يك مهره وزارت اطلاعات در سفارت رژيم در فرانسه كه عليه مجاهدين جاسوسي و لجن پراكني ميكنند, افشا شد. افراد اين شبكه در ارتباط با اطلاعات آخوندها در بغداد تحت عنوان بنياد سحر به استخدام مزدور از خروجي تحت كنترل نيروهاي آمريكايي در جنب قرارگاه اشرف تحت عنوان اعضاي سابق مجاهدين مبادرت ميكردند.
علي پاك كه خود قبلا در تيف ( خروجي تحت كنترل نيروهاي آمريكايي) به سر برده است ، با ارسال گزارشي به دبيركل عفو بين الملل، وزيركشور فرانسه، وزيركشور آلمان، مراجع پارلماني و حقوق بشري, به تشريح جزئيات شبكه اطلاعات آخوندي در كشورهاي اروپايي و عملكرد آنها عليه مجاهدين و شوراي ملي مقاومت ايران پرداخت .
طبق اين گزارش كه نسخه اي از آن براي شوراي ملي مقاومت ايران ارسال شده است , شبكه مزدوران توسط يك مهره اطلاعات آخوندها در سفارت رژيم در فرانسه اداره و تأمين مالي ميشود. طبق اين گزارش لجن پراكني و جنگ رواني عليه مجاهدين و شوراي ملي مقاومت ايران نخستين اولويت ابلاغ شده از سوي وزارت اطلاعات آخوندهاست كه بر اساس آن بايستي با ايجاد يك تصوير ترسناك از اور سورواز, مردم ومقامات فرانسوي را ترساند.
علي پاك مي نويسد: «در اولين جلسه اي كه من هم به همراه چندنفر ديگر در آن شركت داشتم, احسان نراقي ضمن تشويق ما بخاطر جدا شدن ازمجاهدين گفت: در زمينه برگزاري جلسات عليه مجاهدين هميشه روي تإمين تداركات توسط ما مطمئن باشيد».
شايان ذكراست كه درباره برگزاري اين جلسه با شركت احسان نراقي مأمور شناخته شده وزارت اطلاعات، سازمان مجاهدين يكسال پيش،طي اطلاعيه افشاگرانه يي به تاريخ 23فروردين87 خاطرنشان كرده بود: سازمان مجاهدين خلق ايران با يادآوري مصوبه آوريل1997 شوراي وزيران اتحاديه اروپا كه ورود و حضور عوامل اطلاعات رژيم ايران را در كشورهاي اروپايي ممنوع ميكند، خواستار دستگيري و محاكمه و اخراج مزدوران اطلاعات آخوندها در كشورهاي عضو اتحاديه اروپاست. مأموران گشتاپوي آخوندها نه تنها عليه اپوزيسيون رژيم آخوندي و عليه پناهندگان و پناهجويان ايراني بلكه عليه امنيت و آرامش كشورهاي اروپايي عمل ميكنند و فاشيسم ديني در شرايط نياز آنها را مورداستفاده تروريستي قرار ميدهد.
علي پاك كه بدنبال قطع رابطه با مأموران اطلاعات آخوندها با تهديد ازسوي سرگردگان شبكه وزارت اطلاعات در فرانسه والمان مواجه شده، به عفوبين الملل مي نويسد: دردسامبر 2008 علي قشقاوي به من اطلاع داد كه براي ديدار و ملاقات با شخصي بايد به همراه او به پاريس بروم. وقتي به پاريس رسيديم او مرا به كافه اي خيابان واگرام (نزديك سفارت رژيم در پاريس) شماره پلاك 15 برد, وقتي به طبقه دوم اين كافه رفتيم متوجه شدم فردي كه قراراست او را ببينيم همان ”علي ” است كه قبلا خود را از افراد قديمي جدا شده از مجاهدين معرفي كرده بود . شايد اين هفتمين يا هشتمين باري بود كه علي را ميديدم كه البته به جز يكي دو ملاقات بقيه اش با علي قشقاوي بوديم. وقتي سه نفري نشستيم علي 4 پاكت پر از اسكناسهاي 500 يورويي از جيبش بيرون آورد و يكي ازپاكتها را به علي قشقاوي داد و گفت بقيه پاكتها مربوط به نفرات ديگر جداشده مي باشد و مجددا درجيبش گذاشت. او پس از مدت كوتاهي ازعلي قشقاوي خواست كه ما را تنها بگذارد تا با من صحبت كند. ... او ابتدا پرسيد كه آيا رشتي (منظورش قشقاوي بود كه او با اين لحن درموردش صحبت ميكرد) مخارجت را ميدهد؟ بعدهم گفت هر خرجي كه ميكني فاكتورش را نگه دار و پولش را ازعلي (قشقاوي) بگير. من با كمال تعحب متوجه شدم كه اينبار او بالحن متفاوتي نسبت به دفعات قبل با من صحبت ميكند و بخصوص زماني جا خوردم كه وقتي در ميان صحبت ها در مورد رژيم صحبت كردم او بلافاصله رو به من كرد و گفت : ”اينقدر رژيم رژيم نكن, كارهاي ما يه جورهايي به رژيم ربط دارد”. و بلافاصله به من گفت كه هدف از ديدن تو اين است كه تو را توجيه كنم تا از اين به بعد ماهيانه مبلغ 500 يورو حقوق از علي قشقاوي دريافت كني ...او گفت در دوماه آينده ميزان حقوق تو تا چند برابر افزايش پيدا خواهد كرد و هرچه بيشتر كار كني پول بيشتري هم دريافت ميكني. براي اولين بار بود كه كسي رو در رو ميخواست مرا براي مزدوري وزارت بدنام آخوندي استخدام كند. من جا خورده بودم و مانند برق گرفته ها لحظاتي او را نگاه كردم و سپس سراسيمه و ناراحت و بدون خداحافظي از پله هاي كافه پايين آمده و به نزد علي قشقاوي برگشتم...علي از برخورد من خيلي جا خورد و گفت تو نميتواني ازما جدا بشوي....من به تندي جوابش را دادم وهرچه اصراركرد حرفش را نپذيرفتم . وقتي كه مطمئن شد من به هيچ قيمتي حاضر نيستم به اين كاركثيف ادامه دهم به تهديد من پرداخت و گفت: رژيم دراروپا شبكه هاي وسيع دارد و اگربخواهي اعلام جدايي كني و يا برعليه ما حرفي بزني برايت گران تمام مي شود و هر كجا كه باشي پيدايت ميكنند وتو را به مجازات مي رسانند ولي من تصميم خودم را گرفته بودم و ديگر به هيچ قيمتي نميخواستم شريك جنايات آنها باشم .
علي پاك كه بدنبال قطع رابطه با مأموران اطلاعات آخوندها با تهديد ازسوي سرگردگان شبكه وزارت اطلاعات در فرانسه والمان مواجه شده، به عفوبين الملل مي نويسد: دردسامبر 2008 علي قشقاوي به من اطلاع داد كه براي ديدار و ملاقات با شخصي بايد به همراه او به پاريس بروم. وقتي به پاريس رسيديم او مرا به كافه اي خيابان واگرام (نزديك سفارت رژيم در پاريس) شماره پلاك 15 برد, وقتي به طبقه دوم اين كافه رفتيم متوجه شدم فردي كه قراراست او را ببينيم همان ”علي ” است كه قبلا خود را از افراد قديمي جدا شده از مجاهدين معرفي كرده بود . شايد اين هفتمين يا هشتمين باري بود كه علي را ميديدم كه البته به جز يكي دو ملاقات بقيه اش با علي قشقاوي بوديم. وقتي سه نفري نشستيم علي 4 پاكت پر از اسكناسهاي 500 يورويي از جيبش بيرون آورد و يكي ازپاكتها را به علي قشقاوي داد و گفت بقيه پاكتها مربوط به نفرات ديگر جداشده مي باشد و مجددا درجيبش گذاشت. او پس از مدت كوتاهي ازعلي قشقاوي خواست كه ما را تنها بگذارد تا با من صحبت كند. ... او ابتدا پرسيد كه آيا رشتي (منظورش قشقاوي بود كه او با اين لحن درموردش صحبت ميكرد) مخارجت را ميدهد؟ بعدهم گفت هر خرجي كه ميكني فاكتورش را نگه دار و پولش را ازعلي (قشقاوي) بگير. من با كمال تعحب متوجه شدم كه اينبار او بالحن متفاوتي نسبت به دفعات قبل با من صحبت ميكند و بخصوص زماني جا خوردم كه وقتي در ميان صحبت ها در مورد رژيم صحبت كردم او بلافاصله رو به من كرد و گفت : ”اينقدر رژيم رژيم نكن, كارهاي ما يه جورهايي به رژيم ربط دارد”. و بلافاصله به من گفت كه هدف از ديدن تو اين است كه تو را توجيه كنم تا از اين به بعد ماهيانه مبلغ 500 يورو حقوق از علي قشقاوي دريافت كني ...او گفت در دوماه آينده ميزان حقوق تو تا چند برابر افزايش پيدا خواهد كرد و هرچه بيشتر كار كني پول بيشتري هم دريافت ميكني. براي اولين بار بود كه كسي رو در رو ميخواست مرا براي مزدوري وزارت بدنام آخوندي استخدام كند. من جا خورده بودم و مانند برق گرفته ها لحظاتي او را نگاه كردم و سپس سراسيمه و ناراحت و بدون خداحافظي از پله هاي كافه پايين آمده و به نزد علي قشقاوي برگشتم...علي از برخورد من خيلي جا خورد و گفت تو نميتواني ازما جدا بشوي....من به تندي جوابش را دادم وهرچه اصراركرد حرفش را نپذيرفتم . وقتي كه مطمئن شد من به هيچ قيمتي حاضر نيستم به اين كاركثيف ادامه دهم به تهديد من پرداخت و گفت: رژيم دراروپا شبكه هاي وسيع دارد و اگربخواهي اعلام جدايي كني و يا برعليه ما حرفي بزني برايت گران تمام مي شود و هر كجا كه باشي پيدايت ميكنند وتو را به مجازات مي رسانند ولي من تصميم خودم را گرفته بودم و ديگر به هيچ قيمتي نميخواستم شريك جنايات آنها باشم .
در اين نامه افشاگرانه به عفو بين الملل ، وزارت كشور فرانسه ، وزارت كشور آلمان و مراجع ديگر اروپايي و بين المللي آمده است:«با ارسال اين نامه براي مقامات ذيربط اروپائي ميخواهم هشداردهم كه مراقب شبكه جهنمي وزارت اطلاعات آخوندي در كشورهاي خودشان باشند. چرا كه اين شبكه ,علاوه بر لجن پراكني عليه مقاومت ,به جاسوسي بر عليه پناهندگان ايراني و مجاهدين خلق ايران مشغول است . شبكه اي كه درگذشته هاي نه چندان دور نشان داده است كه بسرعت مي تواندپتانسيل كارهاي تروريستي را داشته باشد».
متن كامل اين نامه :
خانم آيرن خان دبير كل عفو بين الملل
خانم آيرن خان دبير كل عفو بين الملل
محترما اينجانب علي پاك فرزند حيدر متولد 1353 درروستاي هفت چشمه ازتوابع استان ايلام در آذرماه سال 1382 به اشرف پيوستم ولي به دليل مشكلات فردي و سخت تر شدن شرايط مبارزه قادر به ادامه راه نبودم. بنابراين در بهمن ماه 1384 از اشرف به تيف (خروجي تحت كنترل نيروهاي آمريكايي ) رفتم و نزديك به دو سال در بدترين شرايط در آنجا بسر بردم.زماني كه در تيف بودم و بخصوص پس از آنكه از تيف بيرون آمدم شاهد و ناظر توطئه هاي وزارت بدنام اطلاعات رژيم آخوندي و عوامل وابسته به آن برعليه پناهندگان ايراني و اعضاي مقاومت ايران بودم كه لازم ديدم به اطلاع عموم هموطنانم برسانم.
من متأسفانه نزديك به يك سال ناخواسته در دامي كه وزارت اطلاعات وعوامل وابسته به آن برايم گسترده بودند افتادم و آنها از اين طريق توانستند مرا در توطئه هايشان عليه مجاهدين به خدمت بگيرند. وقتي فردي كه به مدت يكسال خود را به عنوان جداشده قديمي از مجاهدين به من معرفي كرده بود, پرده ها را كنار زد و فهميدم كه او يك مأمور بلند پايه وزارت اطلاعات رژيم آخوندي(مستقر درسفارت رژيم در فرانسه) مي باشد و خواست كه رسماً مرا به استخدام وزارت بدنام اطلاعات دربياورد ،شوكه شده و بخاطر همكاري ناخواسته با عوامل رژيم شديدا دچار عذاب وجدان شدم و تصميم گرفتم كه تمام ارتباطاتم را با شبكه جهنمي وزارت اطلاعات قطع كرده و با افشاي تاكتيك ها و توطئه عوامل رژيم ، تجربه تلخم را در اختيار هم ميهنانم قراردهم و مسئولين ذيربط دركشورهاي اروپائي را نسبت به ابعاد گسترده فعاليتهاي توطئه گرانه رژيم آخوندي عليه پناهندگان و بويژه شوراي ملي مقاومت ايران ومجاهدين خلق ايران مطلع سازم .
من با پوزش از خلق قهرمان ايران و بخصوص سازمان مجاهدين خلق ايران كه هدف اصلي اين توطئه ها بوده است، در پاسخ به نداي وجدانم و شرمندگي در مقابل شهداي مقاومت ايران بخصوص شهداي هفت چشمه و بويژه دائي و خواهر زاده هاي قهرمانم مجاهدين شهيد عبادالله نادري, پهلوان خزعل و حجت زماني عهد مي بندم كه در افشاي دستگاه جهنمي وزارت اطلاعات از هيچ كوششي فرو گذار ننمايم.
1-فعاليت هاي وزارت اطلاعات و عوامل وابسته به آن درتيف :
1-فعاليت هاي وزارت اطلاعات و عوامل وابسته به آن درتيف :
از بدو ورود به تيف نقش رژيم و افراد وابسته به آن برايم كاملا محسوس و مشخص بود. افرادي كه در تيف به خدمت رژيم در آمده بودند، خطوط وزارت اطلاعات را ازطريق ملاقات حضوري ويا تماس تلفني دريافت كرده و به اجرا مي گذاشتند. كساني مانند نادرنادري , محمد رزاقي , محمد كرمي , مجيد روحي , جمشيد چارلنگ , حسن پيرانسر, حامد صرافپور, حميد سياه منصوري و.. ..شبكه اصلي وزارت اطلاعات درتيف راتشكيل ميدادند. آنها علاوه بر پيش بردن هماهنگ خط رژيم درتيف تلاش ميكردند تا درميان نفرات اختلاف ايجاد كنند و فضاي فشار و جنگ اعصاب بوجود بياورند تا بتوانند در اين اثنا خطوط وزارت اطلاعات كه همانا بازگشت به ايران تحت حاكميت ملا ها بود را بهتر به پيش ببرند . هنگاميكه آمريكائيها تيف را تعطيل كردند، آنها نفرات را تشويق به بازگشت به ايران ميكردند و از آنها ميخواستند تا با مراجعه به سفارتخانه و كنسولگري هاي رژيم دركردستان عراق و يا بغداد از كمك هاي رژيم و عواملش برخوردار شوند.
عده اي كه حاضر نبودند به سفارتخانه ها وكنسولگري هاي رژيم مراجعه كنند را تشويق مي كردند كه در خارج كشور با افرادي از قبيل فرشاد حسيني, محمد حسيبي, عليرضا نوري زاده و نياز سليمي كه مدعي كمك انساني و حقوقي ؟!! به افراد تيف بودند تماس بگيرند, در حاليكه اين افراد مدعي كمك انساني, النهايه حاضر نشدند حتي هزينه اعزام يك نفر را بپردازند, در عوض تا توانستند عليه مجاهدين لجن پراكني مي كردند ودر واقع به عنوان پشت جبهه تبليغاتي وزارت اطلاعات عمل ميكردند. بخصوص اينكه طبق خط رژيم در تماسهاي خود, مجاهدين را مقصر ماندن افراد در تيف معرفي مي كردند, در حالي كه تيف تماماً تحت كنترل نيروهاي آمريكايي بود و كوچكترين نقشي مجاهدين در اداره آن نداشتند.
2-فعاليت هاي رژيم روي نفرات بعدازخروج ازتيف تا ورود به كشورهاي اروپايي
2-فعاليت هاي رژيم روي نفرات بعدازخروج ازتيف تا ورود به كشورهاي اروپايي
پس از انحلال تيف ، رژيم تعدادي از مزدورانش را به سردمداري مسعود خدابنده تحت عنوان بنياد سحر به عراق اعزام كرد. هدف اصلي اين بنياد اين بود كه با سوء استفاده از مشكلات و نيازها مالي و حقوقي تيفي ها، آنها را شناسايي كرده و به استخدام وزارت اطلاعات دربياورند. نقش كنسولگري رژيم در اربيل:به اين منظور وزارت اطلاعات رژيم شعبه اي در جنب كنسولگري رژيم در اربيل دائر كرد و با استقرار مزدوران خود در اين شعبه تلاش مي كرد تا با وعده و وعيد و تهديد و تطميع نفرات بيشتري را بخدمت بگيرد. مسعودخدابنده و بتول سلطاني با كمك سفارت رژيم دربغداد و كنسولگري آن در اربيل وظيفه استخدام افراد جديد و اعزام آنها به اروپا بخصوص فرانسه از طريق جعل مدرك بشيوه غير قانوني را برعهده داشتند.
افراد استخدام شده جديد ابتدا براي چك و توجيه به ايران اعزام مي شدند و پس از دادن تعهدات ضروري به وزارت اطلاعات, مجددا با پاسپورت ايراني به تركيه و سپس به يونان اعزام مي شدند. در يونان پس تحويل دادن مدارك ايراني وتعويض آن با مدارك جعلي كشورهاي اروپايي از قبيل پاسپورتهاي بلغاري وايتاليائي و.......... به فرانسه و ساير كشورهاي اروپا اعزام مي شدند.
- ازآنجاكه مسعود خدابنده مهره بدنام ومنفوري بود و حضورش دربغداد و اربيل و رابطه تنگاتنگش با كنسولگري وسفارت جاي هيچ شكي در اينكه او يك مأمور وزارت اطلاعات است باقي نميگذاشت ، بجز كسانيكه در تيف, با وزارت اطلاعات رژيم همكاري ميكردند, بقيه از او دوري مي جستند. به همين جهت وزارت اطلاعات براي به دام انداختن نفرات تيفي تاكتيك ديگري را بكار ميگرفت وآنهم تماس افراد ناشناخته وزارت اطلاعات تحت عنوان جداشدگان قديمي مجاهدين با نفرات تيفي بود .مثلا فردي كه با من تماس گرفت و خودش را علي و يكي از اعضاي قديمي جداشده از مجاهدين معرفي كرد را من نمي شناختم, از تماس او تعجب كرده بودم. او اصرار داشت تا با من ملاقات كند و هدفش را كمك به افراد تيفي كه خيلي سختي كشيده اند عنوان ميكرد.
واقعيت اينست كه من تا آنموقع فقط با فردي به نام فرشاد حسيني در هلند كه خود را مسؤل امور پناهندگان در حزب كمونيست كارگري معرفي ميكرد تماس گرفته بودم و فقط او شماره من را ميدانست, من از او خواستم كه شماره تلفن يكي از اقوامم در هلند را برايم پيدا كرده و به من بدهد. ولي او پس از چند روز معطل كردن گفت اقوام من را نميشناسد و در عوض گفت شماره تلفن حبيب خرمي و محمدرضا اسكندري را ميتواند به من بدهد. من به دليل اينكه مي دانستم آنها از مأمورين وزارت اطلاعات هستند از گرفتن شماره تلفن آنها خودداري كردم . چند روز بعد در كمال تعجب ديدم بجاي فاميلم فرد فوق الذكر(علي) زنگ زد و بعد از معرفي خود گفت كه در فرانسه مقيم است
3- وصل به مأمور وزارت اطلاعات درفرانسه :
وقتي سر قرار علي رفتم من او را نمي شناختم , ولي او مستقيم به سراغ من آمد و بگونه اي برخورد كرد كه گويي از قبل مرا مي شناسد, خودش را مسلط به مواضع مجاهدين و كسي كه گويا سالها با مجاهدين بوده است نشان ميداد, مدعي بود كه ضد رژيم است ولي نسبت به مجاهدين انتقاداتي دارد. در همان اولين ملاقات از من سوال كرد به نظر تو آيا اين همان مجاهدين قبلي هستند يا مواضعشان نسبت به گذشته فرق كرده است؟ و در ادامه توضيح داد , مجاهدين ديگر آن سازمان قبلي نيستند و تبديل به يك فرقه شده اند. او بحث مبسوطي هم در مورد برخورد مجاهدين با منتقدين كرد و نتيجه گيري كرد كه هر كس از مجاهدين انتقاد ميكند , مجاهدين به او مأمور وزارت اطلاعات مي گويند, بعدها من متوجه شدم كه علت اين بحث با من چه بوده است.
علي پس از صحبت هاي مختلف شماره تلفن جواد فيروزمند در فرانسه و شماره تلفن علي قشقاوي در آلمان را به من داد و گفت كه اگر با آنها تماس بگيرم مرا در رسيدن به كشورهاي اروپايي راهنمائي خواهند كرد و براي پناهنده شدن به من كمك مي كنند.
وقتي چند روز بعد با جواد فيروزمند تماس تلفني گرفتم او شماره تلفن دفتر بني صدر را داد وگفت آنها ميتوانند كارهاي مربوط به اقامت و پناهندگي مرا در كشور فرانسه درست كنند. آن موقع من متوجه نبودم كه آنها چگونه در مسير نفرات تيف دام مي گذارند و چگونه با ترفند ها و توطئه هاي مختلف مرا به همديگر پاس مي دهند تا به سرپل هاي اصلي و عوامل اجرايي خود در كشورهاي اروپايي و مأموران شناخته شده اش از قبيل فيروزمند و قشقاوي و .... وصل كنند و بر عليه مجاهدين و به سود جمهوري اسلامي از من سوء استفاده نمايند.
4- خط وزارت اطلاعات براي پناهندگي درفرانسه:
نكته قابل توجه اينكه ازعلي گرفته تا ساير نفراتي كه تحت عنوان كمك به اعزام ما به اروپا و پناهنده كردن با ما تماس ميگرفتند همه اصرار داشتند كه ما به فرانسه برويم و در آنجا درخواست پناهندگي بدهيم,آنها مي گفتند براي گرفتن پناهندگي در فرانسه , بني صدر به ما كمك ميكند. البته بعدا متوجه شدم علت اصرار آنها براي دادن درخواست پناهندگي در فرانسه , نه بخاطر تسهيلات پناهندگي بلكه بخاطر توطئه هايي است كه عليه حضور خانم مريم رجوي و دفتر شوراي ملي مقاومت در اور سور اواز و مجاهدين در دستور كار دارند واصلا به همين خاطرتمركز كارآنها در فرانسه مي باشد.
وزارت اطلاعات تمام انرژي اش را روي دوچيز متمركز كرده بود, يكي توطئه عليه اشرف و ديگري فرانسه و اور به همين دليل به رغم اينكه من در آلمان درخواست پناهندگي داده بودم ولي علي قشقاوي و فيروزمند اصرار داشتند كه با تشكيلات فرانسه كار كنم و حتي بطور هفتگي بيايم و برگردم و فكر هزينه اش هم نباشم چونكه در اينجا كار بيشتري دارند.
در آلمان كه محل استقرار وپناهندگي من بود به علي قشقاوي وصل شدم .در مدتي كه در خانه علي قشقاوي مستقر بودم متوجه شدم كه او سرشبكه نفرات جدا شده از مجاهدين كه به خدمت رژيم درآمده اند , در آلمان است و كار اصلي اش تآمين مالي وحل و فصل مسائل در آلمان و نامه نگاري به ارگانهاي حقوق بشري عليه مجاهدين و نوشتن مقالات ضد مجاهدين ميباشد.
5-شبكه وزارت اطلاعات دركشورهاي اروپائي:
با ارتباطات نزديكي كه با علي قشقاوي داشتم بتدريج متوجه شدم تشكيلاتي از«جداشده ها» در كشورهاي مختلف بخصوص ، فرانسه ، آلمان ، هلند وجود دارد كه كار اصلي آنها ضديت با مجاهدين و شوراي ملي مقاومت است . در هر كشور يك يا چند سرشبكه وجود دارد كه به علي, نفر وزارت اطلاعات در سفارت رژيم در فرانسه وصل هستند. افراد اين شبكه ها در ظاهر مدعي اند كه هم ضد رژيم هستند و هم ضد مجاهدين!
ولي واقعيتش اين بود كه هيچ كاري عليه رژيم انجام نمي دادند و هيچ مقاله اي عليه رژيم در سايت هايشان به چشم نميخورد. در عوض تمامي فعاليت ها ونوشته ها واقداماتشان عليه مجاهدين مي باشد.
6-. شبكه رژيم در كشور آلمان :
همانطور كه دربالا اشاره كردم سرشبكه اصلي رژيم در آلمان علي قشقاوي ميباشد, او از مهره هاي مورد اعتماد وزارت اطلاعات و از افراد امتحان پس داده رژيم آخوندي است. او سايتي بنام «ايران سبز» دارد.كار اصلي او ضديت عليه مجاهدين است , علاوه بر آن به جاسوسي و قاچاق و جابجايي غيرقانوني نفرات جداشده و جابجايي پول به كشورهاي اروپايي براي پيشبرد مقاصد رژيم مشغول است. او در ارتباط مستقيم با عوامل اطلاعاتي در كنسولگري ها و سفارت خانه هاي رژيم در كشورهاي مختلف است. نامبرده براي اخذ دستورات وزارت اطلاعات چندين بار به صورت غيرقانوني از طريق كشور تركيه به ايران تردد داشته است. بنا به اعتراف خودش آخرين بار سال گذشته از طريق كشور تركيه به ايران رفته سپس بازگشته است, در حاليكه ظاهرا او يك پناهنده سياسي است و قانونا حق رفتن به ايران را ندارد و بايد پناهندگي اش لغوگردد.
قشقاوي درآخرين سفرش ترتيب اعزام تعدادي از تيفي هايي كه به ايران رفته بودند نظير نادر نادري و محمد رزاقي و محمد كرمي را به كشور فرانسه داده است . سيدامير موثقي, ادوارد ترموديان , جمشيد چارلنگ نيز به علي قشقاوي وصل هستند و در ارتباط با وي كار ميكنند. به روز كردن سايت ايران سبز و تايپ مقالات بعهده ادوارد ترموديان مي باشد .
بدليل اعتمادي كه رژيم به علي قشقاوي دارد ازاو براي جابجائي پولهاي كلان استفاده ميكند. او به خوبي تإمين مالي ميشود و با دست باز به عوامل رژيم پول ميدهد. هرگاه از او سئوال مي كردم كه اين پولها را از كجا مي آوري درجواب ميگفت كه ازطريق انجمن هاي خيريه اي كه كارشان كمك به پناهندگان است بدست مي آورم .
البته من بدليل زندگي مرفهي كه براي خودش ترتيب داده بود و داشتن دوخانه كه يكي در خيابان ”روتردامر ” و ديگري نزديك به آن بود و ولخرجي زياد و مسافرتهاي پرخرجي كه داشت گاهي دچار شك ميشدم كه او اين پولها را ازكجا مي آورد. كه او هربار طوري آنرا توجيه ميكرد.او يكبار براي حمل ونقل 50هزاريورو وجه نقد مرا با خود به برلين برد و آنرا به فردي كه درايستگاه قطار سراغ ما آمده بود تحويل داد وميگفت كه نامبرده درخريد و فروش فرش اشتغال دارد .
قشقاوي چون ازحقوق پناهندگي استفاده ميكرد پولهاي دريافتي از رژيم را در حساب بانكي خودش نگه نميداشت و آنرا نزد فرد مسني كه در شهر كلن سكونت داشت ميگذاشت و در واقع اين فرد بانك او بود . من دو بار براي دريافت پول ازاين فرد ويا دادن پول به او، همراه قشقاوي رفته بودم و اين فرد را ديده بودم.
روزي كه من متوجه شدم درچه دامي قرار گرفته ام و رابطه ام را بارژيم قطع كردم, قشقاوي براي متقاعد كردن من به ادامه رابطه با رژيم گفت كه خودش مدت 7 سال است كه با دستگاههاي اطلاعاتي رژيم كار ميكند و به استخدام آن درآمده است وهيچ بدي از آنها نديده است .
قشقاوي براي جذب نفرات جداشده در شبكه رژيم آنها را به صورت قاچاق از كشورهاي اروپايي براي مدتي به منزل شخصي اش مي آورد. درآنجا روي آنها كار ميكرد به طوري كه منزل او به صورت يك سرپل اطلاعاتي براي رژيم در آمده بود. اومي گفت ياسر عزتي مدت 6 ماه به صورت غير قانوني درمنزل او سكونت داشته است و بعد به كمك او به ايران رفته است والان يكسال است كه درايران مي باشد .
سرشبكه هاي ديگر وزارت اطلاعات در آلمان عبارتند از:
الف-محمدحسين سبحاني : اوگرداننده سايتي بنام ”ايران قلم” مي باشد و يكي ازعوامل رژيم به نام علي جهاني فرد به او وصل است .
ب-علي اكبر( بهمن) راستگو:
او گرداننده انجمني به نام ”آوا” و سايتي به همين نام مي باشد. ادهم طيبي و عليرضا نقاش زاده ومحسن عباسلو به او وصل هستند. ادهم طيبي(ميلاد آريايي) از اينكه تحت مسئوليت راستگو قراردارد اظهار ناراحتي كرده و نزد قشقاوي شكايت كرده بود . قشقاوي براي تخفيف دادن اختلافات طيبي و راستگو يك وبلاگ بنام ”هم آواز ” براي او درست كرد و سعي كرد به اين وسيله اختلافات آنها را كاهش بدهد.
همه سرشبكه ها مستقلا به علي ( مهره سفارت رژيم درفرانسه ) وصل هستند وتوسط او توجيه وتإمين مالي ميشوند. قشقاوي ميگفت درچند سال اخير عباس صادقي نژاد و كريم حقي مبالغ زيادي از پولهائي را كه جهت كمك به جدا شده ها دريافت كرده بودند را بالاكشيده اند و اين باعث شد كه رژيم اعتمادش را به آنها ازدست بدهد و نقل و انتقالهاي پول نقد و دادن جيره و مواجب مزدورانش را بيشتر به قشقاوي بسپارد .
همسر عباس صادقي نژاد دريكي ازمسافرتهايش به ايران به منظور تبرئه شوهرش با مامورين وزارت اطلاعات درايران صحبت ميكند ومي تواند نظر مساعد وزارت اطلاعات را براي بازگشت مجدد عباس صادقي نژاد به كار قبلي اش جلب كند. كريم حقي و عباس صادقي نژاد، جواد فيروزمند را عامل لو رفتن دزدي هايشان نزد رژيم ميدانستند و هردو سوگند خورده اند كه هر كاري بتوانند ميكنند تا جواد فيروزمند نتواند دربين جداشدگان وابسته به رژيم خودش را بالا بكشد.
7-شبكه وزارت اطلاعات درفرانسه:
مسؤليت عناصر وابسته به رژيم در فرانسه برعهده كريم حقي (مقيم هلند) و جواد فيروزمند(مقيم فرانسه) است كه هر دو آنها به همان مإمور وزارت اطلاعات رژيم درفرانسه به نام علي وصل هستند و علي خطوطي را كه بايد به پيش ببرند به آنها ابلاغ كرده و هزينه هاي ماهيانه آنها را مي پردازد.نفراتي كه به كريم حقي وصل هستند عبارتند از :عباس صادقي نژاد, حسن پيرانسر, حميدسياه منصوري, نادر نادري, محمد رزاقي, منصور نظري , حامد صرافپور , محمد بازيارپورو محمد كرمي كه دريك انجمن پوششي وزارت اطلاعات به نام ”ايران باستان – راه درخشان” فعاليت ميكنند.
بهزاد عليشاهي(مقيم هلند)نيز به كريم حقي وصل است ويكي ازوبلاگ هاي وزارت اطلاعات بنام حسن زبل را اداره ميكند. او به طور مستمر به فرانسه رفت و آمد داشته و با افراد فوق الذكر رابطه تنگاتنگ و نزديك دارد.
عباس صادقي نژاد مسئول كارهاي خدماتي نفرات است و به كريم حقي وصل است. جواد فيروزمند جدا ازكريم حقي, مستقيما به علي, نفر وزارت اطلاعات رژيم وصل است. او به همراه جهانگير شادانلو انجمني تحت عنوان” آريا” را اداره ميكنند.
طي مدتي كه با شبكه جدا شدگان در تماس بودم ازنفرات مختلف شنيدم كه براي وزارت اطلاعات ,كار و فعاليت درفرانسه برعليه مجاهدين وشوراي ملي مقاومت در اولويت قرار دارد وحاضراست هرهزينه اي را براي فعاليت در فرانسه بپذيرد ,به عنوان مثال مدتي همه توجيه شدند برعليه اور وخانم رجوي مقاله بنويسند, آنها تإكيد مي كردند كه ميتوانيم با ايجاد يك تصوير ترسناك از اور كه دفتر مركزي شوراست, مردم ومقامات فرانسوي را بترسانيم تا جلوي فعاليت مريم رجوي را بگيرند.
مسئله اصلي شبكه رژيم درفرانسه ترتيب دادن جلسات مختلف بر عليه مجاهدين مي باشد. ترتيب دهنده اين گونه جلسات شادانلو و فيروزمند هستند كه از حمايت هاي احسان نراقي و علي راستبين هم برخوردارند.تعداد نفرات شركت كننده وزمان برگزاري جلسات براي برگزاركنندگان مهم نيست بلكه مهم اين است كه بگويند جلسه اي داشتيم و بعد چند عكس بگيرند و روي سايت ها بگذارند. در اولين جلسه اي كه من هم به همراه چندنفر ديگر در آن شركت داشتم , احسان نراقي ضمن تشويق ما بخاطر جدا شدن ازمجاهدين گفت : در زمينه برگزاري جلسات عليه مجاهدين هميشه روي تإمين تداركات توسط ما مطمئن باشيد. البته حالا كاملا برايم مشخص است كه برگزاركننده تمامي اين جلسات وزارت اطلاعات است .
عوامل اجرايي رژيم هركدام داراي پرسنل و يكي دو سايت تبليغاتي هستند و هركدام بصورت جدا ازهم برنامه اجرا ميكنند و براي اين كه بتوانند خود را نزد اربابانشان بالا ببرند بايد اتهامات هرچه بزرگتر و دروغهاي هرچه بيشتري برعليه مجاهدين ترويج كنند. البته برعكس دروغ پردازيها و سرو صداهايي كه درسايت هايشان ميكنند برنامه هايشان خيلي خالي و بي محتوي است, چون حرف جديدي جز تكرار دروغها و لجن پراكني هاي آخوندها عليه مجاهدين ندارند. مدت زمان برنامه هاي آنها از 20 دقيقه تجاوز نميكند .شايان ذكر است كه دربرنامه هاي آنهاكسي بجز عوامل خودشان شركت نميكند.
در جلسه اي كه تحت عنوان پرطمطراق ”ازاشرف تا اور” درتاريخ 21 نوامبر 2008 برگزار كردند, مجموعا10 نفر شركت كرده بودند كه تازه اغلب نيز از كشورهاي ديگربه پاريس آمده بودند.پس از اين جلسه فيروزمند و شادانلو خواستند براي پخش كتاب به ايستگاه قطار سرژي بروند و براي اينكه افراد حاضر به شركت دراين برنامه بشوند ,شادانلوگفت: ما اينجا ازحمايت پليس برخورداريم . فيروزمند و شادانلو معمولا محل جلسات خود را اعلام نمي كنند چون ميدانند بشدت مورد تنفرايرانيان هستند.شادانلو (كه معمولا تهيه سالن را بايد او انجام دهد) براي اينكه به ساير مإموران وهمكاران وزارت اطلاعاتي اش كه ازكشورهاي ديگر به فرانسه مي آورد, اطمينان خاطر بدهد كه مإموريت ها و جلساتشان موجب حساسيت دولت فرانسه نخواهد بود و دردسري براي آنها بوجود نمي آورد صريحا به آنها ميگويد از حمايت يك سرويس مخفي فرانسه براي برگزاري اين جلسات برخوردارهستيم .
8 -هدف وزارت اطلاعات ازدروغ پراكني عليه مجاهدين:
همانطور كه گفته شد هدف اصلي وزارت اطلاعات و شبكه هاي آن ،لجن پراكني و دروغ پردازي برعليه مجاهدين , اشرف و اور است و ميخواهد با اين اعمال كثيف , چهره مقاومت را خدشه داركند.علي قشقاوي بارها ازمن خواست كه عليه مجاهدين مقاله بنويسم و تاكيد ميكرد كه دراين مقالات روي زندان و شكنجه در مجاهدين انگشت بگذارم ..هدف رژيم ازتكرار اتهامات بي پايه اين است كه شايد اين گونه دروغها را تعداد اندكي با ور نمايند و بعد رژيم ازخود اين افراد به عنوان مرجع اين گونه اخبار جعلي استفاده كند. زيرا مشكل اصلي رژيم عدم مشروعيت در تمام زمينه هاست و حرفهاي رژيم را كسي قبول نميكند.
من شاهد و ناظر بودم كه عوامل وزارت اطلاعات رژيم چگونه نفرات را وادار ميكردند كه به دروغ هم كه شده درسايتها و وبلاگهاي وابسته به خود اعلام كنند كه مجاهدين نفرات ناراضي را شكنجه ميكنند, دراشرف زندان دارند , ازديدارخانواه ها با فرزندانشان دراشرف جلوگيري ميكنند و دراين اواخر همين دروغ ها را درمورد دفتر مركزي شوراي ملي مقاومت در اور سور اواز درفرانسه نيز شروع كرده اندو.........آنها بخصوص بعد از خروج نام مجاهدين ازليست تروريستي كشور انگلستان نگران بسته شدن پرونده مجاهدين در فرانسه بودند به اين جهت خيلي تلاش ميكردند كه با دروغ پراكني عليه اور مانع بسته شدن اين پرونده شوند.
عوامل وابسته به رژيم تحت عنوان ”جداشدگان سابق مجاهدين ”برطبق نقشه و توجيهات وزارت اطلاعات طوري عمل ميكنند كه چهره مجاهدين را (بعنوان اپوزيسيون اصلي رژيم )خدشه دار كرده و به جنايات رژيم جمهوري اسلامي مشروعيت ببخشند. آنها چنين تبليغ ميكنند كه ديكتاتوري و ارتجاع ضد انساني حاكم برايران بهتر, مشروعتر و قابل تحمل تر از مجاهدين و شوراي ملي مقاومت هستند.
9--علت جدائي من از شبكه جداشدگان وابسته به رژيم :
همانطور كه دربالا گفتم بعدازخروج ازتيف فردي بنام علي كه خود را جدا شده قديمي مجاهدين معرفي ميكرد, جواد فيروزمند و علي قشقاوي را بمن معرفي كردتا در زمينه پناهندگي به من كمك كنند. من تا چند ماه پيش پي به ماهيت اين فرد نبرده بودم و هنوز بر اين باور بودم كه كارهاي اين قبيل افراد از موضع ”انسان دوستانه” و ”ياري رساندن به ديگر جداشده هاي مجاهدين” ميباشد . آنها درحرف مدعي بودند كه مخالف جمهوري اسلامي و منتقد سازمان مجاهدين هستند!! و از هيچ منبع و يا كانالي بخصوص ازجانب رژيم تأمين مالي نمي شوند!! و به صورت مستقل عمل مي نمايند!! تا اينكه دردسامبر 2008 علي قشقاوي به من اطلاع داد كه براي ديدار و ملاقات با شخصي بايد به همراه او به پاريس بروم .وقتي به پاريس رسيديم او مرا به كافه اي خيابان واگرام (نزديك سفارت رژيم در پاريس) وشماره پلاك 15 برد, وقتي به طبقه دوم اين كافه رفتيم متوجه شدم فردي كه قراراست او را ببينيم همان ”علي ” است كه قبلا خود را از افراد قديمي جدا شده از مجاهدين معرفي كرده بود . شايد اين هفتمين يا هشتمين باري بود كه علي را ميديدم كه البته به جز يكي دو ملاقات بقيه اش با علي قشقاوي بوديم. وقتي سه نفري نشستيم علي 4 پاكت پر از اسكناسهاي 500 يورويي از جيبش بيرون آورد و يكي ازپاكتها را به علي قشقاوي داد و گفت بقيه پاكتها مربوط به نفرات ديگر جداشده مي باشد و مجددا درجيبش گذاشت. او پس از مدت كوتاهي ازعلي قشقاوي خواست كه ما را تنها بگذارد تا با من صحبت كند. اين بار هم مثل دفعات گذشته كه او را ديده بودم كمي قيافه اش را عوض كرده بود. او هميشه تغييراتي در قيافه اش ميداد , درابتداي هر ديداري هم ازما ميخواست كه تلفنهايمان را خاموش كرده و خودش نيز موبايلش را خاموش ميكرد .
چون او را به عنوان يك فرد سياسي مي شناختم ازاين كارش تعجب نميكردم .وقتي كه علي قشقاوي ما را تنها گذاشت او ابتدا پرسيد كه آيا رشتي (منظورش قشقاوي بود كه او با اين لحن درموردش صحبت ميكرد) مخارجت را ميدهد؟ بعدهم گفت هر خرجي كه ميكني فاكتورش را نگه دار و پولش را ازعلي (قشقاوي) بگير. من با كمال تعحب متوجه شدم كه اينبار او بالحن متفاوتي نسبت به دفعات قبل با من صحبت ميكند و بخصوص زماني جا خوردم كه وقتي در ميان صحبت ها در مورد رژيم صحبت كردم او بلافاصله رو به من كرد و گفت : ”اينقدر رژيم رژيم نكن, كارهاي ما يه جورهايي به رژيم ربط دارد”. و بلافاصله به من گفت كه هدف از ديدن تو اين است كه تو را توجيه كنم تا از اين به بعد ماهيانه مبلغ 500 يورو حقوق از علي قشقاوي دريافت كني و پس از دريافت مبلغ مذكور به او رسيد بدهي و يك نمونه از رسيدي را كه دستش بود به من نشان داد كه نوشته شده بود ” اينجانب ..... مبلغ 500 يورو بعنوان كمك هزينه زندگي از علي قشقاوي دريافت كردم ” جلوم گذاشت تا ببينم . او گفت در دوماه آينده ميزان حقوق تو تا چند برابر افزايش پيدا خواهد كرد و هرچه بيشتر كار كني پول بيشتري هم دريافت ميكني.
براي اولين بار بود كه كسي رو در رو ميخواست مرا براي مزدوري وزارت بدنام آخوندي استخدام كند. من جا خورده بودم و مانند برق گرفته ها لحظاتي او را نگاه كردم و سپس سراسيمه و ناراحت و بدون خداحافظي از پله هاي كافه پايين آمده و به نزد علي قشقاوي برگشتم و جريان را برايش توضيح دادم و با عصبانيت و ناراحتي به او گفتم كه شما مرا فريب داده ايد و سرمن كلاه گذاشتيد. مگر شما به من نگفتيد كه ما به هيچ كسي وابسته نيستيم و به صورت مستقل عمل مي كنيم؟ چرا از اول به من نگفتيد كه كار ما مزدوري براي رژيم آخوندي است؟علي قشقاوي سعي كرد شيادانه مرا آرام كند وگفت كه حرف علي(مإمور وزارت اطلاعات مستقردر سفارت رژيم درفرانسه) را جدي نگير و هركاري كه داشتي به خود من بگو .من به او گفتم كه من ديگر هيچ كاري به شما ندارم و شما هم حق نداري كه سراغ من بيايي و با من تماس بگيري!
علي از برخورد من خيلي جا خورد و گفت تو نميتواني ازما جدا بشوي, توخودت را آلوده اين كاركردي و هيچ راه برگشتي نداري, ما روي تو حساب كرده ايم اگر ازما جدا بشوي زندگي بدي خواهي داشت ولي اگر با ما ادامه بدهي زندگي ات به مراتب چندين برابر بهتر خواهد شد. من به تندي جوابش را دادم وهرچه اصراركرد حرفش را نپذيرفتم . وقتي كه مطمئن شد من به هيچ قيمتي حاضر نيستم به اين كاركثيف ادامه دهم به تهديد من پرداخت و گفت: رژيم دراروپا شبكه هاي وسيع دارد و اگربخواهي اعلام جدايي كني و يا برعليه ما حرفي بزني برايت گران تمام مي شود و هر كجا كه باشي پيدايت ميكنند وتو را به مجازات مي رسانند ولي من تصميم خودم را گرفته بودم و ديگر به هيچ قيمتي نميخواستم شريك جنايات آنها باشم .
چون با ماشيني كه قشقاوي درشهركلن كرايه كرده بود به پاريس آمده بوديم , قشقاوي با اصرارازمن خواست كه باهم به كلن برگرديم .درطول مسير مرتب با من صحبت كرده و به اصرار ازمن ميخواست كه آينده ام را خراب نكنم و رابطه را قطع نكنم . وقتي كه به كلن رسيديم سه ساعت بصورت ايستاده در خيابان درحالي كه باران هم مي باريد به اصرارش براي همكاري ام با آنها ادامه داد كه البته گاهي اين اصرار همراه با تهديد نيز بود.درپايان به او گفتم كه اگر يك ذره انسانيت و شرافت داشته باشي توهم بايد جدا بشوي وگرنه باتوجه به مدارك و اسنادي كه از تو دارم ، برعليه تو و اربابانت شكايت خواهم كرد و اگر دراين جا عدالت و انصافي وجود داشته باشد تو را به پاي ميز محاكمه خواهم كشاند.
لازم است كه درهمين جا اين نكته ر اهم ياد آور شويم كه : درست دو ماه قبل ازاين برخورد و پيشنهاد علي به من ، زمانيكه هنوز دركمپ پناهندگي ”اوزنا بروك” آلمان بودم خانمي بنام پروين و آقائي بنام اكبر كه وانمود ميكردند هوادار مجاهدين هستند نزد من آمدند و با تهديد وتطميع از من خواستند كه فعاليتي برعليه مجاهدين نكنم. من بلافاصله اين موضوع را به علي قشقاوي اطلاع دادم و او مرا تشويق كردكه برعليه مجاهدين وتلاششان براي خاموش كردن من موضعگيري كرده و اطلاعيه بدهم كه من هم اين كار را كردم . اطلاعيه من خيلي مورداستقبال قرارگرفت و او علي(نفرسفارت) در ابتداي همين ملاقات و قبل از پيشنهادش در مورد استخدام به من گفت: تو با رد درخواست اين دونفر از آزمايش بزرگي عبور كردي. من آن موقع متوجه نشدم كه او منظورش ازآزمايش چيست ولي بعداز پايان آخرين ديدارم با علي كه برايم مسجل شد اويك ماموربلند پايه وزارت اطلاعات است وقتي دوباره داستان را مرور كردم متوجه شدم كه فرستادن اين دو نفر بعنوان هوادارمجاهدين, اقدامي ازطرف وزارت اطلاعات براي امتحان كردن من و اين كه آيا تمايل به همكاري با مجاهدين دارم ترتيب داده شده است . آنها ضمنا با فرستادن اين دو نفر ميخواستند به من اين طور وانمود كنند كه مجاهدين تلاش دارند مخالفانشان را با تطميع و تهديد خاموش كنند.
به هرحال قبولي دراين تست آنها را نسبت من دچار اشتباه محاسبه كرده و فكر كرده بودند زمان عضوگيري مستقيم من براي وزارت اطلاعات فرارسيده و به اين خاطر تصميم گرفته بودند كه پيشنهاد اين كار خائنانه را به من بدهند.
10 -هشدار به مقامات كشورهاي اروپائي نسبت به شبكه وزارت اطلاعات ملاها:
من طي مدتي كه در دام وزارت اطلاعات افتاده بودم خطاهاي زيادي مرتكب شده و مواضع ناجوانمردانه اي بر عليه مجاهدين اتخاذ كرده بودم . امروز كه آن موضعگيريها را مرور ميكنم جز احساس خيانت و شرمندگي ، چيزي براي گفتن ندارم . ولي اميدوارم با نوشتن اين نامه و افشاي كارهاي مإموران كثيف وزارت اطلاعات توانسته باشم بخشي از اين خطاي بزرگ را جبران كنم .من براي اثبات گفته هايم حاضرم نزد هر دادگاه يا هر مرجع بيطرفي توطئه هاي وزارت اطلاعات درخارج كشوررا افشاكرده و شهادت بدهمبا ارسال اين نامه براي مقامات ذيربط اروپائي ميخواهم هشداردهم كه مراقب شبكه جهنمي وزارت اطلاعات آخوندي در كشورهاي خودشان باشند. چرا كه اين شبكه ,علاوه بر لحن پراكني عليه مقاومت ,به جاسوسي بر عليه پناهندگان ايراني و مجاهدين خلق ايران مشغول است . شبكه اي كه درگذشته هاي نه چندان دور نشان داده است كه بسرعت مي تواندپتانسيل كارهاي تروريستي را داشته باشد.
با تقديم احترام علي پاك بيست وششم فروردين ماه سال هزارو سيصد و هشتا د هشت برابر با 15 آوريل سال دوهزار ونه
رو نوشت :- صليب سرخ جهاني
- كميسر حقوق بشر
-كميسارياي عالي حقوق پناهندگان
- فدراسيون بين المللي حقوق بشر
- كميته دوستان آزاد پارلمان انگلستان
- كميته بين المللي درجستجوي عدالت
- گروه دوستان ايران آزاد درپارلمان اروپا
- وزيركشور فرانسه
- وزيركشور آلمان
- سازمان مجاهدين خلق ايران
- شوراي ملي مقاومت ايران