان را در ميني بوس هاي پر به دفاتر DST در پاريس هدايت كردند. قاضي بروگير اين بخش از پليس را مامور تشكيل پرونده كرده بود. هيچگاه اين اداره ضد جاسوسي در تاريخ خود، حتي در سياه ترين لحظات جنگ الجزاير، چنين سناريويي را به خود نديده بود”. او از طرف ديگر خاطرنشان مي سازد كه پيربوسكه دوفلوريان رئيس د اس ت در شركت الف كار مي كرده است و همان وظايفي را در نزد ژاك شيراك به عهده دارد كه در گذشته يي نه چندان دور، ژيل مِناژ در نزد فرانسوآ ميتران بر عهده داشت. “بنابراين قابل تصور نيست كه رئيس جمهور موافقت خودش را” با اين عمليات “نداده باشد”. براي خوشامد تهران. مصلحت حكومتي. تحقيقگران DST كه بازجويي ها را انجام مي دهند، صد و سي و يك نفر از دستگيرشدگان را آزاد مي كنند. هفده نفر ديگر تحت پيگرد قضايي قرار مي گيرند. نام شانزده تن از آنها در ليست مخالفيني قرار دارد كه تهران براي سرويس فرانسوي “سيبل” كرده بود. و يازده نفر تحت بازداشت قرار مي گيرند. اينجاست كه فاجعه آغاز مي شود.

در بين افراد زنداني شده، مريم رجوي، پرزيدنت منتخب شوراي ملي مقاومت ايران، چهره نمادين اپوزيسيون رژيم ملاها قرار دارد. محبوبيت او در نزد پناهندگان، تبعيديان و مقاومين ايراني عظيم است. از نظر همه ايرانيهاي اروپا – بيش از 40 هزار نفر براي حمايت و تشويق او در ژوئن 2007 به ويلپنت آمدند – زنداني كردن مريم رجوي علامت اين است كه موضوع فقط به يك عمليات ساده پليسي محدود نمي شود بلكه حاكي از اراده يي است براي سر بريدن اپوزيسيون ايران. به درخواست فوري ملاها. متدهاي گاوچراني قاضي بروگِر بر كينه ها مي افزايند. اين قاضي مريم رجوي را مجبور ميكند كه “بدون روسري در مقابل او كه در دفتر كارش ميان دو محافظ (نقل از كتاب ايو بونه) نشسته است، حاضر شود!“

طوفاني از اعتراضات، از ليگ حقوق بشر گرفته تا آبه پير بر مي خيزد. فعالين و تبعيديها را نااميدي فرا مي گيرد. صديقه مجاوري، يك زن جوان ايراني در مقابل مقر DST خود را به آتش مي كشد. او در فرداي آن روز، در 19 ژوئن 2003، دو روز پس از دستگيريهاي جمعي، جانسپرد. دو زن ديگر نيز همان كار را مي كنند ولي در آخرين لحظات نجات مي يابند. مانند محمد و مرضيه. بروگر وحشت مي كند. “پيروزي افتخار اميز” او در اور ، مثل آب نبات ذوب ميشود و دولت را كه در ابتدا اين خودكشي ها را به عنوان رفتار فرقه گرايانه ميخواند، به زحمت مي اندازد. مدرك [رفتار فرقه گرايانه.م]؟ دو هوادار ايراني OMPI را به اتهام “ترغيب به خودكشي“ سه نفر از هموطنانشان تحت تعقيب قرار مي دهند. آتش متقابلي كه تبديل به شكستي مضاعف خواهد شد. ابتدا بدين دليل كه عبارت سكت، كه قبل از آن عليه OMPI به راه انداخته شده بود، شكست خورد.

آلن ويويَن، يكي از بهترين آشنايان به پرونده و عضو كميسيون ضد سكت، در شمار مدافعين مقاومين ايراني قرار دارد. ثانيا به اين خاطر كه محاكمه دو “ترغيب كننده“ كه تنها در.... اكتبر 2007 در مقابل شعبه شانزدهم دادگاه تاديبي پاريس گشوده مي شود، متهم كنندگان را در محظوريت قرار مي دهد.رئيس شعبه شانزدهم دادگاه به شاهد مي گويد: “من به شما اجاز مي دهم كه كلاه خودتان را بر سر نگه داريد“. اسم او محمد است. اگر او اجازه مي يابد كه در مقابل دادگاه كلاه خود را برندارد – امري نادر و نشانه يي از همدردي- بدين خاطر است كه آثار درد و رنجي كه كشيده است را با خود دارد. پوستي كاغذي شده, تكه هاي از انگشت, حفره هاي بيني كه بدون تناسب بزرگ شده اند و لبخندي بدون لب. در فرداي آن دستگيريهاي دسته جمعي، او داوطلبانه بر روي خود بنزين ريخت و خود را به آتش كشيد. هيچكس او را مجبور نساخت. چرا اين اقدام؟ براي اعتراض عليه رژيم بنيادگراي تهران، از ترس تهديد استرداد كه توسط DST در مقابل مخالفين ايراني علم شده بود. استرداد به گابن، مسيري بود كه قبلا تجربه شده بود... او زير لب ميگويد: “من تمام زندگي ام را به مقاومت كردن سپري كرده ام“. آيا محمد پيرو يك سكت؟ پاسخ او وقتي از اين دهان بدون لب خارج ميشود, متأثر ميكند:“من عاشق زندگي هستم”. بدنبال او، مرضيه در مقابل دادگاه قرار ميگيرد. او اولين نفري بود كه در برابر مقر DST خودسوزي كرد. دوستش صديقه، جان سپرد. ولي او از مرگ گريخت. وي كه 47 درصد بدنش سوخته، حدودا ده بار تحت عمل جراحي قرار گرفته است. او به حمايت از آن دو عضو OMPI برخواسته است كه گرچه “مدره“ توصيف شده اند، ولي متهم هستند كه يك گالن بنزين در آن نزديكي محل فاجعه خريده اند و بعد او را به سمت خودكشي سوق داده اند. او به دادگاه ميگويد: “ من احساس مي كنم كه از طريق محاكمه آنها، اين من هستم كه دارند محاكمه مي كنند. براي من حق انتخاب سرنوشت خودم را به رسميت نمي شناسند. حال آنكه اين تصميم به من تعلق دارد“. خودسوزي او پاسخي به رژيم ملاهاست. او خاطراتش را كه در عين حال اتهام هم است، تعريف ميكند، “قتل برادران ايرانيم”، “شكنجه هايي كه بر روي دوستان همكلاسي ام اعمال شد“. همچنين فريادي است براي افشاي بي عدالتي كه در حق همه مخالفين روا شده است. “براي صحبت كردن، فقط وجود خودم برايم باقي مانده بود”. براي اين دو “ترغيب كننده“، دادستان جمهوري درخواست مجازات تعليقي مي كند. احساس مي شود كه اين فقط براي حفظ ظاهر است. او ميگويد: “توصيه ساده تنها براي يك خودكشي نمي تواند كافي باشد... ما در اينجا در كيس آلت دست قرار دادن رواني نيستيم كه قرباني را از هرگونه تشخيص محروم كرده باشد“. دو جمله از يك دادخواست دادستاني كه حاكي از حكم تبرئه يي است كه بزودي اعلام خواهد شد.

در 19 ژوئن 2003، دو روز پس از دستگيريهاي دسته جمعي، فوريت براي دولت فرانسه متوقف كردن كشتار “شهدا“ مي باشد و اينكه بر اين خودسوزيها كه كشور حقوق بشر را لكه دار ساخته، نقطه پاياني بگذارد. بايد مريم رجوي را آزاد كرد. مصيبت قاضي بروگير شروع مي شود. چند روز بعد، شعبه اتهام دادگاه استيناف پاريس در مخالفت با نظر قاضي بروگير، دستور آزادي افراد زنداني شده را صادر مي كند. در نبود هيچ سند و مدرك مشخصي، قضات فقط اتهام عضويت در مجاهدين، سازماني كه در ليست اروپايي سازمانهاي تروريستي قرار دارد، را بر عليه آنها حفظ كردند. در حاليكه اين افراد عضو شوراي ملي مقاومت ايران هستند كه در اين ليست قرار ندارد. به عقيده گروه وكلا، “بسيار عجيب است كه مقامات فرانسوي وانمود مي كنند كه اين قضيه را [به تازگي.م] كشف كرده اند در حالي كه از بيش از بيست و دو سال پيش، آنها كاملا در جريان حضور، تعهدات و فعاليتهاي ساكنان اورسوراوآز قرار داشتند، جايي كه هزاران ايراني تبعيدي، پناهندگان، شخصيتهاي سياسي از همه كشورها و روزنامه نگار ها به آنجا تردد داشتند. بعلاوه، سرويسهاي پليس، از جمله DST همواره حفاظت اشخاصي را كه دراور زندگي مي كنند، در برابر تهديداتي كه سرويس هاي ايراني عليه آنها اعمال مي كنند، تامين كرده اند”. يك مشاهده ظنز آميز: “اين حفاظت از سوي سرويس هاي فرانسوي البته امكان يك نظارت دائم را هم فراهم مي كرد. ولي هيچگاه كمترين فعاليت غيرقانوني مشاهده نشد... هيچ كسي از اين امر بي اطلاع نبود كه اين پناهندگان سياسي تسليم بشو نبودند و مي خواستند كه عليه رژيمي كه دركشورشان ترور را حاكم كرده و در عين حال صلح جهاني را به خطر انداخته ، به مقاومت ادامه دهند».

از همان شروع، دادگستري اداري فرانسه، “كه مماشات كمتري نسبت به دادگستري ضد تروريستي از خود نشان مي داد (از كتاب ايو بونه)“، به خالي بودن پرونده پي مي برد: هيچ سلاحي به جز كامپيوترها كه در فايل هاي آنها هيچ سند قانع كننده اي يافت نمي شود، در اور ضبط نشد. هيچ مدرك مخفي هم پيدا نشد. احكام اوليه اخراج لغو شدند.

در طي چند ماه، بادكنك تور ضد تروريستي بادش خالي مي شود و تصميم هاي تبرئه از سوي دادگاه ها يكي پس از ديگري صادر مي شوند. بايد واقعيت را پذيرفت: هيچ مدركي در رابطه با دو اتهام – شركت در يك اقدام تروريستي و تامين مالي تروريسم- ثابت نشد. كاري كه مانده، حفظ ظاهر پس از اين برزينا مي باشد [شكست معروف ناپولئون (برزينا نام رودخانه يي است در روسيه كه شمار زيادي از قواي ناپلئون هنگام عقب نشيني از آنجا، در آن غرق شدند.م] در اور، مبلغ قابل توجهي – نه ميليون يورو – ضبط شد. از آنجا كه قادر نبودند نشان دهند كه اين پول براي تامين مالي اقدامات تروريستي مي باشد – شوراي ملي مقاومت ايران ميگويد كه اين پول عمدتا صرف حمايت از چهار هزار پناهنده ايراني در اردوگاه عراقي اشرف مي شود، اردوگاهي كه تحت كنترل آمريكا مي باشد! – در نظر دارند كه اتهام را به موارد جرائم عادي تغيير دهند. دو اتهام اصلي بادش خالي شد. يك اتهام سومي كه آن هم سرنوشتش به همان اندازه قبلي ها نامشخص است. ولي تنها “فايده“ اش براي تهران اين است كه مقاومت را از پول و كامپيوترهايش باز هم براي ماه هاي طولاني باز محروم مي كند. به عقيده گروه وكلا، “چاره ديگري به جز بستن پرونده كه به اين پروسدور كه شبيه يك سركوب واقعي است، پايان دهد، باقي نمانده است. مشروعيت و اعتبار دادگستري فرانسه در گرو آن است”.

پنج سال بعد از آن، دادگاه عدالت اروپا نامگذاري OMPI در ليست سازمانهاي تروريستي اروپا را لغو كرد. انگلستان كه در منشأ اين نامگذاري بود، توسط دادگاه استيناف لندن مجبور شد كه OMPI را از ليست خود خارج سازد. ولي فرانسه مقاومت مي كند. نيكلا ساركوزي به عنوان رئيس دوره يي اتحاديه اروپا در نيمه دوم سال 2008 هيچ كاري براي اينكه تصميم دادگاه عدالت اروپا در فرانسه اجرا شود، انجام نداد. او تهران را به خاطر برنامه هسته يي اش سرزنش ميكند ولي با تعقيب مخالفانش، رژيم ملاها را خشنود مي سازد. قراردادهاي زيباي توتال چه اين پرونده بسته شود يا نشود، دستگيريهاي دسته جمعي اور اجازه داد كه دارايي هاي مخالفين ايراني از پنج سال پيش توقيف شود و از امكانات خود محروم شوند – پنج سال بعد، عليرغم خالي بودن پرونده، عليرغم حكم دادگاه اداري پونتوآز مبني بر اينكه هيچ چيز نشان نمي دهد كه اين اعضاي مقاومت رفتاري در كشور داشته باشند كه حاكي از نقض امنيت كشور و امنيت عمومي باشد – كامپيوترها كه ديسك سخت آنها را بيهوده آناليز كرده اند، هنوز پس داده نشده اند.

حالا اين سوال مطرح است: علت طرد اپوزيسيون ايران از سوي دولت فرانسه چيست؟ دليل اين تغيير رفتار ناگهاني در اوايل سال 2003 در قبال مقاومت بر عليه رژيم ملاها چيست؟ شوراي ملي مقاومت ايران اطمينان ميدهد كه به دلايل اقتصادي مي باشد. و يك كرونولوژي از سير وقايع كه ظاهرا مطابقت هم ميكند، ارائه مي دهد. از سال 2002، مبادلات اقتصادي بين فرانسه و ايران رشد قابل توجهي داشته اند (افزايش 28 درصدي صادرات). فرانسه پس از آلمان و امارات، سومين كشور صادركننده به ايران مي باشد. فوريه 2003: افتتاح ميدان گازي آف شار پارس جنوبي با شراكت گروه فرانسوي توتال، پتروناس مالزي و گازپروم روسيه. در ماه مي 2003، يك ماه قبل از دستگيريهاي دسته جمعي، يك پروتكل موافقت نامه اقتصادي بين فرانسه و ايران به امضا رسيد. فرانسوآ لوس، وزير مشاور در امور تجارت خارجي يك توافقنامه “حمايت از سرمايه گذاريها“ به نفع شركت هاي فرانسوي، در تهران امضا مي كند. طبق ماده 4، فرانسه در همه فعاليتهاي اقتصادي و تجاري در ايران از الويت مطلق برخوردار است. 12 ژوئن 2003: نامزدي كمپاني هاي نفتي توتال (فرانسه) و بي.پي. (انگلستان) براي انعقاد قرارداد مربوط به حوزه بنگستان به ارزش 2 ميليارد دلار پذيرفته شد. در 22 ژوئن 2003، پنج روز بعد از دستگيريهاي دسته جمعي اور، با اينكه گروه بريتانيايي بي.پي. در وضعيت بهتري در رابطه با فاز 12 ميدان گازي پارس قرار داشت، اين شركت توتال بود كه در مناقصه برنده اعلام شد.

اعضاي مقاومت ايران به نحو بسيار خوبي مطلع هستند. اول از همه نيز، در مورد آنچه در كشورشان مي گذرد. و اين نه تنها به لطف پناهندگاني كه در سر راه خود به تبعيد، در اور هم توقف مي كنند، بلكه همينطور به لطف همدستي هايي كه در دستگاه دولتي ايران از آن برخوردارند. و ظاهرا در بالاترين سطح. شاهد آن هم اسنادي است كه آنها در پشتيباني از گفته هايشان سخاوتمندانه در اختيار خبرنگاران مي گذارند. اعضاي اين مقاومت شگفت انگيز هستند و به صورت دو نفري كار مي كنند: يكي از آنها كه به نحو بسيار خوبي فرانسه صحبت مي كند و پيام را مي رساند و ديگري نفر “سياسي“ كه بر روي پيامي كه بايد انتقال يابد، تاكيد مي گذارد. آنها خوشپوش و بي اندازه مودب هستند و از قبل با دفاتر سردبيري روزنامه هاي بزرگ سراسري قرار مي گيرند. در پايان ملاقات هم، كوهي از مدارك به شما مي دهند كه نمي دانيد از كجايش شروع به خواندن كنيد.

يك تلكس محرمانه وزارت امور خارجه، يك كتاب سفيد در مورد مجاهدين و ظلم هايي كه بر شوراي ملي مقاومت آنها روا شده است (آنها تاكيد ميكنند كه اين عنواني است كه “از شوراي ملي مقاومت ژان مولن گرفته شده است”)، نسخه هايي از نشريه پارلماني در فرانسه كه از مبارزه آنها سخن ميگويد و حمايت هاي سياسي شان در ميان سياستمداران را بر مي شمرد. و البته سخنراني هاي “بسيار مهم” رهبر و سمبلشان، مريم رجوي.

هر بار آنها در موقع خداحافظي بر روي ظلمي كه بر جنبش آنها روا شده، تاكيد مي ورزند و “توطئه“ كشورهاي بزرگ اروپايي را كه به خاطر منافع يا پراگماتيسم، بيشتر كارت تهران را بازي ميكنند تا كارت مقاومت را، و حاضر نيستند آن را به عنوان آلترناتيو دمكراتيك رژيم ملاها به رسميت بشناسند، افشا مي كنند. براي توضيح علت اين توطئه، مجاهدين مهربانانه جزوه يي ارائه مي دهند (“آن روي مخفي قراردادها”) كه جدول زماني قراردادهاي امضا شده بين توتال و رژيم ايران را از سال 1997 در بر دارد.

از شما خواسته مي شود كه از آن نتيجه گيري كنيد كه همه تصميم هاي اخذ شده توسط پاريس مستقيما با گسترش اين توافقات اقتصادي رابطه دارند. هر چند اين توضيح از جذابيت برخوردار است، ولي كاملا قانع كننده به نظر نمي رسد. اين امر كه از سال 1997، فرانسه كه تا آن موقع بسيار ساده لوحانه رفتار كرده بود، پيوندهاي تجاري خود با رژيم ملاها را گسترش داده است، قابل انكار نيست. در اين زمينه عقب افتادگي هايي، لااقل در مقايسه با ايتاليا، وجود داشت. چرا بايستي ميدان را به نفع انگليس، روسيه، چين و حتي ظاهر تغيير داده هاي ايالات متحده آمريكا رها كرد درحاليكه تهران به دنبال آن است كه با يك سنگ دو هدف را بزند: خروج از ايزولاسيون اش با امضاي قراردادها با گروه هاي خارجي؟

تحت هدايت كريستوف دو مارژري، رئيس آينده توتال، اين كمپاني فرانسوي با موفقيتي كه هنوز مورد حسادت رقبايش است، اين فرصت را در هوا قاپيد. به عنوان آب سرد بر سر كساني كه در پيشرفت توتال در ايران نشاني از شيراكيسم نفتي را مي بينند، بايد بگوييم كه اولين توافق بزرگ در سال 1997، در زمان رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني ميانه رو به امضا رسيد. ارزش آن 2.4 ميليارد دلار بود و به گفته مقاومت ايران با فساد مالي همراه بوده است. چنين قراردادي كه كه در يك پريود حساس – يعني در زماني كه كشورهاي اروپايي به دنبال حكم دادگاه برلن در قضيه سوء قصد عليه رستوران كردي ميكونوس (1) سفراي خود را فرا ميخوانند- بسته شده، تنها مي تواند توسط نخست وزير، كه در آن زمان ليونل ژوسپن بود، اجازه داده شده باشد.
چشم در چشم معامله شيريني است. با همراهي شركت روسي گازپروم و شركت مالزيايي پتروناس, توتال (كه 40% سهم كنسرسيوم را در دست دارد) بهره برداري از ميدان گاز پارس جنوبي را بدست مي آورد. در فوريه 2004, باز هم در معيت پتروناس, توتال با شركت ملي نفت ايران در بهره برداري از يك كارخانه گاز مايع طبيعي در پارس جنوبي شريك مي شود (مبلغ قرارداد دو ميليارد دلار). آيا مبارزه با مقاومت ايران شرط غير قابل اجتناب امضاي قراردادها بوده است؟ واقعيت موزون تر از اين است. اينكه فرانسه ظرف بيست سال مراقب گسترش تجارت خود با ايران وحفاظت از تغذيه نفتي خود باشد يك چيز است, ولي اظهار اينكه دولتهاي متوالي سياست خارجي خود را صرفا بر اساس حفاظت و پي گيري قراردادهاي سودآور متكي كرده باشند مبالغه آميز است. تصميم ”همراهي” ايران قبل از هر چيز سياسي و حاصل يك برآورد ژئواستراتژيك مي باشد. از نظر ديپلماسي فرانسه, ايران يك بازيگر اصلي در منطقه اي قابل انفجار مي باشد. تاريخش, ثروتهايش, سطح بالاي فرهنگي مردمش, اراده اش براي برسميت شناخته شدن همه از آن معبري غير قابل اجتناب براي حل و فصل هر درگيري – و در صورت فراموش كردنش يا دستكم گرفتنش – نقطه شروع براي هر فتنه اي مي باشد. روشن است كه رژيم آخوندها الگو مناسبي نيست, ولي در عين حال زماني كه به شاه رضا پهلوي هم براي برنامه هسته اي اش كمك مي كرديم زياد از خودمان سئوال نمي كرديم, حتي در مقابل نقض حقوق بشر توسط ساواك. توجه داريم كه واواك آخوندها, وارث بحق ساواك, نه چارچوب كار و نه روشهاي خود را چندان تغيير نداده است!آخوند يا غير آخوند, ايران كشوري نيست كه بتوان بحال خود رهايش كرد. برعكس, بايد هر كاري مي شود انجام داد تا آن را به دامان جامعه بين المللي باز گرداند, و وادارش كرد به قواعد آن احترام بگذارد. اين مدتهاست كه سياست فرانسه را تشكيل مي دهد. در نقطه شروع, اين سياست كه نقطه تلاقي تاريخ, ژئوپليتيك و تعادل قواي فعلي است, حاصل ملاحظات تجاري نبوده است. ولي مي شود گفت تناقضي با تجارت نداشته و وقتي روابط مطلوب بر قرار شود, قطعا نفت و گاز ايران مكمل ساير دستآوردها خواهد بود. اين تصميم به همراهي و هم نوايي با ايران بخصوص مديون اراده ژاك شيراك است. رئيس جمهور فرانسه, با دقتي كه فقط كساني كه نسبت به وي قضاوت منفي دارند را متعجب مي كند, عمق مسائل ايران, و خطراتي كه يك رژيم منزوي و جزامي مي تواند نه تنها متوجه منطقه بلكه متوجه جهان بكند را مي شناسد. اين تحليل البته براي توجيه تصميم وي كافي نيست. مثل هميشه در مورد او, بايد پراگماتيسم وي را در نظر گرفت. او بهاي سنگيني براي ”آشنايي” خود با ايران تروريست پرداخته است. زماني كه نخست وزير ميتران بود, ناچار بود وضعيت مشكلي با ايران را حل و فصل كند. بطور مشخص ”جنگ سفارتها” را كه در دسامبر 1987 , با اخراج وحيد گرجي (كارمند بالاي وزارت خارجه ايران) و پل توري, كنسول فرانسه در تهران, بعد از يك محاكمه ساختگي, پايان پذيرفت. بشكلي غريب, يك ماه بعد از اين مشكل گشايي, خبر آزادي پنج گروگان فرانسوي كه در لبنان دربند بودند رسيد. اين نشان مي داد شيراك طرف حسابهاي درستي پيدا كرده است. وي بشكل سر بسته اين موضوع را, با اقرار به اينكه آزادي گروگانها اجازه خواهد داد روابط با ايران عادي شود, اعلام كرد. وي بهاي اين آزادي را زماني پرداخت كه ماه بعد, شارل پاسكوا پانزده مخالف ايراني را به گابن اخراج كرد. امري كه منجر به يك تودهني علني از جانب فرانسوا ميتران بخاطر نقض حقوق پناهندگان شد. انعكاس اين معاملات فرانسه و ايران در كارزار رياست جمهوري سال 1988 از طريق تلويزيون در مقابل ديدگان مردم قرار گرفت. مباحثه ميتران-شيراك زماني اوج گرفت كه نخست وزير مي خواست رئيس جمهور را وادار كند – در پخش مستقيم و ”چشم در چشم” – كه وي در جريان شرايط گذاشته شده توسط ايران براي حل مسئله انيس نقاش (محكوم به حبس ابد بخاطر تلاش براي ترور شاپور بختيار, نخست وزير شاه ايران) در مقابل آزادي گروگانها قرار داشته است. چيزي كه ميتران عالي به آن پاسخ داد:«چشم در چشم, من اين را رد مي كنم.» شيراك با دروغگو تر از خود روبرو شده بود. او ضربه ماكياوليستي طرف مقابل را دريافت كرد, ولي در عين حال اصل موضوع را به جيب زد: آزادي گروگانها و عادي كردن روابط با ايران. همه چيز آماده است كه ديپلماسي فرانسه بعنوان طرف حساب مرجح, حداقل مسموع, وارد صحنه شود و امور رو به حل برود. شيراك عجيب و غريب است. در جايي كه سايرين بدنبال انتقام گيري مي بودند, و اينكه بشكل قهر آميز به رفتار زشت آيت الله ها پاسخ داده شود, او ”قدم بعدي” را بر مي دارد كه دستآوردي هم بهمراه دارد. بدون اينكه چيزي را فراموش كرده باشد. اگر بعد از تسويه حسابهاي ديپلماتيك امور از سر گرفته شده اند, اين امتيازي است كه ايران همچنان بعد از بيست سال از آن كوتاه نيامده است: محكوم كردن اپوزيسيون تبعيدي ايران و مانع توانايي آسيب رساندن آن شدن. در سال 2004, اين موضوع مشكل زيادي ايجاد نمي كرد زيرا از سال 2001, در يك پاسكاري و بدون هيچ مبناي حقوقي, انگلستان كه خود نيز به نفت ايران علاقمند بود, اتحاديه اروپا را قانع كرده بود مجاهدين خلق ايران را در ليست سازمان هاي تروريستي قرار بدهد. چهار سال بعد, در سال 2008, شاهد بوديم كه اين نام گذاري – كه از جانب بلند پايه ترين مقامات قضايي انگلستان ”شرم آور” خوانده شده بود – باطل شد. در اين ميان, كشورهاي دمكراتيك اروپايي با دست باز به ارضاي آخوندها از طريق تحت تعقيب قرار دادن مخالفانشان ادامه مي دادند! و اين بايد اساسا فرانسه مي بود كه به اين امر اهتمام ورزد چون اپوزيسيون تبعيدي ايران مقر خود را در اوور سور اواز مستقر كرده بود. كمترين چيزي كه مي شود گفت اين است كه با تكيه بر يك طبقه بندي اروپايي كه امروزه مردود شده, فرانسه نه تنها اين كار را وجه همت خود ساخته بلكه در آن سنگ تمام گذاشته است.
ترويكا و زدو بندچرا پرداختني چنين طولاني به ايران و سرنوشت كه بر سر مقاومت ايران وارد آمده است (در اين كتاب –م)؟ بي شك به اين خاطر كه در اينجا در قلب مصلحت حكومتي هستيم, همان كه رهبران را وادار ميسازد كه مسير را ترسيم كنند, وقتي كه تصميمي ميتواند منجر به يك خطا شود, كم ضرر ترين راه را انتخاب كنند, گفته ميشود كه مصلحت حكومتي, چهره ندارد. براي من ولي چهره يك قرباني را دارد, صديقه مجاوري, زن جوان ايراني كه در فرانسه به خاطر اينكه تصور ميكرد او را به گابن اخراج خواهند كرد خودسوزي كرد. همچنين هر گز چهره بدون لب محمد كه اينهمه «عاشق زندگي» است را فراموش نخواهم كرد. مدتها تصور كردم كه اين جمله دو ويلپن - «نيكولا ساركوزي مشغول تدارك عمليات در اين رابطه است»- بدون اين كه بخواهد سرنوشت آنها را مهر زده بود. اما همه چيز را يكجا نمي دانيم. منجمله اينكه «موج دستگيري اور سور اواز» بسيار قبل تر از ديدار خرازي – ويلپن تدارك ديده شده بود. شاهد امر بولتن محرمانه وزارت اطلاعات ايران مورخ ژوئيه 2003 , يك ماه بعد از موج دستگيري است. «توزيع محددو- 5. عمليات مزبور , كه در نوع خود بي سابقه است , دو سال و نيم پيش توسط سرويهاس فرانسوي د اس ت برنامه ريزي شده ست و مراحل قضايي به مرور پيشرفت كرده است. جزئيات توسط سرويسهايمزبور طي جلسات تبادل ميان د اس ت و وزارت اطلاعات بررسي شد. بر اساس آنچه كه برنامه ريزي شد , 16 تن از اعضاي منافقين ( كلمه اي كه معني اش «تروريست» و «دورو» ميباشد و تهران با آن مجاهدين را كه معني اش «رزمنده » است نام ميبرد.) در فرانسه بخاطر دست داشتن در عمليات تروريستي مورد محاكمه قرار خواهند گرفت.»در نتيجه همه چيز از خيلي وقت پيش نوشته شده بود, بجز رويكرد وسترن گونه قاضي بروگير, خشونت حمله , بي حرمتي به مريم رجوي كه از روسريش اش محروم گرديد. همه چيز نوشته شده بود تا شكست قضايي با نون ليو هايي كه مثل باراني كه در منطقه گراولوت ميريزد باريد, تا جايي كه در بخش ضد تروريستي, امروز در قبال «دريادار» بروگير, اين پيشاهنگ عدالت ضد تروريستي درخشان, تبديل شده است به رئيس فردي كار. بعضي از همكاران, كه زياد نسبت به تقويم هاي سياسي نفوذ پذير نبودند, از رفتن او ناراحت نشدند. در 2007 او كت انتخابات مجلس را به تن كرد و با ماشين ضد گلوله «در نزد رأي دهندگان فخر ميفروخت كه بسياري سو ء قصدها را كه هيچكس صداي آن را نشنيده است خنثي كرده است.»عمليات ضد مجاهدين در تقويم بين المللي ثبت شده بود. تقويم ترويكا (فرانسه, آلمان و انگلستان), كه توسط اتحاديه اروپا مسئول كسب توافق ايران براي توقف فعاليتهاي غني سازي اورانيومش شده بود. اگر ايران بعد از «توافق قابل قبول در طولاني مدت» را قبول ميكرد, اروپا در نه ماده همانگونه كه پروتوكل وين در 2004 فاش ساخت متعهد ميگرديد.در ميان نه تعهد (حق ايران براي هسته اي صلح آميز, همكاري روسيه و ايران در زمينه رئاكتور, حمايت براي كسب رذاكت تحقيقاتي اب سبك و غيره...) يكي هست, شماره شش, كه هيچ ربطي به پراكندگي هسته اي و يا غني سازي اورانيوم ربطي ندارد : «اتحاديه به قلمداد كردن مجاهدين خلق به عنوان سازمان تروريستي ادامه خواهد داد.» به اين ترتيب , سه كشوري كه از سوي اتحاديه اروپا مأموريت داشتند, به درخواست ايران حق ميدادند, شعاري خسته كننده كه هدفش خلاص شدن از هر گونه اپوزيسيون در خارج است. تنها ساده لوحان از چنين زدوبندي تعجب خواهند كرد. چه وزني اعضاي مقاومت در تبعيد در مقابل كشوري دارند كه در ترازو در زمينه صلح جهاني ما به اضاء همكاري اش قرنطينه كردن آنها را مطالبه ميكند؟

۱۳۸۸ فروردین ۸, شنبه

انتقال ساكنان اشرف مطلقاً غير قانوني , از مصاديق بارز جنايت عليه بشريت

همزمان با سفر پاسدار علي لاريجاني, رييس مجلس آخوندي به عراق, موفق الربيعي, براي استمالت از فاشيسم ديني حاكم بر ايران , در يك كنفرانس مطبوعاتي در بغداد, به تكرار دعاوي غير قانوني عليه سازمان مجاهدين خلق ايران و ساكنان شهر اشرف پرداخت و از جمله گفت در نظر دارد ساكنان كمپ اشرف را به مناطق دورتر منتقل كند.
اظهارات آقاي ربيعي مبني بر انتقال ساكنان اشرف به يك منطقه ديگر عراق مطلقا غير قانوني است و زمينه سازي براي يك فاجعه انساني در اشرف است. ساكنان اشرف هرگز خانه و شهري كه 23 سال است در آن زندگي ميكنند و همه چيز آنرا خود ساخته اند, ترك نخواهند كرد.بخلاف حرفهاي ربيعي حضور مجاهدين در عراق كاملا قانوني است. آنها پناهندگان سياسي و افراد حفاظت شده تحت كنوانسيون چهارم ژنو هستند و اخراج اجباري آنها از عراق و يا جابجايي اجباري آنها در عراق نقض پرنسيپهاي شناخته شده بين المللي از جمله قانون انساندوستانه بين المللي و در عداد جنايت عليه بشريت است.طبق آرتيكل 7 اساسنامه دادگاه جنايي بين المللي جابجايي يك جمعيت از مصاديق جنايت عليه بشريت است.
حرفهاي ربيعي عليه مجاهدين و ساكنان اشرف در هفته هاي گذشته تماما ديكته شده از سوي فاشيسم ديني حاكم بر ايران است. خامنه اي ولي فقيه رژيم آخوندي روز 28 فوريه با لحن آمرانه اي به رييس جمهور عراق گفت ”انتظار اين است كه جنابعالي و جناب آقاي مالكي نخست وزير عراق، به صورت جدي عملي شدن توافق ها و تفاهم هاي دو جانبه را پيگيري نماييد.....توافق دو جانبه درخصوص اخراج مجاهدين از عراق بايد عملي شود و ما منتظر تحقق آن هستيم” متعاقبا رفسنجاني براي مذاكره پيرامون چگونگي اخراج مجاهدين از عراق يك سفر يك هفته اي به اين كشور داشت و هم اكنون چندين روز است لاريجاني در عراق بسر مي برد.
ربيعي در اين كنفرانس مطبوعاتي به صراحت ميگويد اخراج مجاهدين يك قدم بسيار مهم براي بهبود روابط با ايران است و ما ميخواهيم يك شبكه اي از منافع بين ايران و عراق ايجاد كنيم.ربيعي در اين كنفرانس مساحت اشرف را با 100 در صد بزرگنمايي 30 مايل مربع اعلام كرد. وي در اطلاعيه 16 مارس و مصاحبه 21 مارس خود مساحت اشرف را 400كيلومتر مربع ذكر كرده بود. مشاور امنيت ملي دولت عراق توضيح نداد, علت دروغ هفته قبلش چه بوده است و علت عقب نشيني 600 درصديش از كجا ناشي ميشود!
ربيعي در اظهارات غير قانوني خود يك قدم فراتر ميگذارد و وقيحانه مطرح ميكند زنان به كشورشان بر گردند( تلويزيون الحره). به مشاور امنيت ملي عراق بايد گفت بهتر است در پيشبرد منويات آخوندهاي حاكم بر ايران حد نگه دارد. يادآوري ميكنيم هم از نظر قانون انساندوستانه بين المللي و كنوانسيونهاي ژنو, حفظ حرمت و حقوق زنان جاي ويژه اي دارد و نقض حقوق آنها بطور مضاعف جرم محسوب ميشود و هم مردم ايران, هرگونه بي حرمتي در حق زنان مجاهد را هرگز نمي بخشند.
اظهارات آقاي ربيعي مبني بر اينكه مجاهدين تروريست هستند مطلقا بي ربط است. مجاهدين هيچگاه در ليست تروريستي يو ان نبوده اند, 7 حكم دادگاههاي انگلستان و اتحاديه اروپا برچسب تروريستي عليه آنها را لغو كرده است و انگلستان و اتحاديه اروپا رسما مجاهدين را از ليست خود حذف كرده اند, آمريكا نيز پس از 16 ماه تحقيقات اعلام كرد كه هيچ اتهامي متوجه افراد مجاهدين در عراق نيست و به همين خاطر استاتوي آنان را به عنوان افراد حفاظت شده تحت كنوانسيون چهارم ژنو برسميت شناخت.
ربيعي بنحو مضحكي مدعي شده است كه ساكنان اشرف شستشوي مغزي شده اند, ما مي توانيم آنها را در اماكن جديدي اسكان بدهيم و از رهبرانشان كه 15- 20 نفر هستند جدا كنيم تا بطور عادي زندگي بكنند. معلوم نيست موفق الربيعي اگر اين اندازه نگران سلطة يك گروه كوچك بر مقدرات ساكنان اشرف است, چرا ارتباطات 3400 نفر ديگر را با جهان خارج قطع كرده است و اجازه نميدهد كسي از اشرف بازديد كنند. همچنانكه پيش از اين نيز در اطلاعيه 22 مارس دبيرخانه شورا نوشته است, اگر موفق الربيعي درست ميگويد, بهتر است ممنوعيت ورود خبرنگاران و هياتهاي خارجي را به اشرف لغو كند تا جهان ازاين ” مغزشويي” و از ماهيت و عملكرد اين رهبران مطلع شود. هم اكنون دهها هيات از كشورهاي مختلف اروپايي, آمريكايي و عربي از ابتداي سال 2009 در انتظار دريافت ويزا و اجازه ورود به اشرف از سوي دولت عراق مي باشند. آژانسهاي مختلف آمريكايي ساكنان اشرف را در سال 2003 و 2004 بطور خصوصي و بدون هيچگونه ناظري, يك به يك مورد مصاحبه قرار داده و از آن پس هم هر سال اين سؤال را در برابر تك تك افراد قرار دادهاند كه آيا مايل هستند بروند يا در اشرف بمانند؟ علاوه بر اين در ماههاي گذشته كميته بين المللي صليب سرخ سه بار و هر بار سه روز را در اشرف بسر برده و با بسياري از ساكنان به تنهايي و آزادانه بحث و گفتگو كرده است.قبل از آن نيز در سال 2007 هياتي از يونامي چند روز در اشرف بسر برد. هياتهاي مختلف از كشورهاي اروپايي و آمريكا و كانادا و پارلمان اروپا نيز تاكنون بارها و بارها به اشرف رفته و همه چيز و همه كس را از نزديك ديده اند. اما از ابتداي امسال نيروهاي عراقي از ورود اين هياتها جلوگيري ميكنند.در روزهاي 7 و 8 اسفند گذشته( 25 و 26 فوريه) نيز هيأت رسمي عراقي مصاحبه هاي خصوصي خود را با ساكنان اشرف را با حضور افسران آمريكايي آغاز كردند اما بعد از مصاحبه با 168 تن از ساكنان, طرف عراقي بدون هيچ توضيحي اين مصاحبه ها را قطع كرد و پس از گذشت يك ماه هنوز از سر گرفته نشده است.
ما به آقاي ربيعي خاطر نشان مي كنيم اين نه روزهاي مجاهدين در عراق بلكه روزهاي رژيم آخوندي است كه در تهران به شمارش افتاده است و به همين دليل است كه اين اندازه از مجاهدين بي سلاح و محصور اين اندازه وحشت دارند و از ولي فقيه تا رييس جمهور و همه مهره هاي ريز و درشت آن از خطر مجاهدين و ضرورت خروج آنها از عراق صحبت ميكنند.
از آنجايي كه دروغهاي موفق الربيعي با الگوي ولايت فقيه مصرفي جز توجيه نقض حقوق ساكنان اشرف و زمينه سازي براي يك فاجعه انساني ندارد, مقاومت ايران, بار ديگر همه سازمانهاي بين المللي ذيربط بخصوص كميته بين المللي صليب سرخ, كميسارياي عالي پناهندگان ملل متحد, كميسر حقوق بشر ملل متحد و يونامي و همچنين مراجع مذهبي و احزاب و شخصيتهاي سياسي و پارلماني عراقي را اعم از شيعه و سني و مسيحي و همچنين عرب و كرد و تركمن و همچنين همه رسانه هاي جمعي را فرا ميخواند تا نمايندگان خود را به بازديد از قرارگاه اشرف بفرستند و پيرامون دروغهاي موفق الربيعي تحقيق و گزارش تهيه كنند.در اشرف چيز مخفي وجود ندارد و نمايندگان مزبور و خبرنگاران مي توانند به هر كجا خواستند بروند و با هر كس كه خواستند گفتگو كنند. از آقاي ربيعي هم ميخواهيم از ورود اين هيأتها به اشرف , ممانعت به عمل نياورد.

دبير خانه شوراي ملي مقاومت ايران8 فروردين 1388(28 مارس 2009)

۱۳۸۸ فروردین ۷, جمعه

گفتگوي محمد محدثين با الجزيره نت در باره مجاهدين در اشرف

محمد محدثين هر گونه تمكين مقامهاى دولت عراق در برابر خواسته هاى آخوندها را محكوم نمود .
مسئول كميسيون خارجه شوراى ملى مقاومت, درپاريس درمصاحبه يى با الجزيره نت،هرگونه تمكين مقامهاى دولت عراق رادربرابرآنچه خامنه اى درباره مجاهدين دراشرف ديكته مي كند،محكوم كرد وآنرا نقض الزامات قانون بشردوستانه بين المللى،ارزشهاى انسانى وسنتهاى عربى دانست.
محمدمحدثين مقايسه بين وضعيت سازمان مجاهدين خلق ايران باحزب كارگران كردستان تركيه ازسوى نخست وزيرعراق را رد كرد. به گزارش الجزيره نت از يك مصاحبه اختصاصى درمقرشوراى ملىمقاومت ايران در پاريس با مسئول كميسيون خارجه اين شورا، محمد محدثين ساكنان قرارگاه اشرف را پناهندگان سياسى كه از 23سال پيش با اجازه رسمي دولت عراق ساكن هستند توصيف كرد. او فشارهايى را كه ساكنان اشرف بعد از انتقال حفاظت قرارگاه از نيروهاى آمريكايى به ارتش عراق در ژانويه گذشته در معرض آن قرار گرفته اند رامحكوم نمود.
محدثين به يورش نيروهاى عراقى به ساختمان متعلق به مجاهدين در اشرف و ساير فشارهاى وارده اشاره كرد و درباره شايعات انتقال مجاهدين به نقاط ديگرى از عراق مانند منطقه صحرايى نقره سلمان نزديكى مرز عربستان سعودى گفت: هرگونه جابجايى ساكنان اشرف از نظر مجاهدين مطلقا غيرقابل قبول است. اين اقدام هم‌چنين براى سازمانهاى حقوقى و انساندوست كه به شدت مخالف هر جابجايى اجبارى ساكنان قرارگاه در داخل يا خارج عراق هستند غيرقابل قبول ميباشد.
الجزيره نت: اين مخالف ايرانى معتقد است كه مردم عراق با همه مذاهب و نژادهاى آن مخالف هرگونه تعرض به حقوق ساكنان اشرف هستند. محدثين تأكيد كرد كه مجاهدين خلق به هيچ جايگزينى براى اشرف فكر نكرده و نخواهند كرد. هدف نهايى از اين كار تحكيم كنترل آخوندها در عراق و گسترش نفوذشان در منطقه است، اما دولت عراق از اخراج مجاهدين هيچ سودى نمي برد.
محدثين در همين خصوص، مواضع نخست وزير پيشين عراق اياد علاوى، رئيس جبهه گفتگوى ملى و نماينده پارلمان صالح مطلك و روحانى شيعه اياد جمال الدين را ستود و از دولت عراق خواست تا از تلاش عليه قرارگاه اشرف دست بردارد.
او خاطرنشان كرد. خانم مريم رجوى, در نامه يى به دبيركل سازمان ملل متحد تأكيد كرده است, كه راه حل اين مشكل در به عهده گرفتن مسئوليت حفاظت قرارگاه به نيروهاى آمريكايى در عراق مي باشد.محدثين افزود جنبش مجاهدين كه در سال 1965 تاسيس شده است به مخالفت با رژيم ولايت فقيه ادامه خواهد داد و خواستار ايجاد يك نظام دموكراتيك مبتنى بر جدايى دين از دولت در ايران مي باشد.



۱۳۸۸ فروردین ۶, پنجشنبه

گزيده اي از اخبار مقاومت

كميسارياى عالى پناهندگان خواستار توقف هر گونه اقدام عليه جان و امنيت ساكنان اشرف شد.
كميسارياى عالى پناهندگان ملل متحد اعلام كرد، در موارد متعدد ازكليه طرفهاى ذيربط درخواست كرده است. از هرگونه اقدامى كه جان و امنيت ساكنان اشرف را به خطر مياندازد خوددارى نمايند.كميساريا در نامه خود به ر ئيس كميته پارلمانى بريتانيا براى آزادىايران خاطرنشان كردكه درهماهنگى نزديك با ارگانهاى صاحب اختيار،بر همين موضوع تأكيد خواهد نمود و به تلاش براى يافتن راه حلهاىانساندوستانه مقتضى ادامه ميدهد.
درنامه كميسارياى عالى پناهندگان ملل متحد بتاريخ 18مارس2009 در مورد وضعيت اعضاى مجاهدين خلق ايران در كمپ اشرف در عراق آمده است: ”كميسارياى عالى پناهندگان سازمان ملل از وضعيت افراد در اشرف و بيانيه هاى اشاره شده كاملاًًًًًًً آگاه است بنظر ميرسد ساكنان اشرف خود به نحو مستقيم تر تحت پوش حقوق حفاظتى ايجاد شده توسط ارگانهاى ذيربط با قوانين بين المللى، به‌ويژه حقوق انساندوستانه بين المللى و حقوق بشر بين المللى و سازمانهايى قرار دارند كه مسئول تضمين تبعيت از آن حقوق و التزامات هستند. با اين همه، كميسارياى عالى پناهندگان سازمان ملل متحد، به عنوان يك سازمان بشردوست، در موارد متعددى از كليه طرفهاى ذيربط درخواست كرده است از هرگونه اقدامى كه جان و امنيت ساكنان اشرف را به خطر مياندازد خوددارى نمايند.
كميساريا در همين چارچوب به‌ويژه تهديد برگرداندن اجبارى به ايران را متمايز كرده است. كميسارياى عالى پناهندگان ملل متحد بر همين اساس و در هماهنگى نزديك با ارگانهاى صاحب اختيار، به ارائه توضيحات مشابه و تلاش براى يافتن راه حل هاى انساندوستانه مقتضى ادامه خواهد داد.

زندانيان دستگرد اصفهان عيد نوروز را به رهبرى مقاومت تبريك گفتند.

زندانيان سياسى مجاهد و مبارز زندان دستگرد اصفهان، عيد نوروز و آغاز سال 1388 را به خلق قهرمان ايران و به رهبرى مقاومت و به قهرمانان در شهر اشرف تبريك گفتند. در قسمتى از اين پيام آمده است:« ما زندانيان سياسى، محبوس در زندان مركزى اصفهان (دستگرد) فرا رسيدن سال نو، سال 1388را به رهبرى مقاومت ايران مسعود و مريم، به خلق قهرمان ايران، عزيزان در شوراى ملى مقاومت و سازمان مجاهدين خلق ايران، تمامى آزاديخواهان ايران زمين به‌ويژه دلاوران پايدار در شهر اشرف، به آنانى كه جانانه در راه دفاع از حقوقبشر تلاش مىكنند، به زندانيان سياسى مجاهد و مبارز، زندانيان عقيدتى و اقليت هاى قومى و مذهبى در زندانهاى سراسر كشور شادباش مىگوييم و ضمن اعلام همبستگى با خانوادههاى قربانيان رژيم، يكبار ديگر پيشگاه خدا و خلق قسم مي خوريم كه تا آخرين نفس به مقاومت و تداوم مبارزه تا سرنگونى رژيم ولايت فقيه حتى از درون زندانها ادامه دهيم.»

پيام شادباش زندانيان سياسى مجاهد و مبارز از زندان اوين

جمعى از زندانيان سياسى مجاهد و مبارز در زندان اوين، طى پيامى سال جديد را به خلق قهرمان ايران تبريك گفتند و استقرار آزادى در ميهن اسيرمان را آرزو كردند. در قسمتى از اين پيام آمده است:« به باور ما که بعضا و به تناوب بيش از دو سوم از 30سال گذشته را بهعنوان زندانى سياسى، در زندان بهسر بردهايم، زمان يک دگرگونى بزرگ فرا رسيده است. بايد ضمن افشاى ترفندهاى حكومت راه تغييرات را گشود و مصرانه در آن گام نهاد.»

ابراز نگرانى ”عفو بين الملل“ نسبت به مرگ مشكوك زندانيان سياسى در شكنجه گاههاى ايران

سازمان عفو بين الملل نسبت به مرگ مشكوك زندانيان سياسى در شكنجه گاههاى رژيم آخوندى ابراز نگرانى كرد.عفو بين الملل در پايگاه اينترنتى خود با عنوان ”مرگ در زندانهاى ايران، بي اعتنايى مقامهاى زندان نسبت بجان انسانها را برجسته ميكند“ . نوشت: «مرگ اميدرضا ميرصيافى به‌دنبال مرگ يك زندانى سياسى ديگر امير حسين حشمت ساران است كه، در شرايط مشكوكى در 6مارس در زندان درگذشت. او متهم بود كه به خامنهاى توهين كرده است. معاون برنامه خاورميانه و شمال آفريقا عفو بينالملل گفت: شرايطى را كه اين دو قتل در آنها اتفاق افتاده معلوم نيست اما بنظر مى‌رسد كه هر دو مورد ناشى از عدم همكارى مقامهاى زندان با تيمهاى پزشكى بوده است.» عفو بين الملل در ادامه مي افزايد :« شرم‌آور است كه زندانيانى كه كمك حياتى نياز دارند از رسيدگى پزشكى محروم مى‌شوند تا بميرند.» عفو بين الملل در ادامه به ساير زندانيان مجاهد و مبارز كه در شكنجه گاههاى رژيم آخوندى جان سپرده اند اشاره كرد و افزود:« ساير زندانيان نيز در شرايط مشكوك در ايران درگذشته‌اند. عبدالرضا رجبى يك عضو سازمان مجاهدين خلق ايران در 30اكتبر 2008به‌طور غيرمنتظره‌يى در زندان گوهردشت درگذشت. در سال 2006 اكبر محمدى يك دانشجو در زندان اوين جان داد و ولى‌الله فيض مهدوى يك عضو ديگر سازمان مجاهدين خلق ايران نيز كه محكوم به اعدام بود در اثر اعتصاب غذا و محروميت از رسيدگى پزشكى در زندان گوهردشت جان سپرد.»

۱۳۸۸ فروردین ۱, شنبه

مراسم تحويل سال 1388 با حضور خانم مريم رجوي در اورسوراواز در پاريس

يا مقلب‌القلوب والابصار، يا مدبّر الليل و النهار، يا محول الحول والاحوال، حوّل حالنا الى احسن الحال
خدايا احوال مردم ايران را به نيكوترين حالها دگرگون كن!
ـ به نوروز روشنايى و خوشبختى!
ـ به بهار آزادى و حاكميت مردم!
ـ و به گلستان برابرى و عدالت!
عيد نوروز است، هر روزى به ما نوروز باد،
شام ايران روز باد، شام ايران، روز باد.
حلول سال نو بر همه شما مبارك!
- با ياد شهيدان و گلزار پرشراره خاوران
ـ تبريك مىگويم و تبريك مى‌گوييم به هموطنان عزيز،
در شهرها و روستاهاى سراسر ايران!
ـ و ايرانيان دور از وطن در چهار‌ گوشه جهان!
ـ تبريك مى‌گوييم به كوشندگان آزادى و دمكراسى!
ـ به زندانيان سياسى!
ـ به اعضاى ستاد اجتماعى مجاهدين، در داخل كشور!
ـ به اعضا و پشتيبانان شوراى ملى مقاومت!
ـ به اشرفى‌ها و قهرمانانى كه در برابر حمله و محاصره پايدارى مى‌كنند و جهانى را به تحسين و حمايت برانگيخته اند ـ و خجسته و مبارك باد حلول سال نو، بر رهبر مقاومت آزادى‌ستان، مسعود. و درود مى‌فرستم به پسران و دختران دليرم در سراسر ايران كه در چهارشنبه سورى با اعتراض و خيزش خود عليه استبداد سياه ولايت فقيه، ايران اسير را گرما و روشنايى بخشيدند.
خواهران و برادران عزيز،
مثل صداى تيك تاكى كه چند دقيقه پيش، دقيقه‌ها و لحظه‌هاى پايانى را، به سال نو رساند، در تمام سال گذشته، تيك تاك ديگرى در كار بوده و هست كه مبين دوران جديديست. سال 1387، سال پرشكوه مقاومت و ايستادگى و سال اوج گرفتن رويارويى مردم ايران و فرزندان رشيد آنها با حكومت آخوندى در همه جا و در همه عرصه ها بود. اشرف ايستاد و جهانى را به ايستادگى برانگيخت. از سه ميليون شيعه در عراق تا جامع الازهر و مفتى بزرگ اهل تسنن در مصر. از كشيش هاى آمريكايى و كانادايى تا فلسطينىهايى كه در شهرهاى مجروحشان، به گردآورى كمك براى اشرف برخاستند.
هموطنانمان در چهارگوشه جهان هنوز در خيابانها هستند و در تمام سال براى سمبل شرف مردم ايران، شهر اشرف مردم ايران در تكاپو و در جوش و خروش بودند. رويارويى سنگين و پرالتهاب در كانون استراتژيكى نبرد، يعنى اشرف، كه دامنه آن جوامع ايرانيان در كشورهاى مختلف ر ا فرا گرفته، ادامه دارد و اكنون به كارزار بهار بزرگ، يعنى، بهار بزرگ مقاومت ايران ارتقاء پيدا كرده است.
ـ در سال گذشته، مقاومت شما، زنجير ليستهاى تروريستى را در انگلستان و در اتحاديه اروپا از هم گسست. سرمايه‌گذارى عظيم هفت ساله رژيم بر باد رفت و هرچه رشته بود، پنبه شد. نام ايران و مقاومت ايران در دنيا پرآوازه شد و اكثريتهاى پارلمانى در كشورهاى مختلف يكى بعد از ديگرى به حمايت برخاستند.
ـ در داخل ايران، مردم بجان‌آمده، بيش از 7هزار بار در برابر آخوندها برخاستند. در ايوان غرب و مريوان، قيامهاى خونين بپا كردند. كارگران به صدها اعتصاب و اعتراض دست زدند. بازاريان در اصفهان، تبريز و تهران و ساير شهرهاى ايران، اعتصاب كردند. معلمان اصفهان و همدان و فارس و كرمانشاه، دست از كار كشيدند. دانشجويان در تمام سال آرام و قرار نداشتند. دانشجويان پلى‌تكنيك به رويارويى شجاعانه با پاسداران و بسيجى‌ها پرداختند و دانشجويان سهند و شيراز و اصفهان و سيستان و بلوچستان و ساير دانشگاههاى كشور، پيوسته در اعتراض بودند. ولىفقيه ارتجاع مىخواست دانشگاهها را گورستان كند. ولى به چشم ديد كه پهنه دانش و دانشگاه، گورستان ديكتاتورى و رژيم ولايت فقيه است.
آمار جنبش و اعتراض و تظاهرات ثبت شده توسط ستاد اجتماعى مجاهدين در داخل كشور درسال 1387 تا روز 20اسفند، دقيقاً 6315 فقره است كه طبعاً همه موارد را در بر نمىگيرد.
ـ در سال گذشته، در داخل رژيم، از هم‌گسستگى حكومت ولايت فقيه در ماجراهايى مثل مدارك قلابى وزيران كابينه پاسداران، خود را به دفعات نشان داد. باندهاى خط امامى كه به فكر تجديد نمايش اصلاح‌طلبى، افتاده بودند، از راه نرسيده، ‌ تكهپاره شدند. مماشاتگران از درون رژيم، بوى كباب شنيدند، اما خيلى زود معلوم شد كه اصلاحطلبان و مدره‌هاى قلابى را داغ مى‌كنند!
ـ در سال گذشته، سياست اقتصادى رژيم با سقوط بهاى نفت درهم‌شكست. درآمدهاى بادآورده سه سال گذشته جاى خود را به يك كسر بودجه 44هزار ميليارد تومانى داد. و براى سال آينده، آخوندها جز چند برابر كردن قيمتها و به گرسنگى كشاندن بخش ديگرى از جامعه، و البته اعدامهاى بىوقفه پاسخ ديگرى ندارند. آمار اعدامهاى اعلام شده و دست جمعى كه جنايت عليه بشريت محسوب مىشود، در سال گذشته نزديك به 400فقره بوده.
ـ در سالى كه گذشت، صدور ارتجاع و تروريسم از جانب رژيم آخوندها، كشورهاى عربى را وادار كرد جبهه‌يى در برابر آن تشكيل بدهند و برخى هم مانند مراكش، روابط ديپلوماتيك خود، با اين رژيم را، قطع كردند. در عراق، امضاى قرارداد امنيتى، روياى ولى‌فقيه براى پركردن خلاء قدرت را، نقش بر‌آب كرد. در انتخابات استانى اين كشور، رژيم ايران و وابستگانش بازنده اصلى بودند‌. و طرح آنها براى اقليم جنوب؛ بكلى سوخت. از اين پيشتر، بانك شيعى رژيم زده شده بود و شيعيان خواستار خلع يد از رژيم ملاها در صحنه عراق شده بودند. حالا روحانيان برجسته و شخصيت هاى سياسى به صراحت مىگويند كه شاخص ميهن پرستى و شناخت نيروهاى سياسى در عراق، تنظيم رابطه آنها با سازمان مجاهدين خلق ايران است. وآنها صراحتا مىگويند: «هر نيرويى كه تلاش مىكند تا سازمان مجاهدين خلق را از عراق اخراج كند نشاندهنده اين است كه با ايران ارتباط ارگانيك دارد».
دوستان و هموطنان عزيز،
در سالى كه گذشت، در رويارويى با مقاومت ايران، آخوندها بى‌وقفه خود را به در و ديوار زدند. با هزار آه و فغان و جيغ و زوزه و نعره و فرياد به آمريكا گفتند كه خارج كردن نام مجاهدين از ليست، اعلان جنگ، با جمهورى اسلامى است. به شوراى امنيت شكايت بردند كه چرا اتحاديه‌اروپا، نام مجاهدين را از ليست، خارج كرده است. گفتند كه اين ضربه‌يى است به كيان حكومتشان.
و گفتند كه تا صد سال ديگر هم قابل جبران نيست. به دولتهاى عربى، به‌طور رسمى اعلام كردند كه رابطه آنها با مقاومت ايران، خط قرمز است. به دولت ايتاليا گفتند كه اگر به رابطه با مقاومت ايران ادامه دهد، بهاى سنگينى خواهد پرداخت.
در مجلسشان گفتند: «ما كه مدعى مديريت جهان هستيم، چرا در بحث اقتدار نظام، طورى عمل نشده كه آنها با اپوزيسيون رسمى معاند، اينگونه مراوادات نداشته باشند و به نفع آنها بيانيه صادر نكنند؟» و فرياد كشيدند: «كه بقاياى گروهك، تصميم گرفته‌اند با صرف انرژى مضاعف، فضاى داخلى را متشنج و تجمعات را به آشوب بكشانند».
گفتند كه «فعاليتهاى مجاهدين در دانشگاهها در يكسال اخير، روند رو به رشدى را پشت سر گذاشته است». اينها گوشهاى از اذعانات؟ مقامهاى رژيم است .و باز گفتند كه شهر اشرف، تبديل به معضل شده است. براى مقابله با مردم ايران و مقاومتشان، و براى حفظ اختناق حاكم، آخوندها به دو چوب زير بغل خود تكيه كرده‌اند. يعنى برنامه اتمى و دخالت در عراق. ولى ما مىگوئيم هيچ‌راهى براى اين رژيم پوسيده باقى نمانده است.
ما مى‌گوييم دوران جديدى آغاز شده است كه در آن جايى براى فاشيسم مذهبى و جنگافروزى و تروريزم آخوندها وجود ندارد. حقيقت اين است كه آخوندهاى حاكم در يك مخمصه بزرگ دست و پا مىزنند. فروپاشى جبهه رژيم در عراق، حذف نام مجاهدين از ليست گروههاى تروريستى و صف‌بندى سياسى جديد منطقه عليه رژيم ولايت فقيه، همه مثل بهمن سياسى بر سر آخوندها آوار شده است، بطوريكه ولىفقيه ارتجاع را بر آن داشت كه سكوت خودعليه مجاهدان اشرف را بشكند. و مستقيما به سراغ سرچشمه بن بست هاى رژيم بره و رسماًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًً اعلام كنه كه مجاهدين ”مايه شر و فساد“ اين رژيم خواند. او هم‌چنين از طالبانى و دولت عراق در مورد اجراى ”توافق دو جانبه“ براى اخراج اشرفيان، حسابرسى كرد. از اين پيشتر، كاخ سفيد، وزارتخارجه و سفارت آمريكا در عراق اعلام كرده بودند كه، دولت عراق در زمان تحويل گرفتن حاكميت از آمريكا، تضمينهاى كتبى درباره حقوق ساكنان اشرف داده است.
و اگر يادتون باشه كه مطمئنا يادتوه و شنيدين مسعود هم گفت از خدا مىخواهيم كه عراق كشور قانون و دمكراسى و داراى حاكميت و سيادت باشد. اما اگر رژيم آخوندى بخواهد اين سيادت را سرقت كند و خط خودش را پيش ببرد و قوانين بينالمللى را زيرپا بگذارد، يعنى همان چيزهايى را نقض كند كه جامعه بينالمللى و دولت آمريكا و كاخ سفيد و سفارت آمريكا و پارلمان اروپا و اكثريت پارلمانهاى كشورهاى اروپايى آن را در مورد حقوق ساكنان اشرف مورد تأكيد قرار دادهاند، آنوقت تا پاى جان مىايستيم». همه اينها، مضمون همان رويارويى بزرگى است كه در اشرف بين مردم و مقاومت ايران با رژيم آخوندى در جريان است. اين نبردى است براى آزادى و براى پيروزى. از اين‌رو مجاهدان اشرف كه آماج محاصره و انواع توطئه ها هستند، عهد كرده اند:

«
چون دلارام مىزند شمشير، سر ببازنند و رخ نگردانند.» عهد بسته اند كه حتى اگر لازم باشد مثل ستارخان و يارانش كه در حماسه اميرخيز در تبريز علفهاى بيابان را خوردند و ايستادگى كردند، از برگها و ريشه‌ درختان تغذيه كنند و هر سختىاى را بپذيرند. ترديدى نيست كه مجاهدين به عهد خود وفا مىكنند.و ترديدى ندارم كه چون بنفشه كه يخها را مىشكند و بهار را نويد مىدهد، شما اين اشرفيها چنين خواهيد كرد.بنابراين به آخوندهاى حاكم مى‌گويم: خانه اميد و آزادى مردم ايران بر جا مىماند. نور خدا خاموش نمىشود و بر تاريكىها و همه شقاوتها و كينه‌توزيهاى شما، چيره مىشود. زيرا چكيده اراده آهنين و بهار‌آفرين مردم ايران است. زيرا شكوفه آزاديخواهى مردم ايران است. و هم چنين خطاب به شما ياران و پشتيبانان مقاومت ايران در سراسر جهان مىگويم: امروز روز شما و نوبت شماست. بر شماست كه حماسه پايدارى اشرف را به بهار بزرگ آزادى و دمكراسى ايران تبديل كنيد.
و برشماست كه با جنبش پرتوانى از همبستگى جهانى، دسيسه ولىفقيه ارتجاع را بر سر او آوار كنيد. آرى مىتوانيد و من مطمئنم كه چنين خواهد شد.
هم ميهنان عزيز،
مقاومت شما در برابر بزرگترين توطئهها و سركوبگريها پايدار و استوار قد برافراشته است. زيرا اين مقاومتى است كه هرلحظه از سرچشمه آزاديخواهى يك ملت اسير، جارى مى‌شود. مى‌خواستند محو و نابودش كنند، صد بار پرقدرت‌تر و سر‌فرازتر برخاست. در داخل ميهن چراغ اميد برافروخت و در گيتى بلند آوازه شد. گندمى را زير خاك انداختند - پس ز خاكش خوشه‌ها برخاستند.
پس خوشا مجاهدان آزادى!
خوشا دانشجويان و جوانان مجاهد و مبارز، با شعارهاى اشرف‌نشانشان مانند: ”ما زن و مرد جنگيم“ ، ”مرگ بر ديكتاتور“ و «سرنگون باد استبداد» و خوشا همه آنهايى كه در سراسر جهان براى اشرف، يعنى پايدارى براى آزادى و دمكراسى ايران، پيكار مى‌كنند.
بهار با شما، پايدار، و روزگار با شما، جوان مى‌شود!
هموطنان عزيز در داخل ايران،
در حالى كه پاى سفره هفت‌سين نشسته‌ايد، هموطنانى را كه بر اثر حاكميت اين رژيم، دچار فقر و سيه‌روزى شده‌اند، از ياد نبريد. زمستان مردم و كشور ما در تفرقه‌ها و جدايى‌هايى كه آخوندها ايجاد كرده و دامن زده‌اند، هم‌چنان ادامه دارد. پس مهربانى و يارى و همدلى با محرومان و ستمزدگان، مخصوصاً يارى رساندن به كودكان و دختركان بى‌پناه و رسيدگى و محبت به خانواده زندانيان را فراموش نكنيد.
و شما اى برادران و خواهران عزيزى كه در اين‌جا پاى سفره هفت‌سين مقاومت، گردآمده‌ايد،
افتخار بر شما، زنان و مردانى كه پرچم آزادى ايران را در سالى كه گذشت در همه جا برافراشتيد. با آن همه تلاش و رنج بى چشمداشت. با آن همه پايدارى و از خودگذشتگى در دفاع از اشرف و مبارزه عليه برچسب تروريستى. و آن همه ايستادگى و اعتصاب و تحصن در سرما و گرما و برف و باران، كه جهانى را به تحسين واداشت. از خداى بزرگ، نوروزى مردم وكشورمان، فرارسيدن بهار آزادى، زندگى در خوشبختى و برابرى و كشورى عارى از اختناق، اعدام، فقر و سركوب و عارى از همه بلاهاى برآمده از آخوندها را مسئلت مى‌كنم.
نوروز پيروز و بهار بزرگ در راه است!
آغاز سال 1388 بر همه شما مبارك. مجددا عيد همه شما مبارك.


۱۳۸۷ اسفند ۲۸, چهارشنبه

نوروز بر ميهن زيباي طلايه داران مبارك باد

لحظه تحويل سال نو در شهرهاي بزرگ جهان سال نو خورشيدي در روز

جمعه 30 اسفند 1387 هجري شمسي (برابر با 20 مارس 2009 ميلادي) به ساعت 15 و 13 دقيقه و 39 ثانيه به وقت تهران، و ساعت 11 و 43 دقيقه و 39 ثانيه به وقت گرينويچ حلول مي کند.لحظه حلول سال نو خورشيدي به وقت ديگر شهرهاي جهان به شرح زير است:

- سان فرانسيسكو، لس آنجلس، ونكوور5:43:39

- گواتلاما، مكزيكوسيتي6:43:39


- شيكاگو، هوستون، وينپگ7:43:39




- آتلانتا، بوستون، تورونتو، ديترويت، فيلادلفيا، مونترئال، ميامي، نيويورک، هاوانا، واشنگتن8:43:39




- برازيليا، بوئنوس آيرس، ريو دو ژانيرو، سائوپائولو، هاليفاكس11:43:39




- ليسبون، دوبلين، لندن12:43:39




- استكهلم، اسلو، آمستردام، بارسلونا، برلين، بروکسل،




بلگراد، بوداپست، پاريس، پراگ، رم، زوريخ، ژنو، كپنهاگ،




لاگوس، مادريد، ورشو، وين13:43:39




- آتن، آنكارا، استانبول، امان، بيت‏المقدس، بخارست،




بيروت، ژوهانسبورگ، قاهره، كيپ‏تاون، كي‏يف، مينسک،




هلسينكي14:43:39




- عدن، آديس آبابا، بغداد، خارطوم، رياض، كويت،




مسكو، نايروبي15:13:39




- تهران15:43:39




- دبي 16:13:39




- كابل16:43:39




- اسلام آباد، تاشكند، دوشنبه، كراچي، لاهور17:13:39







- بمبئي، دهلي نو، كلكته17:28:39





- كاتماندو17:43:39



- آلماتي، داكا18:43:39







-بانكوک، جاكارتا، هانوي19:43:39




- پكن، تايوان، سنگاپور، شانگهاي، كوالالامپور،





مانيل، هنگ كنگ20:43:39





- توكيو، سئول22:13:39




- آدلايد22:43:39




- سيدني، ملبورن22:43:39




با شادباش نوروز و تشكر از كارت هاي تبريك ارسالي ياران طلايه داران

۱۳۸۷ اسفند ۲۷, سه‌شنبه

بر اشرف چه مي گذرد؟

گزيده ايي از رخدادادهاي روزهاي اخير محاصره اشرف توسط نيروهاي عراقي
هموطنان عزيز,
حتما كه در جريان وقايع اخير شهر اشرف از طريق سايتها و رسانه هاي جمعي كم و بيش هستيد.آنچه طي قريب به يك هفته از آن بر اشرفيان ميگذرد جز حقانيت مظلوميت اين مقاومت مردمي كه كانون اصلي آن در شهر اشرف مي باشد نبوده و نيست.موضوع آن در نامه خانم مريم رجوي خطاب به آقاي اوباما رئيس جمهور آمريكا هم آمده است و در اين نامه از توطئه ديكتاتوري ديني حاكم بر ايران عليه جان و امنيت ساكنان اشرف ومحدوديتهاي ضدانساني جديد,درپي فراخوان خامنه اي وسفر رفسنجاني به عراق پرده برداشت.دراين نامه با توجه به رفتار وخامت بارنيروهاي عراقي و دستورات غيرقانوني مشاور امنيت ملي دولت عراق كه درخواستهاي جنايتكارانه خامنه اي و رفسنجاني را برآورد ميكند، نسبت به وقوع يك فاجعه انساني در اشرف هشدار داده شده است.
خانم رجوي در نامه خود خاطرنشان كرده است: به دنبال اظهارات وقيحانه خامنه اي خطاب به رئيس جمهور عراق درروز10اسفند،نيروهاي عراقي،محدوديت هاي ضدانساني و اقدامهاى اجباري جديدي را عليه ساكنان اشرف آغاز كردها ند. خامنهاي در آن ديدار گفته بود:«نظاميان اشغالگر(آمريكايي)بايدهرچه زودتر از عراق خارج شوند و توافق دوجانبه در خصوص اخراج مجاهدين از عراق بايد عملي شود و ما منتظر تحقق آن هستيم». سپس رفسنجاني رئيس خبرگان ارتجاع در سفر به عراق خواستار اخراج مجاهدين و بستن قرارگاه اشرف گرديد.
نيروهاي عراقي در يك اقدام بي سابقه، روز گذشته، يكي از ساختمانهاي اشرف را كه بخش عمده آن به زنان اختصاص دارد، محاصره كردند و با بدرفتاري، خواستار تخليه صدها تن ساكنان آن شدند. مهاجمان گفتند موفق الربيعي مشاور امنيت ملي دولت عراق دستور تخليه اين ساختمان را كه تماما با هزينه و كار ساكنان اشرف ساخته شده، صادر كرده است. اين ساختمان هم‌چنان در محاصره نيروهاي عراقي است.
نيروهاي عراقي، از روز 22اسفند، از ورود هر گونه كالا و حتي سوخت به اشرف جلوگيري ميكنند و كاميونهاي حامل مواد لجستيك را برميگردانند. موفق الربيعي دستور داده است هيچ چيز جز مواد غذايي نبايد وارد اشرف شود. همچنين از ورود 150 كارگر، 6كانال لجستيكي و 7 تريلي كالاهاي مورد نياز ساكنان اشرف ممانعت شده است. ممنوعيت ورود خانواده ها به اشرف نه تنها ادامه دارد، بلكه آنها براى ديدار با بستگانشان در بيرون اشرف هم با محدوديتهاي جدي مواجه هستند.ساكنان اشرف فقط مي توانند با بستگان درجه يك خود به مدت كوتاهي آن هم در بيرون اشرف ديداركنند.نيروهاي عراقي مدارك هويت و تلفن و ساير وسايل ملاقات كنندگان را نزد خود نگه ميدارند و از مدارك هويت كپي برداري مي كنند.اين مقررات كه از بسياري زندانها سختگيرانه تر است.نقض آشكار حقوق بين الملل انساندوستانه،حقوق بين الملل وكنوانسيونهاي ژنو مي باشد.خانم رجوي در نامه خود با توجه به رفتار وخامتبار نيروهاي عراقي و دستورات غيرقانوني مشاور امنيت ملي دولت عراق كه درخواست هاي جنايتكارانه خامنه اي ورفسنجاني رابرآوردمي كند،نسبت به وقوع يك فاجعه انساني دراشرف هشدار داده از رئيس جمهور آمريكا مي خواهد شخصاً مداخله نموده وحفاظت ساكنان اشرف را طبق تعهدهاى بين المللى ايالات متحده آمريكا در قبال ساكنان اشرف و طبق موافقتنامه ساكنان اشرف با نيروهاي آمريكايي در سال 2004، تضمين نمايد.
همچنين دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران در پاريس اظهارات مفتضح و سراپا دروغ مشاور امنيت ملي عراق عليه ساكنان اشرف را محكوم كرد. در اطلاعيه دبيرخانه شورا آمده است: به دنبال اظهارات خامنه اي در ديدار با رئيس جمهور عراق مبني بر اجراي توافقات دو جانبه و اخراج مجاهدين از عراق و به دنبال سفر يك هفته اي رفسنجاني به عراق، دفتر مشاور امنيت ملي عراق در يك خبر سراپا دروغ و دجالگرانه اعلام كرد ”رهبران اردوگاه اشرف از ورود تيم «چك خواسته‌ها» وابسته به وزارت حقوق بشر براى انجام مأموريتهايش مبني بر مشخص كردن گزينه‌هاي ساكنان بين بازگشت به ايران يا انتخاب يك كشور ثالث جلوگيري مي‌كنند“.:رهبران اردوگاه هم‌چنان نقش سلطه جويانه و كنترلي خود را ايفا كرده و آزاديهاي ساكنان اردوگاه را براى بازگشت به ايران يا انتخاب يك كشور ثالث سلب مي‌كند». بيانيه تأكيد كرد كه «دولت از تصميم خود مبني بر بستن اردوگاه عقبنشيني نخواهد كرد».
اين اظهارات سراپا دروغ و مجعول يك توطئه جديد عليه ساكنان اشرف و در عين حال سرپوشي بر مواضع و اقدامهاى غيرقانوني مشاور امنيت ملي عراق عليه ساكنان اشرف در ماههاي اخير است كه اعتراض گسترده جامعه جهاني را برانگيخته است.واقعيت اينست كه ساكنان اشرف و مسئولان آنها كمال همكاري را با هياتي از سوي دولت عراق كه ظاهرا خواهان مصاحبه با ساكنان اشرف بودند به عمل آوردند. ساختمانها و بنگالهاي ضروري براى مصاحبه ها را در محلي كه مورد نظر هيات مزبور بود برايش فراهم كردند. آنها در روزهاي 7 و8اسفند با 182تن از ساكنان اشرف به‌طور خصوصي، بدون هيچ مشكلي و بدون حضور هيچ فرد ديگري از مجاهدين، مصاحبه كردند. در اغلب اين مصاحبه ها افسران آمريكايي نيز حضور داشتند. همچنين صليب سرخ بينا لمللى و يونامي در جريان اجراي مصاحبه ها قرار داشتند. اما بنظر مي رسيد مقام امنيتي عراقي كه از ايستادگي ساكنان اشرف بر حقوق قانوني خود به خشم آمده بودند، بعد از اظهارات خامنه اي در روز 10اسفند، مصاحبه ها را بدون هيچگونه پيش آگهي قطع كرد و اكنون دفتر مشاور امنيت ملي، بر اساس تعهدهايش به رژيم آخوندي واقعيت را وارونه جلوه ميدهد.
مقامهاى آمريكايي و عراقي مستقر در اشرف و ارگانهاي بين المللى ذيربط در جريان پيگيريهاي مستمر ساكنان اشرف براى ادامه مصاحبه ها قرار دارند. اين دروغ پردازيها نشانه آشكار يك توطئه جديد به دنبال مسافرت رفسنجاني به عراق در پيگري دستورات خامنها ي براى اعمال فشار نسبت به ساكنان اشرف است. مقاومت ايران ضمن هشدار نسبت به زمينه سازي براى ايجاد يك فاجعه انساني در اشرف از سازمانهاي بين المللى ذيربط بويژه صليب سرخ بين المللى و يونامي خواستار حضور در محل و خنثي كردن توطئه و تحريكات ديكته شده از جانب آخوندهاي ضدبشر عليه ساكنان اشرف ميباشد. همچنين مقاومت ايران خواستار تضمين حفاظت ساكنان اشرف توسط نيروهاي آمريكايي بر طبق تعهدهاى بينالمللى اين دولت و الزمات ناشي از توافقنامه ساكنان اشرف با آمريكا و بازگشت وضعيت به قبل از ژانويه 2009 ميباشد.
در اطلاعيه ديگري شورا در رابطه با ضرب و شتم با باتون برقى، دستبند زدن و تشديد محاصره يكى از ساختمانهاى اشرف توسط نيروهاى عراقى آمده است:دوهفته بعد از تأكيد خامنه اى ولىفقيه رژيم جنايتكار آخوندها در دهم اسفند، مبنى بر اخراج مجاهدين از عراق و اجراى توافقات دوجانبه بين اين رژيم و دولت عراق و به دنبال محاصره و تهاجم به يك ساختمان در اشرف از روز جمعه تا كنون، يك افسر عراقى ساعت 9 صبح امروز 25اسفند ماه در ورودى اشرف به تهديد كردن مجاهدين و ضرب و شتم دو تن از ساكنان آن، به نام عبدالعلى حاج محمدى و نورالدين نويد با استفاده از باتون برقى و دستبند زدن مبادرت كرد اما متعاقبا با مداخله و ممانعات نيروهاى آمريكايى روبرو شد نيروهاى مهاجم عراقى صبح روز 25اسفند از ورود بيش از 150 كارگر عراقى شاغل در اشرف جلوگيرى كردند و ساعت 1100 صبح به افزايش نيرو و تشديد محاصره ساختمانى كه دو روز گذشته مورد تهاجم و محاصره قرار گرفته بود، پرداختند.
نيروهاى عراقى براى چهارمين روز متوالى از ورود تريليهاى حامل مواد لجستيكى و تداركات و از جمله سوخت به اشرف جلوگيرى مي كنند چيزى كه تاسيسات آبرسانى، سيستمهاى پزشكى و درمانى اشرف را با خطر جدى مواجه مىكند.
اقدامهاى 4روز اخير مانند قطع تداركات، ممنوعيت مراجعات و ورود كارگران، محاصره ساختمان، دستبند زدن و مضروب كردن با باتون الكتريكى و انواع تهديدها عليه ساكنان اشرف نقض آشكار كنوانسيونهاى ژنو، قانون انساندوستانه بين المللى و قانون بين المللى و مصداق مشخص جنايت جنگى عليه افراد حفاظت شده است.
مقاومت ايران خواستار مداخله فورى دولت آمريكا و ارگانهاى بين المللى ذيربط براى خنثى كردن نقشه هاى رژيم آخوندى و ممانعت از وقوع يك فاجعه انسانى در اشرف مي باشد.عاملان و آمران اقدامهاى جنايتكارانه به ويژه مشاور امنيتى دولت عراق كه آشكارا دستورات ديكته شده خامنه اى را به اجرا مي گذارد بايد تحت پيگرد بين المللى قرار گيرند.
-در واكنش به اين جنايت آشكار و ضدانساني كميته بين المللي در جسجوي عدالت كه در برگيرنده 2000 پارلمانتر از كشورهاى اروپايى است، طى نامه اى به رئيس جمهور آمريكا خواستار تضمين حفاظت ساكنان اشرف و بازگشت وضعيت به قبل از ژانويه 2009 و بر عهده گرفتن حفاظت توسط نيروهاى آمريكايى شد. كميته بين المللى در جستجوى عدالت به رياست دكتر آلخو ويدال كوادراس نايب رئيس پارلمان اروپا در اطلاعيه اى كه امروز منتشر شد ضرب و شتم دو تن از ساكنان، تهاجم به يك ساختمان اشرف، ممانعت از ورود تداركات و از جمله سوخت به اشرف و ديگر اقدامهاى سركوبگرانه را قويا محكوم كرد و با صدورفراخواني از آمريكا مي خواهد براى جلوگيرى از وقوع يك فاجعه انسانى حفاظت ساكنان اشرف را تضمين نموده و وضعيت را به قبل از ژانويه 2009 برگرداند. كميته با نگرانى زياد از ضرب و شتم دو تن از ساكنان اشرف با باتون الكتريكى، تهاجم به يك ساختمان اشرف كه بخصوص شمار زيادى از زنان اشرف در آن ساكن هستند، ممانعت از ورود تداركات و از جمله سوخت به اشرف طى روزهاى گذشته و جلوگيرى از ورود خانواده هايى كه براى ديدار فرزندانشان به عراق مي روند توسط نيروهاى عراقى مطلع شده است.
خامنه اى رهبر اين رژيم روز 28فوريه آمرانه از رئيس جمهور عراق خواست توافقات دو جانبه مبنى بر اخراج مجاهدين از عراق را باجرا در بياورد. موضوع اصلى سفر چند روزه رفسنجانى به عراق در ابتداى مارس اخراج و استرداد ساكنان اشرف بوده است. موفق الربيعى مشاور امنيت دولت عراق روز 8مارس در تلويزيون عربى زبان رژيم ايران موسوم به العالم اعلام كرد: ”ما يك سياست روشن و دقيقى مبنى بر اخراج اين سازمان تروريستى به خارج عراق و برگرداندن سريع ساكنان قرارگاه اشرف به ايران يا به يك كشور ثالث، اتخاذ كرديم… اين افراد مورد مغزشويى قرار گرفته‌اند و ما بايد آنان را از اين سموم رها كنيم و وقتى اقدام به كار سم زدايى بكنيم اگر اين تعبير درست باشد اين كار در آغاز دردناك خواهد بود و هيچ آلترناتيو ديگرى براى ورود به يك اقدام دردآور (دردناك) وجود ندارد“ . اين اظهارات فراخوان به جنايت جنگى و جنايت عليه بشريت است كه به‌وضوح جان 3500تن ساكنان اشرف را به خطر مىاندازد.رژيم تهران در صدد است با ايجاد فاجعه انسانى در اشرف، هم اپوزيسيون خود را از بين ببرد و هم نيروهاى ملى و مستقل عراقى را تضعيف و تسلط شوم خود را بر عراق تكميل كند.
-در همين رابطه آقاي شيخ خلف العليان رئيس شوراى گفتگو ملى عراق تعرض نيروهاى عراقى به ساكنان اشرف را محكوم كرد و گفت: ساكنين اشرف، تحت حفاظت كنوانسيونهاى چهارم ژنو مي باشند بنابراين ما از دولت و از نيروهاى آمريكايى مي خواهيم كه حفاظت مورد نياز ساكنان اشرف را تامين بكنند. رئيس شوراى گفتگوى ملى عراق گفت: تجاوز و تعرض نيروهاى عراقى به ساكنان اشرف به دستور موفق ربيعى تلاشهاى آشكارى براى اجراى دستورات خامنه اى به رئيس جمهور عراق است كه اخيرا براى اخراج سازمان مجاهدين خلق از شهر اشرف انجام داده است.مجاهدين خلق، مدتهاى طولانى است كه مهمانان عراق و مردم عراق هستند و تا به حال هيچ اقدامى عليه مردم عراق انجام نداده اند، بنابراين آنها از احترام گسترده و حمايت وسيعى از طرف تمامى اقشار مردم عراق به جزء كسانى كه از ايران دستورات خود را مي گيرند، بر خوردار هستند. ما هر گونه اذيت و آزار رساندن به ساكنان اشرف ”مجاهدين خلق“ را محكوم مي كنيم، و از طرف هاى دستا ندركار مي خواهيم كه از اذيت و آزار شهروندان اشرف خوددارى كرده و به آنها احترام بگذارند، زيرا كه آنها مهمانان مردم عراق هستند.
-جنبش نيروهاي ملي و ميهني عراق نيز با صدور بيانيه ايي تاكيد كردند كه:سازمان مجاهدين در كشور ما مهمان است, وظيفه ما است كه احترام اين ميهمان را بجا بياوريم .نه با پول و سلاح و يا دادن فرصت براي نفوذ, بلكه با تامين يك مكان امن, و هر آنچه كه براي زندگي كردن نياز است ...اين نكته اول, اما موضوع ديگر: اين از سنت هاي اعراب و نه فقط عراقيان است كه براي كسانيكه براي حفاظت از خودشان به آنها پناه بياورند امنيت را تامين كنند .و همه ميدانند كه عرب ها , در رابطه با كساني كه به انها پناهنده شوند سخاوتمند هستند . به همه اين دلايل ما هيج توجيهي براي حمله به ميهمان مردممان وجنبشي كه در خاك ما پناه گرفته است نمي بينيم ...تهاجم به قرارگاه اشرف محل استقرار سازمان مجاهدين خلق, و ممانعت از ورود آب و ساير نيازمنديهاي انساني ديگر براي ساكنان اين قرارگاه نميتواند هيچ توجيه و بهانه اي داشته باشد, و ما از آن ميترسيم كه خواسته يا ناخواسته منجر به نوعي خيانت شود چرا كه خيانت به ميهمان جزء ارزشهاي عراقيان نيست . جنبش ما خواستار اين است كه به خانواده هاي سازمان مجاهدين خلق و ساكنان قرارگاه اشرف هيچ آسيبي نرسد و محاصره آنها به پايان برسد...البته اين به معني دخالت در امور كشور همسايه ايران نيست بلكه ما فقط خواستار دفاع از ارزشهايمان هستيم.
-از سوي ديگر از روز شنبه 24 اسفند هموطنان آزاده و خانواده هاي ساكنان اشرف در مقابل كاخ سفيد در واشينگتن دست به تظاهرات گسترده زده اند و از رئيس جمهور آمريكا خواستار توقف اقدامهاى غيرقانونى ربيعى شده اند.تظاهركنندگان با شعارخامنه اى جنايت مي کند، موفق ربيعى اطاعت مي کند و اشرفى اشرفى حمايتت مي كنيم، خواستار اقدام فورى آمريكا براى جلوگيرى از نقشه شوم خامنه اى و ممانعت از اقدامهاى غيرقانونى و جنايتكارانه دراجراى دستورات خامنهاى عليه شهر اشرف شدند. در اين تظاهرات، نمايندگانى از جوامع ايرانيان در اروپا و آمريكا شركت داشتند و با راهپيمايى و سردادن شعار اعمال فشارهاى ديكتاتورى آخوندها و اظهارات خامنه اى عليه مجاهدان اشرف را محكوم كردند و بر ضرورت تضمين حقوق اشرفيان طبق قوانين و تعهدهاى بين ا لمللى تأكيد كردند. بر روى پلاكاردهايى كه تظاهركنندگان در دست داشتند، اين شعارها به چشم ميخورد:
خامنهاى جنايت مىکند، موفق ربيعى اطاعت ميکند
از اقدامهاى غيرقانونى عليه اشرفيان جلوگيرى کنيد.
آمريكا بايد اقدام كند، اقدامهاى غيرقانونى ربيعى را متوقف كند.
لازم بذكر است هواداران و خانواده هاي ساكنان اشرف در صدد هستند تا در ساير كشورها نيز دست به اقدامات مشابه ايي زده و با تظاهرات و تحصن خواستار اقدام فورى آمريكا براى جلوگيرى از نقشه شوم خامنه اى و ممانعت از اقدامهاى غيرقانونى و جنايتكارانه دراجراى دستورات خامنهاى عليه شهر اشرف هستند.
-جمعي از هواداران و خانواده هاي اشرفيان در ايران نيز با نامه نگاري به آقاي اوباما و خانم هيلاري كلينتون همچنين نمايندگي صليب سرخ در تهران و با مراجعه و تماس با سفارتهاي سوئيس(حافظ منافع آمريكا در ايران) و چكسلواكي(نماينده دوره ايي اتحاديه اروپا) خواستار اقدام فوري آمريكا براي ممانعت از فاجعه انساني عليه ساكنان شهر اشرف شده اند.
اشرف قلب تپنده ي مقاومت و كانون اصلي نبرد خلق ما با رژيم ضد بشري خميني است. دفاع از اشرف دفاع از شرف ملي و مبارزاتي مردم ماست و اين وظيفه ملي و ميهني هر ايراني است كه به اعتراض عليه اقدامات سركوبگرانه مزدوران خامنه اي در عراق عليه اشرفيان و دفاع از فرزندان پاكباز مردم ايران برخيزد.و خامنه اي و مزدورانش بدانند كه پوزهاي بويناك و خونينشان را به خاك مي ماليم.
ارسالي از نيكي