۱۳۸۸ تیر ۴, پنجشنبه

”ما هر كدام يك «ندا» هستيم”

مجرى تلويزيون سى.ان.ان گفت: من روز يكشنبه با يك دختر نوجوان ايرانى صحبت كردم كه در تظاهرات روز شنبه مورد ضرب و جرح بسيجيها قرار گرفته بود. روز دوشنبه دوباره با او صحبت كردم. او مجدداً به تظاهرات رفته بود و در مقابله با نيروهاى انتظامى رژيم ايران در مراسم يادبود ندا شركت كرده بود.او برايم تعريف كرد كه چرا دوباره به خيابان رفته است.
دختر نوجوان تهرانى گفت: من شخصاً نسبت به هفته پيش تغيير كردهام. فكر مىكنم قدرى شجاعتر شده ام.وقتى يك نفر براى بار اول كتك مىخورد، بار دوم ديگر مثل بار اول نيست و برايش مهم نيست. براى من هم همينطور است. چونكه اگر بخواهند دوباره مرا كتك بزنند، مىگويم بزنيد، من زياد كتك خورده ام. ديگر برايم سخت نيست.من مىخواهم به برادران و خواهرانم كمك كنم.
مجرى سى.ان.ان پرسيد، وقتى كه يك بسيجى به تو نزديك مىشود كه به تو حمله كند، به او چه ميگويى؟ اين دختر شجاع 19ساله گفت: من از آنها مىپرسم آيا شما ايرانى هستيد؟ اگر ايرانى هستيد، چگونه مىتوانيد برادران خودتان را بكشيد، مادران و خواهران خودتان را كتك بزنيد، و اگر ايرانى نيستيد پس اين‌جا چه كار مىكنيد؟ ما همه به آنها مىگوييم اگر ايرانى هستيد، نبايد اين كار را با مردم خود بكنيد. مجرى پرسيد پس از اين خشونتها آيا اميدى هم دارى؟ فكر مىكنى كه تظاهرات مؤثر باشند و چيزى را تغيير دهند؟ او گفت: بله، كاملاًًًً خوشبين هستم، زيرا تاريخ به ما آموخته است كه تمامى انقلابها همين طور شروع مىشوند. هر انقلابى خشونتهاى خود را دارد كه در آن شمارى جان خود را در راهش مىدهند، ولى هيچ چيز تا به ابد ثابت باقى نمىماند، و سرانجام تغيير خواهد كرد.
مجرى پرسيد، آيا مردم درباره ندا، زنى كه روز شنبه كشته شد صحبت مىكنند؟
دختر جوان ايرانى گفت: بله، من وقتى او را ديدم بسيار غمگين شدم. من و مادر و خواهرم حدود يكساعت گريه مىكرديم.امروز يك زن سالمند را در خيابان ديدم كه به يكى از بسيجيها مىگفت، شما ندا را كشتيد؟ شما همان كسانى هستيد كه ندا را كشتيد.ما نمىگذاريم باز هم جوانان ما را بكشيد. اين زن سالمند گفت: ما همه امروز يك ندا هستيم و نمىگذاريم كه اين دوباره تكرار شود.