۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

بالاترين ارزش

فرياد آشنا
ارزش يك كشور, يك سرزمين,يك مملكت يا آن چيزي را كه ميهن يا وطن مي ناميم در چيست؟
چه چيز است كه بالاترين , والاترين,زيبا ترين و دوست داشتني ترين ارزش يك مملكت مي باشد؟
هركس كه سخن از آزادي ,صلح ,حقوق بشر و مفاهيمي از اين دست مي راند بايد به اين سوال پاسخ دهد كه براي چي و براي كي از حقوق و آزادي حرف مي زند؟
وقتي مي گوييم ميهن,وطن يا كشورمان را دوست داريم چه چيز آن را دوست داريم ؟
انسانهاي يك سرزمين بالا ترين ,والاترين,زيبا ترين و دوست داشتني ترين سرمايه و ارزش آن سرزمين هستند و اساسا تاريخ يك سرزمين هم بحث انسانها و ملتي كه در اين سرزمين زندگي مي كنند مي باشد, و الا به غير از اين به قول معروف, جز مشتي آب و خاك چيز ديگري نمي ماند.
پس وقتي مي گوييم وطنمان را دوست داريم اولين چيز انسانهاي ساكن آن كه هم وطن ما هستند را بايد دوست داشته باشيم و ساير ارزشها و سرمايه هاي ميهنمان يا ساخته و پرداخته ي دست همين مردم يعني حاصل رنج و خون آنان است يا منابع و ذخاير طبيعي براي استفاده همين هم وطنان مي باشد و به ان سرمايه ملي مي گوييم.
داستان خلقت و آفرينش نيز اساسا داستان همين انسان همنوع ,هم وطن ووو مي باشد.در قرآن آمده است كه وقتي خدا انسان را خلق كرد شيطان معترض بود و انسانرا سفاك و خونريز ناميد ليفسك و دماء.اما خدا او را خليفه و جانشين خود ناميد.
حافظ به زيبا ترين بيان شعري اين داستان آفرينش را يك ميلاد بزرگ و بار مسئوليتي كه جز انسان كسي نتوانست بر دوش بكشدتوصيف ميكند.
دوش ديدم كه ملائك در ميخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند
اعظان سطر وعفاف ملكوت با من راه نشين ساغر شكرانه زدند
آسمان بار امانت نتوانست كشيد قرعه كار به نام من ديوانه زدند
انساني كه ارزش و جايگاهش تا اين حد بلند مرتبه است كه جانشين خدايش مينامند و زندگي و زيباي با او و براي اوست در حكومتي كه خود را حكومت خدا و مستضعفان مي نامد اين بالاترين و والا ترين ارزش يك كشور كه ارزش همه ديگر ارزشهاست را دسته دسته به گلوله مي بندد به زندان مي افكند شكنجه مي كند به فقر و فحشا و اعتياد مي كشاند آواره مي سازد و از هر انچه زندگي و زيبايي است محروم مي سازد ديگر به چه ارزشي پايبند است و آيا دشمن ترين دشمن بشر نيست؟
آيا دشمن ترين دشمن اين كشور يعني ايران نيست؟
پس جاي هيچ سوال و ابهامي براي مبارزه با اين رژيم نمي ماند مبارزه نياز و حق انسان است بويژه در سرايط فعلي كشور ما ايران مبارزه با حكومت آخوندها مسئله بود و نبود فردي و اجتماعي است و فراتر از حق و وظيفه اي طبيعي است. 26 سال حاكميت آخوندهاي خون اشام تماما تباهي و سيه روزي براي مردم ايران بوده است.مجاهدان و مبارزاني كه پنجه در پنجه ي چنين حكومتي در افكند ه اند و با آن مبارزه مي كنند در طريقي خدايي و خلقي ره رهايي را مي پيمايند .
سازمان مجاهدين خلق ايران كه پيام و كلام و اغاز خود را با نام خدا و خلق شروع مي كند به درستي نماد انسان و بويژه خلق و ميهن ايران د ر برابر اين رژيم ضد خدا و خلق است.
پس بكوشيم و به ياري اين سازمان كه محور و لنگر مقاومت و آزادگي خلقمان است به شتابيم و ميهنمان را از سلطه دشمنان خدا وخلق و هر انچه آيين و نرام و مسلك بشردوستانه است رها سازيم .هر گونه تلاش و كوشش در اين راه ما را به پيروزي نزديك و نزديكتر مي كند.
اين نوشته سالها پيش در نشريه مجاهد چاپ شده است.