جنبش جنگل، به رهبري سردارقهرمانش ميرزاکوچکخان، در سال۱۲۹۹ شمسي، سراسر گيلان ازجمله شهر رشت را آزاد کرد و سردارجنگل در روز 14خرداد ۱۲۹۹ با صدور اطلاعيهيي استقرار حکومت جمهوري را در گيلان اعلام نمود، حکومت انقلابي که قصد آزادسازي تمامي ايرانزمين از سلطه استبداد و استعمار را داشت.
يونس، معروف بهميرزاکوچک، 25ساله بود که بهکسوت مجاهدان مشروطه درآمد. ابتدا مدتي عضو کميته ستارخان بود. سپس همراه با مجاهدان گيلان در فتح قزوين و سپس فتح تهران شرکت نمود و در جنگ سهروزه مجاهدين با قواي استبداد مأمور تسخير قزاقخانه شد.
ميرزاکوچکخان در تهران بهمنظور چارهجويي اوضاع آشفته حاکم بر ميهن، با بسياري از سران بهاصطلاح مليگرا و دموکرات تماس گرفت و تلاش کرد آنها را به چارهجويي درمورد تسلط قدرتهاي بيگانه و حاکميت دوباره استبداد برانگيزد. اما چون سازشکاري اينعناصر را ديد از آنان نااميد شد و براي دستزدن به مبارزه مسلحانه، راهي زادگاهش گيلان شد. وي در سال۱۲۹۴شمسي يا ۱۹۱۵ميلادي، بههمراه چندتن ديگر از مبارزان، جنبش جنگل را در جنگلهاي فومن گيلان آغاز کرد. بهزودي عناصر آزاديخواه ديگري از گيلان و ديگر نقاط کشور بهميرزاکوچکخان پيوستند و بسياري کشاورزان و زحمتکشان نيز درکنار او سلاح بهدست گرفتند.
در سال۱۲۹۹ در پي اعلام حکومت جمهوري گيلان، مرامنامه اينجنبش نيز که اکنون حکومت خود را هم تشکيل داده بود، انتشار يافت. در اينمرامنامه بر آسايش عمومي، آزادي حقيقي، تساوي افراد انساني بدون تبعيض نژادي و مذهبي، حاکميت اکثريت ملت، استقلال، تماميت ارضي، آزادي اجتماعات، آزادي مطبوعات، آزادي کار، آزادي بيان، آزادي تحصيل و تساوي زن و مرد در حقوق اجتماعي و برانداختن اصول بيکاري و مفتخوري تأکيد شده است. اينمرامنامه همچنين خواستار اينبود که منابع ثروت، رودخانهها، جنگلها، معادن، راهها و جادهها و کارخانهها جزء اموال عمومي باشد.
در سالروز اعلام تشکيل حکومت جمهوري توسط جنبش جنگل، يادوارهيي از اينجنبش و رهبريش را مرور ميکنيم:
يادواره ميرزاکوچکخان و جنبش جنگل , نقل از روزنامه مجاهد شماره 27 (12آذر 84)
سردارجنگل کوچکخان
ميرزاکوچک، فرزند ميرزابزرگ، اهل رشت ساکن استادسرا، در سال۱۲۹۸ هجريقمري در يکخانواده متوسط چشم بهجهان گشود.
کوچکخان در جنبش مشروطيت از فرماندهان و سردستههاي مجاهديني بود که از گيلان از مسير قزوين وارد تهران شدند، ميرزا در ”عليشاه عوض“ به مجاهدين گيلان پيوست و در فتح تهران شرکت نمود و در جنگ سهروزه مجاهدين با قواي استبداد، مأمور جبهه قزاقخانه بود.
در شورش شاهسونها همراه يپرم و سرداراسعد به کمک ستارخان شتافت.
او بعداز ورود قزاقان روسيه به ايران در جنگ جهاني اول، در سال۱۲۹۳ هجريشمسي که او و بسياري از سران مشروطيت را دستگير کردند، بهمدت 5سالمحکوم به تبعيد از محل زادگاه خود شد ولي سردار، طاقت نياورد و مخفيانه به رشت آمد. کوچکخان در همينسال، با جمعي از دوستانش که عمدتاًً از روشنفکران و طلبههاي جوان و روشنفکران مذهبي بودند، کميته هيأت اتحاد اسلام را تشکيل داد که بعدازاينکه شخصيتهاي آزاديخواه ديگر گيلان بهآنپيوستند، کميته جنگل نام گرفت و با بهدستگرفتن سلاح، نيروي رزمندهيي از داوطلبان تشکيل داد.
اولينتماس جنگليها با عبدالرزاق، حاکم مستبد فومنات بود که به تعقيب جنگليها رفته بود، اما شکست خورده بود و با بقيه همراهانش فرار کرد. اينپيروزي در همه نقاط گيلان پيچيده و پرستيژ جنگليها را بالا برد و موجي داوطلب براي پيوستن بهنيروي جنگل را بههمراه داشت.
در نبرد ديگر که مفاخرالملک، رئيس شهرباني رشت، با يکستون قشون نظامي براي تعقيب نيروهاي جنگل ميرود، شکست ميخورد و بهاسارت درميآيد، نيروهاي وي نيز که اسير شده بودند، عدهيي بهمجاهدين پيوسته و عدهيي بهدنبال زندگي خود ميروند.
قونسول روس تصميم گرفت که قزاقهاي روسي را که در بيرحمي شهرت داشتند، بهسرکوب جنگل بفرستد. نتيجهاينجنگ که به جنگ ماکلوان (يکي ازروستاهاي اطراف رشت) معروف است، شکست نيروي قزاق بود، بهنحويکه تنها 134نفر از نيروي اعزاميتوانستند عقبنشيني کنند و مجاهدين، غنيمت بسيار گرفتند.
نبردهاي منجيل: در 29مرداد ۱۲۹۷ معاهده جنگل بعداز نبردهاي سخت بين مجاهدين جنگل و نيروهاي انگليسي که ميخواستند از راه منجيل عبور کنند، بسته شد. اينمعاهده شامل 8ماده بود که از کميته اتحاد اسلام دکترابوالقاسم فريد و رضا افشار و از طرف انگليس کلنل ماتيوس سترماير شرکت داشتند.
11فروردين ۱۲۹۸ (30جماديالثاني ۱۳۳۷ هجري) : ريختن اعلاميه توسط هواپيماهاي انگليسي که از نفرات جنگل (ليدرها و کارمندان هيأت اسلام) ميخواهد که خود را تسليم کنند. بهدنبال آندر ارديبهشت ۱۲۹۸ اعلام حکومت نظامي توسط تيمورتاش، تعقيب مجاهدين جنگل توسط تيمورتاش و تسليمشدن بعضي از ياران ميرزاشامل: دکترحشمت، حاجاحمد کسمايي و ...
جنگليها با اينشکست از اسب افتادند ولي از اصل نيفتادند و منطق هر فرد جنگلي مانند منطق همه مردان جهان که در چهارگوشه دنيا براي آزادي ميجنگند، يکي بود. تقريباً سه ماه بعداز شکست ماسوله، مجاهدين از کمينگاههايشان خارج شده و دوباره هم را يافته و سازمان يافتند.
22ذيحجه ۱۳۳۷ (شهريور ۱۲۹۸) : نامه رتمسفر کيکا چيکنوف، رتيس ستاد ارتش دولت وقت (فرمانده قواي قزاق)، به ميرزاکه از وي ميخواهد خود را تسليم کند و درعوض وي و نفراتش در تأمين باشند و نامه جواب رد ميرزابهوي.
اعلاميه احمد آذري از طر ف دولت، سوم دلو ۱۲۹۸ که ميرزاکوچکخان را نماينده دولت مرکزي معرفي ميکند و از خدمات وي تمجيد کرده و محدوديت در مکاتبه ، و ارتباط با وي و نيروهايش از طرف دولت رفع ميگردد.
بامداد روز سهشنبه 18ماهمه ۱۹۲۰ برابر 28ارديبهشت ۱۲۹۹ شمسي و 29شعبان ۱۳۳۸ قمري بعداز شليک چندتير توپ از درياي خزر بهسواحل غازيان، ارتش سرخ در بندرانزلي پياده شد.
در اولينملاقات سران نهضت جنگل با فرماندهان ارتش سرخ شوروي، روي بيانيه زير توافق شد:
1 - عدم اجراي اصول کمونيسم از حيث مصادره اموال و الغاي مالکيت و ممنوعبودن تبليغات
2 - تأسيس حکومت جمهوري انقلابي موقت
3 - پساز ورود بهتهران و تأسيس مجلس مبعوثان، هر نوع حکومتي را که نمايندگان ملت بپذيرند.
4 - سپردن مقدرات انقلاب بهدست اينحکومت و عدم مداخله شورويها در ايران.
5 - هيچ قشوني بدون اجازه و تصويب حکومت انقلابي ايران (زائد بر ۲۰۰۰نيروي کنوني) از شوروي وارد ايران نشود.
6 مخارج اينقشون بهعهده جمهوري ايران است.
7 - هر مقدار مهمات و اسلحه که از شوروي خواسته شود، در مقابل پرداخت قيمت تسليم نمايند.
8 - کالاي بازرگانان ايراني که در بادکوبه، ضبط شده، تحويل اينحکومت شود.
9 - واگذاري کليه مؤسسات تجارتي روسيه در ايران به حکومت جمهوري ايران
ورود جنگليها بهرشت
ميرزااحمدخان اشتري، فرماندار گيلان بهقريه پسيخان رفت و ميرزا را ملاقات کرد و بهنمايندگي از مردم درخواست کرد ميرزابهشهر آمده و زمام امور را بهدست گيرد.
بامداد روزجمعه 16رمضان ۱۳۳۸ (يعني تقريباً دو هفته بعداز ورود قواي ارتش سرخ به شمال ايران)، جمعيت انبوهي از مستقبلين از محلي موسوم بهآتشگاه، پنجکيلومتري رشت، صف کشيده و مقدم جنگليها را با فريادهاي شورانگيز و افشاندن گل تهنيت گفتند.
ميرزا در باغ سبز ميدان در نطق کوتاهش از غلبهيزدان بر اهريمن و از تسلط حق بر باطل سخن گفت و بهروح شهدا درود فرستاد و وعده داد که قريباً انقلاب ايران کاخ ستمگران را ويران کند.
دو روز بعداز ورود بهرشت، اعلاميه مفصلي از طرف جنبش جنگل داده ميشود که درنهايت با چندماده زير خاتمه مييابد:
1 - جمعيت انقلاب سرخ ايران (کميته جنگل بعداز اعلام جمهوري، نام خود را جمعيت انقلاب سرخ ايران گذاشت) اصول سلطنت را ملغي کرده و جمهوري را رسماًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًً اعلان ميکند.
2 - حکومت موقت جمهوري حفاظت جان و مال عموم اهالي را بهعهده ميگيرد.
3 - هرنوع معاهده و قراردادي که بهضرر ايران قديماً و جديداً با هر دولتي شده، لغو و باطل ميشناسد.
4 - حکومت موقت جمهوري همه اقوام بشر را يکي دانسته، تساوي حقوق درباره آنان قائل و حفظ شعائر اسلامي را از فرايض ميداند. 18رمضان ۱۳۳۸
هيأت دولت انقلابي در 19رمضان بر طبق آگهي زير معرفي گرديد:
مير شمسالدين وقاري کميسر داخل
سيد جعفر کميسر خارجه
محمدعلي پيربازاري کميسر ماليه
محمودآقا کميسر قضايي
آقانصرالله کميسر پست و تلگراف و تلفن
محمدعلي خمامي کميسر فوائد عامه
حاجي محمدجعفر کميسر معارف و اوقاف
ابوالقاسم فخرايي کميسر تجارت
ميرزاکوچکخان سرکميسر و کميسر جنگ
ازاينکه ارتش روس در تماس مستقيمش با نيروهاي جنگل دچار شکست شده بود، مردم شاد بودند و از همه طرف تبريکبود و رواج اينانديشه که شايد هميننيروي پارتيزان بتواند جلو بيگانگان را سد کند و اينپيروزي به مناسبات اجتماعي راه برده بود و ديگر اربابان نميتوانستند به دهقانان زور بگويند، چون بسياري مسلح و دوشادوش نيروي جنگل جنگيده بودند.
قبلازکودتاي سرخ که ميرزا ، رشت را ترک کرده و بهجنگل رفته بود، مظفرزاده و گائوک آلماني (هوشنگ) را با نامهيي بهنزد لنين فرستاده بود و از عملکردهاي چپنمايانه نمايندگان شوروي در گيلان و همچنين از نقض توافقنامهها نوشته بود. در قسمتي از نامه، اينطور نتيجهگيري ميکند:
اهالي گيلان تا چندي پيش حاضر بودند خود را بهآب و آتش بزنند ولي از عمليات اشتراکي اظهار تنفر کردهاند و حتي حاضر شدهاند بهضدانقلاب اقدام کنند... برنامهيي که دوستان شما در ايران پروپاکاد ميکنند، بهرغم تمايلات مردم است و تنها تأثيرش جلوگيري از پيشرفت انقلاب و تقويتشدن افکار ضدانقلابي است.
کودتاي سرخ
- 9مرداد ۱۲۹۹ مصادف با 14ذيقعده ۱۳۳۸
حزب عدالت که اعضايش ابوکف (از شاهزادگان تاتار)، آغايف، اميرزاده و... بودند، بههمراه دستجات ديگري از باکو به رشت وارد ميشدند و اينعليرغم توافقنامهيي بود که با ميرزا امضا شده بود که دستجات اضافه وارد خاک ايران نشوند. در اينروز اينگروهها دست به دستگيري ياران ميرزا در هر پست و مقامي بود، زدند و نقشه کشتن ميرزا را نيز داشتند. در اينکودتا انبار اسلحه مجاهدين و شش توپ بزرگ آنبهدست کودتاچيان افتاد.
در اعلاميه کودتاچيان بهرهبري ابوکف، ميرزاکوچک حذف شده بود و احساناللهخان، سرکميسر و خالوقربان، کميسر جنگ و... اعلام شده بود.
برنامه دولت کودتا ازجمله شامل اينموارد بود:
1 - تشکيل ارتش ايران همچون ارتش سرخ و حمله بهتهران
2 - لغو اختيارات مالکين و امحاي ملوکالطوايفي
3 - رفع احتياجات اصلي کارگران شهر و دهات
نتايج اينکودتا و ضربه اپورتونيستي بهجنبش:
- شکست قواي مجاهدين اعزامي بهمازندران
- شکست در جبهه منجيل و سرازيرشدن قزاق دولتي به سمت رشت
- ضبط اموال ساکنان رشت بهوسيله حاکم نظاميدولت جديد و تهديد بهپرداخت پول با کندن قبر و تهديد به اينکه در صورت نپرداختن، زندهبهگور ميشوند
14آبان ۱۲۹۹ نامهيي از طرف جريان اپورتونيست کميته جنگل (حزب اعتدال، احساناللهخان و خالوقربان) داده شد که در آننوشته بودند: شما و دوستانتان ناباب بوديد و ما زمام امور را بهدست گرفتيم و شما شهر را تخليه کرديد و بهجنگل رفتيد و اگر با شما جنگيديم، براي دفاع از انقلاب بوده است.
جواب ميرزا: پساز نقض عهد شما، من کناره گرفتم. چون شما از ما بريديد و بهابوکف خائن پيوستيد و مرا دزد و بيوفا خوانديد و اکنون بهدليل اعمال شما، نام بلشويکو سوسياليست بهحدي منفور شده که کسي در خواب هم ميل ندارد آنرا بشنود...
کودتاي فوريه ۱۹۲۱ (سوم اسفند ۱۲۹۹) و روي کار آمدن سردارسپه
22ژانويه، يکماه بعدازکودتا، جمهوري آذربايجان شوروي اعلام کرد که قوايش را از ايران عقب ميکشد.
16ارديبهشت ۱۳۰۰ جشن تاجگذاري احمدشاه و توافق انگليس و روسيه
نامه نماينده روسيه به ميرزا: ما مجبوريم بر اساس مواد قرارداد، دولت را از وجود انقلابيون و عمليات آنها راحت کنيم.
جمعه 19 ميزان: خالوقربان در رشت خود را تسليم سردارسپه ميکند.
فعاليت صميمانهيي بين نيروهاي قزاق و نيروهاي روسي در رشت صورت ميگيرد که بهدليل همانژست دوستي شوروي با رژيم ايران ميباشد.
نيروي دولت پساز ورود بهرشت، به جنگ و گريز با نيروهاي جنگل ميپردازند و ازاينبهبعد شرايط به انقلابيون جنگل سخت ميشود و جنگليها طبق تاکتيکگذشته خود در گروههاي کوچکي پراکنده ميشوند.
روز 13آبان ۱۳۰۰ اينپيام از سفارت ايران مخابره ميشود:
رشت و انزلي که از طرف ميرزاکوچکخان اشغال شده بود، پس گرفته شد و خالوقربان و خالو مراد که از همدستان ميرزابودند، تسليم شدند و مورد عفو قرارگرفتند. خود کوچکخان که خيلي از سردارانش کشته شدند، به کوهستان فرار کرد. يکصد اسير و بسياري غنايم ازجمله چندقبضه توپ و مسلسل بهجاي گذاشت.
روز 13آذر اينتلگرام از سفارت ايران آمد که ميرزاکوچکخان ميان برفها جان سپرد و سرش را بهاردوگاه آوردند و با اينخبر انقلاب گيلان پايان يافت.
ميرزا در آخرين نامه خود بهتاريخ 5آبان، يکماه قبلاز شهادتش، از ناپايداري بعضي از دوستان و تسليم آنها گله کرد و نوشت: اتکاي من و همراهانم به خدا است که در بسياري از اينمهلکهها ما را حفظ کرده است.
افسوس ميخورم که مردم ايران مردهپرست هستند و هنوز قدر اينجمعيت را نشناختهاند و بعداز محو ما خواهند فهميد که کي بودهايم و چه خواستهايم و چکار کردهايم. بلي امروز دشمنان، ما را دزد و غارتگر خطاب ميکنند، حالآنکه هيچ قدمي جز درراه آسايش و حفاظت مال و ناموس مردم برنداشتهايم.