۱۳۹۰ مرداد ۲۸, جمعه

بيست و هشت مراد سي و دو شكستي تلخ و تجربه اي بزرگ

در سالروز کودتاي ننگين 28مرداد عليه يگانه دولت قانوني، ملي و دموکراتيک ايرانيان پس‌از مشروطه، ياد پيشواي فقيد نهضت ملي ايران دکترمصدق را گرامي مي‌داريم و بر روانهاي پاک تمامي شهيدان راه آزادي ميهن درود مي‌فرستيم.
دولت ملي دکترمصدق، با پشتوانه حمايت مردمي و بخصوص در پرتو قيام ملي 30تير ۱۳۳۱، دست به‌ سلسله اقداماتي در راستاي منافع مردم ايران زد.

ازجمله اين اقدامات، عبارت بود از:
-تصويب قانون اختيارات 6ماهه در مجلس، اخراج اشرف پهلوي، خواهر شاه و مادرش از ايران به‌عنوان توطئه‌گران حوادث 30تير
- ممنوعيت دخالت و مکاتبه مستقيم اعضاي خانواده سلطنتي و دربار با ادارات دولتي
- تعطيل‌کردن بانک شاهنشاهي، از مراکز وابسته به‌ استعمار انگليس
- منحل‌کردن دادرسي ارتش که پرونده‌هاي سياسي به ‌آن‌جا ارسال مي‌شد
- و کاهش 20درصد بهره مالکانه به ‌سود دهقانان.
با اين اقدامات منافع استعمارگران، درباريان و مرتجعين به‌خطر افتاده بود، آنان چاره را در کودتا جستجو مي‌کردند.
در 21‌مهر ۱۳۳۱ دکتر حسين فاطمي، وزير امورخارجه دولت دکترمصدق، پرده از يک توطئه کودتا برداشت و 3روز بعد، قطع روابط ديپلوماتيک با انگليس را به‌اطلاع مردم ايران رساند.
به‌رغم مخالفتهاي شاه، مصدق اين تصميم را به‌مورد اجرا گذاشت و آخرين مأموران سياسي انگليس از ايران اخراج شدند. چندي بعد مجلس دست‌نشانده سنا که سنگر ايادي دربار و استعمار عليه مردم ايران و دکترمصدق بود، باحمايت نمايندگان طرفدار مصدق در مجلس توسط مجلس شوراي ملي منحل شد.
به موازات اين اقدامات، وزير خارجه انگليس «آنتوني ايدن» به‌ آمريکا رفت و با رئيس‌جمهور وقت آمريکا آيزنهاور درباره اوضاع ايران گفتگو کرد، دو طرف به ‌اين نتيجه رسيدند که تنها راه حفظ منافع آنان در ايران، سرنگون‌ساختن حکومت ملي دکترمصدق است.
تماسهاي سفارت آمريکا با دربار شاه و مخالفين مصدق در مجلس و کساني چون آخوند ابوالقاسم کاشاني که رياست مجلس را به‌عهده داشت، گسترش يافت و از آن پس دشمنان مصدق در مطبوعات، ضدتبليغ خود را شروع کرده و مصدق را از هر طرف زير آماج اتهام ‌قرار دادند.
در 18دي‌ماه ۱۳۳۱ وقتي مصدق لايحه تمديد اختيارات يک‌ساله خود را به ‌مجلس فرستاد، نمايندگاني که تجديد چنين اختياراتي را عليه منافع خود مي‌ديدند، به‌ مخالفت شديد با آن پرداختند. ازجمله آخوند کاشاني، رئيس مجلس، طي پيامي به‌ نمايندگان گفت تا موقعي که او (يعني خودش) رئيس مجلس شوراي ملي است، اجازه طرح لايحه اختيارات و نظاير ‌آن ‌را‌ به‌ مجلس نمي‌دهد‌. ‌اما به‌رغم اين تلاشها درپي تظاهرات گسترده مردم در حمايت از مصدق، مجلس مجبور به ‌تصويب لايحه اختيارات مصدق شد. مصدق پس‌از کسب اختيارات يک‌ساله، در ادامه ‌اقدامات ملي خود در 9بهمن ۱۳۳۱ از تمديد قرارداد شيلات شمال که مدت آن به‌پايان رسيده بود، خودداري کرد و به ‌اين ترتيب شيلات ايران نيز ملي شد.
روز نهم اسفند، نخستين کودتاي عملي عليه دکترمصدق شکل گرفت، اما اين کودتا قبل‌از اجرا شکست خورد. عاملان اجرايي آن آخوندها‌يي نظير بهبهاني و کاشاني و کانون افسران بازنشسته ارتش بودند. فرداي آن‌روز مردم تهران با تظاهرات خود اين توطئه را محکوم کرده و حمايت يک‌پارچه خود را از مصدق اعلام کردند.
در 7ارديبهشت ۱۳۳۲ سرتيپ افشارطوس، رئيس شهرباني کل کشور و از طرفداران مصدق ربوده شد و پس‌از شکنجه وحشيانه به‌قتل رسيد.
فرمانداري نظامي تهران، از سرلشکر زاهدي به‌عنوان يکي از عاملان اين جنايت خواست که خود را به‌ دولت معرفي کند. اما زاهدي در پناه حمايت آخوند کاشاني که رئيس مجلس بود، به ‌مجلس پناهنده و در آن‌جا متحصن شد.
کاشاني به‌گرمي از زاهدي استقبال نمود. اين اقدام او باعث شد که مردم در ميتينگي که در حمايت از دکترمصدق برگزار کردند، خواهان عزل کاشاني از سمت رياست مجلس شوند. در اين دوران، مجلس به ‌مرکز تجمع دشمنان دولت ملي دکترمصدق تبديل شده و عملاً کانون توطئه‌چيني عليه او و جنبش ضداستعماري مردم ايران شده بود.
انحلال مجلس توطئه‌گر با پشتوانه حمايت مردمي
در پنجم مرداد 32 دکترمصدق طي يک پيام راديويي، تصميم ‌انحلال مجلس ازطريق مراجعه به ‌آراء عمومي را به‌اطلاع مردم رساند. او در پيام خود ازجمله گفت:
«طي اين مبارزه‌ ... که بنابر اراده ملت، دولت بدان دست برد، البته منافع عده‌يي درخطر افتاد... بيگانگان از هر فرصتي استفاده مي‌کنند؛ با تحريک و تقويت اين عده و هماهنگ‌ساختن فعاليتهاي آنان‌ ... هر روز مشکلات تازه‌يي ايجاد کرده و سرانجام دولت را به‌زانو درآورند. در مجلس شوراي ملي هم کانوني براي پيشرفت مقاصد شوم آنها تشکيل شده ‌است... دولت ناچار است از شما مردم وطن‌پرست تقاضا کند عقيده خود را در ابقا يا انحلال آن صريحاً اظهار کنيد».
مردم وسيعاً در اين رفراندوم شرکت کرده و با رأي مثبت به‌ انحلال مجلس، حمايت خود را از دکترمصدق نشان دادند. به‌اين‌ترتيب با رأي مستقيم مردم، مجلس هفدهم، که پايگاه ايادي دربار و استعمار شده‌ بود، منحل شد.
تدارک کودتاي ننگين 28مرداد
به‌محض اعلام نتيجه رفراندوم در ايران و پيروزي دکترمصدق، آيزنهاور، ريئس‌جمهور وقت آمريکا، در يک مصاحبه مطبوعاتي گفت:
«گمان مي‌کنم‌ ... مصدق توانست بر پارلمان فائق آيد و خود را از آن خلاص سازد. اين ‌راه را در جايي بايد مسدود کرد و دير يا زود‌ ما مصمم به‌اين کار هستيم».
بدين‌ترتيب اجراي طرح کودتا که از چندين ماه پيش مورد توافق آمريکا و انگليس واقع شده‌ بود به‌طور جدي در دستور کار قرار گرفت.
کرميت روزولت مدير سازمان اطلاعات مرکزي آمريکا- سيا، در بخش خاورميانه، سمت فرماندهي عمليات کودتا را به‌عهده گرفت. در طرح کودتا سرلشکر زاهدي به‌عنوان نخست‌وزير تعيين شده‌ بود. به‌منظور اجراي مقدمات کودتا، اشرف خواهر شاه و به‌دنبال آن شوارتسکف، يکي ديگر از دست‌اندرکاران کودتا، مخفيانه وارد ايران شدند.
کرميت روزولت بعداً طي مصاحبه‌يي، جزئيات کودتا و طرح سيا را در اين ‌رابطه توضيح داد.
در 20مرداد، شاه با هواپيماي خود به ‌کلاردشت در شمال پرواز کرد تا درصورت شکست کودتا امکان فرار از ايران را داشته باشد. کرميت روزولت بلافاصله پس‌از ورود مخفيانه به ‌تهران، تماسهايي با شاه و ساير جاسوسان و مرتجعين و عده‌يي از افسران ارتش گرفت. در رأس اين افسران، سرهنگ نصيري فرمانده گارد قرار داشت. برادران رشيديان که از چماقداران و چاقوکشان تهران بودند و آخوند بهبهاني نيز در ليست ملاقاتهاي کرميت روزولت قرار داشتند و به ‌هرکدام جهت انجام مأموريتشان مبالغ کلاني پول پرداخت شده بود. نصيري روز 22مرداد با دو حکم سفيد که شاه آنها را امضا کرده بود، از کلاردشت به ‌تهران وارد شد. روي يکي از اين دو حکم سفيد، فرمان عزل دکترمصدق از نخست‌وزيري و روي ديگري فرمان انتصاب سرلشکر زاهدي به ‌نخست‌وزيري نوشته شد. طرح کودتاچيان اين بود که نصيري به‌همراه چند واحد نظامي با حکم عزل به‌ خانه مصدق برود و اگر مصدق مقاومتي کرد، او را دستگير و نزد زاهدي ببرد.
اما قبل‌از آن، کودتاچيان به ‌منزل دکتر حسين فاطمي، يار وفادار مصدق، حمله کرده و او را دستگير مي‌کنند. همسر فاطمي خبر توطئه را به مصدق مي‌دهد، نصيري به‌همراه چند افسر کودتاچي، هنگام مراجعه به ‌منزل مصدق، توسط رئيس گارد منزل دستگير مي‌شوند، بدين‌ترتيب طرح کودتا شکست مي‌خورد و شاه با هواپيما از ايران فرار مي‌کند.
روز 25مرداد موج عظيمي از تظاهرات مردم در حمايت از دکترمصدق در خيابانهاي تهران به‌راه مي‌افتد. اما توطئه همچنان ادامه مي‌يابد. آخوند بهبهاني به‌کمک کاشاني، وظيفه بسيج لومپنها و چاقوکشهايي همچون شعبان‌بي‌مخ و رمضان‌يخي و اوباش ديگر را با دادن پولهايي که انگليس تأمين کرده بود، به‌عهده داشتند.
روز 27مرداد، هندرسن، سفير آمريکا، تکليف کناره‌گيري از نخست‌وزيري را به ‌دکترمصدق اعلام کرد و گفت که آمريکا با تمام قوا از ادامه حکومت او جلوگيري خواهد کرد و تنها دولت زاهدي را به‌رسميت مي‌شناسد. اما مصدق درپاسخ، سفير آمريکا را از خانه خود بيرون کرد و فرياد زد که فردا با آمريکا قطع رابطه خواهد کرد.
در فاصله روزهاي 25 و 26 و 27مرداد هر روز مردم در خيابانها در حمايت از دکترمصدق تظاهرات مي‌کردند.
از بعدازظهر روز 27مرداد، کودتا به‌ مرحله اجرا گذاشته مي‌شود. به‌دستور آخوند بهبهاني عده‌يي از اوباش در حمايت از شاه به‌ خيابانها مي‌ريزند. صبح 28مرداد اوباش مجهز به ‌چوب و چماق و طپانچه در خيابانهاي شميران و تهران، تظاهرات خو‌د را شروع مي‌کنند و به‌ زدوخورد با مردم و هواداران مصدق مي‌پردازند. حوالي ظهر، نظاميان کودتاچي، اداره راديو در ارک را به‌تصرف خود درمي‌آورند.
در ساعت ۳.۳۰ بعدازظهر، اطلاعيه زاهدي که سقوط دولت دکترمصدق و انتصاب خود به ‌نخست‌وزيري را اعلام مي‌کرد، از راديو پخش مي‌شود. همزمان با اعلام اين خبر، کودتاچيان براي تسخير اقامتگاه دکترمصدق تلاش مي‌کنند. تانکها و زره‌پوشها اطراف اقامتگاه را محاصره کرده و رگبار مسلسها و شليک تانکها آغاز مي‌شود. دکترمصدق به‌رغم توصيه يارانش براي خروج، تأکيد دارد که در آخرين سنگر مقاومت و در کنار مدافعان اقامتگاه بماند. نبرد تا ساعت 8شب ادامه پيدا مي‌کند. سرانجام مصدق براثر اصرار و فشار يارانش و درحالي‌که چندين تير به‌ در و ديوارهاي اتاق اقامت او خورده بود، توسط آنان از اقامتگاه خارج مي‌شود، منزل مصدق توسط کودتاچيان به‌آتش کشيده مي‌شود و اثاثيه آن غارت مي‌شود.
يک اطلاعيه رئيس ستاد ارتش سرکوبگر شاه در مورد فروش اشياي منازل، گوياي ابعاد اين غارت است:
ستاد ارتش شعبه تجسس و اطلاعات و رکن 2
به‌کلي مستقيم و محرمانه
شماره ۲۰۷۶
در اين روزها مکرراً ديده شده است که سربازاني به ‌درب مغازه‌ها و دکانها مراجعه و اشيايي از قبيل کارد و چنگال و غيره براي فروش ارائه مي‌دهند. چنين شنيده مي‌شود که لوازم متعلق به‌ چند خانه‌يي است که ملت آنها را خراب نموده است. اين عمل گروهبانان و سربازان انعکاس بسياربسيار نامطلوب در افکار عمومي مردم دارد و لطمه بزرگي به‌ شئون سربازي و وجهه ارتش در انظار مردم وارد مي‌سازد. بدين‌وسيله ابلاغ مي‌گردد که فرماندهان موظفند اين موضوع را طي سخنراني به‌ کليه افراد و درجه‌داران بفهمانند و گوشزد کنند و درصورتي‌که در اين مورد غفلت شود، سرباز و گروهبان به ‌شديدترين وجهي تنبيه خواهند شد بلکه سرگروهبان آن سرباز و افسر و فرمانده او نيز مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفت.
رئيس ستاد ارتش ـ سرلشکر باتمانقليچ
رئيس رکن 2 سرتيپ سياسي
مصدق درباره آتش‌زدن خانه‌اش گفته بود:
«آنها خانه مرا آتش نزدند. آنها ايران را آتش زدند. به ‌آتش‌زدن خانه من هرگز فکر نکنيد. به‌آتش‌زدن ايران بينديشيد».
بدين‌ترتيب کودتاي استعماري و ننگين 28مرداد محقق مي‌شود. روز بعد دکترمصدق در خانه يکي از اطرافيانش دستگير و روانه زندان شده و همزمان، شاه به‌ ايران بازمي‌گردد و بدين‌ترتيب ديکتاتوري سلطنتي براي 25سال ديگر بر ايران حاکم مي‌شود. پس‌از کودتا، آخوند بهبهاني تلگراف تبريکي به ‌شاه فرستاده و «به‌خاطر نجات مملکت! از شر بي‌دينان! به‌او تبريک مي‌گويد!». آخوند کاشاني هم طي اطلاعيه‌يي بلافاصله پشتيباني خود را از دولت نظامي سرلشکر زاهدي اعلام مي‌نمايد. کاشاني در بخشي از اعلاميه خود در حمايت از زاهدي نوشته بود: «جاي مسرت است که دولت جناب آقاي زاهدي که خود يکي از طرفداران جبهه‌ي ‌ملي بود! تصميم دارند که شرافتمندانه از حيثيت و آبروي ملت ايران دفاع نموده و در راه اصلاح ملت حداکثر فداکاري را بنمايند».
آري بدين‌گونه ارتجاع مذهبي بار ديگر در کنار استبداد و استعمار، چهره کريه خود را عليه آزادي، دموکراسي و آرمانهاي ملت ايران بارز مي‌کند.
يک هفته بعدازکودتا، کاشاني در مصاحبه با خبرنگار روزنامه المصري درپاسخ به ‌اين سؤال که:
آيا عقيده داريد که دکترمصدق براي برقراري رژيم جمهوري فعاليت مي‌کرد؟
گفته بود: «آري، او براي برقراري جمهوريت مي‌کوشيد، مصدق 4ماه قبل مي‌خواست که شاه را از ايران اخراج نمايد ولي من نامه‌يي به ‌شاه نوشته و از او خواستم که از مسافرت خودداري نمايد و شاه هم موقتاً از فکر مسافرت منصرف شد ـ يک هفته قبل، مصدق، شاه را مجبور کرد که ايران را ترک نمايد اما شاه با عزّت و محبوبيت، چند روز بعد بازگشت».
همچنين در 17شهريور ۱۳۳۲، کاشاني در مصاحبه ديگري با خبرنگار اخباراليوم، بالصراحه حکم به‌اعدام دکترمصدق مي‌دهد:
خبرنگار اخباراليوم مي‌نويسد، از آيت‌الله کاشاني پرسيدم: به ‌نظر شما بزرگترين اشتباه مصدق کدامست؟
آيت‌الله کاشاني بي‌درنگ جواب داد: پايمال‌کردن قانون اساسي با عدم اطاعت اوامر شاه...
آيت‌الله کاشاني درباره مجازات مصدق نظر خود را اين‌طور شرح داد: «طبق شرع شريف اسلامي مجازات کسي که در فرماندهي و نمايندگي کشورش در جهاد خيانت کند مرگ است».
کاشاني (سَلف سياسي خميني) و ديگر آخوندهاي ارتجاعي، در جريان نهضت ملي ايران، رودرروي مصدق و حاکميت ملت قرار داشتند. آنها در جبهه دربار انگليس، به‌نحو هيستريک با مصدق عناد مي‌ورزيدند. خميني خود در آن‌روزگار در جبهه مخالف مصدق بود.
خميني به‌گفته خود از «سيلي خوردن» مصدق، شيرين‌کام بود و از هيچ اهانتي در حق پيشواي نهضت ملي فروگذار نمي‌کرد. او در سال ۱۳۵۸ در واکنش نسبت به ‌بزرگداشت مصدق گفت: «اينها مي‌خواهند سرپوش بگذارند روي مقاصد خودشان. آن مقاصدي که برخلاف مسير ماست، با اسم يک نفري که ملي است. مسير ما مسير نفت نيست، ملي‌کردن نفت پيش ما مطرح نيست. اين اشتباه است. ما اسلام را مي‌خواهيم، اسلام که آمد نفت هم مال خودمان مي‌شود، مقصد ما اسلام است، مقصد ما نفت نيست که اگر يک نفر نفت را ملي کرده است، اسلام را کنار بگذارند و براي او سينه بزنند، براي هر استخواني ميتينگ راه‌انداختن به‌دنبال آن با اسلام مخالفت کردن، قابل تحمل نيست».
-خميني در همين سخنراني با صراحت، آخوند و اسلام را يکي دانست و اعلام کرد:
«آخوند يعني اسلام، روحانيان با اسلام درهم مدغمند».
خيانتي که تاريخ فراموشش نمي‌کند
در کنار آخوندهاي خميني‌صفت که خود از گردانندگان و عاملان کودتا بودند، حزب توده بزرگترين تشکل سياسي آن‌زمان قرار داشت که در تمام دوران مصدق با شعارهاي چپ‌نمايانه از هيچ کوششي در تضعيف دولت دکترمصدق فروگذار نکرد. حزب توده در آن‌روز سکوت پيشه کرد و با تن‌دادن به ‌يک خيانت تاريخي که تا ابد در حافظه تاريخ مبارزات ميهنمان به‌ثبت رسيده است، نيروهايش را به‌ صحنه نياورد و مردم بي‌دفاع و غيرمسلح و حتي نيروهاي خودش را هم در مقابل هجوم کودتاچيان تنها گذاشت و خود در اوج بي‌عملي و سکوت، نظاره‌گر شکست نهضت ملي و جنبش ضداستعماري مردم ايران شد. فدايي شهيد بيژن جزني در کتاب تاريخ سي ساله خود در اين‌باره مي‌نويسد: «مهمترين ضعف رهبري حزب توده، هراس از عمل و به‌کارنبردن نيروهاي خود در مقابله (توده‌اي، نظامي) با دشمن بود... از امکانات موجود خود در روبه‌رو‌شدن با کودتا استفاده نکرد و از شناخت اهميت کودتا و اثر مرگباري که بر جنبش ملي و کارگري مي‌گذاشت، عاجز ماند... رهبري حزب توده مي‌توانست در روزهاي اول حکومت کودتا و حتي در ماههاي نخست عمر آن با اتکا به ‌سازمان نظامي خود (که قبل‌از لورفتنش، کسي قدرت واقعي ‌آن‌را ‌نمي‌دانست) از ميان 100هزار اعضاي حزب و سازمان جوانان، يک نيروي نظامي فراهم آورده تا ضربه غافلگيرانه‌يي که سازمان نظامي مي‌توانست به‌ مراکز عصبي رژيم تازه‌پا وارد آورد، يک مبارزه خردکننده را بر ضددشمن آغاز کند... ولي اپورتونيسم بيکراني که بر رهبري و صفوف حزب توده حاکم شده بود، اجازه چنين حرکتي را نداد».
مصدق در دادگاه نظامي شاه
پس‌از کودتا، رژيم دست‌نشانده شاه به‌سرعت مقدمات محاکمه مصدق را در يک دادگاه ويژه نظامي تدارک ديد. دکترمصدق در اين دادگاه، لحظه‌يي از دفاع از آرمانهاي ملت ايران فروگذار نکرد. او با قاطعيت مي‌گفت:
«آري تنها گناه من و گناه بزرگ من و بسيار بزرگ من اين است که صنعت نفت ايران را ملي کردم و بساط استعمار و اعمال نفوذ سياسي و اقتصادي عظيم‌ترين امپراطوري جهان را از اين مملکت برچيدم و پنجه‌درپنجه مخوفترين سازمانهاي استعماري و جاسوسي بين‌المللي درافکندم و به‌قيمت ازبين‌رفتن خود و خانواده‌ام و به ‌قيمت جان و عرض و مالم خداوند مرا توفيق عطا فرمود تا با همت و اراده مردم آزاده اين مملکت، بساط اين دستگاه وحشت‌انگيز را درنوردم».
سرانجام مصدق به‌ 15سال حبس محکوم شد. حبس و تبعيد حبس‌گونه بعدي در احمدآباد که البته تا 14سال پس‌از آن يعني تا پايان عمرش ادامه يافت.
حاکميت سياه ديکتاتوري
پس‌از کودتا، دستاوردهاي دوران زمامداري دکترمصدق، يک‌به‌يک مورد تهاجم قرار گرفت. از‌جمله مهمترين اين دستاوردها آزاديهاي سياسي و مطبوعاتي بود که در دوران زمامداري مصدق به‌اوج خود رسيده بود، اما بعداز کودتا، همه آزاديها تعطيل و سرکوب شد. و تمام روزنامه‌هاي غيرحکومتي توقيف گرديد. همچنين فعاليت احزاب و نيروهاي سياسي مخالف، تعطيل، و موج دستگيري و سرکوب مخالفين آغاز گرديد و دهها تن نيز اعدام گرديدند.
و چنين بود که همدستي استعمار و ارتجاع در 28مرداد، باعث شد که استبداد سلطنتي بر سرنوشت و مقدرات مردم ايران چيره شود و ايران براي يک دوره تاريخي ديگر در محاق استبداد فرو رود.
البته سالها بعد پرده از اسرار اين کودتاي ننگين برداشته شد و آمريکا علناً به‌خاطر آن معذرت‌خواهي کرد، اما اين عذرخواهي را تقديم دشمنان تاريخي مصدق يعني دشمنان مردم يعني همين آخوندهاي حاکم بر ايران نمود.

۱۳۹۰ مرداد ۲۶, چهارشنبه

فاطمه اميني قهرمان طلايه داري كه جز به نام خلق لب نگشود





روز 25مرداد سال 1354 مجاهد خلق فاطمه‌‌‌‌‌‌‌اميني، به‌دنبال شکنجه‌هاي وحشيانه ساواک شاه، توسط دژخيمان ديکتاتوري سلطنتي به‌شهادت رسيد.
فاطمه‌‌‌‌‌‌‌اميني در شهر مشهد متولد شد. او از سال 1341 فعاليتهاي سياسي خود را با تشکيل يک انجمن زنان مترقي به‌کمک جمعي از همفکرانش آغاز کرد.
فاطمه اميني بعد از اتمام تحصيلات دانشگاهي به‌شغل آموزگاري پرداخت. وي در همين دوران به‌تدريج در ارتباط با سازمان مجاهدين خلق ايران قرار گرفت و در سال 1353 به‌زندگي مخفي روي آورد.
فاطمه اميني در 16 اسفند سال 1353 حين اجراي يک قرار دستگير گرديد و به‌شکنجه‌گاه ساواک برده شد.
ساواک براي به‌دست آوردن اطلاعات از اين مجاهد قهرمان او را زير شديدترين شکنجه‌هاي طاقت‌فرسا قرار داد. اما فاطمه لب نگشود و تا آخرين رمق و قطره‌‌‌‌‌‌‌ خون خود مقاومت کرد و پوزه دژخيمان را به‌خاک ماليد.
قهرمان مجاهد خلق فاطمه اميني سرانجام با مقاومت و شهادت حماسي خود، به‌اسطوره‌يي براي تمامي زنان ومردان آزاديخواه و انقلابي ايران و به‌خصوص مسلمانان انقلابي در نبرد با ديکتاتوري شاه تبديل شد.
در يکي از صفحات بازجويي فاطمه‌‌‌‌‌‌‌ اميني، ديالوگ بين بازجوي دژخيم با اين زن قهرمان چنين آمده است :
-هويت خود را بيان نماييد:
-من مجاهد خلقم.
-مشخصات پدر و مادر خود را معرفي کنيد:
-من فرزند خلقم.
_محل کار و سکونت پدر و ساير بستگان خود را مشخص کنيد:
-همان‌طور که گفتم من فرزند خلقم و محل سکونتم نزد خلق است.

۱۳۹۰ مرداد ۱۵, شنبه

گلوبال پوليتيشن - جنبشي كه براي مردم ايران اميد به ارمغان مي آورد










بسيار در مورد سازمان مجاهدين خلق در مطبوعات و در ميان سياست گذاران گفته و بحث شده است. برخي از پشت درهاي بسته و ديگري طي گفتگو هاي ديپلماتيک در سطح بالا. برجسته ترين گروه اپوزيسيون ايران -سازمان مجاهدين خلق ميدان نبردي است که زندگي ميليون ها نفر را در ايران و کل منطقه تعيين ميكند.
اين اتهام که سازمان مجاهدين خلق هيچ پشتيباني در ايران ندارند، بدون شك بي اساس است.
قيام سال 2009 و پاکسازي در داخل سلسله مراتب مذهبي هيچ شكي براي مماشات گران باقي نميگذارد كه، دموكراسي امري نايافتني در ايران است و بنابراين انتظار ابراز همسويي و همدردي براي سازمان مجاهدين خلق (كه پيشتر در فتواي خميني بعنوان محارب معرفي شده اند) از سوي مردم كوچه و بازار به معني خودكشي براي آنها مي باشد.
من 17 سال زندان و شکنجه را تحت رژيم مذهبي در ايران تحمل کرده ام. در طول قيام سال 2009، من در زندان ده ها جوان را كه متهم به همکاري با سازمان مجاهدين خلق بوده و تحت شکنجه و ضرب و شتم بودند ملاقات کردم.
ما توسط موجي از تبليغات منفي عاجزانه عليه سازمان محاط شده بوديم. عناوين مطبوعات چنين بودند: "فرمانده حوادث روز عاشورا سازمان مجاهدين خلق بود و اغتشاشگر شعارهاي آنها را سر مي دادند" و يا "گفتن نه به ولايت فقيه (مقام معظم رهبري ايران) بدان معني است که شما حاکميت از مريم رجوي را به جاي (رژيم ايران) قبول داريد."
مجازات و ”حکم براي تظاهرکنندگان (در ايران) مرگ است“ (محسني اژه اي، وزير سابق اطلاعات از خبرگزاري مهر 4ژانويه 2011) و ”هر کسي که کمک به سازمان مجاهدين خلق مي کند محارب* تلقي خواهد شد“ (معاون قوه قضائيه کانال 2 تلويزيون، 30 دسامبر 2009)
تعداد تظاهرکنندگان خياباني دستگير شده در ارتباط با سازمان مجاهدين خلق نيز نقش سازمان را در تظاهرات نشان ميدهد علاوه بر شعار هايي كه طنين شعارهاي سازمان مجاهدين خلق بوده اند، به عنوان مثال، درخواست براي تغييرات دموکراتيک با شعار ”مرگ بر اصل ولايت فقيه“ (توضيح ولايت فقيه)
پس از قيام سال 2009 شاهد موجي از اعدام هايي بوديم كه عمدتا از اعضاي سازمان مجاهدين خلق بودند. از جمله جعفر کاظمي، علي آقايي،... و دهها حکم اعدام ديگر براي طرفداران آن که متهم به بازديد از کمپ اشرف و يا شرکت در اعتراضات شده بودند.
فقط در طول دو هفته گذشته،90 درصد از حملات تبليغاتي رژيم آخوندي عليه سازمان مجاهدين خلق مي باشد. ميتوان به جرات گفت كه ترهات عليه اين سازمان طي اين دوهفته حداقل 100بار مطبوعات را اشغال کرده بود.
زمان آن رسيده كه تناقض گويي بلندمدتي را كه در محافل به بحث گذاشته ميشود پاسخ بدهيم: ”سازمان مجاهدين خلق نمي تواند هم يك فرقه كوچك جدا افتاده از جامعه باشد و هم قدرتمندترين عنصر و درعين حال مورد وحشت و ترس اين رژيم آخوندي“.
همه اين بيانگر اهميت تعيين كننده مجاهدين در معادله ايران ميباشد و اينكه ايالات متحده مي بايست با فوريت تمام در كنار مردم ايران در حمايتشان از انتخابي كه كرده اند براي تغيير كامل در ايران آنهم از طريق سازمان قوي مردمي خودشان مجاهدين، بايستد و آنها را از ليست تروريستي خود خارج سازد.
مجاهدين يک گروه به خوبي سازمان يافته، بسيار تحصيل کرده، و متشكل از فعالان ايراني است که به تنهايي طي 30سال در خط مقدم مبارزه حداقل عليه بنيادگرايي اسلامي، بسيار قبل از اينكه غرب به اين تهديد پي برده باشد، ايستاده است.
هشدار مستمر آنها در برابر تهديد رژيم آخوندي براي سال ها، تنها توسط روشنفکران و صاحبنظران مماشات گر و مشوق هاي ”همكاري” با ايران به کنار گذاشته شد.
آنها تلاش کرده اند مخاطبان غربي فريب خورده را در مورد ظرفيت بنيادگرايان اسلامي در صدمه زدن و تحميل درد و رنج در بافت اجتماعي جامعه مدرن امروزي و پاره كردن پايه هاي اجتماعي منطقه و سوق دادنش به سمت تشنج و بحراني كه خودش از آن بهره مند است، آگاه كنند. در عين حال همه را از ترسي آگاه كنند كه رژيم مذهبي ايران نسبت به تنها دشمن جدي خود، سازمان مجاهدين خلق به عنوان آنتي تز خود دارد.
با اين حال سياست آمريكا در اين مورد كاملا غير عقلاني و غير منسجم بوده است.
مماشات گران كاپيتال هيل كه افسارشان در دست لابيستهاي رژيم ايران بوده به گونه اي توانستند عناصر مختلفي از جمله: شكست عظيم ارزشهاي اصيل آمريكايي را با بوي تعفن رياكاري ادغام كرده و از اين طريق از دست رفتن منافع هنگفت ملي آمريكا بر سر بازي فعلي بر روي ايران را بپوشانند.
با اين وجود، مردم ايران، با داشتن 35 سال مبارزه ذي قيمت در برابر حاکم فاشيستي مذهبي ايران بهترين منافع خود را در اين يافتند كه از تنها شانس خود براي رسيدن به دموكراسي: يعني مجاهدين خلق، حمايت كنند.
براي مردم ايران تنها شاخص، برسيمت شناختن حق مردم ايران براي مقاومت در برابر حکومت استبدادي در ايران و حمايت از اپوزيسيوني كه براي تحقق آرزوي آنها در تشکيل يك جمهوري آزاد و سکولار، تلاش ميكند مي باشد.
ايالات متحده بدين طريق با سر ساييدن بر اين خواست اين پيام را به همه ميدهد كه با قرار گرفتن در كنار مردم و نه جلادانشان، راه را براي استقرار صلح و امنيت در ايران ومنطقه هموار كرده است.
تنها قدم ضروري برسميت شناختن مجاهدين بعنوان نداي واقعي مردم ايران است كه در پي تغيير در وطنشان مي باشند.
در 30 ژوييه، مقاومت ايران اعلام کرد نتايج تله تون 64ساعته را، که در طي آن ايرانيان سهم دلار 3.28ميليون دلار به INTV (تلويزيون ماهواره اي مقاومت ايران كه پوششي براي 4 قاره از جمله ايران دارد و برنامه هاي ضد دولتي پخش ميكند) كمك كردند. اين حمايت گسترده در طول اين برنامه تنها يک نمونه از ميليونها مي باشد كه عشق و احترام مردم ايران را نسبت به سازمان مجاهدين خلق (MEK) نشان ميدهد.
مايلم اين مقاله را با كلماتي از يك هوادار به نام محمد كه از ايران در اين برنامه تماس گرفته بود بپايان ببرم.
”مجاهدين مانند آينه اي هستند كه هركس خود را در آن مي بيند: براي برخي تداعي ديكتاتوري و بدذاتي و براي برخي ديگر تبلور فداكاري، شرف و غرور ملتي كه براي آزادي در تلاش هستند را ميكند.”

مقاله اي از زنداني از بند رسته صادق علي سيستاني
لينك مقاله به انگليسي در سايت گلوبال پوليتيشن