و عدالت جويانه مردم ايران و در هنگامه ي قيام سراسري عليه استبداد مذهبي ياد قيام خلق قهرمانمان در حمايت از پيشواي فقيد نهضت ضد استعماري خود مصدق كبير با درسهايي ازآن روز فراموشي ناپذير و ادامه و تكامل راهي كه مي رود به سرانجام نهايي با تلاش و كوشش پيگير و مداوم تك تك ما برسد گرامي مي داريم و بر عهد و پيماني با سرداران طلايه دار آزادي ايران زمين پاي مي فشاريم كه تا صبح پيروزي و تحقق آرمانهاي ديرين ملت ايران دمي از پاي ننشينيم.
روز 30 تير1331 روز تجلي اراده خلق
در آنروز خلق، بر ننـگ تسليم پيروز شددر آينده از اين روزهاي طلايي بسيار خواهيم داشت»(مسعود رجوي در دادگاه نظامي -بهمن 1350)
در تاريخ مردم ميهن ما روزهاي فراموشي ناپذير مختلفي بهثبت رسيده كه روزهاي سرنوشتساز محسوب ميشوند روزهايي كه عموم مردم ما در غمها و شاديهاي آن با يكديگر سهيم بوده اند.
روز 30 تير 1331 ازجمله يكي از همين روزهاست.روزي كه مردم ايران يكپارچه بپا خاستند و در برابر ديكتاتوري سلطنتي يكصدا خواستار بازگشت دكتر مصدق پيشواي نهضت ملي و نخستوزير تنها حكومت ملي ايران شدند.
مردم غارت شده اي كه بر روي درياي نفت زندگي ميكردند اما حاصل رنجشان را قدرتهاي استعماري و دربار وابسته بهآنها يه يغما ميبردند و مردم ايران در فقر جانكاهي بهسر ميبردند.. مصدق كبيرخود درباره قيام 30 تير مردم ايران گفت :« روز سيام تير در تاريخ مبارزات ممتد ملت ايران فراموشنشدني نيست زيرا در اين روز تمام افراد ملت از هر طبقه و مقام در مقابل تحريكات اجانب يكدل و يك زبان قيام و اقدام كردند .
طلاي سياه يا بلاي خانمانسوز
درست 5 سال قبل از انقلاب مشروطيت ايران يعني در سال 1280 شمسي (1901 ميلادي)، امتيازنامهننگين ”دارسي” براي بهرهبرداري از منابع نفتي تمام خاك ايران بهاستثناي پنج ايالت شمالي، براي مدت شصت سال در كاخ صاحبقرانيه بهامضاي مظفرالدين شاه رسيد. بهموجب اين قرارداد صاحب امتياز انگليسي حق انحصاري استخراج و حمل و نقل، تصفيه و فروش نفت و لوله كشي تا خليج فارس و استفادهمجاني از زمينهاي باير دولتي و معافيت مالياتي و گمركي و غيره را بهدست آورد. مطابق اين قرارداد فقط 16 دصد از منافع خالص كمپاني ميبايست بهدولت ايران پرداخت ميشد كه عملاً هم بهكمتر از 13 درصد ميرسيد و اين 13 درصد هم هزينه دربار قاجار ميشد به دنبال جنگ جهاني اول و با توجه بهاهميتي كه نفت براي انگليس پيدا كرد، دولت انگليس از طريق عامل خود رضاخان قلدر و با صحنه سازي و فريبهكاري خائنانه و تحت عنوان ابطال قرارداد دارسي، در هفتم خرداد 1312 قرارداد ديگري را كه بهقرارداد ننگين 1933 معروف است بازهم بهمدت 60 سال، بهامضا رساند.
طبق برآورد شركت انگليسي درآن زمان، 60 سال بعد زماني بود كه چاههاي نفت ايران ته ميكشيد. درحاليكه عايدات نفت براي انگليس صدها ميليون دلار در سال بود مردم ايران بهخصوص كارگران شركت نفت ازهستي ساقط بودند.
اولين خروش مصدق عليه قرارداد ننگين نفتي
دكتر مصدق كه رهبر فراكسيون اقليت در مجلس چهاردهم بود طي نطقي در آبان ماه سال 1323 بهافشاگري عليه قرارداد ننگين 1933 پرداخت و بهشدت بهرضا خان حمله كرد. مصدق گفت: ”شايد مادر روزگار نزايد كسي را كه بهبيگانه چنين خدمتي كند”.
از آن پس دولتهاي وابسته بعدي نيز هركدام بهنوعي تلاش داشتند قرارداد استعماري را درموقعيت مناسبي بهتصويب برسانند. ازجمله گلشائيان وزير دارايي شاه در زمان نخستوزيري ساعد، طي يك الحاقيه بهقرارداد قبلي آنرا با قيد فوريت بهمجلس برد. اما با تلاش دكتر مصدق اين لايحه نيز بهتصويب نرسيد و تلاش استعمار و مهره هايش بهشكست انجاميد. ولي اين لايحه پيوسته توسط نخستوزيران دست نشانده شاه , منصور و رزم آرا و بنا بر خواستهدولت انگليس در مجلس مطرح ميشد. اما باز هم اين مصدق بود كه سرفراز و استوار ايستادگي كرد و هر بار طرح آنانرا بهشكست كشاند.
مصدق رهبر مبارزات ضد استعماري ملت ايراندكتر مصدق، با شعار ملي شدن صنعت نفت، مبارزات بسيار پر رنج و خطري را جهت استيفاي حقوق ملت ايران رهبري كرد. و سرانجام در تاريخ 29 اسفند سال 1329 قانون ملي شدن نفت را از تصويب مجلس گذراند و در كمتر از 40 روز بعد، قانون خلع يد از شركت انگليسي را نيز بهتصويب رساند. مصدق اقدامات خود را با حمايت تودههاي مردم و تظاهرات و اعتصابات گسترده نفتگران خوزستان بهپيش ميبرد. چنين بود كه در ارديبهشت 1330 نخستوزيري مصدق بهمجلس و رژيم شاه تحميل شد. اما اقدامات ملي و مردمي دكتر مصدق بهمذاق دربار ارتجاعي و استعمار انگليس خوشايندنبود، از همين رو شروع بهتوطئه عليه دكترمصدق كردند.
مصدق صلاحيت دادگاه لاهه را رد كرددر هفتم خرداد سال 1331، دكتر مصدق صلاحيت دادگاه لاهه را كه براي بررسي شكايت انگليس عليه ايران تشكيل شده بود رد كرد. دولت انگليس در پي شكستهاي متعدد در روياروئي مستقيم با جنبش ضداستعماري مردم ايران و نيز پس از ناكاميهاي پي در پي در صحنه سياست بينالمللي، بر آن شد تا توطئههاي خود را توسط مهرهها و مزدوران سرسپرده خويش و در رأس آنها شاه و دربارسلطنتي عملي سازد و دولت ملي مصدق را ساقط كند.
گام ديگري عليه درباردكتر مصدق براي كوتاه كردن دست شاه و دربار و خنثيساختن توطئههاي استعمار، از يكسو و پيش بردن اصلاحات اجتماعي و اقتصادي از سوي ديگر، خواستار آن شد كه پست وزارت جنگ را كه تا آن زمان در دست شاه بود و همواره از آن بهعنوان ابزار اعمال فشار و اجراي توطئهعليه جنبش ضداستعماري مردم و پيشواي آن استفاده ميكرد بر عهده بگيرد و اعلام كرد كه در صورت تن ندادن شاه بهاين شرط، از نخستوزيري استعفا خواهد داد.
شاه كه بقاياي سلطنت خودكامه و فاسد خود را در خطر ميديد، شديداً با سپردن وزارت جنگ بهمصدق مخالفت كرد. استعفاي مصدقدكتر مصدق در روز 25تير 1331، از نخستوزيري استعفا داد. با استعفاي مصدق شاه فرصت را غنيمت شمرده و قوامالسلطنه كهنهكارترين مهرهرژيم فئودالي و دربار استعماري را بهنخستوزيري برگزيد.پس از دريافت اين فرمان، قوامطي اعلاميهي شديداللحني مردم را تهديد بهكشتار نمود و اخطار كرد كه هركس دست بهمخالفت با دولت او بزند با شديدترين عكسالعمل مواجه خواهد شد. در همان روزها، مأمورين انتظامي و يكانهاي ارتشي با تانك و زرهپوش بهخيابانها ريختند.
ايران بپا ميخيزد
اين گونه اقدامات و تهديدات قوام نتيجهبخش نبود. موج اعتراضات تودهاي عليه انتصاب قوام بهنخستوزيري از تهران و ساير نقاط كشور برخاست و سيل تلگرافها و نامهها در حمايت و پشتيباني از دكتر مصدق از سراسر ايران بهسوي تهران سرازير شد. سرانجام صبح روز سيام تيرماه سال1331، شهر تهران بهحالت تعطيل درآمده بود و تظاهرات اعتراضي عظيمي در حال شكلگيري بود. كارگران كارخانهها و كارگاهها و همچنين بازار و مغازهداران و رانندگان اتوبوسهاي شهري همه دست از كار كشيدند و بهصفوف تظاهركنندگان پيوستند. انبوه مردم با فريادها و شعارهاي "يا مرگ يا مصدق"، "مصدق پيروز است"، "مرگ بر قوام"، با نيروهاي ارتش و شهرباني بهمقابله برخاستند.
از ساعت 7صبح يك جمعيت انبوه و متراكم از نقاط مختلف تهران بهسمت بهارستان بهحركت درآمد. شاه در وحشت از دست دادن كنترل اوضاع بهارتش فرمان آتشگشودن بهروي مردم بيدفاع را داد. خون دهها تن از مردم بيگناه شعله قيام سي تير را برافروختهتر كرد، حالا تنها صدايي كه در شهر شنيده ميشد طنين فريادهاي يا مرگ يا مصدق بود.
شهداي سي تيرقيام مردمي با شدت و حدت ادامه پيدا كرد و سرانجام پس از شهيد و مجروحشدن قريب به800 نفر از مردم تهران، شاه كه خود را در برابر عزم سازشناپذير مردم و حمايت بيدريغشان از پيشواي نهضت ملي شكستخورده يافته بود، فرمان نخستوزيري قوام را لغو كرد و بهخواستهاي دكتر مصدق گردن گذاشت. اين رستاخيزعظيم ملي ثابت كرد كه مردم ايران با واقع بيني و توجه كامل بهمصالح خويش راه خود را انتخاب كرده و از آن باز نخواهند گشت.
مصدق در آغوش خلق ساعت 5.30دقيقه بعد از ظهر 30تير انبوه مردم مقاومي كه اينك با قيام خونين خود دكتر مصدق را بهنخستوزيري برگزيده بودند، بهجانب خانه مصدق روانه شدند.ساعتي بعد مصدق كبير كه بر بالكن خانه ظاهر شده بود در پاسخ بهاحساسات بيشائبه مردم با ياد شهداي قيام ملي30تير، درحاليكه اشك ميريخت، با كلامي بريده بريده گفت: « اي كاش مرده بودم، و ملت ايران را اينطور عزادار نميديدم. اي مردم من بهجرأت ميگويم كه استقلال ايران از دست رفته بود ولي شما با رشادت خود آنرا گرفتيد».
وصيت دكتر مصدق
به اين ترتيب روز سي تير1331، بهعنوان روز قيام مردم عليه دربار ضد مردمي و عليه غارتگريهاي استعماري و بهعنوان روز دفاع از نهضت ملي و پيشواي سازشناپذيرش دكترمصدق در تاريخ معاصر ميهنمان بهثبت رسيد.دكتر مصدق همواره از شهداي اين قيام با اشك ياد ميكرد و وصيت كرده بود كه خود نيز در كنار مزار آنان دفن شود.ارتجاع آخوندي، رو درروي مصدق و حاكميت ملي كاشاني (سَلَف سياسي خميني ) و ديگرآخوندهاي ارتجاعي ، در جريان نهضت ملي ايران ، رودرروي مصدق و حاكميت ملت قرارداشتند.آنها در جبهه دربار انگليسي ، بهنحو هيستريك با مصدق عناد ميورزيدند.خميني خود در آن روزگار در جبهه مخالف مصدق بود. او بهگفته خودش از« سيلي خوردن » مصدق ، شيرين كام بود و از هيچ رذيلت و اهانتي در حق پيشواي نهضت ملي مردم ايران فروگذار نميكرد. خميني در 5 خرداد 1358 دريك واكنش بغايت حقيرانه و حسادت آميز نسبت بهبزرگداشت دكتر مصدق دراحمد آباد گفت : « اينها ميخواهند سرپوش بگذارند روي مقاصد خودشان.آن مقاصدي كه برخلاف مسير ماست، با اسم يكنفري كه ملي است. مسير ما مسير نفت نيست ، ملي كردن نفت پيش ما مطرح نيست. اين اشتباه است. ما اسلام را ميخواهيم ، اسلام كه آمد نفت هم مال خودمان ميشود ، مقصد ما اسلام است،مقصد ما نفت نيست كه اگر يكنفر نفت را ملي كرده است ، اسلام را كنار بگذارند و براي او سينه بزنند براي هراستخواني ميتينگ راه انداختن بهدنبال آن با اسلام مخالفت كردن ، قابل تحمل نيست ».
-خميني در همين سخنراني با صراحتي فوق ارتجاعي،آخوند و اسلام را يكي دانست و اعلام كرد : « آخوند يعني اسلام ، روحانيون با اسلام در هم مُدْغَمَند....» روزنامهي رسالت آخوندي در سوم بهمن 1377 حرف دل خميني و خميني صفتان در باره مصدق را چنين فرموله كرد: «تاريخ معاصر، او (مصدق) را بيريخت ترين سياستمدار ايراني ثبت كرده است.كسي كه اوج سابقه مبارزاتي و مسلماني اش دوبار خودكشي درراه بيرجند بوده است!..... مگر او چه گلي بر سرملت زده است كه بر او درود ميفرستند؟ طرح چهره بي رمق مصدق كه جز رسوايي در تاريخ معاصر چيزي نداشته.....در برابر شخصيت عظيمي چون امام ، كه رهبر يك نهضت اسلامي و بنيانگذار يك نظام پرقدرت است باچه اهدافي صورت ميگيرد؟.....از يك سياستمدار چروكيده و استخوان پوسيده كه حتي در اوج قدرت درايران عددي نبود ميخواهند بهعنوان امامزادهيي كه دردهاي بي درمانشان را درمان كند استفاده نمايند ».
آقاي مسعود رجوي در مهرماه 1360، تخفيف مصدق و توهين بهپيشواي فقيد نهضت ملي ايران ازسوي خميني و الگو سازي از مرتجعان قهاري مانند شيخ فضل الله و كاشاني را، با رزترين نمود منكوب كردن همه ارزشهاي ملي و ميهني برسرراه ديكتاتوري ارتجاعي، توصيف كرده است.
ادامه راه مصدق درمداري بالاتر
هر چند كه دشمنان قسمخورده آزادي و استقلال ايران از پاي ننشستند و يك سال بعد از قيام 30 تير1331، با اجراي يك كودتاي ننگين استعماري در 28مرداد سال 1332، تنها حكومت قانوني مردم ايران را سرنگون كردند و حاكميت ديكتاتوري و سركوب را دوباره تحكيم نمودند، اما همچنان كه مصدق خود در پيامش بهمناسبت اولين سالگرد سي تير تأكيد كرده بود، نهالي كه در روز سيام تير ماه كاشته شد، بههمت آيندگان بارور گرديد. جواناني كه از همه چيز خود گذشته بودند برخاستند تا راهي را كه پيشواي نهضت ملي آغاز كرده بود در مداري متكاملترو در هيأت يك تشكل انقلابي و يك جايگزين و بديل مردمي و دموكراتيك شوراي ملي مقاومت و پايداري پرشكوه مجاهدين و رزمآوران آزادي بهسرانجام و مقصود نهايي برسانند.
درسي از قيام 30 تير
در قيام سى تير وقتي مردم ايران براي احقاق حقوق خود قيام كردند و در برابر ديكتاتوري شاه، دكتر مصدق را مجددا بر كرسي نخستوزيري و رهبري مبارزات ضد استعماري ملت عليه شاه نشاندند، ثابت كردند كه عزم و ارادهسترگ ملت ايران براي آزادي و رهايي خاموشي ناپذير است، مشعلي كه پدران ما برافروختند و يكي از فرازهاي تابناك آن در قيام 30تير سال 1331 شعله ور شد، امروز با آگاهي عميقتر فرزندان ملت ايران ، هر چه شعله ورتر بنيان ديكتاتوري مذهبي حاكم بر اين ميهن را خواهد سوزاند. يادواره قيام 30 تير را با نقل جملاتي چند از سخنان تاريخي دكتر مصدق پيشواي نهضت ملي و ضد استعماري مردم ايران در بزرگداشت قيام قهرمانانه 30 تير بهپايان ميبريم :«در اين روز تاريخي عده اي از گرامي ترين فرزندان ما بهافتخار شهادت نائل شدند و با خون پاك خود نهال آمال ملت را آبياري كردند تا بههمت آيندگان روزي بارور و سايه گستر شود و ملت ايران از نعمت امن ، آسايش و استقلال واقعي و آزادي حقيقي برخوردار گردند ».« ما نبايد زندگاني را بههر صورت و كيفيت كه بهما عرضه ميشود دوست بداريم و بدان قانع و خرسند باشيم. اگر زندگاني توأم با آزادي و استقلال نباشد بقدر پشيزي ارزش نخواهد داشت. براي رسيدن بهاين هدف عالي، تاريخ زندگاني ملل بزرگ عالم شاهد مبارزات و مجاهدات و گذشتها و فداكاريهاست. سرنوشت ملت ايران نيز در طول تاريخ خود همواره با اينگونه محروميتها و مصائب توأم بوده است