۱۳۹۰ خرداد ۳, سه‌شنبه

مهدي سامع - قيام براي نجات مردم و کشور

موتور قطار بي دنده و ترمز احمدي نژاد که در مسير ريل گذاري جديدِ ولي فقيه حرکت مي کرد، به روغن سوزي افتاده است. عَمَلَه و اکَرَه سيدعلي خامنه اي همراه با داروغه ها و گَزمِه ها جار مي زنند که خطر از جانب جِن گيران و رَمالان است که بايد هرچه زودتر ولايت را از وجود آنها پاک کرد.
سردسته رمالان، براي نابودي جِن گيران بسيج سراسري داده و فراموش کرده که يک ماه پيش فاش شد که سه سال پيش در حضور خودش يکي از حقوق بگيران اش «ماجراي تَشرف به محضر مبارک حضرت مهدي» را با آب و تاب تشريح کرد و «مقام معظم» و رهبر خود خوانده شيعيان جهان حرفهاي مجيزگويش را شنيد و با سکوت خود که به معني تصديق است، صحنه را در حالي ترک کرد که اراذل و اوباش دربار ولايتش به گريه خودزني مشغول بودند.
سايت شيعه آنلاين در روز ۳۱ فروردين امسال روايت آيت الله احدي از «ماجراي تشرف مقام معظم رهبري محضر مبارک حضرت مهدي» را اين گونه مطرح مي کند. او مي گويد:«جناب آقاي صديقي شب فاطميه روي منبر در بيت ايشان (بيت رهبري) که آقاي رييس جمهور نشسته بود، آقاي هاشمي بود، سران مملکتي بودند، قوه قضاييه، همه بودند. آقاي صديقي روي منبر اين مطلب را گفت و آن را نتوانست تمام کند. همين که خواست تمام کند فرياد گريه جمعيت و حضار بلند شد....ديدند اين جمعيت بسوي آقا دارند حمله مي کنند که به عنوان تَبَرک به ايشان دست بزنند. آقا را بردند و ديگر نتوانستند جمعيت را اداره کنند.» و «مجلس به هم پاشيد. اين قدر مردم به خودشان زدند و گريه کردند که آقا تشريف بردند».
همين ماجرا نشان مي دهد که سردسته رمالان و ماهر ترين جِن گير زمان کسي جز سيد علي خامنه اي نيست که با ترويج خرافات، تحريک اراذل و اوباش، پُرکردن جيب گُماشتگان و مَجيزگويان و تقويت سرکوبگران، از ولايت ارنجاعي اش پاسداري مي کند.
اما همه اين شعبده بازيهاي مقام معظم کارساز نبوده و کار به جايي رسيده که گماشته ويژه اش هم تحمل نمي کند. خامنه اي گفته بود که خيالش از احمدي نژاد راحت است و قرار بود قطار بي دنده و ترمز در مسيري که ولي فقيه ريل گذاري کرده به منزل مقصود که همانا رسيدن به نقطه تضمين ولايت و شراکت موثر در تحولات منطقه است برسد و اکنون در ابتداي راه زنگ خطر به صدا درآمده و گناه روغن سوزي قطار به «باند فاسد، شياد و شيطاني» راننده قطار گذاشته مي شود. اين نيرنگ سردسته رمالان است که در نقش ولي فقيه هميشه آدرس خطر را اشتباه مي دهد تا خود را از گزند خطر حفظ کند و البته در شگرد رذيلانه که اکنون دامن گماشته اش را گرفته، بلاهت پرمايه اي هم وجود دارد که تعدادي از به اصطلاح اصلاح طلبان هم آنجا که لبه تيز حمله را متوجه گماشته سلطان کرده اند وجود دارد.
روز شنبه ۳ ارديبهشت، خامنه اي در شيراز به مِنبَر رفت و گفت:«تا زماني که من زنده هستم و مسئوليت دارم، نخواهم گذاشت حرکت عظيم ملت ايران به سوي آرمانها، ذره‌اي منحرف شود». پر واضح است که از نگاه ولي فقيه «حرکت عظيم ملت ايران به سوي آرمانها» چيزي جز حاکميت استبداد ديني نيست. او که برآمد احمدي نژاد را مهندسي کرده نمي تواند هزينه بحران را به حساب کسي واريز کند که خود موجب صعود او بوده است. علاوه بر آن براي دربار خامنه اي و ولايت ارتجاعي اش مهمترين خطر مُحارِباني هستند که با اصل نظام در ستيز هستند. بنابرين خامنه اي و ولايت اش هم مسئول اول و هم مانع اصلي براي غلبه بر بحران است. همه تلاش عَمَلِه و اَکَرِه ولي آن است که با قرباني کردن هرکس، و با تاکيد بايد گفت هرکس و در هر مقام و موقعيتي، سَمت اصلي حمله به سوي ولايت خامنه اي را منحرف کنند.
پاسدار يدالله جواني، سرکرده اداره سياسي سپاه که حرفه اش به صدا درآوردن زنگ خطر است، در روز دوشنبه ۲۶ ارديبهشت در سايت خبري انصار حزب الله (يالثارات) مي نويسد:«راننده اي که با خيال آسوده و راحت، در بزرگراه چهار بانده و هموار با سرعتي بالا و مطمئن در حال حرکت است، اگر ناگهان تابلوهاي هشدار دهنده پي درپي را ملاحظه کند، بلافاصله احساس خطر کرده، سرعت خود را کاهش داده و دقت خود را بيشتر مي کند تا دچار سانحه اي خطرناک نشود، اما اگر همين راننده به هر دليل علائم هشداردهنده در مسير را نبيند و يا پس از رويت، با بي خيالي، اعتنا نکرده و با همان سرعت بالا به حرکت خود ادامه دهد، به طور قطع گرفتار حوادث خطرناک و بعضاً جبران ناپذير مي شود.»
پاسدار سيديحيي ‏رحيم صفوي براي هزارمين بار «‏سرويسهاي اطلاعاتي بيگانگان» را مسئول روغن سوزي قطار بي دنده و ترمز ولايت مي داند. او در روز شنبه ۳۱ ارديبهشت در گردهمائي خانوادگي پاسداران مي گويد:«تجربه سياسي سي سال گذشته انقلاب اسلامي نشان داده است، سرنخ برخي از گروههاي سياسي منحرف ‏سرويسهاي اطلاعاتي بيگانگان هستند.» وي سپس به اصل موضوع مي پردازد و مي گويد:«در زمان غيبت کبري که هم اکنون نيز در آن به سر ‏‏مي‌بريم، ولي فقيه جانشين امام زمان است. ولي فقيه حکم‌اش حکم نافذ است ولايت يعني رهبري و ولايت ‏فقط محبت نيست، ‌بلکه ولايت تبعيت است و بايد از ولي فقيه ‏تبعيت عملي کنيم و تبعيت حرفي ملاک ‏نمي‌باشد.‏»
لابد به جز مردم ايران که اصل ولايت فقيه را در کف خيابانها لگدکوب کرده اند، ديگراني هم هستند که تعبير «مُطيع الله» را براي ولايت خامنه اي قبول ندارند. اما بدون شک در ميان اين ديگران احمدي نژاد در رديف اول قرار ندارد. روز سه شنبه ۲۷ ارديبهشت، محمود احمدي نژاد در گفتگو با شبکه دوم تلويزيون رژيم ضمن دلسوزي براي ولايت گفت:«اگر کاري بخواهد در کشور صورت بگيرد ولايت [بخوانيد خامنه اي] آن را ترسيم و ملت [بخوانيد احمدي نژاد] ­ آن را عمل مي‌کند. ولي بدون ملت دست بسته است. ملت بدون ‌ولي سرگشته و متفرق است. رابطه بين اين دو عشق و محبت است.....رابطه ما با رهبري هم شخصي و هم اعتقادي است. برخي اوقات علاقه شخصي و برخي اوقات اعتقادي و تکليفي است. ولي مانند پدر براي جامعه است.»
تعبير احمدي نژادي از «ولايت و ملت»، از «سلطان و گماشته» و از «مُطاع و مطيع» آن مصلحت بزرگي است که به نظر خامنه اي از آن غفلت شده است. ولي فقيه نمي تواند مستبد نباشد و دست بسته ملت باشد. همين تعبير که به بيان سياسي خواست شراکت را پيش مي آورد به مذاق سلطان مستبد خوش نمي آيد. احمدي نژاد و هرکس ديگري که در ولايت خامنه اي در هر منصبي قرار گيرد بايد يک گماشته مطيع باشد. ريل گذاري جديد توسط خامنه اي بر اين اساس پايه ريزي شد و براي همين خامنه اي در حرکت قطار بي دنده و ترمز روياهاي خود را مرور مي کرد. اما اکنون که آن ريل گذاري به هم ريخته و قطار بي دنده و ترمز هم دچار روغن سوزي شده و مهمتر از آن بيش از دو سال است که مردم در هر فرصت اصل نظام و ولايت فقيه را مردود اعلام مي کنند، خامنه اي راهي براي بازسازي اتوريته درهم شکسته اش ندارد. شعبده بازي براي دستگيري رمالان و جن گيران پوششي براي پنهان کردن مساله اصلي است. حذف احمدي نژاد گرچه مي تواند يک راه حل باشد، اما هزينه آن براي کل نظام بسيار سنگين و غير قابل ارزيابي است و مهمتر اين که حذف احمدي نژاد اعلام رسمي شکست سياست ريل گذاري جديد است. تَحَمل احمدي نژاد در شکل يکي به نَعل يکي به ميخ نظام را از درون فرسوده تر مي کند. بازگشت به عقب و قبول يک ولايت با دنده و ترمز به معني قرار گرفتن در سراشيب سقوط است. عقب نشيني براي همه مستبدان تضمين بقا نداشته است. اين بن بستي است که ولايت خامنه اي در آن قرار دارد و براي همين احمدي نژاد دلش براي ولايت مي سوزد. اين شرايط به طور دقيق بيان کننده بحران غيرقانوني يا بحران انقلابي است. ولايت فقيه سرانجام رفتني است اما براي نجات مردم و کشور و براي پائين آوردن هزينه هاي سرسام آوري که اين نظام ننگين به مردم و کشور ايران تحميل مي کند، بايد با اتحاد و همبستگي اين رژيم ارتجاعي را سرنگون کرد. در آستانه سالگرد ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ هستيم. درس آن روز، درس امروز است. راه نجات مبارزه و قيام براي نابودي رژيم ولايت فقيه و استقرار دمکراسي، آزادي و حاکميت غير ديني است.

منبع: يادداشت سياسي نبرد خلق شماره ۳۱۱، يکشنبه اول خرداد ۱۳۹۰(۲۲ مه ۲۰۱۱)