به جوانان و دانشجويان و مردم آزادة تهران، به هسته هاي مقاومت و نيروهاي انقلاب دموكراتيك مردم ايران،با سلام و تبريك به مناسبت يكصدو سومين سال انقلاب مشروطه عليه استبداد و مشروعه، با درود به روانهاي والاي سردار ملي ستارخان و سالار ملي باقرخان و كهكشان 103 سالة شهيدان،و با ياد عليرضا نوجوان 12 ساله يي كه پنجشنبه 8مرداد در بهشتزهرا بر اثر ضربة مغزي به شهادت رسيد.
راستي كه مردم و جوانان و دانشجويان و هسته ها و نيروهاي انقلاب دموكراتيك مردم ايران، امروز وپريروز، در روزهاي 12و 14مرداد گل كاشتند. دست مريزاد كه بساط قواي سركوبگر دشمن را لوله كردند و درهم پيچيدند. بهرغم همة ترتيبات و تمهيدات حكومت آخوندي طاق بالاتري زدند؛ بسا مهمتر وبرتر از قيامهاي پياپي تيرماه. چرا كه مشخصاً ولي فقيه ارتجاع و گماشته او را هدف قرار دادند. آن هم در روزهاي تنفيذ و تحليف كه براي خامنهاي و ديكتاتوري ديني اهميت حياتي دارد و با ساير ايام قابل قياس نيست. در رژيم ولايت فقيه و قانون اساسي آن به نصب رئيس جمهور توسط ولي فقيه ارتجاع «تنفيذ» مي گويند. يعني رياست جمهوري، جداي از هرگونه رأي و رأي گيري و نمايش انتخاباتي، وقتي «نافذ» و عملي است كه توسط ولي فقيه نصب شود و رأي مردم اصالت ندارد.
خميني در 12مهر 1358 ، تقريباً 4ماه قبل از اولين انتخابات رياست جمهوري در اين رژيم، و حتي قبل از اينكه قانون اساسي ولايت فقيه تدوين و تصويب شود، بدون هيچ تعارف و رودربايستي به صراحت گفت : « حكم رئيس جمهور، اگر همراه با نصب ولي فقيه نباشد غير مشروع است. طاغوت است. اطاعت او اطاعت طاغوت است». خامنه اي هم در مقام رئيس جمهورارتجاع درنماز جمعة اول بهمن 1366 در بارة ولايت فقيه و حوزة اختيارات آن بيپرده گفت:« اكثريت مردم چه حقي دارندكه قانون اساسي را امضا و لازم الاجراكنند؟» در فاشيسم ديني ،آن چنانكه خميني در كتابش تعريف كرده است، ولايت فقيه در حكم ولايت بر صغار و قيمومَت محجورين است .
اينجاست كه ارزش كيفي قيام 12مرداد و ادامة آن در 14مرداد روشن ميشود. روشن ميشود كه مردم و جوانان دلير و بيباك با قيام و تظاهرات و اعتراضات خود در سراسر تهران در روز «تنفيذ» كه روز نصب احمدي نژاد به عنوان رئيس جمهور توسط ولي فقيه باشد، كاري انجام دادند، كارستان!
سر مار ولايت را نشانه گرفتند . براي بركندن و برانداختن ريشة اين شجرة خبيثه سينه سپر كردند. چنين بود كه جوانان اشرف نشان قيام را يك مدار بالاتر بردند و به آن طاق جديدي زدند.از آنسو، شقه در بالاي رژيم عريان و هويدا شد. آنقدر كه خامنه اي ناگزير به زبان آورد كه «بعضي از خواص هم البته مردود شدند، اين انتخابات بعضيها را مردود كرد». به اين مي گويند آغازِ پايان و استارت سرنگوني . همان چيزي كه تاكنون ولي فقيه ارتجاع بهشدّت از اذعان به آن پرهيز داشت. هر چند كه از اين پيشتر حتي هادي غفاري هم به خامنهاي گفت «مرده شور تركيب تو را ببرند» !
آخر زمانِ «مردوديت و مرگ»، و مرحلة پاياني نظام ولايت و ناديده گرفتن حاكميت ملّت فرا رسيده و هركس به زبان خاص خودش به آن اشاره و اذعان ميكند. اكنون اين خامنهاي است كه دربارة تجربة شعبدة انتخاباتي ميگويد : «تجربة اين است كه باور كنيم كه هميشه امكان ضربه زدن از سوي دشمنان هست» . « اگر فراموش كنيم كه دشمناني در كمين انقلابند ضربه خواهيم خورد». «يك دسته مخالفان عصباني و زخم خورده هستند، مطمئنا اينها در اين دورة چهار ساله در مقام معارضه با دولت برخواهند آمد». «آسيب زنندگان بايد شناسايي بشوند، مورد مواخذه قرار بگيرند هركي باشد».
خامنه اي ميخواهد همان چيزي رابگويد كه سه روز پيشتر احمدي نژاد در جمعي از بسيجيان، به زبان روشنتر گفته بود: «بگذاريد مراسم تحليف برگزار شود، دولت کارش را شروع کند، يقهشان را ميگيريم و سرشان را ميچسبانيم به سقف» !
بيچاره كودن پاسداري كه ولي فقيهِ او صداي انقلاب مردم ايران و كوبيده شدن سر رژيم بر زمين را شنيده، اما برون رفت و تنها راه گريز را در چسباندن سر مخالفان به سقف يافته است.
اما «نوابغ نظام» را هم بنگريد. نوابغ ارتجاع از قبيل لاريجاني، در مجلس تحليف احمدي نژاد ، از قضا در سالروز انقلاب مشروطيت، هنوزبه « تئوري مردم سالاري ديني» پُك ميزنند و برآنند تا با سخافتي سخت متعارض و برملا شده درطول 30 سال، خود را تسكين بدهند.همزمان، در اطراف مجلس و درنقاط مختلف تهران، پاسداران و بسيجيان و اطلاعاتيها و لباس شخصيهاي نظام به تزريق و توسعة « مردم سالاري ديني» با گاز فلفل وگاز اشك آور و با چوب و چماق و باتون و ماشينهاي آبپاش اشتغال داشتند. به بيمارستانهاي اطراف مجلس آماده باش داده بودند.
حرف درست و دقيق را اما آخوند جنتي در جمعه بازار 9مرداد به زبان آورد و بي تعارف گفت: « آيا اتفاق تازه يي افتاده توي اين انتخابات كه سابقا نبوده؟ اگر اين انتخابات باطل است، تمام انتخابات سي سال باطل است».
اين تنها حرف درست جنتي در سي سال گذشته است. چند روز قبل از آن هم شمه ديگري از مشخصات «مردم سالاري ديني» و تفاوت آن با «مردم سالاري سلطنتي» را در نامة كروبي به وزير اطلاعات آخوندها آموخته بوديم. كروبي نوشته بود : «من از شما مي پرسم آيا زندان در جمهوري اسلامي تعريف مشخصي دارد يا اينكه ميتوان مردم را در مسجد، مدرسه و زيرزمين ادارات و وزارتخانهها... روزها نگه داشت و شكنجه روحي كرد»؟
اين هم از موارد مصرف مسجد و مدرسه و زيرزمين ادارات و وزارتخانه ها در «مردم سالاري» ولايت فقيه است كه از مسجد و مدرسه و دانشگاه تا دين خدا و كتاب خدا، شكنجه و شكنجه گاه ميسازد. آخر اين رژيم، خودش شكنجة مجسم مردم ايران است. آنقدر كه ابتذال دادگاههايش، تهوع و انزجار و اعتراض «خودي» ها را هم بر مي انگيزد و يكي پس از ديگري از ولي فقيه حكم مردوديت دريافت ميكنند.
يك نگاه به ليست غايبان مراسم «تنفيذ» و «تحليف»، عمق شقة رژيم و شكستن طلسم هيولاي ولايت و همچنين استارت سرنگوني فاشيسم ديني را نشان ميدهد.
آهاي بچه هاي تهران و سراسر ايران!
دليران بي باك و اشرف نشان!
مبادا به قيامهاي 12 و 14 مرداد و همچنين به عمق شقه و شكاف در بالاي رژيم ميراي آخوندي كم بها بدهيد. قيام به هر قيمت بايد بيشتر و بيشتر عمق و گسترش پيدا كند و خواهد كرد. هركس كه با ديكتاتوري ديني و با ولايت فقيه نيست و هركس كه به حاكميت مردم و رأي مردم پايبند است، با ماست. پيروزي، محتوم و در تقدير است. بايد بهاي آزادي خلق و ميهن را، هر چه باشد، پرداخت.
در پرتو مهر تابان مقاومت و آزادي ايران
رود خروشان خون شهيدان ضامن پيروزي محتوم خلق ماست
مسعود رجوي14مرداد1388