در آستانه گراميداشت خاطره سروهاي پيشتازي كه در سي ام فروردين 1351 و 1354 بامداد بهار را گلگون كردند, بامداد بهار و فروردين باز خونين شد و شماري از سروهاي بالا بلند سروستان مقاومت با قامتي خونين وسُرب آجين بر خاك افتادند.
اين نخستين بار نيست و آخرين بار هم نخواهد بود كه مرگ آوران خونريز و خوف انگيز به قتل و غارت سروهاي باغ” بالا بلند دلبر گُلعُذار”ي كه” نخستين بذر افشان صدق و فدا” و مهر و وفا بود مي روند.
بارهاست كاين باغ به ”غارت توفان” مي رود باز سرسبزتر و خُرم تر و پر طراوت تر و گسترده تر از پيش مي رويد و مي روياند و بذر مي افشاند. نماد و مثال همان درخت پاك و پاكيزه اي است كه ريشه اي محكم و استوار در خاك دارد و شاخ و برگش را بر آسمان پهناور و بي كران هستي مي گستراند.
گو بادهاي هرزه ي تاريخ, از هر سو كه مي خواهند و با هر شدت و حدتي كه مي توانند بوزند و گو كه كريوه ها يش را گوشهاي ناشنوا نشنيده بگيرند و وحشت زدگان به خوف و هراس افتند, امّا,”اشرف هر چه شرف” چون ” سحر آبي رود” مي گذرد و سروستان رويش پايدار و ماندگار مي ماند , برگ مي افشاند و سرو مي پروراند, تاريخ از پويش نماند و نمي ماند.
تاريخ يك ملت و يك سرزمين و تاريخ بشر را قهرماناني چنين رقم مي زنند و مي نويسند. براي درك مقام و منزلت قهرمانان تاريخساز پيشين اكنونيان را بايد نگريست در آيينه ي زمان, هر كدام در جاي خود منزلتي دارند ومتعالي تر و متكاملتر از پيشينيان خويش اند,در تاريخ بشر نمونه اي وجود ندارد كه انسانهايي با دست خالي يك نيروي تا دندان مسلح را متوقف كنند و در برابر زره پوش ها و رگبار گلوله ها از شرافت و كرامت ملي, مبارزاتي و انساني خود دفاع كنند. اين اوج تعالي و تكامل مبارزاتي يك نسل آگاه, متعهد, مسئول و انقلابي است كه در كوره ي گدازان از خود گذشتن آبديده شده است.نبرد نور در برابر ظلمت است. انسانيت ناب در برابر توحش و سفاكيت مطلق است. و بي ترديد پيروزي از آن انسانهاي پاك و الاست كه زشتي ها را مي زدايند تا زيبايي را به تساوي تقسيم كنند.