آزادي گوهري گرانبها ست. خواستي حقيقي و واقعيتي كه خواست مردم ميهن ما و همه ملل استبداد زده دنياست. خواست و واقعيتي كه در تضاد واقعي و نه صوري و تصنعي با ديكتاتوري و استبداد و اختناق است. آن را نمي توان يواشكي و در پستوهاي پنهان و بدون پرداخت بهاء بدست آورد. بلكه مي توان با چنين ترفندي خام خيالانه يا خوش خيالانه و بسيار ابلهانه، تلاش كرد كه خواست آزاديخواهي مردم را كه ضرورتي غير قابل انكار و مهار ناشدني است از محتوا تهي و به كجراهه و به انحراف برد و به ابتذال كشاند تا بتوان آن را ولو براي مدتي مهار كرد .
آزاديخواهي حركتي است كه در جامعه استبداد زده در زير پوست شب وجود دارد و خود را به اشكال مختلف نشان ميدهد و بيان مي كند. به همين خاطر جريانهاي ضد آزادي به مقابله و سركوب آن روي مي آورند. زيرا اين حركت وجود دارد و بنابه سنت و قوانين حاكم بر پديده ها اين حركت به تدريج تغيير مي يابد و بالغ مي شود و در نقطه رشد و بلوغ خود پوسته و مانعي كه استبداد است و سد راهش شده را مي شكند و شرايط را دگرگون مي كند.
همه اشكال اعتراضي و آزاديخواهانه خوب و مثبت و مفيد است. اما همواره يك شكل اصلي و واقعي وجود دارد كه ساير اشكال از آن تاثير مي پذيرند.
اصلي ترين شكل مبارزه در ميهن استبداد زده ما كه رژيمي قرون وسطايي و تاريك انديش بر آن حاكم است، مبارزه براي تغيير و سرنگوني اين رژيم است. اين اصلي ترين و واقعي ترين شكل ممكن در مبارزه براي آزادي است كه در مقاومتي سازمانيافته تجلي يافته است. .
براي آزادي بايد حركت كرد و جنبش داشت و حركت اصل اول در قانون تغيير و تحول و تكامل پديده هاست. يك جامعه زنده و در حال حركت كه در آن تغييرات تدريجي صورت مي گيرد و تاثير ميگذارد و تاثير مي پذيرد، به تضاد و مانع بر ميخورد و در نقطه بلوغ خود پوسته شكني و جهش مي كند و تحول و تكامل مي يابد. جامعه اي است پويا و رو به جلو ، به سمت رهايي نه اسارت و قهقرا، دليل اصلي اختناق و سركوب مطلق و زندان و شكنجه و اعدام مقابله با همين حركت و پويايي است كه وجود دارد و بارها در قيامها و اعتراضات اجتماعي و كارگري و دانشجويي خود را نشان داده است. بارزترين نمونه آن قيام 88 بود كه ترك خوردن پوست شب همانا و فوران آزاديخواهي همان پس چگونه مي توان براي دست يابي به آزادي آن را به پستويي برد و قايم كرد؟!
نه، نمي توان و نبايد چنين كاري كرد. اين لوث كردن آزادي و به سُخره گرفتن آزادي كه مقدس ترين چيز براي هر انساني است مي باشد. به سُخره گرفتن مطالبات برحق و آزاديخواهانه و عدالت جويانه مردم بويژه زناني كه در يك رژيم زن ستيز و بنيادگرا تحت ستم و سركوب مضاعف در همه زمينه ها خصوصا در زمينه پوشش اجباري هستند مي باشد. طبيعي است زنان ميهن ما به اين اجبار تن ندهند و به آن اعتراض بكنند و اين اعتراض را مي توان ديد اما خواست مردم ميهن ما و زنان ميهن ما صرفا يك دهن كجي يا لج بازي كودكانه نيست. خواست اصلي نه گفتن به اين رژيم و مخالفت با سركوب و اختناق و دفاع از آزادي است. به اين دليل آزادي را بايد با بانگ بلند و پر طنين در همه جا فرياد كرد.
در هر شهر و هر روستا. در هر مدرسه و دانشگاه. در هر كوچه و خيابان. در هر كارخانه و كارگاه . در اعتصاب و اعتراض و خيزش و قيام عليه استبداد است كه آزادي طنين انداز مي شود و با فرو ريختن ديوارهاي قطور اختناق است كه محقق مي گردد.
آزادي هزينه دارد و كم يا زيادش را شرايطي كه حركت آزاديخواهانه در آن وجود دارد تعيين مي كند. اگر زمين استبداد سخت و لم يزرع باشد، هزينه آزادي هم كار وتلاش و مبارزه اي سنگين و طاقت فرسا خواهد بود و براي تحقق آن بايد جنگيد و جان داد. اي كاش نرخ و قيمت آزادي ارزان بود، اي كاش! امّا وقتي مي گوئيم «آزادي گوهري گرانبهاست» پس نرخ و قيمت و بدست آوردنش هم بسيار بالاست. آزادي بدون برخورداري از رهبري تحققش دشوار و چه بسا محال است. اين رهبري البته گاه بدليل سركوب و خفقان و ديكتاتوري و خيانت مي تواند راهزني چون خميني باشد و يا كسي چون مصدق و گاندي و ... هر چه يك جنبش آزاديخواهانه اصيل و مردمي و با گذشته و سابقه اي روشن باشد ، هر چه مبارزه آزاديخواهانه عميق و داراي هدف و برنامه و محتواي انقلابي و مردمي باشد، رهبري آن قابل اتكا و اعتماد خواهد بود و در سر فصلهاي تاريخي با سياست و استراتژي و تاكتيك درست محك مي خورد و درجه اعتماد و شايستگي و اصالت خود را بالا مي برد. براي اينكه يك جنبش آزاديخواهانه در يك سرزمين به سرمنزل مقصود برسد، رهبري جنبش است كه نقش اصلي را در حفظ ، هدايت و سلامت و تضمين سلامتي آن و محقق كردن اهداف آزاديخواهانه اي كه دارد بازي مي كند. پس دست يابي به چنين گوهري كه سهل و آسان نيست و خواب و خيال و رويا هم نيست و واقعي است ، جديت و تعهد ومسئوليت پذيري مي خواهد ،نمي توان آن را در خفا و در پستويي برگزار كرد، يا دنبال هر بي سروپايي كه به دروغ مدعي آزاديخواهي است افتاد و خود و جريان آزاديخواهي را مسخره و مضحكه كرد!
آن هم در شرايطي كه زندانيان اسير و در چنگال جلادان به دژخيمان بيا بيا مي گويند و با قامتي استوار و خلل ناپذير پاي چوبه دار مي روند و فرياد پر طنين آزادي يك خلق را در سرتاسر گيتي با ياري خانواده ها و ديگر همرزمان آزاديخواهشان گوش فلك را كر مي كند. در شرايطي كه رژيم در راند آخر بقاي خود قرار دارد و زهر عقب نشيني از پروژه اتمي اش تا كنون آن را دچار تشتت و تزلزل و بحران سقط شدن كرده و تلاش براي ارجاء پرونده نقض حقوق بشر رژيم يك خواست و تلاش جدي و موثر است و شرط هر گونه ديدار و مذاكره با رژيم دفاع از حقوق زندانيان سياسي و محكوم كردن نقض فاحش روزانه حقوق بشر توسط رژيم است.
شرطي واقعي كه به ترك خوردن ديوار اختناق رژيم كمك مي كند.
در چنين شرايطي، ادعا و شعار آزادي يواشكي يك ادعاي انحرافي و مبتذل و البته يك حيله مكارانه است كه مي خواهد هم رژيم را از زير تيغ محكوميت شكنجه و اعدام و شعار آزادي زندانيان سياسي در ببرد ، هم از توجه به مبارزه اصلي كه همانا قيام براي سرنگوني است و پيوستن به آن منحرف بكند. اين ايده ارتجاعي استعماري كه به شدت نگران سرنوشت رژيم است چنين، القاء مي نمايد كه با اين رژيم خشن وخشونت طلب نمي شود در افتاد و خشونت ، خشونت مي آورد! پس بايد با شعارهاي يواشكي زير علم مدره نمايي آخوند روحاني يواشكي پُز آزاديخواهي دروغين و بي هزينه داد و مردم را سركار گذاشت! اينجاست كه با دفاع از آزاديهاي علني اين ابتذال را بايد افشا كرد و گفت آزادي حقيقتي است واقعي كه پنهان كردني نيست. تلاش براي پنهان كردن آزادي تلاشي بيهوده ولي گمراه كننده است كه حمايت از باند روحاني رفسنجاني را مد نظر دارد و صرفا يك شعار توخالي و بي محتواست.