۱۳۹۰ مرداد ۸, شنبه

آن فرو ريخته گُلهاي سُرخ پريشان درباد!

خميني پس از سركشيدن جام زهر قطعنامة 598 براي كينه جويي از مقاومتي كه او را ناگزير به پذيرش آتشبس كرده بود, كشتاري وحشيانه را در زندانها آغازكرد, با اين پندار خام كه ريشة جنبش مقاومت عليه رژيمش را به كلّي بخشكاند. قتل عام زندانيان سياسي در تابستان و پا ييز 67, بيش از سي هزار زنداني را كه حاضر به تسليم و وادادگي نشدند, به كام مرگ فرستاد. به طوري كه پس از اين كشتار وحشيانه, اگر اَحدي از زندانيان سياسي زنده ماند, باعث شگفتي است. تدارك كشتار سال 1367, از مدتها پيش چيده شد.

فتواي كشتار زندانيان سياسي در تابستان سال ۱۳۶۷ را خميني داد و خطاب به دژخيمان هيئت مرگ نوشت:

«بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم, از آن‌جا که منافقين (مجاهدين) خائن به‌هيچ‌وجه به ‌اسلام معتقد نبوده و هر چه مي‌گويند از روي حيله و نفاق آنهاست، و به ‌اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پيدا کرده‌اند و باتوجه به ‌محارب‌بودن آنها‌ ... و باتوجه به ‌ارتباط آنان با استکبار جهاني و ضربات ناجوانمردانه ‌آنان از ابتداي تشکيل نظام جمهوري اسلامي تاکنون، کساني‌که در زندانهاي سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاري کـرده و مي‌کنند، محارب و محکوم به ‌اعدام مي‌باشند... رحم بر محاربين، ساده‌انديشي است، قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول ترديد‌ناپذير نظام اسلامي است. اميدوارم با خشم و کينه انقلابي خود نسبت به ‌دشمنان اسلام، رضايت خداوند متعال را جلب نماييد. آقاياني که تشخيص موضع به‌عهده آنان است، وسوسه و شک و ترديد نکنند، سعي کنند ”اشداء علي‌الکفار“ باشند. ترديد در مسائل قضايي اسلام انقلابي، ناديده‌گرفتن خون پاک و مطهر شهدا مي‌باشد. والسلام - روح‌الله الموسوي الخميني»

”آمران و عاملان اين كشتار, به طور عمده, اينها بودند: رفسنجاني, خامنه اي, ري شهري (وزير اطلاعات رژيم), علي فلاحيان (قائم مقام وزير اطلاعات), موسوي اردبيلي (رئيس شوراي عالي قضايي) و اعضاي «كميسيون مرگ.»

«هيأت عفو»، كه زندانيان آن را «كميسيون مرگ» ميناميدند و اجراي فتواي خميني را براي كشتار زندانيان سياسي به عهده داشت, عبارت بودند از:

جعفر نيّري (از سران گروه «مؤتلفه», رئيس شعبه اول دادگاه تهران, رئيس «كميسيون مرگ»), مرتضي اشراقي (دادستان تهران, عضو «كميسيون مرگ»), ابراهيم رئيسي (از شكنجهگران دادستاني و معاون دادستان و عضو «كميسيون مرگ»), اسماعيل شوشتري (رئيس سازمان زندانها, وزير دادگستري در دولتهاي رفسنجاني و خاتمي), مبشّري (حاكم شرع زندان اوين و عضو «كميسيون مرگ»), پورمحمدي (نمايندة وزارت اطلاعات در زندان اوين و از اعضاي «كميسيون مرگ»), حسين مرتضوي (رئيس زندان اوين), محمد مغيثه اي با نام مستعار ناصريان (رئيس زندان گوهردشت كرج), داود لشكري (معاون رئيس زندان و مسئول انتظامي و امنيتي زندان گوهردشت), موسي واعظي با نام مستعار زماني (از مسئولان وزارت اطلاعات), مجتبي حلوايي (معاون امنيت رئيس زندان اوين.)

«كميسيون مرگ» از بعد از ظهر روز چهارشنبه پنجم مرداد67 كار خود را در زندان اوين آغاز كرد و نخستين دسته از زندانيان مجاهد در اين روز در يك محاكمه فرمايشيِ چند دقيقه يي به مرگ محكوم شدند. بنا به گفتة شاهداني كه از اين كشتارها جان به دربردند, «هياٌت مرگ» از مجاهدين اسير «هويّت سازماني و تشكيلاتي»اش را ميپرسيد. بسته به اين كه ميگفت «مجاهد», يا «منافق», سرنوشتش را رقم ميزد. اگر كسي در پاسخ به اين پرسش كه تعلق سازماني شما چيست؟ ميگفت: مجاهدين, بيدرنگ به اعدام محكوم ميشد. نخستين دسته از مجاهدين را در سحرگاه روز 6مردادماه به جوخة اعدام سپردند. «كميسيون مرگ» به رياست نيّري اين كشتار را از روز شنبه 8مرداد, نخست از زنان مجاهد, در زندان گوهردشت آغازكرد وكشتار مجاهدين در ماه مرداد به شديدترين وجه ادامه داشت. «كميسيون مرگ» پس از قلع و قمع مجاهدين, از روز پنجم شهريور 67 كشتار مبارزان چپ را آغازكرد.

. «هيأت مرگ» گزارش کارش را مستقيما به ‌خميني مي‌داد و در نزديکترين نقطه به ‌محل اعدام مستقرشده بود. پس از کوره‌هاي آدم‌سوزي هيتلر و پس از کشتار انسانها در اردوگاههاي آشوويتس و داخائو، جهان معاصر چنين جنايت دهشت‌باري را هرگز به‌خود نديده است‌. «هيأت مرگ» يک شاخص اصلي بيشتر نداشت: اگرزنداني هويت خود را ”مجاهد“ اعلام مي‌کرد، محاکمه در همين نقطه تمام بود. يکي از مسئولان زندان به‌نام پاسدار حميد عباسي گفته بود: «ما اگر مي‌خواستيم حکم امام را اجرا کنيم بايد چند‌ميليون نفر را مي‌گرفتيم و اعدام مي‌کرديم‌. زيرا او گفته بود هر کس راديو مجاهد گوش مي‌کند، بايد اعدام شود.»

در زندان گوهردشت تا 25شهريور 67، حداکثر 300تن باقي مانده بودند که به ‌اوين منتقل شدند. گزارشهاي موثق از انتقال 860جسد، از اوين به ‌بهشت‌زهرا، تنها در روزهاي 22 تا 26مرداد 67 حکايت مي‌کند. در 3بند زندان زنان اوين، 80درصد خواهران مجاهد را تا شهريور 67 به‌دار آويخته يا تيرباران کرده ‌بودند.

منتظري جانشين خميني در آن زمان، در وحشت از عواقب اين قتل‌عام مهيب براي رژيم، طي نامه‌يي به‌ خميني به ‌تاريخ 9مرداد 67، يعني 4روز پس از آغاز قتل‌عام، از «چند هزار اعدام در چند روز» سخن گفته و از خميني درخواست کرد که قدري دست نگه‌دارد، زيرا «مجاهدين خلق، اشخاص نيستند، يک سنخ فکر و برداشت است با کشتن حل نمي‌شود، بلکه ترويج مي‌شود».

اگرچه بخش عمده اين شهيدان را دانشجويان، دانش‌آموزان و جوانان انقلابي تشکيل مي‌دهند، درعين حال تنوع ترکيب اجتماعي آنها چشمگيراست چرا‌ که در ميان آنها از کارگر تا کشاورز و پيشه‌ور، از صاحبان مشاغل آزاد تا کارمندان کشوري و لشکري، پزشکان و کادر درماني، افسران و پرسنل نظامي، کارشناسان فني و اداري، صاحبان حرف و صنايع و معلمان و دبيران و استادان دانشگاه ديده مي‌شوند که خود نشان‌دهنده ‌طيف گسترده اجتماعي حاميان مقاومت عادلانه ميهنمان مي‌باشد. دکتر حميده ‌سياحي و دکتر معصومه (شورانگيز) کريميان که به‌همراه خواهرش مهري در زندان اوين به‌شهادت رسيد و نيز دو پزشک از متخصصان ارزنده ميهن به‌نامهاي دکتر طبيبي‌نژاد، 55ساله و دکتر فيروز صارمي، 60ساله، در تبريز، در ملاءعام به ‌دار‌آويخته شدند. درميان قتل‌عام‌شدگان، شماري از زندانيان سياسي رژيم شاه، تني چند از کانديداهاي انتخاباتي سال 58 از‌جمله، زهره عين‌اليقين از اصفهان، فاطمه زارعي از شيراز و شهباز شهبازي نخستين معاون استانداري گيلان از رودسر ديده مي‌شوند. همچنين در ميان پرسنل نظامي هوادار مجاهدين، بايد از دلاوراني چون سرهنگ ميرفخرايي، سرگرد خليل مينايي، سرگرد مقصودي و تکاور نيروي دريايي. مرتضي ميرمحمدي نام برد. و بالاخره بايستي ازهنرمندان و قهرمانان آزاده ورزشي ايران، از‌جمله ابوالقاسم محمدي‌ارژنگي، استاد موسيقي و آواز ايراني؛ فروزان عبدي، عضو تيم ملي واليبال زنان ايران، مهشيد (حسين) رزاقي، قهرمان تيم ملي فوتبال اميد ايران و جواد نصيري عضو تيم ملي شمشيربازي و... نام برد.

ياران ناشناخته‌ام، چون اختران سوخته

چندان به‌خاک تيره فرو ريختند سرد،

که گفتي دگر زمين

براي هميشه شبي بي‌ستاره ماند.

احمد شاملو