تاريخ:87.11.19آئينهاي بزرگداشت 19بهمن، عاشوراي مجاهدين آئينهاي ويژه بزرگداشت حماسه 19بهمن1360-عاشوراي مجاهدين درشهر اشرف برگزار شد.در اين مراسم با شكوه مجاهدان اشرف در صفوف فشرده و منظم ياد قهرمانان فراموشي ناپذير 19بهمن را گراميداشتند. خانم مژگان پارسايي جانشين رهبري مقاومت دراشرف به اتفاق هيأت همراهشان ازموزه حماسه 19بهمن بازديد بعمل آوردندو پس ازانجام آئين گل گذاري،سخناني ايراد نمودند.دراين مراسم سرود اشرف براى اولين بار به اجرادرآمدوديگر آئينهاي وي ژه بزرگداشت 19بهمن برگزار شد.
زندانيان هوادارا مجاهدين در زندانها، سالگرد شهادت مجاهد قهرمان حجت زماني را گراميداشتند
زندانيان هوادارا مجاهدين در زندانها، سالگرد شهادت مجاهد قهرمان حجت زماني را گراميداشتند
جمعي از زندانيان هوادار سازمان مجاهدين خلق ايران در زندانهاي مختلف باارسال پيامي بمناسبت فرارسيدن سالگرد شهادت مجاهد قهرمان حجت زماني،بر ادامه راه پرافتخارش پاي فشردند.در اين پيام آمده است:«در آستانه هيجدهمبهمن ماه،سالروز شهادت برادرمجاهدحجت زماني بدست دژخيمان رژيم آخوندي،يكبارديگربسوگ نشستهايم.وحشت روزافزون رژيم آخوندي ازمجاهدين واستيصالودرماندگياش در برابر مقاومت،اين رژيم را برآن داشته تا طي سه دهه زمامداريمستبدانهاش دست به قتل عام هزاران هزارمجاهدبزندتاازگسترش اين انديشه ممانعتكند،غافل ازآنكه با ريخته شدن خون هرمجاهد فرياد”باي ذنب قتلت“از جاي جاياين سرزمين بلند شده و لرزه بر اندام دژخيمان و جلادان رژيم انداخته تا آنجا كهاين رژيم حتي از جسدهاي مجاهدين هم وحشت دارند. بهطوري كه امروزه زندانيان ميبينند و ميشنوند كه رژيم چگونه مذبوحانه تلاش ميكندتا گورستان خاوران را ويران كند.درادامه پيام زندانيان هوادارسازمان مجاهدين آمده است:شهادت حجت وهزاران هزارمجاهدديگر يقينامرگ سرخ انسانهاي آزادهيي است كه دردفاع ازحقوق خلق تاآخرين نفس جانانهايستادندومرگ باعزت رابر زندگي با ذلت ترجيح دادند.نامشان جاودان وراهشان پاينده باد.خاطرنشان ميشود دژخيمان رژيم آخوندي بامداد 18بهمن ماه سال1384،در آستانه عاشوراي حسيني و سالگرد عاشوراي مجاهدين،مجاهد قهرمان حجت زماني را كه از سال1380بيش از4سال و نيم درزندان تحت وحشيانهترين شكنجهها بود،درزندان گوهردشت بهشهادت رساندند.
حضور اپوزيسيون ايران در جوار مرز عراق بهترين گزينه است
در كنفرانسي درباره منازعات خاورميانه در دانشگاه منه توباي كانادا، پرفسورديويد ماتاس David Matas) نسبت به تهديدهاي رژيم آخوندي عليه شهراشرف هشدار داد و خواستار حضور نيروهاي بينالمللى در اين شهر به منظورتضمين حفاظت ساكنان آن گرديد. وي كه در جمع دانشجويان علوم سياسيدانشگاه منه توبا (Manitoba) در وينيپگ كانادا سخنراني ميكرد گفت:چگونهما از ساكنان اشرف حفاظت كنيم؟ تصميم اخير اتحاديه اروپا كه ديگر سازمانمجاهدين خلق ايران يك گروه تروريستي نيست در اصول بايستي امنيت شهراشرف را تضمين كند. … حضور اپوزيسيون ايران در جوار مرز عراق بهترين گزينه است. چرا كه آنها يك خار در پهلوي ملاهاي ايران هستند. ديويد ماتاس افزود: بايستي گامهايي براى حفاظت از قرارگاه اشرف برداشته شود. … اگر تصميم اين است كه آنها در اين قرارگاه باقي بمانند، نياز است كه دولت عراق متقاعد شود كه پافشارياش بر اينكه ساكنان اشرف بايستي عراق را ترك كنند به كناري بگذارد. از آنجائيكه اين پافشاري برپايه اين ادعا بوده كه سازمان مجاهدين خلق ايران يك سازمان تروريستي است، ميتوان اميدوار بود كه پس از خروج نام اين سازمان از ليست تروريستي اتحاديه اروپا، دولت عراق دست از اين پافشاري بردارد.
روز دوشنبه 19بهمن سال1360 بهدنبال يورش وحشيانهٌ گلههاي پاسدار،كميتهچيها و انبوه مزدوران وزارت اطلاعات خميني،به پايگاه سردارموسي خيابانيو اشرف رجوي سمبل زنان مجاهد خلق،موسي و اشرف همراه با 18مجاهدخلق ازكادرهاومسولان سازمان مجاهدين خلق ايران به شهادت رسيدند.مقاومت قهرمانانهاين مجاهدان با تعداد اندك دربرابرصدهاتن نيروهاي تادندان مسلح دشمن,يكي ازصحنههاي با شكوه حماسي و جاودانه پيشتازان خلق ما در برابر ديكتاتوري خونريزحكومت آخوندي است. خبرمقاومت دليرانهٌ مجاهدين و شهادت سردارخياباني و اشرف رجوي بهسرعت و دهان بهدهان نقل شد و خشم و انزجار مردم ايران را نسبت به رژيم آخوندي برانگيخت. اما آنزمان كه آخوندها پيكر بهخون تپيدهٌ سردار را در تلويزيون رژيم بهنمايش گذاشتند و لاجوردي دژخيم طفل اشرف شهيد را بالاي سر پيكر غرقه بهخون مادرش بهتماشا گذاشت؛ يك خلق، بهتمامي، در سوگ سرداران آزادي و مقاومت گريست. تلاش رژيم براي قدرت نمايي جهت ايجاد يأس و انفعال در ميان مردم, نتيجه معكوس داد و موج همبستگي با مجاهدين خلق ايران در داخل و خارج ايران, جز بر خواري و ذلت آخوندها نيفزود.حماسه مقاومت قهرمانانه موسي و اشرف و 18 مجاهد همراهشان در 19بهمن سال 60 بر تارك انقلاب نوين مردم ايران ميدرخشد.
19 بهمن 1349 حماسه سياهكل
روز 19بهمن سال1349صفير گلولههاي يكهستهٌ چريكي درجنگل،سكوت سنگينحاكميت ديكتاتوري وابستهٌ شاه را درهم شكست.اين هستهٌ چريكي،بهفرماندهيعلياكبر صفايي فراهاني و 5تن ديگر از يارانش،ازاواسط شهريور49،براي بسيج و تدارك عمليات مسلحانه دربهار سال50رهسپار جنگلهاي گيلان شده بود.ساواك و ارگانهاي امنيتي رژيم شاه كه بوجوداين هسته چريكي پي برده بودند،موقعيت اين تيم در جنگل را در مخاطره قرار داده بودند و اين تيم، زمان عملياترا جلو انداخت و در شامگاه 19بهمن،باحمله بهپاسگاه سياهكل و خلعسلاح آن،پابهميدان عمل مبارزهٌ مسلحانه نهاد.هستهٌ چريكي، پس از حمله بهپاسگاه سياهكل،بسوي جنگل عقب نشست وتا 18اسفنددرحلقهٌ محاصرهٌ دشمن بهمقاومت پرداخت.در اين نبردهاي نابرابر، فداييان دلاور مهدي اسحاقي ومحمدرحيم سماعي بهشهادت رسيدند.پساز آن نيز در تاريخ 26اسفند،علياكبر صفايي فراهاني و 1رزمندهٌ فدايي ديگر دربرابر جوخههاي اعدام قرار گرفتند و در راه آرمان و خطمشي انقلابيشان جان باختند.
گرامى باد حماسه سرخ بهمن راهگشاى بهاران سبز آزادى در بامداد سرخ فام روز دوشنبه 19بهمن سال60، شهيد اشرف رجوي،سمبل زن انقلابي مجاهد خلق وموسي خياباني،سردارفراموشيناپذير آزادي، همراه با 18تن ازفرماندهان ومجاهدان قهرماني كه در ركابشان جنگيدند، در مقابله با يورش جنايتكارانة پاسداران خميني حماسهيي پرشكوه در ايثار ومقاومت را رقم زدند.پايگاه اشرف و موسي،واقع درزعفرانية تهران از ساعت 12شببا ايجاد حلقات پيدرپي محاصره شد. دشمن با حداكثر نيرو كلية راههاي عبور ومرور منطقه را بسته و بر گذرگاههاي آن و پشتبام ساختمانهاي مشرف به پايگاه،واحدهايي از مزدوران مجهز به سلاحهاي نيمهسنگين را مستقر كرده بود. در ساعت 5بامداد، در شرايطي كه خورشيد خونگرفته هنوز سر از مشرق برنياورده بود، پايگاه از هرسو با شليك سلاحهاي نيمهسنگين مورد حملات وحشيانه قرار گرفت .با شليك اولين گلولههاي دشمن، كلية رزمندگان پايگاه، در آمادهباش كامل نظامي قرار گرفته و رگبار مسلسلهاي مجاهدين از زواياي مختلف پايگاه سينة مزدوران خميني را هدف گرفت. عاشوراي مجاهدين طلوع خود را آغاز كرد. گلههاي پاسدار و مزدوران اجيرشدة خميني چون سگان هار با تمام قوا مذبوحانه ميكوشيدند تا مجاهدين را بهتسليم وادار كنند و اگر بتوانند كسي از آنان را زنده دستگير كنند. اما اشرف و موسي و ياران پاكبازشان، تا آخرين گلوله و تا آخرين دم حيات بر اردوي دشمن تاختند، انبوهي از پاسداران و ازجمله سركردة مزدوران خميني را كه قدم به حريم پايگاه سردار گذاشته بود، به هلاكت رساندند و داغ تسليم را بر دل مزدوران نهادند. سرانجام در پايان اين نبرد نابرابر كه سه ساعت ادامه يافت، آنگاه كه تكتك فرماندهان و رزمندگان مستقر در پايگاه بههمراه سردار و سمبلشان به خون خفتند مسلسلها از غرش افتادند و دود گلوله و باروت همهجا را پر كرد، مزدوران خونآشام، در قتلگاه به شناسايي اجساد پرداختند، و پس از شناسايي سردار و اشرف و آذر و ساير يارانشان، بر بالاي سر آنان به پايكوبي پرداختند . قهرمانان پاكبازي كه در ركاب اشرف و موسي به اوج رستگاري و رهايي دست يافتند عبارت بودند از: آذر رضائي همسر موسي با طفل به دنيا نيامدهاش، محمد مقدم و همسرش مهشيد فرزانهسا، عباسعلي جابرزاده و همسرش ثريا سنماري، تهمينه رحيمنژاد و همسرش طه ميرصادقي، فاطمه نجاريان و همسرش شاهرخ شميم، ناهيد رأفتي و همسرش حسن مهدوي و فرماندهان و كادرهاي برجستهيي همچون محمد معيني، كاظم مرتضوي، خسرو رحيمي، مهناز كلانتري، حسن پورقاضي، سعيد سعيدپور و حسين بخشافركه تنها پيكرهاي بيجانشان در صحنة اين مقاومت حماسي برجاي ماند و آنان بدين ترتيب وفاداري بيپايانشان را نسبتبه رهايي خلق ستمديدة ايران، و آرمانهاي والاي مجاهدين در مسير تحقق جامعة بيطبقة توحيدي، بهاثبات رساندند. تنها سهكودك، يعني مصطفي طفل شيرخوار مسعود و اشرف، سيما كودك خردسال مجاهدين شهيد محمد مقدم و مهشيد فرزانهسا و الهام دختر خردسال مجاهدين شهيد عباسعلي جابرزاده انصاري و ثريا سنماري، زنده بهدست مزدوران دشمن اسير گشتند .در قتلگاه مجاهدين، مزدوران خميني بهدستور لاجوردي مانند اسلاف جنايتكارش در عاشوراي حسين(ع)، از هيچ رذالت و دنائتي نسبت به پيكرهاي مجاهدين شهيد خودداري نكردند. آنها بيشرمانه موهاي شهدا، اشرف و آذر را گرفته و آنان را همراه ساير شهدا بهبيرون خانه كشيدند. مردم كه تا اين لحظه با زور سرنيزه از نزديك شدن بهمنطقه بازداشته شده بودند، اينك از موضوع اطلاع يافتند. اشكها از خشم و تأثر بر گونهها سرازير شد و زمزمههاي نفرين و شعار عليه خميني آغاز گشت. مزدوران خميني در هراس از واكنش مردمي كه شاهد هيجان و احساسات آنها بودند، بهسرعت اجساد مطهر سردار و اشرف و آذر و يارانشان را دوباره به داخل پايگاه برگرداندند و سپس با عجله، به زور ضربات قنداق تفنگ و تيراندازي هوايي، اقدام به متفرقكردن مردم كردند .شبهنگام، مردم ايران از صفحة تلويزيون رژيم فديههاي راه رهايي خود را به تماشا نشستند و پيكر بهخون تپيدة سمبل زنان مجاهد، شهيد اشرف رجوي و اسارت طفل شيرخوارش و چهرة پرصلابت سردار خياباني را به فرزندانشان نشان دادند و درميان اندوه و اشك و با آرزوي فرارسيدن روز سرنگوني و انتقام از دژخيمان، آن را بهخاطر سپردند .آن روز در صحنة عاشوراي مجاهدين خون هزاران رزمنده و ميليشياي قهرمان مجاهد خلق در خون اشرف و موسي گره خورد و در شريان تاريخ مبارزات اين ميهن جاودان گرديد و چون مشعلي فروزان در گذرگاه رهايي خلق از چنگال رژيم ضدبشري خميني و در مسير آزادي خلق و ميهن و تحقق جامعة بيطبقةتوحيدي، برافروخته شد …
از گزارش سردار خياباني به برادر مجاهد مسعود رجوي-آبانماه 1360يادت هست كه در مقطع 30خرداد در حضور خودت تصميم گرفتيم كه حتياگر ما يك عاشورا در پيش داشته باشيم و تمام سازمان را نيز فدا و قرباني كنيمنبايد در روز موعود درانجام تعهداتي كه درقبال خلق و انقلاب داريم درنگ وترديدكنيم وخداينكرده به سرنوشت حزب توده دچار شويم؟واكنون ما درشرايطي هستيمكه از آن آزمايش تاريخي با موفقيت گذشتهايم و از اين نظر براي هميشه اصالت و سربلندي خود را در تاريخ ثبت كردهايم…اكنون چشم اميد اكثريت تودههاي مردم به سازمان است. اميدوارم كه خداوند ما را هرچه بيشتر شايسته اين اميد و اعتماد مردم و همچنين شايسته پيروزيهاي بزرگتر آينده بكند .…البته معلوم است كهحضور تودرخارج كشور دركسب اين پيروزيها نقش تعيينكنندهيي داشته است،وگرنهدر غير اينصورت و با محدوديتهايي كه در داخل كشور وجود دارد،يعني در فضاي اختناق و استبداد قرون وسطايي و سركوب و قهر ضدانقلابي كه خميني در داخل كشورايجاد كرده،ماهرگز قادربه اين پيشرفتهاي درخشان و بينظيرسياسي نميشديم و من و بچههاي ديگر هر روز كه ميگذرد به اهميت وجود تو در خارج بيشتر پي ميبريم و از اينكه دربرابرمخالفتهاي توتسليم نشديم وتصميم به عزيمت تو به خارج گرفتيم خوشحالتر و راضيتر از پيش هستيم … ما واقعاً مسير پرشكوهي را طي كردهايم و آينده پرشكوهتري هم در پيش داريم. وقتي چشم را از اين گذشته سراسر رنج و تلاش و شكوه و عظمت، به آينده برگردانيم، قاعدتاً چيزي جز پيروزيهاي بازهم بزرگتر در طريق انجام رسالتهاي عظيمتر نخواهيم ديد. انشاءالله خداوند ما را بدين همه شايسته گرداند وتو را هم كه در اين جريان غرورآفرين نقش تعيينكننده و نقش رهبري داشتهاي براي سازمان و مردم ما حفظ كند .
اشرف و موسى سمبلهاى جاودانه و فراموشىناپذير,از مريم رجوي- بهمن66ا
اشرف و موسى سمبلهاى جاودانه و فراموشىناپذير,از مريم رجوي- بهمن66ا
نقلابيون بزرگ و سمبلها و سرداران اصيل تاريخي، از آنرو جاودانه و فراموشيناپذيرندكه از يك طرف ريشه در واقعيترين و ضروريترين الزامهاي تاريخي و انقلابي دورانخود دارند و در مسير تكامل اجتماعي مبرمترين خواستهاي توده هاي زحمتكشو طبقات بالنده جامعه را نمايندگي ميكنند، و از طرف ديگر، بنبستها را درهمميشكنند و با زندگي و شهادت خود رمز رهايي و راه پيروزي بر مرتجعين و دشمنانخلق را به تودههاي مردم و نسل معاصر خود عرضه ميكنند. چنين است كه هرچهزمان ميگذرد قدر و شأن سمبلها و پيشتازان صديق خلق بيشتر بارز و آشكار ميشودو آگاهترين و فداكارترين فرزندان خلق با شور و اشتياق بيشتر در راه سمبلها و پيشتازانراستين خود قدم ميگذارند و در بزرگداشت آنان سر از پا نميشناسند.در اين مسير كههمانا مسير تعميق انقلاب و درخشش روزافزون والاترين ارزشهاي عقيدتي و فرهنگيآن است، هر كس كه حق سمبلها و سرداران انقلاب را به جا آورد البته سرفراز و رستگارميشود و هر آن كس كه با مرجح شمردن منافع پست و حقير فردي و يا گروهي بر اين حق بزرگ پاي گذارد، به حكم قانونمنديهاي خدشه ناپذير تكامل، جز سقوط و انحطاط فرجامي نمييابد. چرا كه پيشتازان بزرگ انقلابي، نه افرادي تنها، بلكه تجسم اهداف و ارزشهاي خلق و انقلاب، و سمبل رنج و خون همه زنان و مردان قهرماني هستند كه در راه آن با تمام هستي و نيروي خلاق انساني خود جنگيده اند و جان باخته اند… سمبل شرف و افتخار زن انقلابي مجاهد خلق، اشرف رجوي و سردار شهيد آزادي موسي خياباني كه با شهادت خود در ميدان بزرگترين مقاومت انقلابي سازمانيافته در تاريخ ايران، رنج و خون دههاهزار شهيد سرفراز را در بالاترين سطوح عقيدتي و تشكيلاتي مجاهدين گره زدند؛ از والاترين و برجستهترين سمبلهاي مبارزات تاريخي مردم و ميهن ما به شمار ميروند. آنان از پيشتازان و پرچمداراني بودند كه در تاريخ معاصر ميهن ما مبرمترين خواستهاي خلق را نمايندگي كردند، از كوران مبارزه مسلحانه انقلابي با دو نظام ديكتاتوري ضدخلقي سرفرازانه گذشتند و در حماسة عقيدتي و ميهني عاشوراي مجاهدين در 19بهمن1360، منطق حسيني «فداي حداكثر» و مقاومت و پاكبازي تمام عيار را به مثابه رمز رهايي و راهگشاي پيروزي بر رژيم دجال و ضدبشري خميني، به بُرّاترين وجه و در وسيعترين ابعاد به خلق قهرمان ايران و رشيدترين فرزندان آن آموختند. منطقي كه از 30خرداد60 به فرمان و تحت رهبري عقيدتي و سياسي مسعود به كار افتاد و هر چه زمان ميگذرد بيشتر روشن ميشود كه، بدون آن، معادلات كنوني ميهن ما دگرگونه ميشد، انقلاب و ارتجاع، آنهم در شرايطي كه خميني در رأس ارتجاع، به سالوس و ريا، خرقه انقلاب بر تن كرده بود، همانند نور و ظلمت درهم آميخته ميماند و البته بدون تميز و تعميق مرزبنديهاي انقلاب، پيشرفت در جاده تابناك «آزادي»و دست يافتن به ثمره شفابخش «رهايي» ميسر نميگرديد. با همين منطق «فداي حداكثر» و با تقديم فديههاي عظيمي همچون موسي و اشرف بود كه مجاهدين «بهاي ايدئولوژيكي» مبارزة انقلابي با مهيبترين نيروي ارتجاعي تاريخ ايران را به تمام و كمال پرداختند و جاده پرسنگلاخ پيروزي را گشودند.در اين مسير و با پرداخت يك چنين بهايي بود كه جانماية اصلي مقاومت از گزند تيرهاي زهرآگين دشمن دجال و خونخوار محفوظ ماند، جانشين انقلابي و مردمي شكل گرفت، راه صلح و آزادي هموار شد و خلق ما به ارتش آزاديبخش ملي، اين «گنجينة عظيم ميهني و سرمايه آزادي و استقلال و تماميت وطن» دست يافت… رمز سرفرازي و اعتبار جهاني مقاومت ايران و پيروزيهاي بزرگ ما در عرصه بين المللي نيز در همين منطق «فداي حداكثر» نهفته است؛ چه آنگاه كه پيام توحيد و يگانگي بر موج پر نفوذ خون شهيدان والامقامي چون اشرف و موسي قلبها را فتح ميكند و آگاهترين و فداكارترين فرزندان خلق را به شجرة طيبه مجاهدين پيوند ميدهد، و چه آنگاه كه عنصر موحد مجاهد خلق در پنج قاره جهان پرچم حراست از عزت و شرف خلق و ميهن را برميافرازد و صلابت و استوارياش اينچنين جهانيان را به اعجاب و تحسين واميدارد.چنين است كه سمبلها و سرداران اصيل انقلابي پاسخ شايستگيهاي خود را از خلق و تاريخ دريافت ميكنند، در مسير تكامل اجتماعي هزاران بار تكثير ميشوند و در پيروزيها و افتخارات انقلابي و ميهني، هميشه حضور دارند. آنچنانكه گويي زندگي واقعي آنان پس از شهادت حماسيشان آغاز ميشود و هرچه زمان ميگذرد درخشش بيشتري مييابد …