۱۳۹۴ آبان ۹, شنبه

نامه جمعي از زندانيان سياسي زندانهاي مركزي كرج، گوهردشت و اوين در محكوميت عمل جنايتكارانه و ننگين رژيم جمهوري اسلامي عليه اشرفيان در ليبرتي


بار ديگر دست جنايتکار رژيم پليد و آدمکش ملايان، در کار جنايت ديگري شد و شماري ديگر از آزادگان و شريف‌ترين و مقاوم‌ترين فرزندان اين ميهن ستمديده را به خاک خون کشيد و بار ديگر سازمان ملل و دولت مماشاتگر آمريکا که مي‌بايست مطابق قرارداد و توافقات بين‌ المللي خود،به تعهدات خود عمل کند، در بي‌ عملي‌ و تعلل موجبات جنايت ديگري را فراهم ساخت.
اگر اين رژيم آدمکش،امروزه بعنوان پدر خوانده تروريسم و قتل و کشتار مردم منطقه شناخته ميشود و از سفاکان و جنايتکاراني همچون بشاراسد و يا نظاير آنها در عراق (مالکي و ...) و يا در لبنان و يمن و ... با تمام قوا و از جيب و به هزينه مردم ايران دفاع مي‌کند ... همه و همه به خاطرعدم مشروعيت مردمي در داخل مرزهاي خود است،که به وسطه  آن بيش از ۶۰ بار به دليل انبوه اعدامها، کشتار و شکنجه، سرکوب و نقض اوليه‌ترين حقوق مردم ايران، در سازمان ملل محکوم شده است.پر واضح است که براي اعمال اين سرکوب و ارعاب در داخل و در منطقه ... پيش و بيش از هر کس ديگر، اصلي‌ترين خطر و تهديد براي موجوديت خود، يعني‌ پيشقراولان مقاومت مردمي در برابر خود را هدف موشک‌هاي کينه توزانه خود قرار دهد... و لاجرم اين وظيفه و مسئوليت همين اصلي‌ترين و جدي ترين نيروي مقاومت است که با مقاومت و ايستادگي (اگر چه پر هزينه!!!) نقاب‌ از چهره‌  اين هيولاي آدم کش برداشته، کساني‌ را که در حال بزرگ کردن چهره‌  اين هيولا و ابليس روحاني نما، هستند 
و يا عافيت جويانه بدان تن ميدهند را به مردم ايران معرفي‌ کنند و در گام بعد به همه دولتهاي مماشاتگر، يادآور شوند، که اين کشتارها، جنايت و غيره صريحا (چه در ايران و چه منطقه) روي ديگر سياست مماشات و دعوت کردن اين هيولاي خونخوار به بازي صلح و دوستي‌ است.
درود و سلام بر ۲۳ شهيد قهرمان مقاومت سترگ ايران، کساني‌ که در شرايط پيچيده و مه‌ آلود جهاني‌ و منطقه‌اي، راه را از بيراهه تشخيص داده و در تيرگي و غوغاي استبداد و استعمار و عافيت جويي مبتذل روشنفکرانه، پيامبرگونه، تابلوهاي جهت نماي حقيقت و آزادي شدند.
راهشان پر رهرو باد.
 اسامي بترتيب حروف الفبا تا اين لحظه عبارتند از:
فريد آزموده
حسن آشتياني
رضا اکبري منفرد
بهزاد ترحمي
ايرج حاتمي
ماشاالله حائري
خالد حرداني
رسول حرداني
امير دوربين قاضياني
شاهين ذوقي تبار
سعيد شيرزاد
مسعود عرب چوب دار
عليرضا فراهاني
آيت الله  سيد حسين کاظميني بروجردي 
صالح کهندل
عليرضا گلي پور
سعيد ماسوري
علي معزي
پيروز منصوري.
جمعه هشتم آبانماه ۱۳۹۴

اطلاعیه مادران شهدای مجاهد خلق در محکومیت حمله جنایتکارانه به کمپ لیبرتی


 حمله جنایتکارانه و موشک باران وحشیانه زندان لیبرتی توسط رژیم پلید آخوندی وعواملش در دولت عراق که منجر به شهادت 23تن از فرزندان دلیر مجاهدمان و مجروح شدن شمار زیادی ازآنها گردید و وجدان جهانیان را برانگیخت، قلب همه ما را بدرد آورد.
مشخص است که آخوندهای زهر خورده ودرمانده در برابر دشمن اصلی وهماورد جدی خود و برای سرپا نگهداشتن نیروهای سر خورده و روحیه باخته اشان دست به چنین جنایاتی یازیده اند.  وگریزی برای رژیم روبه زوالش نخواهد یافت . 
ما دراین ماه محرم، هم زبان با زینب کبری علیها سلام به او میگوییم، 
ای یزید دوران، ما در صحنه های شهادت فرزندانمان و به آتش کشیدن خیمه های آنان در سرزمین حسین جز افتخار وسرفرازی چیزی نمی بینیم .
ای یزید، گویا پیام مجاهدان لیبرتی در عاشورای حسینی که فریاد میزدند «بشنو ای یزید، مرگت در رسید» را شنیدی که این چنین هراسان به هر جنایتی متوسل می شوی . 
به این خاطر بازهم همزبان با حضرت زینب بتو یزید دوران میگوئیم ...” زود باشد که آرزو کنی دستانت می شکست و زبانت لال میشد و به چنین جنایات ناشایسته ای دست نمیزدی.»
ما از طرف مادران شهیدان مجاهد خلق، جنایت زبونانه خامنه ای وعواملش در عراق را علیه مجاهدین محصور در زندان لیبرتی محکوم میکنیم . 
ما همچنین سازمان ملل متحد و دولت آمریکا را که با پشت پا زدن به همه تعهداتی که رسما داده اند تماشاگر استمرار این جنایات هستند و گامی جدی برای پایان دادن به آن بر نمیدارند را مسئول و پاسخگو میدانیم.
ما این شهادت های جانسوز را به خواهرمریم ومسعود عزیز که جگرگوشه هایشان اینچنین آماج تیر دشمنان خدا وخلق قرار میگیرند تبریک و تسلیت میگویم .
ما ضمن همدردی و همراهی با همه فرزندان مجاهدمان و بویژه برادر مجاهد مهدی ابریشمچی که برادرش فرمانده دلاور حسین ابریشمچی در زمره این شهداست بر ادامه راه این شهیدان تا به آخر سوگند یاد میکنیم.
از طرف مادران شهدای مجاهد خلق: 
عزیز رضائی 
8 آبان 94

۱۳۹۴ آبان ۸, جمعه

عكس شهداي حمله موشكي به كمپ ليبرتي

در پي  حمله سنگين و جنايتكارانه با  شلیک۸۰ موشک به درون كمپ كه از حفاظت لازم برخوردار نيست و محافظينش نيز مزدوران جنايتكار خامنه اي هستند، تاكنون ۳ ۲ نفر از مجاهد خلق  به شهادت رسيده و شماري نيز به شدت مجروح گرديده اند.  
عكس و اسامي اين شهيدان سرفراز خلق:


حمله جنايتكارانه مزدوران خامنه اي به كمپ ليبرتي با ۸۰ موشک

روز پنجشنبه ساعت  ۷:۴۰ دقیقه به وقت محلی كمپ  لیبرتی در عراق که اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در آن مستقر هستند مورد حمله موشکی مزدوران رژيم زهر خورده آخوندي قرار گرفت.
دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران با انتشار اطلاعيه هاي پي در پي در باره اين حمله سنگين و جنايتكارانه از شلیک۸۰ موشک به درون كمپ خبر داد كه از حفاظت لازم برخوردار نيست. 
 تاكنون ۳ ۲ نفر از مجاهدين ساكن اين كمپ به شهادت رسيده و شماري نيز به شدت مجروح گرديده اند.  
  در اين حمله جریان برق در كمپ قطع شده و کاروان‌های  محل سكونت ساكنين  دچار آتش سوزی شده که ساكنين با حد اقل امكاناتدر تلاش برای خاموش کردن آتش بودند.
کمیساریای عالی پناهندگان ملل‌متحد حمله موشکی به کمپ لیبرتی در عراق را قویاً محکوم كرد.  
آنتونیو گوترز کمیسر عالی پناهندگان ملل‌متحد گفت: «این اسفناکترین اقدام است و من به‌شدت نگران آسیبهای وارد شده به کسانی هستم که در کمپ لیبرتی زندگی می‌کنند، باید هم‌چنان تمامی تلاشها را برای مجروحان و مشخص کردن و حسابرسی از مسئولان این حمله به‌کار گرفت.»
جان کری وزیر خارجه آمریکا نيز با صدور بیانیه‌ای حمله موشکی به لیبرتی را قویاً محکوم کرد.
در بیانیه وزیر خارجه آمریکا آمده است: ایالات متحده حمله وحشیانه و بی‌معنای تروریستی به کمپ لیبرتی را که منجر به جان باختن و مجروح شدن ساکنان کمپ شد قویاً محکوم می‌کند. ما به خانواده‌های قربانیان تسلیت می‌گوییم و امیدواریم مجروحان به سرعت بهبود یابند. ما با مقامهای ارشد عراقی در تماس بوده‌ایم تا تضمین کنیم دولت عراق همه پشتیبانی پزشکی و اضطراری ممکن را به قربانیان ارائه کند. ما همچنین از دولت عراق می‌خواهیم مطابق التزاماتش تحت توافق 25دسامبر 2011با ملل متحد، حفاظت بیشتری برای ساکنان کمپ فراهم کند، عاملان را پیدا کند و آنها را به‌خاطر این حمله مورد حسابرسی قرار بدهد. ما در حال مشاوره با دولت عراق هستیم تا ابعاد کامل این حمله ناموجه را مشخص کند.
خانم مریم رجوی حمله موشکی سنگین به لیبرتی را به‌شدت محکوم کرد و گفت: به‌طور رسمی و حقوقی دولت عراق و سازمان ملل که با امضای یک یادداشت تفاهم از پایان سال 2011 تا کنون چیزی تحت عنوان تی.تی.ال ـ مکان ترانزیت موقت ـ ساخته‌اند باید پاسخگو باشند.
اما به نظر ما مانند شش حمام خون قبلی در اشرف و لیبرتی عوامل رژیم ایران در حکومت عراق مسئولیت حمله را برعهده ‌دارند و ایالات متحد و سازمان ملل هم به خوبی بر این حقیقت آگاهی و اشراف دارند.
خانم رجوی افزود: ما از قبل پیوسته در این باره هشدار داده بودیم و اخیراً هم 26 نماینده کنگره آمریکا و 32 شخصیت برجسته سیاسی و نظامی آمریکایی و همچنین 70 نماینده پارلمان فرانسه در این زمینه به دولت آمریکا، ملل‌متحد و اتحادیه اروپا نسبت به مسئولیتشان در این زمینه هشدار داده بودند.
اين حمله جنايتكارانه بي شك بدون هماهنگي با دولت عراق نبوده و مسئوليت حفاظت از ساكنين كمپ ليبرتي برعهده سازمان ملل و دولت آمريكا مي باشد كه تا كنون در حفاظت و جلوگيري از اينگونه حملات جنايتكارانه هيچ گونه اقدامي عملي نكرده اند.

۱۳۹۴ آبان ۶, چهارشنبه

مريم رجوي: نقض سيستماتيك حقوق بشر در ايران آن روي سكه صدور تروريسم و بنيادگرايي است كه خاورميانه را به پرتگاه جنگ كشانده است

روز سه شنبه 5 آبان (27اكتبر) خانم مريم رجوي، در كنفرانسي در مجلس ملي فرانسه تاكيد كرد نقض سيستماتيك و وحشيانه حقوق بشر در ايران آن روي سكه صدور تروريسم وبنيادگرايي توسط اين رژيم است كه خاورميانه را به پرتگاه جنگ كشانده است. منطقة خاورميانه نيازمند صلح و آرامش است و اين تنها با تغيير رژيم ايران امكان پذير است كه كليد آن در دست مردم و مقاومت ايران است. 
وي افزود مراوده با فاشيسم ديني حاكم بر ايران و رييس جمهور آن از يك سو مانع تغيير در ايران و عليه دموكراسي و حقوق بشر است و از سوي ديگر به ضرر صلح و آرامش در منطقه است و به افراطي گري سوخت مي رساند. سرمايه گذاري اقتصادي بر روي اين رژيم رو به سقوط هم سرابي بيش نيست. 
در اين كنفرانس كه به دعوت كميتة پارلماني براي ايران دموكراتيك و به رياست دومينيك لوفور عضو مجلس ملي تشكيل شد شماري از نمايندگان همچون برونو لوقو رئيس گروه سوسياليست، ميشل ترو، استفان سنت آندره، مارتين كاريون كوورور، پير آيلاگاس، ژان پاتريك ژيل، ژان لاسال، كاترين كره و همچنين سناتور ژان پير ميشل شركت و تعدادي از آنها سخنراني كردند. نذير حكيم، دبير هيأت سياسي ائتلاف انقلاب سوريه، دكتر آلخو ويدال كوادراس، نايب رئيس سابق پارلمان اروپا و پرزيدنت كميته در جستجوي عدالت طاهر بومدرا ، رئيس سابق حقوق بشر ملل متحد در عراق و مسئول پرونده كمپ اشرف در ملل متحد از ديگر سخنرانان اين كنفرانس بودند.
كميته پارلماني براي ايران دموكراتيك در كنفرانس اعلام كرد 70 نماينده مجلس ملي از احزاب مختلف در بيانيه يي از دولت فرانسه خواستند كه روابط ديپلوماتيك خود را با ايران به بهبود وضعيت حقوق بشر و توقف اعدام و آزادي زندانيان سياسي و احترام به آزاديهاي دموكراتيك مشروط كنند. آنها معتقدند ايران دموكراتيك يك شرط اساسي براي ثبات منطقه است و براي اين منظور بايد از مقاومت ايران و برنامه 10 ماده يي خانم مريم رجوي براي يك ايران دموكراتيك، غير هسته يي و مبتني بر جدايي دين از دولت و برابري زن و مرد حمايت نمود.  
خانم رجوي با اشاره به اعتراف اخير رفسنجاني كه رژيم آخوندي پروژه اتمي را با هدف بمب سازي راه اندازي كرده و خودش و خامنه اي شخصا آن را دنبال مي كرده اند، گفت:  اين رژيم به ناگزير به توافق اتمي تن داده و براي جبران اين عقب نشيني، سياست ستيزه‌جويي بيشتر در پيش گرفته است. افزايش سرسام آور اعدامها، تشديد جنگ افروزي در سوريه و ادامه محاصره و سركوب پناهندگان ايراني در كمپ ليبرتي نمونه هايي از اين سياست است.
رجوي - سخنرانی در کنفرانس در مجلس ملی فرانسه: آزادی در ایران، کلید بحران و راه مقابله با بی ثباتی منطقه
 - اهميت كليدي حقوق بشر و آزادي مردم ايران در سياست در قبال ايران در خاورمیانه
-حیات سیاسی رژيم ايران، روی دو پایه بنا شده است، نقض حقوق بشر در داخل و صدور تروریسم و جنگ در منطقه
رئيس كميتة پارلماني براي ايران دموكراتيك، آقاي دومنيك لوفور
نمايندگان محترم
خانمها و آقايان
از تلاشهاي كميتة پارلماني براي ايران دموكراتيك كه برگزاركنندة اين جلسه است، سپاسگزاري مي‌كنم. تحولات يك سال اخير چه در ايران چه در منطقه، اثبات كرد كه توجه اين كميته به مسأله ايران، ابتكار ارزنده‌يي بوده است.
موضوع سخنان من در اين كنفرانس، اهميت كليدي حقوق بشر و آزادي مردم ايران در سياست در قبال ايران در خاورمیانه است. در واقع حیات سیاسی رژيم ايران، روی دو پایه بنا شده است، نقض حقوق بشر در داخل و صدور تروریسم و جنگ در منطقه.

ماشين شوم برنامه‌ريزي شده دولتي
در شرايط كنوني، سركوب و اختناق، جنگ وحشيانة ملاها عليه جامعة ايران است. اين واقعيت به خصوص در اعدامهاي جمعي و خودسرانه ديده مي‌شود كه به قول عفو بين‌الملل «يك ماشين شوم برنامه‌ريزي شدة دولتي براي قتلهاي بدون محاكمه در مقياس انبوه»  است.
ميانگين اعدامها در دوره روحاني به حدود 1000 اعدام در سال رسيده. اين بالاترین ركورد رژیم در ربع قرن اخير بوده است. به علاوه چند هزار نفر در زندانهاي مختلف ايران زير حكم اعدام قرار دارند. اين اعدامها، بي‌ثباتي رژيم را بيان مي‌كند. رژيمي كه از كنسرت و تئاتر احساس تهديد مي‌كند، متزلزل است. رژيمي كه جوانان وبلاگر، شاعر، كاريكاتوريست، خبرنگار، و فيلمساز را زنداني مي‌كند، لرزان است.

سه خطاي اساسي غرب
با وجود اين امروز در بسياري كشورهاي غربي بر اثر عوامل مختلف به‌خصوص منافع اقتصادي تبليغات و شانتاژ رژيم ملاها، بعضيها يك ديدگاه اشتباه درباره اين رژيم دارند اين ديدگاه از سه خطاي اساسي تشكيل شده:
نخست اين كه تروريسم و نسل‌كشي و جنگ‌افروزي ملاها در منطقه را قدرتمندي اين رژيم تلقي مي‌كند. ديگر اين كه تصور مي‌كند رژيمي كه مهم‌ترين عامل بي‌ثباتي و ناامني منطقه است در عين حال مي‌تواند همكاري براي امنيت منطقه باشد و سوم اين كه بر عوامل تغيير در ايران چشم مي‌پوشد


تشديد ستيزه‌جويي پس از توافق اتمي
اجازه بدهد به اختصار چند نكته را مورد بحث قرار دهم:
توافق توافق اتمي 23تيرماه، بي‌شك، يك نقطه عطف است. اما اگر رژيم در موقعيت قدرتمندي بود، هرگز به توافق اتمي تن نمي‌داد. زيرا برنامة توليد بمب  اتمي همواره يك ‏مؤلفه قدرت ولايت‌فقيه بوده است.
رفسنجاني كه از روز اول نفر شماره 2 اين رژيم بوده، به گزارش خبرگزاري رسمي حكومتي ديروز اذعان كرد كه رژيم آخوندي پروژة اتمي را از اول با هدف بمب‌سازي راه اندازي كرده و هيچ‌گاه اين ايده را رها نكرده و خودش و خامنه‌اي رهبر رژيم شخصا اين موضوع را دنبال مي‌كرده‌اند.
بنابراين توافق مزبور را رژيم تحت اجبار پذيرفت. اين توافق باعث تضعيف تماميت رژيم شده و آن را دچار يك تناقض شديد كرده. به همين دليل هفته گذشته خامنه‌اي به ناگزير توافق را تأييد كرد. همزمان، راههاي دور زدن آن را نيز براي خود باز گذاشت.
پس از اين توافق رژيم توان رو آوردن به رفرم ندارد. به عكس، براي جبران عقب نشيني نسبي از برنامه اتمي به سمت ستيزه‌جويي و ‏جنگ طلبي بيشتر حركت مي‌كند. هنگامي كه آخوند خاتمي رئيس جمهور شد، برخيها به اين توهم دامن مي‌زدند كه فاشيسم ديني اصلاح مي‌شود. اما آن تجربه شكست خورد. حالا همان شكست در مورد آخوند روحاني تكرار شده است. اين يك فناتيسم تغييرناپذير است و به قول ولتر، فناتيسم، هيولايي است كه جرأت دارد خود را فرزند دين نام بدهد. ‏
در ماههاي اخير، ملاها در داخل ايران نقض حقوق بشر را شدت بخشيده‌اند. در يك بحران‌سازي آشكار يك موشك بالستيك داراي قابليت حمل كلاهك اتمي را آزمايش كردند.
در سوريه، جنگ‌افروزي و كشتار را گسترش دادند. و وقتي كه دچار شكستهاي سخت شدند، با طراحی با روسیه پاي مسکو را هم به این بحران باز كردند. دخالت رژيم ايران در سوريه تاكنون سه اثر فاجعه‌بار داشته است:
 باعث رشد و گسترش گروه داعش شده، حملات تروريستي در اروپا را تحريك كرده و بالاخره، يك بحران عظيم اجتماعي با دو ميليون پناهنده براي اروپا به ارمغان آورده كه ‏يك بحران بی‌سابقه انساني است.
حال آن كه راه‌حل، از يك طرف اخراج سپاه پاسداران از سوريه و حمايت مادي از اپوزيسيون ميانه‌رو است و هم‌چنان كه فرانسوا اولاند در مجمع عمومی ملل متحد نيز گفته است، راه حل، يك سوريه بدون بشار اسد است.

پيامدهاي مشاركت با رژيم ايران
كساني كه مي‌گويند بايد با اين رژيم همكاري كرد، نه تجربه سوريه را در نظر مي‌گيرند نه تجربه عراق و يمن.
اگر حمايت مستقيم رژيم ايران از بشار اسد نبود، نه بحران پناهندگی وجود داشت و نه 300 هزار نفر مردم اين كشور قرباني مي‌شدند. اگر حمايت ملاها از مالكي نخست‌وزير قبلي عراق و سياستهاي جنايت‌بار او نبود، گروه داعش فرصت رشد و گسترش پيدا نمي‌كرد.
در 16 ماه گذشته، رژيم ايران به دخالتهاي پرجنايت در عراق تحت عنوان دروغين مقابله با داعش ادامه داد. متأسفانه دولت آمریکا در عمل آن را همراهی کرد. اما ملاها به جاي جنگ با داعش مردم عراق و به خصوص سني‌ها را سركوب و پاكسازي كرده‌اند.
سود‌رساني به شركتهاي ولايت فقيه
اين چالش در مورد همكاري اقتصادي با رژيم ايران نيز وجود دارد. مردم  و تاجران ايراني به مراوده علمي، فرهنگي،  اقتصادي و تكنولوژيك با فرانسه علاقمندند. اما مشكل، سلطه ولايت فقيه و سپاه پاسداران بر اقتصاد ايران است. آنها ‏بين نصف تا دوسوم توليد ناخالص داخلي را در دست دارند.‏ در نتيجه طرفهاي عمدة  قرارداد‌ها، شركتها‌ي متعلق به خامنه‌‌اي و سپاه پاسدارانند. چنين معاملاتي سوخت ماشين سركوب و جنگ را تأمين مي‌كند.
اما كليد اين بحران نزد مردم ايران است. منطقة خاورميانه به صلح و ثبات و دموكراسي نيازمند است و اين با تغيير رژيم در ايران، امكان‌پذير است.
آخوندهاي حاكم از هيچ عاملي به  اندازه نارضايتي داخلي و مقاومت سازمانيافتة مردم ايران نمي‌ترسند. آنها به چشم ديدند كه چگونه قيامهاي سال 88، حكومت را تا يك قدمي سرنگوني پيش برد.
پس از توافق اتمي، محاصرة ضد انساني اعضاي سازمان مجاهدين خلق ايران در كمپ ليبرتي در در عراق، ادامه يافته است. آنها هم چنان، به انتقال عوامل وزارت اطلاعات و نيروي قدس به كمپ ليبرتي براي شكنجة رواني مجاهدان ليبرتي ادامه مي‌دهند، محاصرة پزشكي وجود دارد و به غارت اموال آنها و سلب مالكيت از مجاهدان ادامه مي‌دهند.

پيام زندانيان سياسي ايران
 متأسفانه روابط دولتهاي غرب با اين رژيم و به‌خصوص بي‌اعتنايي آنها نسبت به حقوق بشر و آزادي مردم ايران و نقض تعهداتشان در قبال مجاهدان اشرفي، عليه تغيير در ايران توسط مردم و مقاومت ايران عمل كرده است.
دو هفته پيش، زندانيان سياسي ايران، در يك نامة علني به دولتهاي اروپايي نوشتند: در ايران جان و امنيت انسانها ارزش ندارد. حال، رژيمي که به مردم خود رحم نمي‌کند چگونه مي‌‏‏تواند مشکل‌گشاي مردم ديگر کشورها باشد. ‏
آنها شجاعانه نوشتند: مشارکت‌دادن رژيم ايران در امنيت منطقه، موجب ‏‏شگفتي است. زيرا اين رژيم تهران خود از معضلات منطقه و از بنيانگذاران تروريسم است.
هم‌چنين بايد به تظاهرات بي‌وقفة معلمان و كارگران و ساير اقشار اشاره كنم كه خواست و آمادگي جامعة ايران براي تغيير را بيان مي‌كند.
لزوم تغيير سياست در قبال رژيم آخوندها
در چنين شرايطي، مراوده با فاشيسم ديني حاكم بر ايران و رييس جمهور آن، هم عليه دموكراسي و حقوق بشر در ايران و مشوق اعدامهاي بيشتر است و هم به ضرر صلح و آرامش در منطقه است و به تروريسم و افراطيگري چه در لباس شيعه و چه در لباس سني سوخت مي‌رساند. بگذريم كه سرمايه‌گذاري دراز مدت اقتصادي بر روي اين رژيم پوسيده و رو به سقوط هم سرابي بيش نيست.
از اين رو، ما از جامعة جهاني و به‌ويژه اتحاديه اروپا انتظار داريم كه روابط با اين رژيم را به توقف اعدامها‌ مشروط كنند و رژيم آخوندها را براي آزادي زندانيان سياسي تحت فشار بگذارند. هم‌چنين آمريكا و اتحادية اروپا به تعهدات و قولهاي خود در مورد حفاظت ليبرتي عمل كنند. زمان آن است كه به ناامني اين كمپ و محاصرة آن به خصوص محاصرة پزشكي آن پايان داده شود.
و سرانجام اين كه لازم است مقاومت مردم ايران براي آزادي را محترم بشمارند. تمام مسأله، آزادي مردم ايران است. به قول سرود مارسيز: آزادي، آزادي عزيز؛ اين كليد بحران ايران و راه مقابله با بي‌ثباتي منطقه است.
متشكرم.

در يادمان شهادت ستار بهشتي به خونخواهي او و هزاران ستار ميهن برخيزيم

ستار بهشتي جوانمردي آزاد و با شرف بود در دفاع از حق و حقيقت در زير شكنجه دشمنان ايران و ايراني به شهادت رسيد. در سالگرد شهادت  اين فرزند دلاور ايران زمين  مادر قهرمانش  گوهر عشقي  به شرکت در مراسم بزرگداشتش فراخوان داد.
بنابه خبرهاي منتشره این مراسم قرار است روز پنجشنبه 7آبان 94 بر مزار ستار بهشتی در رباط کریم برگزار شود.
چند روز پيش هم سالگرد شير دْخت قهرمان ايران زمين ريحانه جباري بود كه به دست شقاوت پيشه گان اعدام شد. شماري از مادران شهدا از جمله مادر ستار بهشتي نيز در اين مراسم شرك داشتند.  مادر ستار  در حالی که عکس پسر شهیدش را در دست داشت چون هميشه جوشان و خروشان گفت: ”من سه ساله ساعت 5 صبح میرم سر خاک ستار و 8 شب برمیگردم ، من صدای ستار هستم ، ستار سرپرستم بود ، پرستارم بود ، بچه ی منو زیر شکنجه کشتن ، من از هیچی و هیچکسی نمیترسم ، آقا
ی ماموری که الان اینجا هستی ، از بازوی خودت نون بخور نه از کشتن جوونای ما ، من دو سال افتخاری مرده ها رو شستم به امید اینکه یه روز جنازه ی بچه ام رو خودم بشورم ....
”من آرام نخواهم نشست، او همه چیز من بود.
تازمانی که زنده باشم، کنار ستارم با این‌که ناراحتی قلبی دارم افتخار می‌کنم که مادر ستارم، ترس هم ندارم، ستار عشق منه... .
فکرنکنید، که مادر ستار از کسی میترسه، نون از بازوی خودتان بخورید، نه از خون اینها.“..
سه سال پيش در چنين روزهائى در وبلاگي به اسم شهاب آزادي كلماتي نقش بست
من سكوت نميكنم حتي اگر قرار به رسيدن لحظه مرگ من باشد.”
هزاران ستار در ميهن ما به دست رژيم شقاوت پيشه خميني به شهادت رسيده اند و خانواده هاي اين شهيدان و همه مردم ايران مي توانند به خونخواهي فرزندانشان برخيزند.
اين آخرين كلام وآخرين انتخاب ستاربهشتي بود انتخاب وجمله اي كه در دل تاريخ ميهن جاودانه شد و مشعلي فرا راه آيندگان.
 بعداز آن بود كه پليس فتا او را باخود برد جسم ستار را برد،  ستار با بدني كوفته وزخمي وارد بند 350شد و با فروتني و هيجان به شهيدغلامرضا خسروي هوادار سازمان مجاهدين كه درتاريخ 11خرداد93اعدام شد) گفت: ”فقط يک روز اين‌جا هستم، فردا مي‌برندم، قاضي برايم ۱۰ روز ديگر بازجويي دراختيار پليس فتا نوشته“، ستار ادامه ميده: 
”دروبلاگم اززندانيان سياسي اوين و گوهردشت (رجايي شهر) دفاع کرده‌ام به ويژه از محکومين به اعدام بسيار ياد کرده‌ام، چه خوب شد که چهره‌هاي آشناي شما را از نزديک ديدم، کاش گوهر دشتي‌ها را هم مي‌ديدم، همه‌تان را دوست دارم“.
ستار ادامه ميده:
 خيلي شکنجه شدم، آويزانم کردند، به‌سر و شکمم مي‌کوبيدند، فحش و توهين و ضرب‌وشتم بود که مي‌باريد درحالى که دستبند قپانى به من زده بوده و روى زمين‌‌ رهايم کرده بودند بازجو پا روى سرم گذاشته و به مادر و خواهرم فحاشى مى کرد. دست و پايم را به صندلى بسته بودند و بازجو با مشت و لگد به جانم افتاده بود بازجو صراحتا بهم گفت: مى کشمت و نمى گذارم زنده از اينجا بيرون بروى، حتى نمى گذارم جنازه‌ات به دست مادرت برسد، تنها راهى که مى توانى از اينجا بيرون بروى و دوباره مادرت را ببينى همکارى با من است و اينکه آن چيزى را که من مى خواهم بگويى و بنويسى.
ستار به زخم روى گردن‌اش اشاره ميكنه و ميگه به دليل استفاده از شوک الکتريکى اينطور شده ،تمام بدنم درد مي کند و ادرارم هم خوني شده.
قراره فردا به پليس فتا ببرنم، بگيد چکار کنم که زير شکنجه طاقت بياورم، به مادرم گفته‌ام که اگر من شهيد شدم، غصه‌دار نباشيد و افتخارکنيد“
اندکی بعد ستار را صدا میزنند و دیگر او برنگشت لبخند بر لب زیر شکنجه شهابی شد جاودان

همانطور که نوشته بود کشتن او در زیر شکنجه باعث شد بزودي بساط ظلم شما بر سرتان فرو خواهيد ريخت 
 او خودش نوشته بود بدانيم يكبار بدنيا ميائيم و يكبار ميرويم ولي چه خوب است در اين يكبار با شرف زندگي كنيم و با عزت بميريم.  اینچنین بود که ستار بهشتی شهابی شد برای آزادی و تا تحقق آزادی میهن و برچیده شدن بساط ظلم حاکمان کنونی پرتوش روشنای راه مبارزان و ازادیخواهان است.
در سالگرد شهادتش به خونخواهي او و صد هزار ستاره برخيزيم و فرياد بر آوريم :
”چرا زندانيان سياسي در ايران، زجركش يا حلق‌آويز مي‌شوند و جهان خاموش است؟ چرا نوجوانان در ايران اعدام مي‌شوند و جهان نسبت به آن ساكت است؟ امروز در در زندانهاي سراسر كشور، تعداد زيادي از هموطنان بيدفاع ‌ما مخفيانه اعدام مي‌شوند. و چند هزار نفر زير حكم اعدام‌ قرار دارند. به مادران و پدرانشان فكر كنيم و به همسران‌ و بچه‌هايشان كه روز و شب در چه اضطرابي زندگي مي‌كنند. به زناني فكر كنيم كه براي پرداخت ديه و نجات همسرانشان از اعدام، كليه‌هاي خود را مي‌فروشند... كساني كه بر اين همه نقض حقوق بشر ايران چشم‌ مي‌‌پوشند، شرم كنند.  شكنجه و اعدام بايد متوقف شود. اين خواست همة مردم ايران است. ”اين خواست عمومي را فرياد بزنيم و  به دولتهاي غرب بگوئيم ” سكوت و بي‌عملي نسبت به اعدامها و جنايتهاي فاشيسم ديني را كنار بگذاريد و مقاومت مردم ايران براي آزادي را محترم بشماريد.”

نامه هاجر معزي فرزند زنداني سياسي علي معزي از كمپ ليبرتي

توصيف زندگي يك فرد، بويژه اگر آن فرد كسي باشد كه خيلي عزيز است، هرگز كار ساده‌اي نيست.
علي معزي يك زنداني سياسي در ايران، پدر من است ومن هر لحظه كه ميگذرد نگران از دست دادن او هستم.
پدر من تجربه زندان ملايان را قبل از ا ينكه من به دنيا بيايم لمس كرد. در سال 1980 هنگامي كه ديكتاتوري مذهبي فعلي زمان امور را در دست گرفت، پدر من دستگير شد و مورد شكنجه قرار گرفت. او در ميان كساني بود كه در مخالفت با حكومت استبدادي ايستادگي كرد و بهاي ايستادگي خود را با تحمل سالها شكنجه در زندانهاي رژيم پرداخت.
پدر من تحصيل كرده دانشگاه كرج در رشته كشاورزي بود، او بجاي اينكه بتواند حاصل تحصيلات خود را در خدمت به مردم صرف كند، در مقاطع مختلف عمر خود را در پشت ميله‌هاي زندان سپري كرد. اين حكومت همه را مجبور كرده است كه به مشاغل نا مطلوب و غير حرفه‌اي روبياورند.ژ در واقع تحصيلكرده‌هاي ما به زندان انداخته ميشوند و دزدان و جنايتكاران بر مردم حكومت ميكنند.
پدر من يك زنداني سياسي با تهديد فوري روبروست پدر من يك زنداني سياسي با تهديد فوري روبروست
من به ياد مياورم كه موقعي كه بچه بودم از او سئوال كردم «چه اتفاقي براي زانويت افتاده است؟» او در پاسخ گفت «مورد ضرب يك گلوله قرار گرفته است». هنگاميكه من بزرگ شدم متوجه شدم كه او در ژوئن سال 1981 در يك تظاهرات مسالمت آميز شركت كرده بود و هنگاميكه قصد فرار از پاسداران رژيم را داشت، زانوي او مورد اصابت گلوله قرار گرفته است. او دستگير شده و ساعتها مورد شكنجه قرار گرفته بود. آن موقع، پدر من حدود 26 سال ، هم سن فعلي من، سن داشت. علائم شلاق شكنجه گران هنوز بر پاهاي او و بر پشت او نمايان است.
در طول دوران كودكي براي من تصور اينكه والدينم دستگير شوند، به مثابه يك كابوس بود، اما يكروز من تصميم گرفتم خودم در مقابل اين حكومت بايستم. من ايران را به قصد عراق و به مقصد كمپ اشرف كه محل استقرار هزاران پناهنده ايراني بود، ترك كردم. محلي كه تنها اميد براي تحقق دمكراسي براي ايران بود. من به ياد مي‌آورم در لحظات آخر ترك ايران به چشمان پدرم خيره شدم و از او سوال كردم كه آيا هرگز دوباره او را خواهم ديد..
درست بعد از يكسال از آمدن من و خواهرم به كمپ اشرف مطلع شديم كه پدرمان دستگير شده است. به چه گناهي؟ در رژيم قرون وسطايي ايران شما بدون ارتكاب هيچگونه جرمي دستگير ميشويد.
اين بار جرم پدر من حضور من و خواهرم در كمپ اشرف بود. او در نوامبر ۲۰۰۸ در شهر كرج دستگير شد و متهم به سفر به اشرف و تبليغات عليه رژيم شد. تحت شكنجه هاي شديد آنها او را به سلول انفرادي منتقل كردند. آنها از او خواستند تا عليه دختران خود توطئه كند اما پدر من اين را رد كرد. او همواره در برابر تهديد هاي آنها مقاومت كرده است حتي بعد از آنكه مبتلا به بيماري سرطان تشخيص داده شد.
او به مدت دو سال زنداني و در نوامبر ۲۰۱۰ آزاد شد. او طعم آزادي را به مدت فقط هفت ماه چشيد. در ژوئن ۲۰۱۱، وزارت اطلاعات به خانه خانوادگي من يورش برد و پدر من را دستگير و او را به مكان نامعلومي منتقل كرد. او همين اواخر بعد از انجام جراحي به دليل بيماري سرطان از بيمارستان مرخص شده بود. براي سه ماه طولاني ما هيچ خبري از محل نگهداري او نداشتيم. مادربزرگ پير من هر روز به زندانهاي مختلف رفت تا در باره محل نگهداري پدرم اطلاع به دست بياورد.
بعد از ماهها، من فهميدم كه پدرم به دليل حضور در مراسم بزرگداشت محسن دكمه چي، يك زنداني سياسي فوت شده، توسط وزارت اطلاعات شكنجه شده است. تعجب نكنيد؛ در ايران حتي شركت در مراسم بزرگداشت وفات يك زنداني سياسي يك جرم محسوب ميشود.
اما جرم واقعي پدر من عميق تر از اينها بود. دولت به دليل امتناع پدر من از سكوت و پذيرفتن اتهامات آنها به دنبال انتقام از او بود. آنها اين انتقام را پوشش قانوني قرار دادند و به طور رسمي براي او اتهام "اقدام عليه امنيت ملي" نوشتند. قاضي پرونده پدر من هيچ چيزي در باره قانون نميداند و فقط آنچه كه توسط وزارت اطلاعات به او ديكته ميشود را توليد ميكند.
طي هفت سال گذشته، پدر من نه يكبار بلكه چهار با محكوم شد. هر بار او از شركت در دادگاه ها به دليل فقدان مشروعيت و پروسه قضايي عادلانه امتناع كرد. هر بار دژخيمان او را مورد ضرب و جرح قرار دادند و به زور به دادگاه بردند. آنها با ناديده گرفتن اين واقعيت كه او در پايان دوره زندان خود بود او را به دو سال زنداني ديگر محكوم كردند.
اتهامات مستمر است در سپتامبر 2015 آنها او را به ارسال پيامي كه از جانب وي در خارج زندان براي يادبود از دست رفتن جان 52 تن بدست دولت در دوسال پيش، خوانده شود، متهم كردند
به دليل ايستادگي و مقاومت پدر من، اين دادگاهها احتمالا دوران محكوميت او را افزايش خواهند داد. علاوه بر سرطان ، پدرم از بيماريهاي ديگري نيز رنج مي‌برد و برخي از آن بيماريها او را تا مرز مرگ برده‌اند. او نه تنها از رسيدگيهاي درماني محروم بوده است، بلكه مسئولان زندان به او گفته‌اند كه او را در زندان نگاه خواهند داشت تا مرگ او فرا برسد.

اگر چه داستان من در اينجا به انتها ميرسد، اما اين پايان زجر و شكنجه پدرم و ديگر زندانيان سياسي نيست.

۱۳۹۴ مهر ۲۳, پنجشنبه

پریا کهندل، راوی راهروهای اوین و گوهردشت

در برْجها وا ميشن، اسيرا آزاد ميشنمن امروز این‌جا در مقابل همه سوگند می‌خورم که قدم در جای پای خاله و دایی شهیدم بگذارم و تا آخرین لحظه در تلاش باشم تا دنیای احساسات و عواطف بی‌چشمداشت را برای همه به ارمغان ببریم و آن‌روز نزدیک است، چرا که مجاهدین با قلبها پیوند خورده‌اند.

سلام، 
سلام به خواهر مریم عزیزم و به برادر مسعود که مطمئنم که امروز صدای من را می‌شنود.
و سلام به همه شما دوستان عزیز.
سلام به رزم آوران لیبرتی و سلام به همه هموطنانی که صدای من را می‌شنوند.    فيلم سخنان پريا اينجا
 من پریا هستم، پریا کهندل و چند ماه پیش از ایران خارج شدم.
پدرم زندانی سیاسی، صالح کهندل در زندان جهنمی گوهردشت زندانی است و در 19فروردین 90 دایی اکبر و خاله مهدیه نازنینم را در حمله مزدوران مالکی به اشرف از دست دادم.
خواهر مریم عزیزم، 
برای شما با خودم سلامها و درودهای زیادی آورده‌ام.
سلام هزاران زندانیان سیاسی محبوس در زندانهای ایران، سلام مادرانی که قطره قطره اشک می‌شوند از انتظار به روی کفپوشهای زندان.
سلام کودکان کار که با دستهای پینه بسته، در انتظار تنفس هوایی پاک از جنس شما یعنی از جنس آزادی و رهایی‌اند.
سلام بوسه بداران گوهردشت و اوین و کهریزک، سلام من از سیمهای خاردار گوهردشت و دیوارهای قطور اوین و سوله‌های قرچک گذشته است. همان زندانهایی که از بچگی تفریحم دویدن در میان گرد و خاکهای سالنهای ملاقاتشان بوده و بس.
من همان مسافر هفتگی زندانهای گوهردشت و اوینم و به قول پدرم صالح، پری خوش الحان بهاران پدر، که فقط هفته‌ای 20دقیقه زندگی کرد. من همان مسافر هفتگی زندانهای گوهردشتم که هفته‌ای 20دقیقه از پشت شیشه‌های خاک گرفته زندگی کرد و تنها امیدم دیدن برق نگاه پدرم بود، وقتی که از آزادی حرف می‌زد. روی پایش بند نبود و نمی‌فهمیدم از کجا چنین سرشار است.
به عقب برمی‌گردم شب 13اسفند 1385، دختری 8ساله بودم و بی‌تاب.
در افکار خود غرق بودم و اشک می‌ریختم. پدرم مرا در آغوش گرفت و آن‌قدر با من حرف زد تا خوابم برد. آن شب آخرین شبی بود که من در آغوش پدرم بودم. چرا که صبح با حمله مزدوران وزارت اطلاعات به خانه‌مان و گذاشتن اسلحه به روی سر من پدرم را بردند.
قبل از آن هم پدرم یک سال و نیم در زندان بود و این بار به‌خاطر نه گفتن به رژیم برای مصاحبه علیه مجاهدین به10سال زندان محکوم شد. در زندان جهنمی گوهردشت .
همه داستان این 10سال بود که سرمایه و توشه من شد برای انتخاب این مسیر.
چند ماه پیش، دقیقاً 20روز مانده به امتحان کنکورم از ایران خارج شدم. به خودم گفتم پریا، تو الآن می‌توانی هر چیزی که در ایران ممنوع بود را داشته باشی. 
تمام رویاها و علایق رنگی‌ات. موتور سواری که بزرگترین رویایم بود. ورزش پارکو و ژیمناستیکت را ادامه بدهی و تحصیل در رشته مورد علاقه‌ام فیزیک.
اما آنچه در ایران پشت سر گذاشته بودم رهایم نمی‌کرد. سر دوراهی ماندم. آیا به‌دنبال رویاهای خودم بروم؟ و یا برای تحقق رویای همه کودکانی که در ایران اسیرند رویای دوست عزیزم و دخترانی مثل او مبارزه کنم؟ کدام؟ نمی‌دانستم! 
در لحظات انتخابم یاد آخرین ملاقاتم با پدرم افتادم. در مسیر ملاقات پسر بچه 9ساله‌ای با من همقدم شد و آن از تونل تاریک و مخوف که به درازای یک کیلومتر بود گذشت. نقاشی در دست داشت. با نگاه کردن به نقاشی‌اش بغضم گرفت. خودش و پدرش را دست در دست کشیده بود.
یاد خودم و بچگی هایم افتادم که در جایگاه امروز او بودم. منقلب بودم. پیش پدرم گریه می‌کردم و می‌گفتم، گویا آن کودک پیامی داشت.
من امروز همقدم با کودکی هایم آمده‌ام که به من می‌گفت تو تنها مسافر این جاده‌ها نبوده‌ای. تو تنها مسافر این تونلها نبوده‌ای. قبل از تو صدها کودک بوده و بعد از تو هم تا این رژیم در این میهن حاکم باشد صدها کودک دیگر محکومند که این راهروها را طی کنند.
... باز هم لحظات انتخاب! 
یاد عمو علی افتادم. علی صارمی، بهترین عموی دنیا. سرش رو به میله‌های مورب کابین ملاقات تکیه داده بود. با دید من لبخندی زد. گویی پیامی داشت. چرا که چند هفته بعد خبر اعدامش را شنیدم. بهترین عمویم رفت.
 گویی باید عادت می‌کردم به این رفتن ها. مثل عمو عبدالرضا رجبی که زیر شکنجه چند سال پیش شهید شده بود.
 لحظات غم‌انگیزی برای من که در شهادت عمو محسن دکمه‌چی تکرار شد و بی‌قرارم کرد.
 عمو محسن چهارشانه و قوی‌ام را دیدم که به‌خاطر عدم رسیدگیهای پزشکی لاغر و رنجور شده بود. ولی هنوز هم محبتش تا عمق سلولهایم نفوذ می‌کرد و قدرتش پاسداران را هم به لرزه در می‌آورد.
همه آنها در آخرین لحظات زندگیشان به من پیام می‌دادند. در آن لحظه فهمیدم که صدای آنها بودن، گواه آنها بودن و ترجمان نگاه عمو علی‌ها و عمو محسنها بودن، رویا و مسئولیت بزرگ من است.
دیدم نه، نمی‌توانم، نمی‌توانم فقط به رویاهای خودم فکر کنم. رویاهای رنگی من فقط بخش کوچکی از زندگی من است. من به خانواده به زندانیان به عموهای شهیدم و در نهایت به پدر مبارزم بدهکار و مدیونم. چون آزادم.
وقتی دختران ایران رویاهای دست نیافته زیادی دارند، تحقق رویاهای فردی خودم، خودخواهی است. پس من هم گذشتم. من هم گذشتم از آن علایق کوچک، مثل هزاران اشرفی دیگر. رویای بزرگ من رویای خوشبختی کودکانی است که هرگز مسیر تونل زندان گوهردشت را طی نکنند. تحقق رویای دختران دستفروش و پسرکان فال فروش محله مان.
خواهر مریم عزیزم، 
سنگین است! احساس کردم مثل مهدیه بودن سنگین است و ترسیدم. ولی در نگاه شما، و اعتماد و محبت شما، می‌توان و باید را یافتم. می‌توان و باید.
من پرچم مهدیه را بدوش می‌گیرم. من امروز این‌جا در مقابل همه سوگند می‌خورم که قدم در جای پای خاله و دایی شهیدم بگذارم و تا آخرین لحظه در تلاش باشم تا دنیای احساسات و عواطف بی‌چشمداشت را برای همه به ارمغان ببریم و آن‌روز نزدیک است، چرا که مجاهدین با قلبها پیوند خورده‌اند.
حالا که در این جمع هستم، جمع تلاشگران برای آزادی، پژواک صدای پدرم را می‌شنوم که می‌گفت: پریا من از شراب نابی نوشیده‌ام که تو حتی بوی آن را استنشاق نکرده‌ای، راست می‌گفت.

از این‌جا به همه زندانیان مقاومی که هر هفته از پشت شیشه‌های خاک گرفته می‌دیدم شان می‌گویم، من از همه شماها آموختم، آموختم که ایستادگی و مقاومت، انتخابی است که هیچ‌کس نمی‌تواند از ما بگیرد. و به برادر مسعود عزیز می‌گویم، من پریا کهندل انتخاب کرده‌ام که مجاهد بمانم و مجاهد عمل کنم و مجاهد بمیرم. حاضر، حاضر، حاضر.

مریم رجوی: طرح ما یک ایران بدون اعدام است

 سخنرانی خانم مریم رجوی در کنفرانسی در پاریس به‌مناسبت روز جهانی علیه اعدام - ۱۸مهر ۱۳۹۴
فيلم سخنراني اينجا
در روزی که از طرف ملل‌متحد روز جهانی علیه اعدام نام گرفته، به 120هزار شهید راه آزادی و به‌خصوص به سی هزار زندانی سیاسی قتل‌عام‌ شده در سال ۶۷، درود می‌فرستم. 
در این روز من آمده‌ام جهان را برای توقف اعدامهای روزانه در میهنم، به یاری بطلبم. شکنجه و اعدام باید متوقف شود. این خواست همه مردم ایران است.
حقوق‌بشر حراج شده
حقوق‌بشر هموطنان مظلوم من، در داخل کشور، سنگسار و در سطح بین‌المللی حراج شده است؛ حراج حقوق‌بشر در برابر معامله اتمی، حراج حقوق‌بشر در برابر شرارت و تروریسم رژیم در منطقه و حراج حقوق‌بشر ایران به‌خاطر ضعف و جبونی برخی سیاستهای بین‌المللی. 
آیا حقوق‌بشر فقط در کاغذ قطعنامه‌ها و میثاقهای بین‌المللی باید مورد احترام باشد؟ چرا برای کسی که به جرم هدایت ترور و جنایت در سه دهه اخیر، باید تحت محاکمه قرار گیرد، فرش قرمز پهن می‌کنند؟ لااقل مذاکره با او را به توقف اعدام در ایران مشروط کنید. 
اشاره من به آخوند روحانی رئیس‌جمهور رژیم است. دو سال پیش که او سر کارآمد، تأکید کردم که بدون‌ آزادی بیان و حقوق‌بشر، بدون آزادی زندانیان‌ سیاسی و آزادی احزاب، و تا وقتی که برنامه اتمی و سیاست تجاوزکارانه رژیم در منطقه ادامه دارد، هیچ چیز عوض نمی‌شود. 
حالا ببینید میانگین سالانه اعدامها در دوره او نسبت به دوره رئیس‌جمهور قبلی این رژیم، سه برابر شده، فعالیت رژیم برای ساخت سلاح به اذعان روحانی پنج برابر شده و بودجه امور امنیتی و نظامی و صدور بنیادگرایی به میزان چشمگیری افزایش یافته است.

جهش نقض حقوق‌بشر در دوره روحانی
نقض حقوق‌بشر در همه زمینه‌ها جهش کرده و تمام مردم ایران را هدف قرار داده است؛ از مدافعان حقوق‌بشر تا زنان و جوانان و معلمان که همین دو روز پیش باز هم دست به اعتراض زدند ‏و از مسیحیان، بهاییها و اهل تسنن، تا هموطنان عرب و بلوچ و کرد. همچنین باید به کارگران به جان آمده اشاره کنم. همین ماه پیش بود که کارگر مبارز شاهرخ زمانی در زندان گوهردشت جان خود را از دست داد.


راستی چرا زندانیان سیاسی در ایران، زجرکش یا حلق‌آویز می‌شوند و جهان خاموش است؟ چرا نوجوانان در ایران اعدام می‌شوند و جهان نسبت به آن ساکت است؟ و چرا این استبداد وحشی تحت فشار قرار نمی‌گیرد که دست‌کم اسامی اعدام‌شدگان را به‌طور کامل منتشر کند؟ 
امروز در در زندانهای سراسر کشور، تعداد زیادی از هموطنان بی‌دفاع ما مخفیانه اعدام می‌شوند و چند هزار نفر زیر حکم اعدام‌ قرار دارند. به مادران و پدرانشان فکر کنیم و به همسران‌ و بچه‌هایشان که روز و شب در چه اضطرابی زندگی می‌کنند. به زنانی فکر کنیم که برای پرداخت دیه و نجات همسرانشان از اعدام، کلیه‌های خود را می‌فروشند.

وای بر جنایتکاران و وای بر مماشاتگران! 
کسانی که بر این همه نقض حقوق‌بشر در ایران چشم‌ می‌پوشند، شرم کنند. کسانی که می‌خواهند دست رئیس‌جمهور این رژیم را از این جنایتها بشویند، باید بدانند که راه جنایت و آدمکشی را در منطقه و سراسر جهان باز می‌کنند. 
روحانی صریحاً گفته است که این اعدامها «یا بر اساس قانون خداست یا قانونی است که مجلس تصویب کرده… و ما مجری هستیم». آخوندهای حاکم هر اختلافی که با هم داشته باشند، درباره اعدام و سرکوب اشتراک نظر دارند. آنها برای حفظ رژیمشان از اعدامها سود می‌برند.
اما جنایتکاران بدانند که از این خونها که هر روز از پیکر ملت ایران می‌ریزد، سرانجام سیلابی برخواهد خاست و به‌کار رژیم آخوندها پایان خواهد داد.

 
اتهام‌های بی‌اساس و باطل
حضار محترم! 
استبداد مذهبی، عمدتاً بر اساس سه نوع اتهام به اعدام و حلق‌آویز دست‌زده و می‌زند:
نخستین و مهمتر‌ین اتهام مخالفت سیاسی است. از سه دهه پیش، دهها هزار نفر بر اساس اتهام‌های ناحق و باطل و اکثراً بدون گذراندن هر گونه روند قضایی فقط به‌خاطر مخالفت با رژیم اعدام شده‌اند. در قانون جزای این رژیم، هرکس صرفاً به‌خاطر عضویت یا هواداری مجاهدین یا هم‌پیمانی با آنها محارب شناخته شده و حکم محارب اعدام است. کم نیستند کسانی که فقط به‌دلیل داشتن عقیده مخالف اعدام شده‌اند و چه بسیار جوانانی که به‌خاطر اعتراض به ستم ملی اعدام شده‌اند. حال آن که نه از نظر اسلام و نه در حقوق بین‌المللی، مبارزه برای تغییر رژیم جرم نیست بلکه حق اساسی ملت ماست.
دومین اتهام، مربوط به مواد مخدر است. آخوندها عده قابل توجهی از جوانان ایران را به همین اتهام، حلق‌آویز می‌کنند. در حالی که این اعدامها، نقض معاهده بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی است. 
همین ماه گذشته دبیرکل ملل‌متحد اعلام کرد: جرایم مربوط به مواد مخدر در ایران در حد نصاب مجازات اعدام نیست. کمیته حقوق‌بشر و کمیسر عالی حقوق‌بشر این اعدامها را رد می‌کنند. گزارشگر ویژه اعدامهای فرا قضایی و دفتر مواد مخدر و جنایت در ملل‌متحد هم گفته‌اند این اتها‌مها مستحق اعدام نیست.
اما سومین بهانه آخوندها در مورد اعدامها اجرای احکام اسلام است. حال آن که قانون قرون‌وسطایی قصاص که آخوندها شمار زیادی از هموطنان ما را به بهانه آن اعدام می‌کنند، با پیام عفو و رحمت اسلام در تعارض است. دینامیسم اسلام و قرآن این احکام ضدانسانی را رد می‌کند، بنابراین هم اسلام بهانه است هم مبارزه با مواد مخدر. 
هدف آخوندها تنها و تنها ارعاب جامعه و خفه‌کردن اعتراضات اجتماعی است. 
آنها آدمکشی را به‌صورت یک امر عادی و روزمره درآورده‌اند. آنها با حلق‌آویز‌های خیابانی در برابر چشم اعضای خانواده و حتی در برابر کودکان، قلب و ذهن و ضمیر آ‌نها را درهم می‌کوبند. اعدام، شکنجه، سنگسار، دست و پا بریدن و چشم درآوردن در این رژیم، نهادینه شده و جامه قانون پوشیده است.
حیات و حاکمیت این رژیم در گروی اعدامهاست زیرا اگر اعدام‌ نباشد، دیگر چه چیزی جلودار انفجار خشم عمومی و اجتماعات جوشان توده‌های مردم است؟

اگر اعدامها نباشد آخوندها با چه اهرمی می‌توانند تمام آزادیهای
مردم را سلب کنند و سرکوب و ارعاب و محدودیت را تا خصوصی‌ترین زوایای زندگی مردم گسترش دهند؟ اگر اعدا‌مها نباشد آخوندها چگونه می‌توانند هر روز قیمتها را چند برابر کنند، و هر روز درآمد و ثروت مردم را برای جنگ در منطقه یا غارت و زندگی فوق اشرافی خود به باد بدهند؟ 
اما با وجود همه این سرکوبها که ظرفیت انفجاری جامعه را هرچه افزون‌تر می‌کند، آخوندها باید بدانند که سرانجام توسط مردم و مقاومت سازمان‌یافته آنها به زیر کشیده خواهند شد.

مسئولیت دولتهای غرب
حضار محترم! 
دولتهای غرب به‌نحوی که‌گویی این فاجعه صرفاً یک امر داخلی ایران است، روابط سیاسی و تجاری خود را با فاشیسم دینی گسترش می‌دهند. حال آن که همین روابط، بدترین نوع مداخله در امور ایران البته به سود آخوندهاست. نادیده‌ گرفتن حقوق‌بشر و آزادی مردم ایران، مبنای شکست سیاست غرب، نه فقط در قبال ایران، بلکه در قبال کل منطقه است. 
در همین توافق اتمی، عاملی که می‌توانست آخوندها را به عقب‌نشینی کامل مجبور کند، مشروط کردن هر توافقی به حقوق‌بشر مردم ایران بود. وقتی که آخوندها در اعدام‌ فرزندان مردم ایران دست باز پیدا می‌کنند، تهدیدات خود علیه منطقه و جهان را هم افزایش می‌دهند. 
بنابراین به دولتهای غرب می‌گوییم: روابط با این رژیم را به توقف اعدامها‌ مشروط کنید.
رژیم آخوندها را برای آزادی زندانیان سیاسی تحت فشار بگذارید.
پرونده نسل‌کشی این رژیم در سال 67 را برای محاکمه جنایتکاران علیه بشریت به دادگاه بین‌المللی جنایی ارجاع دهید.
مقاومت مردم ایران برای آزادی را محترم بشمارید.
در مورد هدف اصلی کشتار و قتل‌عام در سالهای اخیر یعنی مجاهدین لیبرتی، به تعهدات خود برای حفاظت آنها عمل کنید.
مشخصاً، محاصره لیبرتی به‌خصوص محاصره پزشکی آن، باید پایان یابد.
پرونده لیبرتی و مدیریت آن باید از دست عناصر وابسته به رژیم آخوندی گرفته شود.
اعزام اکیپهای عوامل وزارت اطلاعات آخوندها به لیبرتی، که زمینه‌ساز قتل‌عام هستند، تحت هر عنوانی، باید متوقف شود و دولت عراق، فروش اموال مجاهدین در اشرف جهت تأمین مخارج لیبرتی را امکان‌پذیر کند.

دوستان عزیز! 
طرح ما برای آینده، یک ایران بدون اعدام است. مقاومت ایران از سا‌لها پیش اعلام کرده که خواهان لغو حکم اعدام و پایان شکنجه و هر گونه نقض حقوق در ایران است.
طرح ما احیای دوستی و مدارا و بردباری است. طرح ما برای آینده، برچیدن احکام شریعت آخوندی است. ما قانون جزای ضدبشری و سایر قوانین ناقض حقوق‌بشر در این رژیم را رد می‌کنیم. ما قانون قصاص را ضدانسانی می‌دانیم. 
ما از قانونی دفاع می‌کنیم که برپایه گذشت و شفقت و انسانیت است.
مسعود رجوی، رهبر مقاومت، در نبردهای ارتش آزادیبخش ملی ایران، هزاران تن از عوامل دستگیر شده خمینی را که بسیاری از آنها مرتکب قتل مجاهدین شده بودند، بدون کمترین نقض حقوق انسانی‌شان، آزاد کرد. این سنت دیرینه مقاومت مردم ایران است.


طرح ما برای آینده ایران
طرح ما برای آینده ایران، پی‌ریزی یک قضاییه مستقل و پویا و آزاد است. طرح ما دفاع از ارزشهای دموکراتیک و آزادی، برابری و حریم زندگی خصوصی آحاد مردم است. طرحی که در آن هیچ‌کس خودسرانه دستگیر نمی‌شود، شکنجه ممنوع است. از هیچ متهمی حق دفاع و داشتن وکیل سلب نمی‌شود، اصل برائت محترم شمرده می‌شود و هیچ‌کس و به‌خصوص هیچ زنی، در برابر خشونت و تعدی و نقض آزادی از دسترسی به عدالت محروم نیست.

طرح ما برای آینده ایران این است که هیچ‌کس به‌خاطر اعتقاد یا عدم اعتقاد به یک دین یا به‌خاطر دست برداشتن از آن، آزادی و حقوق‌ و جان خود را از دست ندهد.
طرح ما این است که در پناه قانون، تمام جامعه از امنیت حقیقی برخوردار باشد و همه در برابر قانون مساوی باشند. 

روزی که نوجوانان اعدام نشوند
بله، ما در پی نظم تازه‌یی هستیم بر اساس آزادی، دموکراسی و برابری.
ما انتخاب کرده‌ایم که بایستیم و نبرد کنیم. تا مردممان به آزادی و خوشبختی برسند.
تا دیگر هیچ نوجوان زیر هجده سالی در زندان، برای رسیدن به سن قانونی اعدام، در دالان مرگ منتظر نباشد و هیچ مادری در ماتم فرزند اعدام‌ شده‌اش اشک نریزد.
انگیزه ما برای مقاومت تا پیروزی، کینه و انتقام نیست. انگیزه ما عشق به آزادی و انسانیت است.
این فلسفه پایداری ماست و رمز این پایداری نیز، چیزی نیست جز فداکاری و آمادگی برای پرداخت بها. 
به لیست شهدا نگاه کنید. به زندانیان مقاوم نگاه کنید. به آن ایستادگان سرفراز در زندان لیبرتی نگاه کنید. به اشرف‌نشانها در سراسر جهان و بزرگترین کارزار بین‌المللی تاریخ معاصر نگاه کنید. 
اینها همه نویدهای آزادی ایران است. 
آری، طرح ما تنها یک آرزو نیست، این آینده محتوم ایران است. 
و خون و رنج اعدام‌شدگان و زندانیان و پایداری و فداکاری پیشتازان آزادی در لیبرتی همه را به برپایی این آینده پرشور فرا می‌خواند.
پیروز باشید.

۱۳۹۴ مهر ۲۱, سه‌شنبه

روزنامه ديلي ميل : زندانی سیاسی فرزاد مدد زاده چند ماه پس از فرار خود به اروپا، واقعیت شکنجه واعدام وحشیانه را در مخوفترین زندان ایران افشا میکند


زنداني سياسي از بند رسته  فرزاد مدد زاده     فيلم خداحافظي با زندانيان هم بند در زندان گوهردشت اينجا  كه چند ماهي است از ايران خارج شده و به اروپا آمده است  در گفتگو با روزنامه ديلي ميل  چاپ انگلستان                                 فرزاد مددزاده گفت چشم بسته و با دستبند هر روز16 ساعت در زندان مورد ضرب و شتم و شكنجه قرار مي گرفت . سه زندانبان او را مانند گزارش د يلي ميل در  اينجا   بخوانيد )

توپ فوتبال با مشت به اینورو آنور پرتاب می كردند ، بعد هم شوك برقي قبل از بازگشت به سلولش . زندانی سابق گفت نگهبانان به زندانیان مواد مخدر میدادند تا آنها را به معتادان تبدیل کنند. او به مدت شش ماه در سلول انفرادی 1.5 متر در 2 مترنگه داشته میشد. هر شب برای پنج سال با این کابوس بخواب میرفت که روز بعد روزز مرگ او یا ادامه شکنجه و بازجویی در خواهد بود. تنها جرم او ؟ سخن گفتن علیه رژیم ایران .  (
فرزاد در جلفا در شمال غربي ايران متولد شد. در پي تماشاي يك كانال تلويزيوني غيرقانوني كه توسط سازمان مجاهدين خلق ايران ، يك جنبش مخالف كه طرفدار سرنگوني جمهوري اسلامي ايران است ، به يك فعال سياسي تبديل شد.
او و ديگراني همچون او يك گروه مخالف تشكيل دادند ، به توزيع جزوات ، قرار دادن بنر و آگهي پرداختند، در تظاهرات شركت كردند و در بسيج جوانان كمك كردند. فرزاد نقاشي هاي ديواري ضد رژيم بر روي ديوارها به تصوير كشيد و به جمع آوري اطلاعات براي مقاومت ايران در حاليكه اعتراضات بدون خشونت در جريان بود پرداخت.
او در ماه فوريه ٢٠٠٩ دستگير و به جرم هواداري از سازمان مجاهدين خلق ايران به ٥ سال زندان محكوم شد ، سازماني كه از ليست تروريستي در آمريكا در ٢٠١٢ و در اتحاديه اروپا در ٢٠٠٩ به عنوان يك گروه تروريستي خارج شد.
اين قضيه مدت كوتاهي قبل از قيام سال ٢٠٠٩ ، زمانيكه تظاهرات مردمي به دنبال برنده شدن محمود احمدي نژاد در انتخابات رياست جمهوري كه بسياري معتقد بودند تقلب شده است به حركت در آمد ، اتفاق افتاد. اين تظاهرات بزرگترين تظاهراتي بود كه كشور بعد از انقلاب اسلامي در سال ١٩٧٩ به خود ديده بود. در ابتدا فرزاد به زندان اوين ، بدنام ترين زندان ايران منتقل شد.
من ١٠ ماه را در بند ٢٠٩ كه توسط وزارت اطلاعات كنترل ميشد گذراندم، او توضيح داد اين بند فاسدترين در كل ايران است. به محض ورود چشم بند زده شدم و بازجويي ها آغاز شد از ٨ صبح تا ١١ شب يا نيمه شب. اگر آنچه را كه مي گفتي دوست نداشتند بشنوند يا مطابقت نداشتي ، ضرب و شتم آغاز مي شد. آنها تو را به حدي كه توانش را داشتند كتك مي زدند.
و تو را نيمه شب به سلول انفراديت منتقل مي كردند و روز بعد به همان ترتيب ادامه پيدا مي كرد. در يكي از بازجويي هاي فرزاد ، به او اطلاع داده شد كه به ٥ سال زندان محكوم شده است، براساس دانسته هاي او ، هيچگونه محاكمه اي وجود نداشته است. او در يك سلول انفرادي ١/٥در ٢ متر به مدت ٦ ماه نگهداري شد.
آنها با باتن هاي الكتريكي شوك آور شكنجه مي كنند و پشت بسياري توسط آتش سيگار سوزانده شد. يك نفر از ناحيه گوش بسيار شديد مورد ضرب و شتم قرار گرفت و گوشهايش كر شدند. من مشكلات شنوايي دارم به خاطر اينكه از ناحيه گوش مورد ضرب و شتم و شكنجه قرار گرفتم. هيچ پزشك متخصصي مجاز نبود به داخل زندان بيايد و ما را مداوا كند. آنها با ممانعت از رسيدگيهاي پزشكي زندانيان را تا سر حد مرگ شكنجه مي كنند . دو تا از دوستان فرزاد و از زندانيان سياسي كه در تظاهرات شركت كرده بودند به اعدام محكوم شدند. مردي كه زنداني بود به او گفت كه شكنجه گر ناخن هايش را كشيده است. يك زنداني ديگر از شكستگي گردن بر اثر شكنجه رنج مي برد و هيچگونه رسيدگي پزشكي نداشت. يك زنداني توسط زندانبان مورد تجاوز قرار گرفت تا وادار به اعتراف دروغ بشود.
شكنجه فرزاد سه الي چهار ماه ادامه داشت و او درست به خاطر نمي آورد بطور دقيق چند مدت بوده است. او بطور مداوم تحت بازجويي در باره سازمان اپوزسيون رژيم ايران بود و از او خواسته ميشد عليه اين سازمان موضعگيري علني كند.
بدترين چيز در زندان اين است كه بهترين دوستانت را از تو جدا و اعدام مي كنند.
مي توانيد تصور كنيد چه احساسي به شما دست ميدهد وقتي شب ميخوابيد و صبح بيدار ميشويد و مي بينيد بهترين دوستت اعدام شده است! كساني كه با تو صميمي بوده و تنها جرمشان اين بوده است كه به دمكراسي باور داشته و يا به كمپ اشرف رفته اند.
كمپ اشرف در عراق مركز استقرار سازمان مجاهدين خلق ايران گروه مخالف رژيم ايران بود كه برادر و خواهر فرزاد در آنجا بودند و در آوريل 2011 كشته شدند.  فيلم حمله در   اينجا

۱۳۹۴ مهر ۱۸, شنبه

تصاويري از تجمعات اعتراضي معلمان در سراسر کشور در روز ۱۶ مهر،همراه با قعطنامه پاياني

معلمان آزاده میهنمان روز پنجشنبه   ۱۶ مهر تجمعاتي اعتراضي در سراسر ايران برپا كردند و  در پایان اعتراض سراسری خود قطعنامه‌یی صادر کردند و خواهان آزادی معلمان زندانی و پایان دادن به فضای امنیتی و اختناق در مدارس شدند.
معلمان آزاد

ه ضمن یادآوری بیش از سه دهه سرکوب معلمان آزاده و باز گو کردن همدستی و هماهنگی سه قوه قضاییه، مقننه و مجریه رژیم آخوندی در سرکوب معلمان، خواستار اعاده حقوق خود شدند. 
در قطعنامه پایانی معلمان به‌مناسبت تظاهرات سراسری در روز جهانی معلم، معلمان آزاده با محکوم کردن سیاستهای چپاولگرانه رژیم خواهان پایان دادن به تبعیضها و بی‌قانونیها و بلاتکلیفی در امر استخدام معلمان شدند. 
بیانیه پایانی معلمان همچنین با یادآوری شرایط بد حاکم بر آموزش و پرورش خواستار آموزش رایگان تا مقطع دانشگاه برای همه شده است.

قطعنامه پایانی تجمع اعتراضی معلمان سراسر کشور در روز ۱۶ مهر
 معلمان معترض در تجمع دیروز خود در شهرهای مختلف، قبل از پایان دادن به این تجمع اعتراضی با شرح توضیحی کوتاه از آنچه که در حال حاضر زیر سیطره رژیم آخوندی بر آنان می گذرد با قرائت قطعنامه ای به تجمع امروز خود پایان دادند. در قسمتی از این توضیحات آمده است : 
امروز ، ما فرهنگیان استان …………………همراه و هماهنگ با معلمان سراسر کشور، گردهم آمده ایم تا به بی توجی های دولت و مجلس به خواسته های فرهنگیان کشور و برخورد قهری قوه قضائیه با فعالان صنفی، با سکوت خود اعتراض کنیم.
در میان مطالبات متعدد گروه ها، احزاب، جمعیت ها و اصناف، خواسته های عدالت خواهانه صنفی، مطالبه ای بدیهی است
که فلسفه حکومت ها براساس آن بنا می شود. بی توجهی به تنظیم، اجرا و نظارت بر قوانینی که نظامی عادلانه بر حقوق و مزایای عموم کارکنان دولت برقرار کند، توسط جامعه فرهنگیان کشور قابل اغماض و چشم پوشی نیست.
قوای سه گانه کشور هر کدام به شیوه ای به حاکمیت این روند تبعیض آلود و ناعادلانه کمک کرده اند، پر واضح است که این امر مسبوق به چندین دهه سابقه است و صرفا منحصر به این دولت نیست.
دولت فعلی که با شعارهایی نظیر تنش زدایی در روابط خارجی، مهار تورم، توجه به بخش آموزشی و بهداشت، میدان دادن به تشکلها ، حذف نگاه امنیتی به اعتراضات و انتقادات و… به روی کار آمد، در حوزه هایی که مربوط به جامعه فرهنگیان بود عملا تغییری را رقم نزد. افزایش ناچیز بودجه آموزش و پرورش، برقراری نگاه امنیتی به اعتراضات صنفی، ادامه روند محدود کردن فعالیت تشکل ها ی صنفی و فشار بر این فعلان، توسط نهادهای امنیتی وابسته به دولت و تعامل معامله گونه تیم مدیریتی وزارت متبوع با نمایندگان مجلس چهره ای مطلوب از دولت در بین فرهنگیان ترسیم نکرده است. 
این دولت نقشه راه و برنامه مشخصی برای برقراری عدالت در حقوق و مزایا و رفع تنگناهای فرهنگیان کشور ندارد. اجرای نظام رتبه بندی که با تبلیغات گسترده دولت همراه بود، علاوه بر اینکه درصد مهمی از فرهنگیان کشور را شامل نمی شود قابلیت رفع تبعیض در حقوق و مزایا بین سایر کارکنان دولت با فرهنگیان را ندارد.
دولت یازدهم تا کنون دو لایحه بودجه به مجلس ارائه داده است که در هر دوی آنها، بر خلاف وعده های داده شده ، نشانه ای از توجه ویژه به بخش آموزش دیده نمی شود. دولت در سال ۹۴ با وجودی که در برخی وزارت خانه ها، بودجه افزایشی 70 درصدی را رقم زد در حوزه آموزش و پرورش سیاست دولت قبل را ادامه داد، به گونه ای که رشد بودجه ی آموزش و پرورش کمتر از نرخ رشد تورم شد.
اغلب نمایندگان مجلس در این دوره و دوره های قبل در برابر تبعیض های ناروا که امروز نایب رئیس مجلس آن را بی عدالتی شفاف در حقوق فرهنگیان میدانند، سکوت کرده اند.
آنها بارها ضرب وشتم معلمانی را دیدند که برای دادخواهی به مجلس روی آورده بودند، اما متاسفانه با سکوتشان، سیاست های تبعیض آمیز قوه مجریه و قوه قضائیه را تأیید کردند و به معلمان کشور پیام دادند که در این خانه جایی برای شما نیست.
تقریبا جایی در جهان نمی توان یافت که افرادی را که به مدنی ترین شیوه ممکن اعتراض صنفی خود را اعلام می کنند، با برچسب اتهامات امنیتی بازداشت کنند و زندان های طویل المدت برای آنها صادر نمایند.
ظاهراً در این آب و خاک، اعتراض و انتقاد به عملکردهای ناصواب، گناهی نابخشودنی است. گویا در قوه قضائیه صدای مظلومیت فرهنگیان شنیده نمی شود، هر معلمی که بنابر وظیفه ی ذاتی خود، از حقش دفاع کند،پاسخش را با آرای قضایی و زندان دریافت می کند.
بر همین اساس و در جهت بهبود و اصلاح سیستم آموزشی کشور، اهم خواسته های جامعه ی فر هنگیان به شرح ذیل اعلام می گردد :
۱_حق تحصیل رایگان طبق اصل سی قانون اساسی و توقف خصوصی سازی مدارس
2_رفع تبعیض های ناروا بین کارکنان آموزش و پرورش با سایر کارکنان 
3_همترازی سطح حقوق باز نشستگان ( بخصوص بازنشستگان سنوات قبل ) با شاغلین
4_ارائه بیمه درمانی و تکمیلی در شأن جامعه فرهنگیان
5_رفع هرگونه تبعیض در اجرای دقیق و عملیاتی نظام هماهنگ پرداخت، ازجمله بند 5 ماده 68 قانون خدمات کشوری
6_اجرای قانون بازنشستگی پیش از موعد فرهنگیان و پرداخت سریع و کامل پاداش بازنشستگی
7_رفع کلیه قوانین تبعیض آمیز علیه همکاران فرهنگی زن مانند حق عائله مندی
8_حذف فضای امنیتی از آموزش و پرورش کشور
9_پایان اعمال فشار علیه کانون های صنفی فرهنگیان و رفع موانع موجود در مسیر فعالیت کانون های صنفی معلمان و همکاری در جهت برگزاری هرچه سریعتر مجامع عمومی این تشکل ها
10_آزادی هرچه سریعتر فعالان صنفی آقایان : بداقی،عبدی ، باغانی ، هاشمی و بهشتی و توقف اجرای احکام صادر شده علیه ایشان
شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان