۱۳۹۰ تیر ۲۸, سه‌شنبه

سي تير روز تجلي اراده خلق قهرمان ايران در حمايت از پيشواي طلايه دار ايرانزمين مصدق كبير گرامي باد!


در تاريخ مردم ميهن ما روزهاي فراموشي‌ناپذير مختلفي به‌ثبت رسيده که روزهاي سرنوشت‌ساز محسوب مي‌شوند روزهايي که عموم مردم ما
در غمها و شاديهاي آن با يکديگر سهيم بوده‌اند‌. روز 30 تير 1331 از‌جمله يکي از همين روزهاست‌.روزي که مردم ايران يکپارچه بپا خاستند و در برابر ديکتاتور ي سلطنتي يکصدا خواستار بازگشت دکتر مصدق پيشواي نهضت ملي و نخست‌وزير تنها حکومت ملي ايران شدند. مردم غارت شده‌يي که بر روي درياي نفت زندگي مي‌کردند اما حاصل رنجشان را قدرتهاي استعماري و دربار وابسته به‌آنها يه يغما مي‌بردند و مردم ايران در فقر جانکاهي به‌سر مي‌بردند.
مصدق کبيرخود درباره قيام 30 تير مردم ايران گفت :
« روز سي‌ام تير در تاريخ مبارزات ممتد ملت ايران فراموش‌نشدني نيست زيرا در اين روز تمام افراد ملت از هر طبقه و مقام در مقابل تحريکات اجانب يکدل و يک زبان قيام و اقدام کردند».
طلاي سياه يا بلاي خانمانسوز
درست 5 سال قبل از انقلاب مشروطيت ايران يعني در سال 1280 شمسي (1901 ميلادي)، امتيازنامه ‌‌‌‌‌‌‌ننگين ”دارسي” براي بهره‌برداري از منابع نفتي تمام خاک ايران به‌استثناي پنج ايالت شمالي، براي مدت شصت سال در کاخ صاحبقرانيه به‌امضاي مظفرالدين‌شاه رسيد. به‌موجب اين قرارداد، صا
حب امتياز انگليسي حق
انحصاري استخراج و حمل و نقل، تصفيه و فروش نفت و لوله‌کشي تا خليج فارس و استفاده‌‌‌‌‌‌‌ مجاني از زمينهاي باير دولتي و معافيت مالياتي و گمرکي و غيره را به‌دست آورد. مطابق اين
قرارداد فقط 16 درصد از منافع خالص کمپاني مي‌بايست به‌دولت ايران پرداخت مي‌شد که عملاً هم به‌کمتر از 13 درصد مي‌رسيد و اين 13 درصد هم هزينه دربار قاجار مي‌شد.
به‌دنبال جنگ جهاني اول و با توجه به‌ اهميتي که نفت براي انگليس پيدا کرد، دولت انگليس از طريق عامل خود رضاخان قلدر و با صحنه‌سازي و فريبکاري
خائنانه و تحت عنوان ابطال قرارداد دارسي، در هفتم خرداد 1312 قرارداد ديگري را که به‌قرارداد ننگين 1933 معروف است بازهم به‌مدت 60 سال، به‌امضا رساند. طبق برآورد شرکت انگليسي درآن زمان، 60 سال بعد زماني بود که چاههاي نفت ايران ته مي‌کشيد. درحالي‌که عايدات نفت براي انگليس صدها ميليون دلار در سال بود مردم ايران به‌خصوص کارگران شرکت نفت ازهستي ساقط بودند‌.
اولين خروش مصدق عليه قرارداد ننگين نفتي
دکتر مصدق که رهبر فراکسيون اقليت در مجلس چهاردهم بود طي نطقي در آبان‌ماه سال 1323 به‌افشاگري عليه قرارداد ننگين 1933 پرداخت و به‌شدت به‌ رضاخان حمله کرد. مصدق گفت: ”شايد مادر روزگار نزايد کسي را که به‌بيگانه چنين خدمتي کند”.
از آن پس دولتهاي وابسته بعدي نيز هرکدام به‌نوعي تلاش داشتند قرارداد استعماري را درموقعيت مناسبي به‌تصويب برسانند. از‌جمله گلشائيان وزير دارايي شاه در زمان نخست‌وزيري ساعد، طي يک الحاقيه به‌قرارداد قبلي آن‌‌را با قيد فوريت به‌مجلس برد. اما با تلاش دکتر مصدق اين لايحه نيز به‌تصويب نرسيد و تلاش استعمار و مهره‌هايش به‌شکست انجاميد. ولي اين لايحه پيوسته توسط نخست‌وزيران دست‌نشانده شاه , منصور و رزم‌آرا و بنابر خواسته ‌‌‌‌‌‌‌دولت انگليس در مجلس مطرح مي‌شد. اما باز هم اين مصدق بود که سرفراز و استوار ايستادگي کرد و هر بار طرح آنانرا به‌ شکست کشاند.
مصدق رهبر مبارزات ضد استعماري ملت ايران
دکتر مصدق، با شعار ملي‌شدن صنعت نفت، مبارزات بسيار پررنج و خطري را جهت استيفاي حقوق ملت ايران
رهبري کرد. و سرانجام در تاريخ 29 اسفند سال 1329 قانون ملي‌شدن نفت را از تصويب مجلس گذراند و
در کمتر از 40 روز بعد، قانون خلع يد از شرکت انگليسي را نيز به‌تصويب رساند. مصدق اقدامات خود را با حمايت توده‌هاي مردم و تظاهرات و اعتصابات گسترده نفتگران خوزستان به‌پيش مي‌برد. چنين بود که در ارديبهشت 1330 نخست‌وزيري مصدق به‌مجلس و رژيم شاه تحميل شد. اما اقدامات ملي و مردمي دکتر مصدق به‌مذاق دربار ارتجاعي و استعمار انگليس خوشايندنبود، از همين رو شروع به ‌توطئه عليه دکترمصدق کردند.

مصدق صلاحيت دادگاه لاهه را رد کرد
در هفتم خرداد سال 1331، دکتر مصدق صلاحيت دادگاه لاهه را که براي بررسي شکايت انگليس عليه ايران تشکيل شده بود رد کرد. دولت انگليس در پي شکستهاي متعدد در روياروئي مستقيم با جنبش ضداستعماري مردم ايران و نيز پس از ناکاميهاي پي در پي در صحنه سياست بين‌المللي، بر آن شد تا توطئه‌هاي خود را توسط مهره‌ها و مزدوران سرسپرده خويش و در رأس آنها شاه و دربارسلطنتي عملي سازد و دولت ملي مصدق را ساقط کند.
گام ديگري عليه دربار
دکتر مصدق براي کوتاه کردن دست شاه و دربار و خنثي‌ساختن توطئه‌هاي استعمار، از يکسو و پيش بردن اصلاحات اجتماعي و اقتصادي از سوي ديگر، خواستار آن شد که پست وزارت جنگ را که تا آن زمان در دست شاه بود و همواره از آن به‌عنوان ابزار اعمال فشار و اجراي توطئه‌ عليه جنبش ضداستعماري مردم و پيشواي آن استفاده مي‌کرد بر عهده بگيرد و اعلام کرد که در صورت تن‌ندادن شاه به‌ اين شرط، از نخست‌وزيري استعفا خواهد داد.
شاه که بقاياي سلطنت خودکامه و فاسد خود را در خطر مي‌ديد، شديداً با سپردن وزارت جنگ به‌مصدق مخالفت کرد.
استعفاي مصدق
دکتر مصدق در روز 25تير 1331، از نخست‌وزيري استعفا داد.
با استعفاي مصدق، شاه فرصت را غنيم
ت شمرده و قوام‌السلطنه، کهنه‌کارترين مهره ‌‌‌‌‌‌‌رژيم فئودالي و دربار استعماري را به‌نخست‌وزيري برگزيد. پس از دريافت اين فرمان، قوام‌طي اعلاميه‌ي شديداللحني مردم را تهديد به‌کشتار نمود و اخطار کرد که هرکس دست به‌مخالفت با دولت او بزند با شديدترين عکس‌العمل مواجه خواهد شد. در همان روزها، مأمورين انتظامي و يکانهاي ارتشي با تانک و زرهپوش به‌خيابانها ريختند.
ايران بپا مي‌خيزد
اين گونه اقدامات و تهديدات قوام نتيجه‌بخش نبود. موج اعتراضات توده‌اي عليه انتصاب قوام به‌نخست‌وزيري از تهران و ساير نقاط کشور برخاست و سيل تلگرافها و نامه‌ها در حمايت و پشتيباني از دکتر مصدق از سراسر ايران به‌سوي تهران سرازير شد. سرانجام صبح روز سي‌ام تيرماه سال1331، شهر تهران به‌حالت تعطيل درآمده بود و تظاهرات اعتراضي عظيمي در حال شکل‌گيري بود. کارگران کارخانه‌ها و کارگاهها و هم‌چنين بازار و مغازه‌داران و رانندگان اتوبوسهاي شهري، همه دست از کار کشيدند و به‌صفوف تظاهرکنندگان پيوستند. انبوه مردم با فريادها و شعارهاي 'يا مرگ يا مصدق'، 'مصدق پيروز است'، 'مرگ بر قوام'، با نيروهاي ارتش و شهرباني به‌مقابله برخاستند...
از ساعت 7صبح، يک جمعيت انبوه و متراکم از نقاط مختلف تهران به‌سمت بهارستان به‌حرکت درآمد. شاه در وحشت از دست دادن کنترل اوضاع به‌ ارتش فرمان آتش‌گشودن به‌روي مردم بيدفاع را داد. خون دهها تن از مردم بيگناه، شعله قيام سي تير را برافروخته‌تر کرد، حالا تنها صدايي که در شهر شنيده مي‌شد طنين فريادها
ي يا مرگ يا مصدق بود.

شهداي سي تير
قيام مردمي با شدت و حدت ادامه پيدا کرد و سرانجام پس از شهيد و مجروح‌شدن قريب به 800 نفر از مردم تهران، شاه که خود را در برابر عزم سازش‌ناپذير مردم و حمايت بي‌دريغشان از پيشواي نهضت ملي شکست‌خورده يافته بود، فرمان نخست‌وزيري قوام را لغو کرد و به‌خواستهاي دکتر مصدق گردن گذاشت. اين رستاخيزعظيم ملي ثابت کرد که مردم ايران با واقع‌بيني و توجه کامل به‌مصالح خويش راه خود را انتخاب کرده و از آن باز نخواهند گشت.
مصدق در آغوش خلق
ساعت 5.30دقيقه بعد از ظهر 30تير انبوه مردم مقاومي که اينک با قيام خونين خود دکتر مصدق را به‌نخست‌وزيري برگزيده بودند، به‌جانب خانه مصدق روانه شدند.
ساعتي بعد مصدق کبير که بر بالکن خانه ظاهر شده بود در پاسخ به‌احساسات بي‌شائبه مردم با ياد شهداي قيام ملي30تير، درحالي‌که اشک مي‌ريخت، با کلامي بريده بريده گفت:
« اي کاش مرده بودم، و ملت ايران را اين‌طور عزا‌دار نمي‌ديدم. اي مردم من به‌جرأت مي‌گويم که استقلال ايران از دست رفته بود ولي شما با رشادت خود ‌‌آن‌را‌ گرفتيد».
وصيت دکتر مصدق
به اين ترتيب روز سي تير1331، به‌عنوان روز قيام مردم عليه دربار ضد مردمي و عليه غارتگريهاي استعماري و به‌عنوان روز دفاع از نهضت ملي و پيشواي سازش‌ناپذيرش دکترمصدق در تاريخ معاصر ميهن‌مان به‌ثبت رسيد. دکتر مصدق همواره از شهداي اين قيام با اشک ياد مي‌کرد و وصيت کرده بود که خود نيز در کنار مزار آنان دفن شود.
ارتجاع آخوندي، رو درروي مصدق و حاکميت ملي

کاشاني (سلف سياسي خميني ) و ديگرآخوندهاي ارتجاعي ، در جريان نهضت ملي ايران ، رودرروي مصدق و حاکميت ملت قرار داشتند‌.آنها در جبهه دربار انگليسي ، به‌نحو هيستريک با مصدق عناد مي‌ورزيدند‌.خميني خود در آن روزگار در جبهه مخالف مصدق بود. او به‌گفته خودش از« سيلي خوردن » مصدق ، شيرين‌کام بود و از هيچ رذيلت و اهانتي در حق پيشواي نهضت ملي مردم ايران فروگذار نمي‌کرد‌.
خميني در 5 خرداد 1358 در يک واکنش به‌غايت حقيرانه و حسادت‌آميز نسبت به‌ بزرگداشت دکتر مصدق در احمدآباد گفت :
« اينها مي‌خواهند سرپوش بگذارند روي مقاصد خودشان‌.آن مقاصدي که برخلاف مسير ماست، با اسم يک‌نفري که ملي است. مسير ما مسير نفت نيست ، ملي‌کردن نفت پيش ما مطرح نيست‌. اين اشتباه است‌. ما اسلام را مي‌خواهيم ، اسلام که آمد نفت هم مال خودمان
مي‌شود ، مقصد ما اسلام است،مقصد ما نفت نيست که اگر يک‌نفر نفت را ملي کرده است ، اسلام را کنار بگذارند و براي او سينه بزنند براي هراستخواني ميتينگ راه انداختن به‌دنبال آن با اسلام مخالفت کردن ، قابل تحمل نيست » .
خميني در همين سخنراني با صراحتي فوق ارتجاعي،آخوند و اسلام را يکي دانست و اعلام کرد : « آخوند يعني اسلام ، روحانيون با اسلام در هم مُدْغَمَند‌....»
روزنامه‌ي رسالت آخوندي در سوم بهمن 1377 حرف دل خميني و خميني‌صفتان در باره مصدق را چنين فرموله کرد:
«تاريخ معاصر، او (مصدق) را بي‌ريخت‌ترين سياستمدار ايراني ثبت کرده است.کسي که اوج سابقه مبارزاتي و مسلماني‌اش دوبار خودکشي درراه بيرجند بوده است‌!‌..... مگر او چه گلي بر سرملت زده است که بر او درود ميفرستند‌؟ طرح چهره بي رمق مصدق که جز رسوايي در تاريخ معاصر چيزي نداشته‌.....در برابر شخصيت عظيمي چون امام ، که رهبر يک نهضت اسلامي و بنيانگذار يک نظام پرقدرت است باچه اهدافي صورت مي‌گيرد‌؟‌... از يک سياستمدار چروکيده و استخوان پوسيده که حتي در اوج قدرت درايران عددي نبود مي‌خواهند به‌عنوان امامزاده‌يي که دردهاي بي‌درمانشان را درمان کند استفاده نمايند ».
آقاي مسعود رجوي در مهرماه 1360، تخفيف مصدق و توهين به‌پيشواي فقيد نهضت ملي ايران ازسوي خميني و الگوسازي از مرتجعان قهاري مانند شيخ فضل‌الله و کاشاني را، بارزترين نمود منکوب کردن همه ارزشهاي ملي و ميهني برسرراه ديکتاتوري ارتجاعي، توصيف کرده است.
ادامه راه مصدق درمداري بالاتر
هر چند که دشمنان قسم‌خورده آزادي و استقلال ايران از پاي ننشستند و يک سال بعد از قيام 30 تير1331، با اجراي يک کودتاي ننگين استعماري در 28مرداد سال 1332، تنها حکومت قانوني مردم ايران را سرنگون کردند و حاکميت ديکتاتوري و سرکوب را دوباره تحکيم نمودند، اما همچنان که مصدق خود در پيامش به‌مناسبت اولين سالگرد سي تير تأکيد کرده بود، نهالي که در روز سي‌ام تيرماه کاشته شد، به‌همت آيندگان بارور گرديد. جواناني که از همه چيز خود گذشته بودند برخاستند تا راهي را که پيشواي نهضت ملي آغاز کرده بود در مداري متکامل‌تر و در هيأت يک تشکل انقلابي و يک جايگزين و بديل مردمي و دموکراتيک (شوراي ملي مقاومت) و پايداري پرشکوه مجاهدين و رزم‌آوران آزادي به‌سرانجام و مقصود نهايي برسانند.
درسي از قيام 30 تير
57 سال قبل ،وقتي مردم ايران براي احقاق حقوق خود قيام کردند و در برابر ديکتاتوري شاه، دکتر مصدق را مجددا بر کرسي نخست‌وزيري و رهبري مبارزات ضد استعماري ملت عليه شاه نشاندند، ثابت کردند که عزم و اراده‌‌‌‌‌‌‌ سترگ ملت ايران براي آزادي و رهايي، خاموشي‌ناپذير است، مشعلي که پدران ما برافروختند و يکي از فرازهاي تابناک آن در قيام 30تير سال 1331 شعله‌ور شد، امروز با آگاهي عميقتر فرزندان ملت ايران ، هر چه شعله ورتر بنيان ديکتاتوري مذهبي حاکم بر اين ميهن را خواهد سوزاند.
يادواره قيام 30 تير را با نقل جملاتي چند از سخنان تاريخي دکتر مصدق پيشواي نهضت ملي و ضد استعماري مردم ايران در بزرگداشت قيام قهرمانانه 30 تير به‌پايان مي‌بريم :
«در اين روزتاريخي، عده‌يي از گرامي‌ترين فرزندان ما به‌افتخار شهادت نائل شدند و با خون پاک خود نهال آمال ملت را آبياري کردند تا به‌همت آيندگان، روزي بارور و سايه‌گستر شود و ملت ايران از نعمت امن ، آسايش و استقلال واقعي و آزادي حقيقي برخوردار گردند».
«ما نبايد زندگاني را به‌هر صورت و کيفيت که به‌ما عرضه مي‌شود دوست بداريم و بدان قانع و خرسند باشيم. اگر زندگاني توأم با آزادي و استقلال نباشد به‌قدر پشيزي ارزش نخواهد داشت. براي رسيدن به‌اين هدف عالي، تاريخ زندگاني ملل بزرگ عالم شاهد مبارزات و مجاهدات و گذشتها و فداکاريهاست. سرنوشت ملت ايران نيز در طول تاريخ خود همواره با اين‌گونه محروميتها و مصائب توأم بوده است».