۱۳۸۸ شهریور ۲۷, جمعه
۱۳۸۸ شهریور ۱۷, سهشنبه
گٌل اميد
اي گُل برف و بارون گُل اميدم, گُل ا مُيدم
سمبُل صد هزارون گُل باغ سبز و سُرخ و سپيدم
چه خون دل خوردم برات چه رنجها كه نكشيدم!
تا لحظه ي شكُفتن ات, تو باغ آرزوي دل پشت هر پنجره ديدم.
گُل خوش عطر و طراوت تو گُل پاك مني, گُل ميناي خاك ميهني,
در بهار و بي بهار مست و كولي بي قرار مي برد عطر ترا باد صبا
كو به كو كوچه به كوچه در به در خونه به خونه
همه جا ورد زبونه گُل باغ بي خزونه گُل خونه, گُل خون عاشقونه.
فرياد آشنا
اشتراک در:
پستها (Atom)