روز ۱۲ اسفند امسال بار ديگر يک شُعبده بازي با نام انتخابات روي صحنه خواهد آمد. «جنتي شُو» گويا ترين نام براي اين نمايش تکراري است که تهيه کننده و کارگردان آن ولي فقيه نظام و مرجع خود خوانده شيعيان جهان، آيت الله حاج سيد علي حُسِيني خامنه اي است. دستياران آخوند جنتي با عنوان «هيأت مرکزي نظارت بر انتخابات» و در حقيقت «هيات اصلي انتخاب»، شيخ محمد يزدي، محمدرضا عليزاده، محمدرضا ميرشمسي، عباسعلي کدخدايي و خود احمد جنتي به عنوان رئيس هستند.
هدف از «جنتي شُو» انتخاب تعدادي از سَرسِپُردگان به ولايت خامنه اي براي نشستن بر کرسيهاي نهمين دوره مجلس ارتجاع است. تا جايي که به اکثريت قاطع مردم ايران بر مي گردد، اين شعبده بازي نمي تواند کوچکترين بهبودي در حيات سياسي، اقتصادي و اجتماعي آنان داشته باشد و بديهي است که در يک انتخابات از پيش مهندسي شده، غيرعادلانه، ضد دمکراتيک و غيرآزاد، راي مردم نه به منظور انتخاب نماينده، که براي مُهيج نشان دادن نمايش و پنهان کردن خُدعِه شعبه باز است.
از جنبه ديگر هر فردي که توسط آخوند جنتي و شرکا براي ورود به مجلس کارت سبز دريافت کند، اين «افتخار» نصيب اش مي شود که تحت ولايت خامنه اي در قدرت شريک شود و به چپاول ملت بپردازد. اين جنبه از نمايش موسوم به انتخابات به اندازه کافي اهميت دارد که دسته بنديها و باندهاي درون و پيرامون قدرت از هم اکنون براي هم خط و نشان بِکِشَند. جنتي شُو از اين جنبه جدي و پُر تنش خواهد بود. اساس تمامي التهابي که در دو ماه گذشته در رسانه هاي حکومتي منعکس و يا از زبان سرکردگان و کارگزاران نظام بيان شده را مي توان در فرمول «رقابت براي شراکت در قدرت و به منظور چپاول ملت» خلاصه کرد.
اما اين رقابت در يک شرايط به طور نسبي آرام صورت نمي گيرد. تضعيف موقعيت ولي فقيه، خَدشِه دار شدن فصل الخطاب بودن خامنه اي که هر دو از آثار بحران غيرقانوني(انقلابي) است و هم زمان خيزشها، جنبشها و قيامهاي مردم ايران که در اشکال مختلف جريان دارد همراه با انقلابها و قيامهاي کشورهاي عربي و مهمتر از همه پتانسيل انفجاري جامعه، رقابت را از حالت آرام و تحت کنترل خارج نموده است.
از اين زاويه تنشهاي موجود در بخش بالاي هرم قدرت با تمامي تنشها و چالشهاي گذشته متفاوت است. چالش موجود نتيجه بلافصل بحران غيرفانوني(انقلابي) است و هم از اين زاويه مهار و يا تعميق آن رابطه تنگاتنگ با مهار و يا تعميق بحران کموني دارد.
گرچه پيش بيني رويدادهاي سياسي دشوار و در مواردي غيرممکن است، اما به طور قَطع و يقين مي توان پيش بيني کرد که براي ولايت خامنه اي ديگر هيچ فرصتي براي مهار شِکاف دروني باقي نمانده و خامنه اي اکنون ناچار است بپذيرد که حرکت قطار بي دنده و ترمز ولايت در مسيري که خود طراح و سازنده آن بوده به گِل نشسته است. بديهي است که خامنه اي همان گونه که خود گفته است اجازه نمي دهد در پايه هاي ولايت اش سستي ايجاد شود. اما همه چيز در کنترل و اختيار ولي فقيه نيست و در شرايطي که اتوريته ولي فقيه درهم شکسته ، فَصل الخُطاب بودن با چالشهاي جدي روبرو شده است. در فايده تِکرار و با تاکيد بايد به اين نکته ي هرچند غير مُحتَمِل گريز زد که اگر خامنه اي به هر دليل داخلي و جهاني و از سَر اضطرار تن به عقب نشيني دهد و از ترس مرگ دست به خود کشي بزند، بر تحقق شتابان شعار «مبارک، بن علي، نوبت سيد علي» مُهر تائيد زده است. خامنه اي به اين امر تا بُن گوشت و پوست و استخوان اش آگاهي دارد و براي همين به تکرار اعلام مي کند که: «رهبري تا زنده است هيچگاه نخواهد گذاشت در حرکت عظيم ملت ايران به سوي آرمانها ذرهاي انحراف ايجاد شود.»(تلويزيون شبکه يک، يکشنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۹۰)
در تائيد اين نکته که پس از تقلب بزرگ در انتخابات نمايشي ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۸ و با وجود جنبشهاي اجتماعي و قيامهاي توده اي، فرصت مهار شکافهاي درون حاکميت از بين رفته و بنابرين رقابت اين بار از حالت آرام و تحت کنترل خارج شده، استناد به چند گفته و نوشته مفيد است.
روز دوشنبه ۴ ارديبهشت وزير کشور و جمعي از فرماندهان نيروي انتظامي با خامنه اي ديدار کردند. حرفهاي روز قبل خامنه اي به جاي مهار تنش، به ابزاري براي دامن زدن جنگ بين باندهاي درون رژيم تبديل شده بود. بنابرين او با سيلي صورت خود را سرخ نمود و «شرايط کشور را بسيار آرام» توصيف کرد و احتمالاً با شرمندگي ناچار شد تاکيد کند که:«مسئولان، نخبگان سياسي و فرهنگي و فعالان مطبوعات و رسانههاي مجازي نبايد به گونهاي سخن بگويند و يا مطلبي منتشر کنند که القاي نبود آرامش و دو دستگي در کشور شود زيرا که اين موضوع خلاف واقع است....متاسفانه برخوردي که برخي روزنامهها با اين سخنان کردند به جاي القاي آرامش در کشور القاي دوگانگي و دعوا را ميکرد.....نبايد به گونهاي صحبت و يا مطلبي نوشته شود که القاي تنش و درگيري در جامعه شود زيرا اين موضوع خلاف شرايط کنوني کشور است.» (تلويزيون شبکه يک، دو شنبه ۴ ارديبهشت ۱۳۹۰)
روز ۲۷ فروردين ۱۳۹۰، سايت خبر آنلاين سخنان اسدالله، قائممقام حزب موتلفه را منتشر کرد. وي مي گويد که «سالي پرماجرا پيش رو است». وي مزورانه اظهار اميدواري مي کند که «همه کساني که ميخواهند در انتخابات شرکت کنند، قُربَتاً الي الله و به دور از تفکرات شخصي، جناحي و جرياني و منابع مالي به اين موضوع بنگرند.».
در اسفند ماه سال پيش، هاشمي رفسنجاني در ملاقات با ۶۰ تن از نمايندگان مجلس خبرگان حرفهايي زده بود که تمامي آن در آن زمان منتشر نشد. سايت آفتاب در روز شنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۰ بخش به گفته اين سايت « مهم و صريح» اين سخنان را به نقل از سايت رفسنحاني منتشر کرده است. هاشمي رفسنجاني مي گويد:«ما در اين حوادث، مرجع بيبصيرت پيدا کرديم! يعني به مراجع تهمت بيبصيرتي زدند. ائمه جمعه فراوان بيبصيرت پيدا کرديم! که شعار ميدهند:«امام جمعه ما، بصيرت بصيرت.» اين يک فاجعه است. اگر در قومي نخبگانش بصيرت نداشته باشند، پس تکليف بقيه چه ميشود؟ .....بايد خبرگان قوم به فکر باشند. هر طور مصلحت است، اقدام کنند. بحث يک نفر و دو نفر که نيست. جامعهاي که بزرگان و نخبگانش بيبصيرت باشند، عاقبت کار آن جامعه چه ميشود؟»
روز شنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۹۰، آخوند عباس اميريفر رئيس شوراي فرهنگي دولت، دبير «جامعه وعاظ ولايي» و از چهره هاي خبرساز باند احمدي نژاد
به خبرگزاري دولتي فارس حرفهايي مي زند که بايد آن را حرفهاي محمود احمدي نژاد تلقي کرد. اميري فرد مي گويد:«رقابت ما با جرياني خواهد بود که نام خود را اصولگرا گذاشته...جريان اصولگرا و جريان راست سنتي خاصيت سياسي خود را از دست داده است....قطعا هر چقدر به انتخابات مجلس نهم نزديکتر خواهيم شد، شکاف بيشتري را مشاهده خواهيم کرد». عباس اميري فرد براي اين که اوج سرسپردگي خود به ولي فقيه را نشان دهد مي گويد:«شخص بنده اگر رهبر انقلاب حکم دهند که همسرم بر من حرام است، عليرغم تمامي علاقهاي که به همسرم دارم، از ولي فقيه اطاعت ميکنم.»
اين سخنان سبب شد که ۱۰ روز بعد وي به اتهام «مشارکت در تهيه و توزيع سي دي انحرافي ظهور بسيار نزديک است، تشويش اذهان عمومي، توهين و ايراد اتهام عليه برخي شخصيتها و گروههاي سياسي» بازداشت موقت شود.
سايت آيين نيوز از سايتهاي زنجيره اي حامي احمدي نژاد در روز جمعه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۰ در مطلبي کوتاه سياست بي دنده و ترمز احمدي نژاد را اين گونه توصيف مي کند:«تيغ عدالت دکتر، استثناء نميشناسد و جرياني در اصولگرايان هرگز گمان نميکرد که طوفان عدالت به خيمه آنها هم برسد! بار ديگر وقت آن رسيد که دکتر ملت را مخاطب قرار دهد و اينبار سراغ کساني برود که با شعار "ولايت ولايت" به جنگ سردار "ولي" آمدهاند. دکتر چه خواهد گفت؟ و از کدام ناجوانمرديها پرده بر خواهد داشت؟ چه کساني در ليست رسوايياند؟ دکتر در خانه نشسته است! راهها همه بر او مسدود و راهي نماند جز استغاثه به ملت! احمدينژاد هميشه غيرقابل پيشبيني بوده است و همين جبهه برادران غيور را آشفته کرده است! واسطهها در رفت و آمدند و هم تهديد است و هم وعده!»
در مورد تهديدها و وعده ها، آخوند مجتبي ذوالنور، جانشين نماينده وليفقيه در سپاه پاسداران در روز چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ به خبرگزاري حکومتي فارس مي گويد:«نظام تمام تلاش خود را انجام داد که خانه نشيني رئيسجمهور به انظار عمومي کشيده نشود و لذا قهر وي مخفي شد و مسئولان با خويشتن داري اظهارنظر نکردند. اما وقتي موضوع به رسانهها کشيده شد موضعگيريها در قبال آن طبيعي بود؛ چرا که ديگر کتمان شدن آن قابل توجيه نبود.....لذا در ۱۱روزي که رئيسجمهور در محل کار خود حاضر نبود، حدود ۲۰۰ نفر از شخصيتهاي نظام بهصورت حضوري يا تلفني ناصحانه و دلسوزانه با احمدينژاد صحبت کردند.....مقام معظم رهبري، مراجع عظام تقليد و دلسوزان انقلاب به صورت علني و پنهاني در خصوص جريان انحرافي و شخص مشايي اظهارنظر کردند اما آنچه بهجايي نميرسد فرياد است. بنابراين هيچ يک از آن صحبتها تأثيرگذار نبود.»
لَحن مايوسانه ذوالنور در صحبتهاي بعدي او نيز به چشم مي خورد. به گزارش خبرگزاري حکومتي مهر، مجتبي ذوالنور جانشين نماينده ولي فقيه در سپاه پاسداران شامگاه دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰ در همايش «بصيرت و جهاد علمي» گفت:«به تعبير بنده احمدينژاد رغبتاً بر سر کارش نيامده است و از روي اکراه و ناچاري و اجبار آمد، چون مجلس ملتهب شده بود و ضربالعجل هم تمام شده بود و اگر آن روز سر کارش حاضر نميشود، فرداي آن روز استيضاح ميشد.... اگر رأي عدم کفايت سياسي احمدينژاد در اين مجلس مطرح ميشد، بالاترين رأي عدم اعتماد تاريخ را ميگرفت......فضاي جامعه براي برخورد مناسب نيست، بنابراين بايد مدارا کرد، به اين معني که نگذاريم باند انحرافي هر کاري که دلش ميخواهد انجام دهد.....نبايد اجازه داد نغمههاي شوم پياده شود و با کمترين هزينه دوران گذر را بگذريم......جداسازي احمدينژاد و مشايي از هم ممکن نيست و اين جداسازي هزينههايي دارد.»
همزمان با جنگ تبليغاتي در بالاي نظام، اراذل و اوباش وابسته به باندهاي درون قدرت براي هم خط و نشان مي کِشَند. بخش اصلي مداحان و معرکه گيران با ميدانداري حاج منصور ارضي در جهت وزش باد از باند احمدي نژاد جدا شده و در مقابل او صف آرايي کرده اند. در مقابل باند احمدي نژاد در سايتهاي زنجيره اي خود طرفهاي مقابل و در حقيقت خامنه اي را گوشمالي مي دهند.
سايت آيين نيوز در روز چهارشنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۹۰، در شرايطي که احمدي نژاد به تحصن در خانه اش دست زده بود و خامنه اي در روز يکشنبه ۳ ارديبهشت براي تعدادي از عوامل اش از استان فارس صحبت کرده بود، بيانيه گروهي از روزنامهنگاران و وبلاگنويسان استان فارس را منتشر کرد.
تاکيد بيانيه بر «استان فارس» نوعي مقابله از طريق فضاي مجازي با ولي فقيه است.
بيانيه منتقدان و مخالفان احمدي نژاد را «لشکر تا بن دندان مسلح» و «دهان گشادان بيتقوا و خشک مغزان عافيت طلبي» معرفي مي کند که براي رئيس دولت «پاپوش» درست مي کنند.
بيانيه به طرفهاي مقابل هشدار مي دهد که:«چنانچه بر اين رويه زشت و هتاکانه و چاله ميداني اصرار بورزند، بزودي طوفان اين هتاکيها دامن آنان را خواهد گرفت...و اين اخطار يک تهديد تو خالي و گذرا نيست. زيرا چنانچه فحاشيها، سمپاشيها و اتهام زنيها به پايان نرسد، در آينده نزديک مزد آنان را کف دستشان خواهيم گذاشت....و براي آخرين بار تکرار ميکنيم؛ احمدينژاد را نرنجانيد، در غير اين صورت به خدا سوگند به خاطر دفاع از دولت وارد ميدان ميشويم و تا آخر خط خواهيم ايستاد. بدون شک، ايستادگي ما منجر به رسوايي و نابودي لشکر تا بن دندان مسلحي خواهد شد که تحت عناوين و شعارهاي فريبنده و مزورانه گوناگون براي از ميدان به درکردن دولت احمدينژاد عزيز و مظلوم لحظه شماري ميکنند.»
همه ي اين گفته ها و نوشته ها نشان مي دهد که جدالهاي درون هِرَم قدرت مهار شدني نيست و تا جنتي شُو روز به روز تشديد مي شود. پيرامون اين جدالها چند نظر و ديدگاه تا کنون مطرح شده است.
نظريه اول همه اين جدالها را بازي مديريت شده با هدف سرگرم کردن مردم ارزيابي مي کند و بر اين باور است که حکومت طي حيات خود همواره با راه انداختن اين چالشها مردم را از فکر کردن بر مسايل اساسي دور مي کند.
نظريه دوم براي خامنه اي قدرت مطلق قايل است و اين کشمکشها را جزيي از پروژه خامنه اي براي امنيت و بقاي نظام ارزيابي مي کند و بر اين نکته تاکيد مي کند که واقعي بودن اين جدالها به معني خَدشه دار شدن اتوريته حکومت به طور عام و سرکردگي خامنه اي به طور خاص نيست. بر اساس اين نظر اين جدالها گرچه واقعي است اما فاقد پتانسيل جدي براي تضعيف اتوريته ولي فقيه است.
نظريه سوم برآمد سپاه پاسداران در هرم قدرت و صعود و نزول احمدي نژاد را جزيي از پروسه ادغام در جهاني سازي نئوليبرال ارزيابي مي کند. بر اساس اين نظريه پروسه اي که پس از مرگ خميني شروع شد و ابتدا هاشمي رفسنجاني و سپس سيد محمد خاتمي براي ادغام در بازار جهاني پيگيري مي کردند اکنون به وسيله سپاه پاسداران و باند احمدي نژاد نمايندگي مي شود. اين ديدگاه بر اين باور است که باند احمدي نژاد به نمايندگي از طرف سپاه در گام اول روحانيت را خلع يد کرده و در گام بعد ولي فقيه را به نيرويي تشريفاتي که در امور اجرايي فاقد قدرت است تبديل مي کند.
نظريه چهارم همه ي اين جدالها را در ارتباط با تضادهاي دروني جبهه جهاني امپرياليستي ارزيابي مي کند و از مناسبات موجود سرمايه داري در ايران به مثابه يک کشور پيراموني نتيجه مي گيرد که اين تنشها و تضادها بدون ارتباط با دسته بنديهاي جهاني فاقد اصالت است و بنابرين سرنوشت آن هم به طور اساسي توسط قدرتهاي جهاني تعيين مي شود. اين نظريه قدرت سياسي در ايران را در تناقض اساسي با روند موجود در جهان امپرياليستي نمي داند.
به گمان من چهار نظريه بالا نمي تواند واقعيتهاي موجود را توضيح دهد. به گمان من براي تحليل شرايطي که همه ي باندها و دسته بنديهاي دروني هرم قدرت خود را براي جنتي شُو آماده مي کنند، بايد به اين نکته مرکزي توجه داشت که اين تَنشها در شرايط بحران غيرقانوني(انقلابي) که اتوريته ولي فقيه درهم شکسته شده و حکومت قادر به مهار قيام مردم نشده، جريان دارد.
نظريه پنجم بر اين باور است که قدرت سياسي در ايران استبداد مذهبي بر پايه ولايت فقيه است. تناقض بين ولايت فقيه و قدرت اجرايي در اين حقيقت که قدرت حقيقي و حقوقي به طور اساسي با ولايت فقيه بايد تعريف شود، ايجاد نمي کند. پيوند بين ولايت فقيه و سپاه پاسداران يک رابطه ارگانيک و جدايي ناپذير است. گسترش دامنه نفوذ سپاه پاسداران در حوزه هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي براي بقاي نظام ولايت فقيه يک ضرورت اجتناب ناپذير بوده و احمدي نژاد مناسب ترين فرد براي پيشبرد اين سياست از طرف خامنه اي تشخيص داده شد. در ۶ سال گذشته و قبل از ماجراي وزير اطلاعات، خامنه اي به طور کامل از احمدي نژاد حمايت مي کرد. اين حمايت بدون شکاف و بي سابقه البته بدون نتيجه نبود. احمدي نژاد نيز بيش از رفسنجاني و خاتمي در خدمت پيشبرد خطوط ولي فقيه بوده و همچون گماشته گوش به فرمان عمل کرده است. باند احمدي نژاد در سرسپردگي به خامنه اي ترديد ندارد اما حق خود مي داند که پس از اين همه خدمت به ولي امر، آينده خود در هرم قدرت و ثروت را تضمين کند. حرفهاي آخوند عباس اميريفر که در بالا آمد، بيان ديدگاه باند احمدي نژاد در اين شرايط است.
در اين جا بايد به عامل قيام مردم و بحران کنوني نقش تعيين کننده داد. راه حل فاشيستي لومپني احمدي نژاد يک دکان دو نَبش است که در يک طرف آن نوستالژي دوران کوروش برجسته مي شود و در طرف ديگر روياي آينده پُر از عدالت با ظهور امام زمان. اختصاص پول به کساني که مي توانند لشگر اراذل و اوباش را تقويت کند راه حل باند احمدي نژاد براي سرکوب قيام مردم است. در شرايطي که همگان در درون هرم قدرت شاهد درهم شکسته شدن اتوريته ولي فقيه هستند، در شرايطي که تنفر و انزجار از رژيم ولايت فقيه در همه جا خود را نشان مي دهد، در شرايطي که خامنه اي به وسيله سپاه پاسداران نتوانسته جنبشها، خيزشها و قيامهاي مردم را مهار کنند، براي باند احمدي نژاد قابل تحمل نيست که هزينه هاي تنفر از خامنه اي را بپردازد و درآمدهاي وجود ولي فقيه به جيب کساني برود که سَد راه پيشبرد پروژه احمدي نژادي شدن هستند. اين نقطه اي است که فتح مجلس براي باند احمدي نژاد برجسته مي شود و در همين نقطه است که تضاد دار و دسته احمدي نژاد با ديگر باندهاي پيرامون دربار خامنه اي تشديد مي شود. به گفته ذوالنور پروژه باند احمدي نژاد نشستن بر ۱۵۰ کرسي مجلس براي در اختيار داشتن اکثريت قاطع اين نهاد و پس از آن حرکت به سمت اِشغال کرسي رياست قوه مجريه به وسيله اسفنديار رحيم مشايي است. اما براي خامنه اي هر اکثريتي در مجلس ارتجاع قابل قبول نيست. او تسلط بر اقليتهايي که بند نافشان به دربار ولي فقيه بسته شده را مناسب ترين شيوه تشخيص داده است.
حاصل کار مداحان و جيره خواراني که خامنه اي را به عَرش مي برند بايد تامين امنيت ولايت روي فَرش باشد و دامنه ي احمدي نژادي شدن جهان نبايد بيت آقا را هم شامل شود. احمدي نژاد در ماجراي برکناري منوچهر متکي کارت زرد دريافت کرد و خامنه اي اين گستاخي را فروخورد. اما موضوع برکناري وزير اطلاعات عبور از خط قرمزي بود که براي ولي فقيه غيرقابل تحمل بود. براي خامنه اي ديگر احمدي نژاد نمي تواند گماشته مورد اعتماد باشد و اگر احمدي نژاد تن به تسليم کامل ندهد(که تا کنون نداده)، خامنه اي نقشه حذف او را پيش خواهد برد. اين که خامنه اي بتواند چنين پروژه اي را عملي کند يا نه، به عوامل داخلي، منطقه اي و جهاني بستگي دارد.
در کمتر از ۹ ماهي که به اجراي پُر تَنش جنتي شُو مانده است، ما شاهد رويدادهاي مهمي خواهيم بود. اما همين امروز مُهر باطل شد بر پُرُوژه ريل گذاري جديد خامنه اي خورده است. اين تَنشها و تلاطمات فرصتهاي زيادي براي گسترش جنيش توده اي با هدف سرنگوني کُل نظام فراهم خواهد آورد. شعبده بازي جنتي هرچقدر داغ و پُر هيجان باشد، براي مردم آبي گَرم نخواهد کرد.
۸ سال پيش وقتي حکومت در تدارک برگزاري نمايش انتخابات دوره هفتم مجلس ارتجاع بود، در سرسخن شماره ۳۱ مجله آفتاب(آذر ۱۳۸۲) به مدير مسئولي عيسي سحرخيز نوشته شده بود که چالش بين «جمهوري عرفي» و «حکومت ولايس» مسير آينده را تعيين خواهد کرد و معلوم خواهد شد که «مجلس خانه ملت خواهد بود يا سِناي سلطان». تجربه نشان داد که مجلس تحت امر ولايت «خانه ملت» نيست.
هيچ آزاديخواهي از تَنشها و تلاطمات جنتي شُو نتيجه مشارکت در اين شعبده بازي را نمي گيرد. اين تنشها و تلاطمات را بايد بر سر حاکميت و همه دسته بنديها و باندهاي دروني آن ريخت و از آن به مثابه يک فرصت براي سرنگوني کل نظام و تحقق آزادي استفاده کرد.
منبع: نبرد خلق شماره ۳۱۲، چهارشنبه ۱ تير ۱۳۹۰(۲۲ ژوئن ۲۰۱۱)